10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈نکته طلایی برای لحظه تحویل سال 💫
🎁هر کی عیدی توپ میخواد، ببینه ✨🎊
@zarboolmasall
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺
🍂 از گناه پاک شوید. 🍂
🔶شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًي لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَي وَالْفُرْقَانِ......
(بقره/١٨۵)
🍁رمضان» از ماده «رَمض» به معناى سوزاندن است. البتّه سوزاندنى كه دود و خاكستر به همراه نداشته باشد.
⚡️وجه تسميه اين ماه از آن روست كه در ماه رمضان، گناهان انسان سوزانده مى شود.
✅پس باید از این فرصت ویژه استفاده کنیم و ریشه گناه را در وجودمان بسوزانیم و به طهارت روح برسیم.
💥در روایات نیز آمده است که: کسی که در این ماه آمرزیده نشود، در ماه های دیگر آمرزیده نخواهد شد.
❌یعنی اگر در این ماه، که کمکهای الهی فراوان است، خود را از گناه پاک نکنیم، آيا در سایر ماهها، می توانیم پاک شویم؟
@zarboolmasall
✅ ضرب المثل باغزندانی
💠اشکنه بخور تا بُم برو؛ قروت بخور تا شُم برو!💠
✳️ اشکنه غذای مشهور و محبوب بومی است که با پیاز و گوجه و سیبزمینی و آب درست میشود.
✳️قروت غذاهایی هستند که با کشک درست میشوند.
❇️ این ضربالمثل میگوید اشکنه دلبندی ندارد و اگر کسی آنرا بخورد زود گرسنه میشود، ولی اگر قروت بخورد تا شب سیر میماند.
✍ مزینانیان
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸میگن وقتی بـهار
🎋از راه میرسه بـایـد
🌸 همه گلها رو خبر کرد
🎋میخواستم خبرتون کنم
🌸دوستان بهار زندگیتون بی انتها
🎋امشب آخرین شب زمستانه
🌸امیدوارم پایان زمستان پایان تمام
🎋غم ها و مشکلاتتون باشه
🌸و بـهارتـون پـراز شـادی
🎋نشاط و خوشبختی باشه
🌸شبتون غرق در عطر بـهار
🎋پیشاپیش نوروز مبارک
#عید_نوروز
#نوروز
@zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸وقتی طنین یامقلب القلوب
🤍دلــت را لـــرزانـــد
🌸وقتی آواے خوش یا مدبر اللیل
🤍را زمزمہ ڪردے
🌸و یا محول الحول دگرگونت ڪرد
🤍براے فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کن
🌸از آن بخشندہ بے همتا
🤍حول حالنا الے احسن الحال
🌸ســـال نـــو مـــبــارکــــ
#نوروز
@zarboolmasall
🟩دزد نگرفته پادشاه است!!
...کنایهها...
(کنایه از لذّت موقت)
در کشور ما که مثل ماه است
کلاّ همه چیز رو براه است
قانون و مقررات کشکی است
اینجا همه چیز دل بخواه است
چیزی به سرت اگر فرو رفت
اصلا نگران نشو ٬ کلاه است
هر جا که نوشته چاه٬ راه است
هرجا که نوشته راه٬ چاه است
هر چیز بد و غلط درست است
هر چیز درست، اشتباه است
هر کرده بد ثواب دارد
هر کرده خوب هم گناه است
چون مورچه٬ می برند یک ریز
این روزیِ خلقِ بی پناه است
✍️ سیدعلی رضاشفیعی مطهر
#دزد #پادشاه #موفقیت
@zarboolmasall
575_36626635502019.mp3
11.45M
قصه حسنک شکمو
🍃در دهی زیبا در جنوب ایران، پسری شاد و پر جنب و جوش به نام «حسنک زندگی می کرد .
حسنک خیلی بازیگوش و شکموبود اما مادری داشت بسیار باحوصله و مهربان. روزی مادر حسنک از او خواست تا کیسه گندمی را به آسیاب ببرد و در راه هم بازیگوشی نکند، اما ...
🌼کودکان با شنیدن این داستان با مفهوم ضرب المثل «خام و پخته را با هم خورده» آشنا میشوند.
#قصه #صوتی
#حسنک_شکمو
#کودکانه
@zarboolmasall
💠 ضرب المثل
(حرفش را به کرسی نشاند)
🔹هرگاه کسی در اثبات نظر خود پافشاری کند و سرانجام آن را به دیگری بقبولاند و یا تحمیل نماید، میگویند :"سرانجام حرفش را به کرسی نشاند".
🔹 در گذشته پس از آن که بین خانواده عروس و داماد راجع به مهریه و شیربها توافق حاصل میشد و قباله عقد را مینوشتند، بین عقد و عروسی فاصله زمانی کمی بود و در ظرف چند روز مراسم عروسی را تدارک میدیدند و عروس را بزک کرده و به دلیل نبودن مبل و صندلی، بر کرسی مینشاندند و در معرض دید و تماشای اقوام قرار میدادند.
🔹 عروس هنگامی بر کرسی مینشست که پیشنهادات پدر ومادر عروس مورد قبول خانواده داماد واقع شده و به کرسی نشانیدن عروس دال بر تسلیم خانواده داماد در مقابل پیشنهادات خانواده عروس بود.
