eitaa logo
ضرب المثل
34.1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
663 ویدیو
11 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخت دوستی بنشان،که کام دل به بار آرد ...! نهال دشمنی برکن، که رنج بی‌شمار آرد ...! چو مهمان خراباتی،به عزت باش با رندان ...! که درد سر کشی جانا، گرت مستی خمار آرد ...🦋💙 ‌ @zarboolmasall
یک شبه ره صد ساله رفتن کنایه از چیست؟ ۱- معنای نزدیک: یعنی راهی را که طی کردن آن صد سال طول می کشید، او در یک شب طی کرده است. معنای کنایی و اصلی: کنایه از پیشرفت های مادی یا معنوی کسی است که برخلاف انتظار دیگران، برای او در کوتاه ترین مدت حاصل می شود. ۲- به کسی می گویند که به طرز شگفت انگیزی در زمان کمی پیشرفت کرده است. ۳- معمولا این ضرب المثل را برای پیشرفت های معنوی به کار می برند؛ مثلا برای شهدا می گویند: ره صد ساله را اینها یک شبه طی کردند؛ یعنی زمان زیادی را که یک شخص باید برای تزکیه و پاکی روح و جانش صرف کند، اینها با خلوص نیتی که داشتند و در راه خدا از باارزش ترین چیز یعنی جانشان گذشتند، توانستند این راه پر فراز و نشیب و سخت را یک شبه طی کنند و به دیدار محبوب واقعی خود برسند. ۴- کنایه از ترقی و رشد کسی در کوتاه ترین زمانِ ممکن است. مثل رفتن از میان‌بر به جای انتخاب مسیر طولانی. البته چنین پیشرفت هایی حاصل زحمات فراوان شخص است. ۵- گاهی نیز به صورت طعنه یا شوخی، به جوان ثروتمندی می گویند که به جای سال ها تلاش کردن و به دست آوردن پول، تمام دارایی اش از پدر ثروتمندش است! اینجاست که می گویند فلانی ره صد ساله کار کردن را با داشتن پدر پولدارش یک شبه و بی دردسر طی کرده است! (یک شبه پولدار شدن!) @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در ایـن شب زیبـای پاییزی از خـدای مهربان بـراتـون یک حس قشنگ یک شـادی بی دلیل یک نفس عطر خــدا دنیا دنیا آرزوهای خوب و آرامش خواستارم شبتون بخیر آرامش شب نصیبتون ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌ ‌ @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قضاوت ناقص فیلی💙⛓ در مثنوی آمده است فیلی در اتاق تاریک بود عدّه‌ای با چشمان بسته وارد اتاق شدند. یکی دست به خرطومش زد و گفت این ناودان است فردی پاهای فیل را لمس کرد و گفت این ستون است شخصی گوش‌ او را گرفت و گفت این باد بزن است نفر بعدی دستی بر پشت فیل کشید و گفت این تخت است. یعنی هر فرد، فیل را بر اساس نگاه متّکی بر حسّ لامسه‌ خود تعریف کرد. در حالیکه اگر فیل را کامل دیده یا لمس می‌کردند قضاوتشان به واقع نزدیک‌تر می‌شد. در زندگی مشترک، گاهی زن و مرد با دیدن جزء یا بخشی از رفتارهای همسر، قضاوت کلّی درمورد شخصیّت او کرده و حتّی برداشت کلّی غلط از ظاهر رفتار یا گفتارش می‌کنند. هیچ‌گاه با دیدن یک یا چند رفتار همسر به طور مطلق و کلّی نگوییم همسرم آدم خوبی نیست، اصلاً مرا درک نمی‌کند، آدم زندگی‌‌کُنی نیست و دهها قضاوت کلّی دیگر. دیدن تمام ابعاد و پازل شخصیّت و رفتارهای همسر از برداشت‌ها و تصمیمات غلط یا ناقص جلوگیری می‌کند. به فرض اگر همسرم‌ بدزبان یا تندمزاج است با قضاوت کلّی نگویم "اخلاقش اصلاً خوب نیست یا اخلاق بدرد بخوری ندارد." چرا که در کنار بدزبانی ممکن است برای خرجی زن و بچه زحمت می‌کشد، دل و قلبش مهربان است، فرد کینه‌ای نیست، زبان عذرخواهی و دهها صفات و رفتارهای مثبت دارد. در واقع باید تمام رفتارها و اخلاق‌های خوب و اشتباه او را کنار هم‌ گذاشته و با تکمیل پازل شخصیّت او، نسبت به نقص یا اشتباه او عکس‌العمل و قضاوت عادلانه و صحیح داشته باشیم تا قضاوتمان مثل اتاق تاریک و فیل نباشد.💙⛓ @zarboolmasall
