eitaa logo
ضرب المثل
33.6هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
728 ویدیو
12 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🟢 ضرب المثل‌های جزء هشتم اگر علی ساربان است می‌داند شتر را کجا بخواباند. ۱۲۴ انعام هر گلی بویی دارد. ۱۳۲ از کیسه خلیفه می‌بخشد. ۱۳۶ این ره که تو می‌روی به ترکستان است. ۱۵۳ تو نیکی می‌کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز. ۱۶۰ لنگه ندارد، (فقط خودش است) تک است. ۱۶۳ مامورم و معذور. ۱۶۳ هر کسی کار خودش بار خودش. ۱۶۴ کسی را به گور کسی نمی‌گذارند. ۱۶۴ انعام از فلانی دلخور مباش. اعراف ۲ درخت گردکان به این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر. ۱۲ ماست و دروازه هر دو را می‌بندند (مقایسه بیجا). ۱۲ دروغ شاخ و دم ندارد. ۲۸ عذر بدتر از گناه. ۲۸ اندازه نگهدار که اندازه نکوست. ۳۱ کاه از تو نیست کاهدان که از تو است. ۳۱ نه راه پس دارد، نه راه پیش. ۳۴ سیاه لشکر شدن. ۳۸ سیر به پیاز می‌گوید بو می‌دهی. ۳۹ شتر از سوراخ سوزن رد شدن (انجام کار محال). ۴۰ کوسه و ریش پهن نمی‌شود. ۴۰ بگرد تا بگردیم. ۷۱ اعراف 📚برگرفته از کتاب گلستان ضرب المثل های قرآنی @zarboolmasall
پاسخ دهید👻 حدس ضرب المثل ⁉️ @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 نقل می‌کنند که مرحوم ملا احمد نراقی کاشانی، نویسنده کتاب اخلاقی«معراج السعادهًْ»، ساکن در کاشان بود. درویشی که کتاب معراج السعادهًْ و بخش زهد و پارسایی آن کتاب را خوانده بود، نزد ملا احمد نراقی آمد و دید ملا احمد زندگی و دستگاه مرتبی دارد (چون ایشان مرجع بود و مردم به خانه ایشان رفت و آمد می‌کردند). درویش، وقتی آن همه بیا و برو و شهرت و دستگاه محقق نراقی را دید، تعجب کرد که این استاد اخلاق ، چرا خودش زاهد و پارسا نیست! (با اینکه در کتاب معراج السعادهًْ آن همه راجع به زهد سخن گفته است) بعد از دو-سه روز که می‌خواست مرخص شود، مرحوم نراقی فهمیده بود که برای آن درویش، معمایی پیش آمده است. به او گفت: کجا می‌خواهی بروی؟ او عرض کرد: می‌خواهم به کربلا بروم. محقق نراقی فرمود: من هم می‌آیم. او گفت: من باید چند روز صبر کنم تا مهیا شوی. مرحوم نراقی فرمود: همین الان حاضرم. به راه افتادند تا به قم رسیدند. در قم، محقق نراقی دید رنگ صورت درویش تغییر کرد. از علت پرسید. او گفت: کشکولم را در کاشان جا گذاشته‌ام. محقق نراقی فرمود: کشکول در جای خودش هست. فعلاً برویم و بعد برمی‌گردیم و کشکول شما را می‌دهم. درویش گفت: من بدون کشکول نمی‌توانم زندگی کنم و علاقه به آن دارم. باید برگردیم وآن را بردارم. مرحوم نراقی همانجا فرصت را به دست آورد؛ به او فهماند که زهد اسلام یعنی چه؟ زاهد آن نیست که در جامعه نباشد؛ شهرت نداشته باشد؛ یا ریاست نداشته باشد. زاهد کسی است که دلبستگی به چیزی یا به کسی جز خدا نداشته باشد و دلبستگی ولو به کشکول باشد، زاهد نیست. ٩٥_٩٦ @zarboolmasall