🔹 لذا از آن پس دامنه معنی و مفهوم به کرسی نشانیدن حرف گسترش پیدا کرد و اصطلاح، اندک اندک دامنهی معنایی گستردهتری یافت و به معنای قبولاندن حرف و عقیده به کار رفت
@zarboolmasall
#ضرب_المثل
ما پوستين ول رو كرديم
پوستين ما رو ول نمی كنه
🌊 سيلابی از كوهستان جاري شده بود و از رودخانه مي گذشت . مرد بي نوائي از آنجا عبور مي كرد ، چيزي در آب شناور ديد و فكر كرد خيك يا پوستيني در آب شناور است
🏊♂ مرد لخت شد و خودش را به آب زد به اين اميد كه آنرا بگيرد و با فروشش چيزي براي خود بخرد
ولي آنچه سيلاب آورده بود نه پوستين بود و نه خيك روغن ، بلكه يك خرس زنده بود كه در سيلاب گرفتار شده بود
🐻 خرس دست و پا مي زد تا دستش را به چيزي بند كند . همين كه مرد نزديك شد و دستش را دراز كرد كه پوستين را بگيرد ، خرس براي نجاتش به او چسبيد . مردم ديدند كه مرد نيز همراه سيل پيش ميرود فرياد زدند : اگر نمي تواني پوستين را بياوري ولش كن و برگرد .
مرد جواب داد : بابا ، من پوستين را ول كردم ، پوستين مرا ول نمي كند .
💥 اين مثل هنگامي استفاده ميشود كه فردي به اميد سودي در كاري دخالت كند و در آن گرفتار شود . و اگر كسي به او نصيحت كند كه از خير اين كار بگذر براي دفاع از خود اين مثل را استفاده مي كند
@zarboolmasall
حکایتی شنیدنی
تاجر متوکل🕊🤍
✍در زمان پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله و سلم مردی هميشه متوكل به خدا بود و برای تجارت از شام به مدينه می آمد.
روزی در راه دزد شامی سوار بر اسب، بر سر راه او آمد و شمشير به قصد كشتن او كشيد.
تاجر گفت:
🔸ای سارق اگر مقصود تو مال من است، بيا بگير و از قتل من درگذر.
سارق گفت:
قتل تو لازم است، اگر ترا نكشم مرا به حكومت معرفی می كنی.
تاجر گفت:
پس مرا مهلت بده تا دو ركعت نماز بخوانم؛ سارق او را امان داد تا نماز بخواند.
🔸مشغول نماز شد و دست به دعا بلند كرد و گفت:
بار خدايا از پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم تو شنيدم هر كس توكل كند و ذكر نام تو نمايد در امان باشد،
من در اين صحرا ناصری ندارم و به كرم تو اميدوارم.
🔸چون اين كلمات بر زبان جاری ساخت و به دريای صفت توكل خويش را انداخت، ديد سواری بر اسب سفيدی نمودار شد، و سارق با او درگير شد.
آن سوار به يك ضربه او را كشت و به نزد تاجر آمد و گفت:
ای متوكل، دشمن خدا را كشتم و خدا تو را از دست او خلاص نمود.
🔸تاجر گفت:
تو كيستی كه در اين صحرا به داد من غريب رسيدی؟
گفت:
من توكل توام كه خدا مرا به صورت ملكی در آورده و در آسمان بودم كه جبرئيل به من ندا داد:
كه صاحب خود را در زمين درياب و دشمن او را هلاك نما.
الان آمدم و دشمن تو را هلاك كردم، پس غايب شد.
🔸تاجر به سجده افتاد و خدای را شكر كرد و به فرمايش پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم در باب توكل اعتقاد بيشتری پيدا كرد. پس تاجر به مدينه آمد و خدمت پيامبر صلی الله عليه و آله رسيد و آن واقعه را نقل كرد، و حضرت تصديق فرمود.
✍آری توكل انسان را به اوج سعادت می رساند و درجه متوكل درجه انبياء و اولياء و صلحاء و شهداء است.
📚 خزينه الجواهر، ص ۶۷۹
@zarboolmasall
🔰 قناعت
💢 روزی عارفی به مسجد رفت تا نماز بخواند، در آن مسجد کودکان مشغول کتابت بودند . وقت نان خوردن آنها بود و با هم نان میخوردند.
دو کودک نزدیک عارف نشسته بودند، یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری فرزند فقیری.
💢 پسر ثروتمند مقداری حلوا داشت و پسر فقیر، مقداری نان خشک، پسر ثروتمند حلوا می خورد و پسر فقیر از او حلوا می خواس .
پسر ثروتمند به پسر فقیر گفت: اگر حلوا می خواهی باید سگ من باشی. و او قبول کرد .!
پسر ثروتمند گفت: پس صدای سگ در آور! آن بیچاره صدای سگ در آورد و او مقداری حلوا پیش پسر فقیر انداخت. و این کار چند بار تکرار شد...
عارف به آنها نگاه می کرد و می گریست! مریدان از او پرسیدند: برای چه گریانی؟
گفت: نگاه کنید که طمع چه بر سر مردم می آورد، اگر آن پسر فقیر به همان نان خشک قناعت می کرد و به حلوای آن پسر طمع نمی ورزید، هرگز سگ فردی همانند خود نمی شد.
@zarboolmasall