🌷 در ایام زلزله رودبار که محمودرضا کودکى نه ساله بود پس از وقوع زلزله که اعلام شد و سازمان هاى امدادى شروع به جمع آورى کمک هاى مردمى کردند به خانه آمد و گفت مادر میخواهم به زلزله زدگان کمک کنم. گفتم پسرم آفرین کار خوبى میکنى بگذار شب پدرت بیاید خانه از او پول میگیریم میبرى در محل جمع آورى تحویل میدى. محمودرضا گفت نه مادر الان وضعیت آنها خیلى اضطرارى است و باید هر چه سریعتر به آنها کمک برسد تا شب دیر میشود من میخواهم از وسایل خانه چیزى بدهم. وقتى شب پدرش به خانه آمد جریان را گفتم که هزینه اى را کمک کند اما محمودرضا پول را نگرفت و گفت من ظهر کمک کردم خودم. بعد از چند سال متوجه شدیم پتوى نو اما قدیمى که در خانه داشتیم را برداشته و برده به محل جمع آورى تحویل داده است. 📚 @zarboolmasall
📚حکایت‌های پندآموز «نپرداختن بدهی دیگران» حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته. شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج۱۳ اثر استاد حسین انصاریان🤍🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @zarboolmasall
قسه‌یه گۆشتی پێ ناگری ، گۆشتی پێ دامه‌نه. توضیح : سخنی که متناسب با شرایط زمانی و مکانی نباشد از به زبان آوردن آن زیانبار می شوی . له خۆیا سه‌رێ سینیه‌که. توضیح : کنایه از حلوا پخش نمی کنن است . گوڵ بۆی وه‌نه‌وشه نادا. توضیح : هر گلی بویی دارد . @zarboolmasall
🔴 کاری که تمام گناهان را محو میکند حتی اگر آسمانها را سیاه کرده باشد حدیث قدسی، خداوند فرمود: ای موسی (ع) گمان نکن مادرت برای تو مهری داشت، اگر من مهر تو را در دل او جای نمی دادم او هرگز برای شیردادن تو نیمه شب ،خواب شیرین را رها نمی کرد. ای موسی (ع) از میان بندگان من اگر بنده ای چنان گنهکار باشد که از گناهان او آسمان به رنگ سیاه در آمده باشد، فقط به خاطر یک کارش من تمام گناهان او را می بخشم و وارد بهشت می کنم و برای این کار از هیچ کس ابایی ندارم و اجازه نمی گیرم. موسی (ع) عرض کرد، خدایا آن عمل چیست؟ حضرت حق فرمودند: کسی که برای رضایت من قلب یک بنده مؤمن مرا شاد گرداند . او آن گاه مرا شاد کرده است و سزای کسی که مرا چنین خرسند کند، بخشش همه گناهان اوست ‌ ‌ @zarboolmasall
داستانی شنیدنی🦋💙 جوانی غمگین و افسرده نزد استادش آمد و از او کمک خواست استاد،جوان را به کنار برکه ای برد و از او خواست تا سنگریزه ای داخل آب بیندازد جوان که معنی کارهای استاد را نمیفهمید این کار را انجام داد. موجهای زیادی روی آب ایجاد شدند.آنگاه استاداز جوان خواست تا با دستش موجها را متوقف کند. اما وقتی جوان دستش را در آب کرد موجها بیشتر شدند با دیدن این منظره استاد با مهربانی رو به جوان کرد و گفت: پسرم مشکلات کوچک زندگی مانند این سنگریزه ها هستند. اگر از آنها جلوگیری کنی اصلا موجی درست نمی‌شود و اگر موجی هم بوجود آید با کمی صبر و حوصله از بین می‌روند امام اگر مراقب اشتباهات بعدی ات نباشی همیشه دریای وجودت پر از موج و تشویش خواهد بود. بهتر است قبل از هر عملی به عواقب آن فکر کنی دست و پا زدن بیهوده بعد از حادثه فقط اوضاع را بدتر می‌کند در آرامش و سکوت مسائل بهتر حل میشود 💙🦋 @zarboolmasall