🔸دانستنیهای جذاب قرآنی 🔸 1⃣ علم بهتر است یا ثروت: وقتی خدا طالوت رو فرمانده مردم خودش کرد همه گفتن بابا این کیه دیگه ما که از اون پولدارتریم اون اصلا پول نداره خدا میگه: خودم بهتر میدونم کی شایسته تره من به طالوت علم بیشتری دادم....(بقره،۲۴۷) 2⃣ اولین مترجم قرآن: اولین مترجم قرآن به فارسی سلمان فارسی خودمونه، مردم ایران (شیراز ) از سلمان فارسی خواستن تا قرآن رو براشون فارسی بنویسه سلمان هم با اجازه ی پیغمبر سوره ی حمد رو ترجمه کرد معروفه که بسم الله رو به نام یزدان بخشاینده....ترجمه کرده 3⃣ خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو: قرآن اصلا این ضرب المثل را قبولش نداره، آیه ۱۱۶ انعام میگه: اگه همرنگ جماعت بشی از راه خدا دورت میکنن بیشتر مردم راه درست رو نمیرن... @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ سه خصوصیت مهم شب عرفه 🎙مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی امام صادق علیه السلام: كسی كه در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا رمضان آینده آمرزیده نگردد مگر آن كه روز عرفه را درک کند مَن لَم يُغفَرْ لَهُ في شهرِ رمضانَ لَم يُغفَرْ لَهُ إلى مِثلِهِ مِن قابِلٍ إلاّ أن يَشهَدَ عَرَفَةَ. منبع: کافی، ج۴، ص۶۶ امشب و فردا رو ساده از دست ندهید @zarboolmasall
ضرب المثل ایرانی: زیره را من سوی کرمان آورم گر به پیش تو دل و جان آورم @zarboolmasall
خاموش بودن ‌‍‍‍‌‌‍ نصف حکمت است تعقیب نکردن دیگران ، نصف آرامش و مداخله نکردن در کار دیگران ، نصف ادب همیشه آنکه قویتر بود کمتر زور میگفت و آنکه راحتر می گفت اشتباه کردم اعتماد به نفسش بالاتر بود آنکه " صدایش " آرامتر بود حرف هایش بانفوذتر بود آنکه خودش را واقعا " دوست داشت دیگران را واقعی تر دوست داشت آنکه به " تفاوت بین انسانها " واقف بود بیشتر نقاط مشترک میان خود و دیگران را پیدا میکرد. @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ضرب المثل انگلیسی اؤلسون او یاخشی کی پیسده ن سونرا گه له جک (اؤلسون او پیس کی یئرینه یاخجی سی گه له جک) بمیرد آن خوبی که میخواهد بعد از بد بیاید (هیچ بدی نرفت که خوب جاش رو بگیره) اول قارداشلئغئنی ثابت ائله سونرا ارث و میراث ایسته اول برادریتو ثابت کن بعد ادعای ارث بکن اؤلو دوروب مرده شیری یویور مرده بلند شده داره مرده‌شور رو غسل میده اؤلومدن باشقا هر شئیه چاره وار فقط مرگ را چاره نیست. @zarboolmasall
ای امیر عرفه حال مناجات بده بر گدای حرمت وقت ملاقات بده ای امیر عرفه روح مناجات تویی مشعر و سعی و صفا،مروه و میقات تویی ای امیر عرفه حاجی زهرا برگرد جان زهرا دگر از خیمه صحرا برگرد
🌸🍃🌸🍃 حکایت کرده اند که مردی الاغی خرید و پالان و خورجینی ، روی آن گذاشت و به همسرش گفت : " ای زن ، خوشحال باش که ما هم از امروز مَرکب داریم ، دیگر هرچه بخواهی از بازار شهر برایت می خرم ، حالا بگو چه می خواهی ؟ " زن خوشحال شد و از شوهر خواست که برای او میوه و پارچه و چیزهای دیگر بخرد . مرد به بازار رفت و ساعتی بعد مانده و ذله و با رنگ پریده برگشت . زن پرسید : " چی شد ؟ خندان رفتی و گریان برگشتی ؟ " مرد الاغش را گوشه حیاط رها کرد و گفت : " من دیگر به بازار نمی روم . " زن گفت :" چرا ؟ مگر بازار شهر مار و عقرب دارد ؟ " مرد تکرار کرد : " گفتم که دیگر به بازار نمی روم ." زن نگران شد که چه شده و چرا شوهرش به بازار نمی رود . یک روز به او گفت : " امروز می خواهم با هم به بازار برویم . " مرد گفت : " حتی اگر تو هم به بازار بیایی ، من دیگر به آن جا نمی روم ". زن گفت : " چرا ؟ و آن قدر اصرار کرد تا عاقبت یک روز با هم راهی بازار شدند . نزدیک دهانه بازار ، مرد افسار الاغش را به تنه درختی بست و آنها داخل بازار شدند . از چند دکان چیزهایی خریدند و خواستند سراغ الاغشان بروند که سر و صدایی شنیدند . نگاه کردند و دیدند که الاغ درمیان جمعیت بازار ، به این طرف و آن طرف می دود و مردم می خندند . الاغ در حال فرار به آدمها تنه می زد و چیزهایی را که دستشان بود ، به زمین می انداخت . بعضی ها هم داد می زدند : " این الاغ بی صاحب ، مال کیست ؟ " مرد هرچه را که خریده بود ، به همسرش داد و گفت : " همین جا باش تا من الاغ را بگیرم ." او این را گفت و در وسط بازار شروع به دویدن کرد . الاغ که از سر و صدای مردم وحشت کرده بود ، تندتر از مرد می دوید . مرد آن قدر دنبال الاغ رفت تا آن را گرفت و برگشت . وقتی کنار همسرش رسید ، به او گفت : " دیدی چه شد ؟ فهمیدی برای چه به بازار نمی آمدم ؟ " زن خیلی خونسرد گفت : " این که چیزی نیست ، تازه همه اش تقصیر تو بود ." مرد گفت : " تقصیر من ؟ " زن گفت : " بله ، نه بازار تقصیری داشت ، نه الاغ زبان بسته، الاغ هرکس ممکن است فرار کند و مردم بخندند ، ولی تو بلد نیستی . " مرد با تعجب پرسید : " چی بلد نیستم ؟ " زن گفت : " بستن الاغ را . افسار الاغ را محکم ببند . مگر نشنیده ای که می گویند : " اگر خواهی که بر ریشت نخندند بفرما تا خرت محکم ببندند . " از آن پس اگر کسی کارهایش را از همان آغاز درست انجام ندهد و باعث شود که مردم او را سرزنش کنند ، این ضرب المثل حکایت ِ حال او می شود . ‎@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 عبارت بالا كه مصطلح بین عارف و عامی است مواردی بكار می رود كه دوست و آشنایی پس از دیر زمان به ملاقات و دیدار آمده و اصولاً همین رویه را تعقیب كند و دیر به دیر به سراغ دوستان و بستگان آید . آورده اند كه ... بطوریكه میدانیم كلمه حج از لحاظ ریشه لغوی به معنی آهنگ كردن به چیزی ولی در شریعت قصد به سوی بیت الله الحرام یعنی كعبه است . اكثریت قریب به اتفاق حاجیان ، كشور پهناور ایران در قرون و اعصار قدیم به جهت همین سختی و دشواری كمتر اتفاق می افتاد كه در طول مدت هفتاد و هشتاد سال عمر خویش را بیش از یكبار به زیارت مكه معظمه و مدینه منوره توفیق حاصل كنند و با حاجیان و آشنایان سفر قبلی تجدید دیدار نمایند زیرا غالب حجاج قدیم پس از بازگشت یا به علت زیادی سن و یا به علت مخاطراتی كه در راه پدیدار می شد دیده از جهان فرو می بستند و تجدید دیدار با حاجیان سفر قبلی امکان پذیر نبود . حجاج ایرانی از گوشه و كنار ایران در مكه دیدار می كردند ، چون امكان دیدار و ملاقات در ایران برای آنها میسر نبود . چرا كه هر كدام به دیار خویش می رفتند ، لذا هنگامیكه مراسم حج برگزار می شد و آهنگ بازگشت به وطن مألوف و زادگاه خود می كردند پس از تودیع و خداحافظی از باب طنز و كنایه و در لفافهٔ تعریض و ظرافت و گاهی هم به جد و حقیقت به یكدیگر می گفتند حاجی حاجی مكه ، یعنی دیگر امكان دیدار و ملاقات به دست نمی آید مگر آنكه دست تقدیر و سرنوشت بار دیگر تدارك سفر حج كند و در مكهٔ معظمه و مدینه منوره یكدیگر را ببینیم و خاطرات گذشته را تجدید نماییم . @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز عرفه و نماز عجیب استجابت دعا در کلام عارف فرزانه استاد فاطمی نیا ! @zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃 وقتی که راه نمی روی زمین هم نمی خوری. این "زمین نخوردن" محصول سکون است نه مهارت. وقتی تصمیم نمی گیری وکاری نمی کنی،مسلما اشتباه هم نمی کنی؛ این "اشتباه نکردن" محصول انفعال است نه انتخاب. خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را برخود ببندی و فقط پرهیز کنی؛ خوب بودن در انتخاب های صحیح ماست که معنا پیدا کرده و شکل می گیرد. اشتباه کنید اما آن را مجدداً تکرار نکنید!! املای ننوشته غلط هم ندارد.. @zarboolmasall