🌳☘🌳☘🌳☘🌳☘🌳 داستان آموزنده💙🦋 🔆پرهيز از غضب ☘حواريون (ياران خاص ) حضرت عيسى (ع ) چون پروانه به دور شمع وجود حضرت عيس (ع ) حلقه زده بودند، در ميان صحبتها از آن حضرت پرسيدند: اى آموزگار سعادت ، به ما بياموز كه چند چيزى سخت ترين و دشوارترين چيزها است ؟. ☘عيسى (ع ) فرمود: سخت ترين امور، غضب و خشم خدا است . ☘پرسيدند: چگونه از غضب خدا دور گرديم ، و مشمول آن نشويم ؟. ☘فرمود: نسبت به همديگر، غضب نكنيد. ☘پرسيدند: علت و منشاء غضب چيست ؟. فرمود: منشاء غضب ، تكبر و خود محورى ، و كوچك شمردن مردم است . 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى ‌    ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘دوبـاره زندگی ⚘بلند شو و روزت را ⚘همانطوری بساز که دوست داری ⚘دوباره صبح شده ⚘یک شروع تازه ⚘ زمانی برای با هم بودن ⚘مهرورزی را دوره کردن ⚘از زندگی لذت بردن و ⚘گل خنده به یکدیگرهدیه دادن سلام صبحتون قشنگـــ❤️‍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @zarboolmasall
از بیخ عقرب شده💙⛓ در زمان حکومت طاهریان در خراسان، زبان و خط رسمی برای انجام کارهای دیوانی و حکومتی عربی بود. با آنکه طاهریان ایرانی بودند اما برای حفظ روابط دوستانه با خلفای عباسی و همچنین حفاظت از استقلال نو یافته، این کار را انجام دادند. از این رو بزرگان و دانشمندان خراسان نیز به پیروی از حاکمان خود، زبان عربی آموختند و حتی شاعران اشعار خویش را به عربی می سرودند، اما از طرفی عده‌ای هم از مردم که به زبان و ادب فارسی علاقه داشتند به هر کسی که در گفت‌وگو های روزانه از عربی استفاده می کرد به کنایه می گفتند :"فلانی از بیخ عرب شده" یعنی نژاد و زبان خویش را فراموش کرده و همانند اعراب شده است. درحقیقت مردم چون قدرت مقابله با حکومت را نداشتند برای حفظ و نگهداری فرهنگ و زبان خویش مجبور به ساخت این چنین کنایه های بودند. اصطلاح "از بیخ عرب شد" امروزه برای مواردی به کار می رود که شخصی در مقابل بدیهیات با وجود مدارک آشکار دست از لجبازی برندارد و همچنان به انکار حقایق واضح بپردازد. 🫧 @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبختی یعنی؛ 🍂قلبی را نشکنی .. 🍂دلی را نرنجانی .. 🍂آبرویی را نریزی .. 🍂چشمی را گریان نکنی .. 🍂امیدی را نا امید نکنی .. 🍂و دیگران از تو آسیبی نبینند ... حالا ببین چقدر خوشبختی ! ‌ ‌ ‌@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 شمس‌الدین ایلدگز، حاکم آذربایجان در زمان سلجوقی بود، که به او اتابک هم می‌گفتند، مالیات سنگینی بر مردم خوی بسته بود، چرا که آنها را هم‌دست عثمانی‌ها برای کودتا تصور می‌کرد. مردم خوی از پرداخت مالیات به ستوه آمده بودند و رعیت در عذاب بودند. علیا خاتون زن فرماندار منصوب شمس‌الدین در خوی بود. زن بسیار مومنه‌ای بود که قرآن در منزل‌اش درس می‌داد و جزء معدود زنان باسواد در آذربایجان بود. روزی در کلاس درس قرآن یکی از زنان رعیت را دید که از شدت فقر تمرکز ندارد. خاتون گریست و گفت باید تدبیری بیندیشم. پیکی صدا کرد و پیراهنی زربافت داشت که هدیه و ارث مادرش بود بسی گران‌قیمت، آن را به پیک داد و گفت: نزد شمس‌الدین ببر و سلام مرا برسان و بگو این هدیه برای تو، از خراج سنگین مردم خوی صرف نظر کن، خدا خوشش نمی‌آید از فقر رو به نابودی هستند. پیک پیراهن را آورد و شمس‌الدین وقتی پیراهن را دید، به غرور و غیرتش برخورد و گفت: چه شده است که زنی بر ما کرامت پیشکش می‌کند و سخاوت رخ‌مان می‌کشد، پیراهن را ببر و بگو، یک سال مالیات آنها را شمس الدین بخشید. پیک پیراهن را آورد، و داستان را گفت. خاتون پرسید، آیا شمس‌الدین پیراهن مرا دید؟ پیک گفت: آری بسته را باز کرد و دید. خاتون گفت : چشم نامحرم بر آن افتاد، من دیگر بر تن نمی‌کنم. ببرید و بفروشید و با آن مسجد و پلی بنا کنید. مسجدی در شهر ساختند که بعدها از بین رفت ولی پل خاتون ماند. پلی که راه مسیر کاروان عثمانی به خوی از روی رود قطور بود. نقل از کتاب جوامع الحکایات و والمواعظ الحسنات @zarboolmasall
💢فرصت محدود زندگی یکی از دوستانم یه قانون جالب برای خودش داشت. قانونش این بود که با وجود داشتن همسر، دو بچه و زندگی مستقل و کار پرمسئولیت، ماهی یک شب باید خانه پدر و مادرش باشه. میگفت کارهای بچه ها رو انجام میدم و میرم.. خودم تنهایی.. مثل دوران بچگی و نوجوانی. چندین ساله این قانون رو دارم. هم خودم و هم همسرم. میگفت خیلی وقتها کار خاصی نمیکنیم. پدرم تلوزیون نگاه میکنه و من کتاب میخوانم. مادرم تعریف میکنه و من گوش میدم. من حرف میزنم و مادر یا پدرم چرت میزنند و .. شب میخوابیم و صبح صبجانه ای میخورم و برمیگردم به زندگی.. دیروز روی فیسبوکش یه عکس گذاشته بود و یه نوشته که متوجه شدم مادرش چند ماهی ست فوت شده اند. براش پیام خصوصی دادم که بابت درگذشت مادرت متاسفم و همیشه ماهی یک شبی که گفته بودی رو به خاطر دارم.. جوابی داده، تشکری کرده و نوشته که "مادرم توی خاطرات محدودش از اون شبها بعنوان بهترین ساعتهای سالها و ماههای گذشته اش یاد کرده." و اضافه کرده که "اگه راستش رو بخوای بیشتر از مادرم برای خودم خوشحالم که از این فرصت و شانس زندگیم نهایت استفاده رو برده ام."🤍🕊 @zarboolmasall
شنیدنی خوشبختی را کجا میتوان یافت⛓🤍 از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟» خدا گفت: «آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.» با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم.» خداوند به او داد. «اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم.» خداوند به او داد. اگر... اگر... و اگر... اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود. از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.» خداوند گفت: «باز هم بخواه.» گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.» خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.» او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می‌نشیند و نگاه‌های سرشار از سپاس به او لذت می‌بخشد. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران.»🦋💙 @zarboolmasall
کاری انجام نمی شود مگر به اذن خدا💙🦋 حضرت عیسی علیه السلام به منزل یکی از اصحاب خود می رفت. در راه که می رفت، به گیاهی رسید و گياه گفت: «من داروی درد دختر حاکم این شهر هستم.» حضرت عیسی مقداری از آن را در جیب خودش گذاشت و به منزل آن صحابي رفت. آنجا به حضرت عيسي عرض شد که حاکم گفته: «دخترم مریض است و دکترها نتوانسته‌اند مداوایش کنند. اگر کسی دختر من را مداوا کند، هر چه بخواه، به او می‌دهم. اگر شما از خدا بخواهید و خدا به او عافیت بدهد و از پادشاه بخواهید که به دین حق وارد بشود، بسیار عالی است.» حضرت عیسی گفت: «برو به پادشاه بگو: من می آیم.» آنجا رفتند و حضرت عیسی علیه السلام گياه‌ها را جوشاند و داد به او خورد و فردا و پس فردا هیچ اثری نشد. حضرت عیسی از خجالت گذاشت و از شهر بیرون رفت. سال دیگر دوباره عبورش به آنجا افتاد و دید گیاه، همان را می گوید. گفت:‌ «تو پارسال هم همین حرف را زدی و آبروی ما را کم و زیاد کردی. امسال دیگر چه مي گويي؟» گفت: «چندین سال است خدا من را برای مداوای این درد خلق کرده است؛ لکن مأمور نبودم عمل بکنم. امسال مأمورم عمل بکنم.» اثر کردن هر دارو به دست او است. اگر دکتر می روی، برخدا توکل كن. دارو هم باید اجازه داشته باشد تا اثر کند. اگر این دارو اجازه نداشته باشد، اثر نمی کند. شما دکتر متخصص می روی، دارو هم همین دارو است که دستور داده؛ لکن دارو مأمور نبوده اثر بکند؛ لذا انسان سزاوار است همه وقت بگوید: خدا. مریض شدی، بگو: خدا؛ دکتر می روی، بگو: خدا؛ دارو را می‌خواهی به مریض بدهی، بگو: خدا؛ همه اش خدا. الحمد لله الذی یفعل ما یشاء ولا یفعل ما یشاء غيره(سپاس خدايي را كه هر كاري كه بخواهد انجام مي دهد و غير از او كسي نيست که هر كاري را كه خواست، انجام دهد. (كافي، ج 2 ، ص 529) @zarboolmasall
🔥جبران حق الناس 🔥حتی سر سوزنی حق الناس را خدا به هیچ وجه نمی بخشد 🌹پس باید هر طور شده در این دنیا کاری کنیم تا طرف ما را ببخشد 🌹برای جبران حق الناس اولش اين است که اگر می‌توانم برویم از کسی که آبرویش را بردیم، طلب رضايت کنیم و آبرو برايش درست کنیم. 🌹اگر مالش را ضايع کردیم، برویم مالش را بدهیم💵 يا رضايت بگيرم. ♦️اما اگر کسانی که حق شان را ضایع کردیم نمی شناسیم یا میشناسیم میترسیم برویم بگوییم ♦️اگر برویم بگويیم من پشت سر شما فحش بد دادم.. يک فتنه‌ي بدتر به پا میشود، 🌹1-برای آنها صدقه بدهیم، که به آن می گويند رد مظالم.احکام صدقه رابپرسیم. 🌹2-به نیت آنها استغفار کنیم 3-در کارهاب خيرمان مثل نماز نافله یا دعاهايی که می خوانیم آنها را شريک کنیم به نيابت از آنها کار خير انجام دهیم.زيارت عاشورا را به نيابت از آنها بخوانیم.🫧🤍 @zarboolmasall
برای شاد بودن؛ کافیست کمتر فکر کنید، بیشتر احساس کنید ! کمتر اخم کنید، بیشتر لبخند بزنید ! کمتر قضاوت کنید، بیشتر بپذیرید ! کمتر گلایه کنید، بیشتر سپاسگزار باشید !🦋💙 ‌ ‌ ‌@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک صبح بخیر قشنگ💞 یک دعای ناب از عمق جان تقدیم به کسانیکه🌸🍃 جنسشون کیمیاست عهدشون وفا💞 مهرشون پر از صفا و حسابشون از همه جداست🌸🍃 🌼سلام صبح بخیر🌼 @zarboolmasall
یه لاش کردیم نرسید، دولاش کردیم که برسه💛✨ ◇•لباس های دو لایه ، لباس هایی مقاوم تر هستند برای همین بعضی از لباس ها را دولایه می دوختند که به لایه زیرین آستر می گویند اما فرق این است که لباس دو لایه، تقریبا دو برابر لباس یک لایه پارچه می برد حالا تصور کنید فردی برای دوختن لباس یک لایه پارچه کم دارد، آن وقت اصرار دارد که لباس با آستر بدوزد به این فرد چه می گویید؟ این ضرب المثل زمانی به کار می رود که کسی با راه حل های احمقانه و بدون فکر، کاری را پیچیده تر کند.◇• @zarboolmasall