پاسخ دهید👻 حدس ضرب المثل ⁉️ برای دوستاتون بفرستید😉 @zarboolmasall
جواب ضرب المثل بالا دیگ به دیگ میگه روت سیاه💚✅ @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داستان ضرب المثل دم روباه از زرنگی به دام افتاد 🦊 @zarboolmasall
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🕌مسجدی که به خاطر یک حبه انگور ساخته شد ✍حجت الاسلام قرائتی می فرمود : روزی شخص ثروتمندی یک من انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود، بعد از ظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید لطفا انگور را بیاور تا دور هم با بچه ها انگوربخوریم. 🔸همسرش باخنده میگوید: من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوش مزه و شیرین بود... مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید؟ زن لبخند دیگری میزند و میگوید بله تمامش را... مرد ناراحت شده میگوید: یک من(سه کیلو)انگور خریدم یه حبه ی اون رو هم برای من نگذاشته اید ؟ 🔹الان هم داری میخندی جالب است . خیلی ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو میرود... ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج میشود... همسرش که از رفتارش شرمنده شده بود او را صدا میزند... ولی هیچ جوابی نمی شنود. مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسیکه املاک خوبی در آن شهر داشته... به او میگوید: 🔸یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آنرا نقدا خریداری میکند، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند...و میگوید: بی زحمت همراه من بیایید... او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید: میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید.... 🔹معمار هم وقتی عجله مرد را می بیند... تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت و مسجد میکند...، مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه  برمیگردد. همسرش به او میگوید: کجا رفتی مرد ؟ چرا بی جواب چرا بی خبر؟ مرد در جواب همسرش میگوید..: 🔸هیچ رفته بودم یک حبه  انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش میگوید چطور... مگه چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت میخواهم.... 🔹مرد با ناراحتی میگوید: شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم بیاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست... جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟؟؟ وبعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند.... 🔸امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده، ۴۰۰ سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد میباشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت... 🚨ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد، محبوب ترین مردم تو را فراموش میکنند حتی اگر فرزندانت باشند... 🌷 از الان بفکر فردایمان باشیم. @zarboolmasall
⬅️حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است این ضرب المثل را هنگامی به کار می برند که علما و دانشمندان و حکیمان جامعه به حاشیه بروند و افراد ناشایست و کم ظرفیت به جایگاه های بلند دست می یابند و امور مهم را اداره می کنند. در چنین جامعه ای افراد از بسیاری از حقوقشان محروم می شوند. (کنایه از به مقام رسیدن افراد پست و بی ارزش در غیاب بزرگان است.) ✅ ماهی نماد شایستگی و کسی که لایق زندگی در آن حوض است شناخته شده و قورباغه نماد کسی است که لایق جایگاهی که قرار دارد نیست. تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی! @zarboolmasall
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 😍 ⬅️قلعه مچی یا قلعچه مربوط به دوره صفوی در شهرستان هامون در جنوب غربی شهر محمد آباد (هامون) جای گرفته است. این اثر در تاریخ ۹آذر ۱۳۷۷ باشمارهٔ ثبت ۲۱۳۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است این قلعه مقر و کاخ خاندان رئیسی (ملک محمد رئیسی) فرمانروایان جنوبی سیستان می‌باشد که از خشت و گل ساخته شده‌است.ارتفاع ایوان شمالی این قلعه از زمین ۱۰متر و دهانه آن ۵/۷ متر پهنا دارد. در این منطقه باقی مانده یک آسیاب بادی نیز وجود دارد که نمونه‌های آن در دوران اسلامی و در تمام نقاط سیستان وجود داشته‌ است. این ساختمان را در زمان صفویّه شاهان کیانی سیستان ساخته‌اند و در احیاءالملوک هم دکتر ستوده آن را قلعهٔ کافی نامیده‌ است. در این منطقه کتیبه‌ای از سال ۱۱۳۰ هجری قمری (۱۷۱۷ میلادی) مربوط به میرجعفرخان کشف شده‌ است. قلعه مچی در ناحیه تاریخی حوضدار در ۷۰ کیلومتری جنوب غربی زابل قرار دارد و از آنجا که در سراسر منطقه نخلستان‌ های فراوانی وجود داشت و مچ نیز به زبان بلوچی به معنی درخت خرما می‌باشد، قلعه به این نام مشهور شده‌ است. @zarboolmasall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ضرب المثل "کسی را دنبال نخود سیاه فرستادن" 🖇 معنی و کاربرد: هر وقت می خواهند کسي از ماجرایی آگاه نشود و او را به بهانه ای بيرون می فرستند و يا به قول علامه دهخدا پي کاري می فرستند که کمی طول کشد از باب مثال مي گويند: فلاني را به دنبال نخود سياه فرستاديم! يعني جايي رفت که به اين زودي ها باز نمي گردد‌. اکنون ببينيم نخود سياه چيست و چه نقشي دارد که به صورت ضرب المثل درآمده است. به طوري که مي دانيم نخود از دانه هاي نباتي است که چند نوع از آن در ايران و بهترين آنها در قزوين به عمل مي آيد. انواع و اقسام نخودهايي که در ايران به عمل مي آيند همه به همان صورتي که درو مي شوند مورد استفاده قرار مي گيرند يعني چيزي از آنها کم و کسر نمي شود و تغيير قيافه هم نمي دهند. مگر نخود سياه که چون به عمل آمد آن را در داخل ظرف آب مي ريزند تا خيس بخورد و به صورت لپه دربيايد و چاشني خوراک و خورشت شود. مقصود اين است که در هيچ دکان بقالي و سوپر و فروشگاه نخود سياه پيدا نمي شود و هيچ کس دنبال نخود سياه نمي رود زيرا نخود سياه به خودي خود قابل استفاده نيست مگر آنکه به شکل و صورت لپه دربيايد و آن گاه مورد استفاده قرار گیرد. حالا اگر کسي را به دنبال نخود سياه بفرستند در واقع به دنبال چيزي فرستادند که در هيچ دکان و فروشگاهي پيدا نمي شود. @zarboolmasall
👤 آیت ‌الله جوادی آملی : 🔻 از بهترین فرصت‌ها برای تقرب به خدای سبحان همان قربانی کردن است. 🔻 حالا اگر قربانی کردن گاو و گوسفند این همه فضیلت داشته باشد ، قربانی کردن نفس چقدر فضیلت دارد؟! 🔻 تضحیه نفس بالاتر از تزکیه نفس است ، آن ( یُزَکِّیهِمْ ) برای مراحل میانی تقرب است ، امّا این تضحیه که آدم خودش را قربانی کند و بشود جزء مقرّبین الی الله این بالاتر از آن است. @zarboolmasall