🟩خی غلتِ سر و قرآن؟
محل گذر خوک و قرآن؟
🔻کنایه از اینکه جایی که خوک غلت زده و نجس است، قرآن می آورید؟
#شمالی #خوک #قرآن
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#توبه_گرگ_مرگ_است
این ضرب المثل در مورد کسی به کار می رود که دست از عادتش برندارد و با وجود توبه های مکرر بازهم به کارها و عادت های ناپسندش ادامه می دهد
آورده اند كه ...
گرگ پیری بود كه در دوران زندگیش حیوانات و جانواران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود . روزی تصمیم گرفت برای اینكه حیوانات دیگر هم او را دوست داشته باشند ، به نقطهٔ دور دستی برود و توبه كند . به همین قصد هم به راه افتاد .
در راه گرسنه شد ، به اطرافش نگاه كرد ، اسبی را دید كه در مرغزاری می چرد .
پیش اسب رفت و گفت ! می خواهم به سرزمین دوری بروم و توبه كنم ، اما حالا خیلی گرسنه ام از تو می خواهم كه در این راه با من شریك بشوی ؟!
اسب گفت : كه از دست من چه كاری بر می آید ؟
گرگ گفت : اگر خودت را در این راه قربانی كنی من می توانم از گوشت تو سیر شوم و از گرسنگی نجات پیدا كنم و هم اینكه دیگران از گوشت تو می خوردند و سیر می شوند . تو با این كار خودت به همنوعان خود كمك می كنی .
اسب برای نجات جان خود بفكر حیله افتاد و رو به گرگ كرد و گفت : عمو گرگ !
من آماده ام كه در این كار خیر شركت كنم و خودم را قربانی كنم .
اما دردی دارم كه سالهای زیادی است كه ز جرم می دهد . از تو می خواهم در دم را چاره كنی ،بعد مرا قربانی كنی ! گرگ جواب داد : دردت چیست حتماً چاره اش می كنم ، اگر هم نتوانستم پیش روباه می روم تا درد ترا علاج كند . اسب گفت : چه گویم ؟ ، چند سال قبل ، پیش یك نعلبند نادان رفتم كه سم هایم را نعل بزند ، اما نعلبند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پایم زد و این درد از آنروز مرا زجر می دهد .
از تو می خواهم كه نزدیك بیایی و زخمهای مرا نگاه كنی .
گرگ گفت : بگذار نگاه كنم ، اسب پاهایش را بلند كرد و چنان لگد محكمی به سر گرگ زد كه مغزش بیرون ریخت ، گرگ كه داشت می مرد به خودش گفت : آخر ای گرگ ! پدرت نعلبند بود ، مادرت نعلبند بود ؟ ترا چه به نعلبندی ؟
اسب هم از خوشحالی نمی دانست چه كند ؟ هی می رقصید و به گرگ می گفت توبه گرگ مرگ است .
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی ترم. آفتاب گفت: چگونه؟ باد گفت آن پیرمرد را می بینی که کتی بر تن دارد؟ شرط می بندم من زودتر از تو کتش را از تنش در می آورم. آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به صورت گردبادی هولناک شروع به وزیدن گرفت. هرچه باد شدیدتر می شد پیرمرد کت را محکمتر به خود می پیچید. سرانجام باد تسلیم شد. آفتاب از پس ابر بیرون آمد و با ملایمت بر پیرمرد تبسم کرد و طولی نکشید که پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی اش را پاک کرد و کتش را از تن درآورد. در آن هنگام آفتاب به باد گفت: دوستی و محبت قوی تر از خشم و اجبار است. در مسیر زندگی گرمای مهربانی و تبسم از طوفان خشم و جنگ راهگشاتر است.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
هدایت شده از قاصدک
🤩خبر ویژه برای کسانی که به سلامتی بدن خود اهمیت میدهند 🤩
🌷 بهبودی _ انواع سردرد ها
🌷 بهبودی_پوکی استخوان
🌷بهبود_چاقی و لاغری
🌷بهبود_دیسک کمر
🌷بهبود_زخم معده
🌷بهبود _عفونت ها
🌷بهبود_سرماخوردگی
🌷بهبود _تیروئید
🌷بهبود_کبد چرب
🌷سم زدایی و پاکسازی بدن
داخل کانال بیش از ده هزار رضایت بیمار داریم
بیا خودت ببین 🤩🩺👇
https://eitaa.com/joinchat/2330394828C824c7fe6a9
https://eitaa.com/joinchat/2330394828C824c7fe6a9
بزن روی پیوستن😉☝️
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر دلت یک #مرغ #مجلسی فوقالعاده خوشمزه میخواد که
#بدون_دردسر و خیلی راحت آماده بشه با من همراه باش
بدون روغن
بدون قطره ای آب
یک #راز_پخت_مرغ_مجلسی رو بهت میگم که عطرش همه خونتو پر کنه 😍👇
۱۰۰ روش مزه دار کردن مرغ رو تو کانال پین کردم
https://eitaa.com/joinchat/232784240C0b4d64ea07
هدایت شده از قاصدک
✅خبر فوری؛؛ حراج ویژه لباس بهاره و مجلسی و پوشاک از ۹۹۰۰۰ تومان
✅🔴پرداخت درب منزل حتی روستاها
پسند نکردی پس میگیریم(ضمانت مرجوعی✔️
#امکان_پرداخت_درب_منزل
✅✅👇👇
لینک کانال معروف پوشاک👇👇👇✅
https://eitaa.com/joinchat/1180368950Cd0ba03b77a
کانال دارای اینماد✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕امروزتان شاد و بی نظیر
🌺وخوشی جاری در
💕لحظه هایتان
🌺شمع وجودتان نورانی
💕بخت و اقبالتان بلند
🌺 شادیتان از ته دل
💕 سلام صبحتون بخیر ☕️
@zarboolmasall
🌸🍃🌸🍃
روزی مردی ، حضرت عیسی را دید که به جانب کوهی می گریزد. با تعجب به دنبال او دوید و گفت که در پی تو کسی نیست از چه این چنین شتابان گشته ای؟
عیسای مسیح آن قدر عجله داشت که پاسخ او را نداد. مرد که اکنون کنجکاو تر شده بود عقب عیسی رفت تا یک دو میدان آن طرف تر به عیسای مریم رسید و گفت از بهر رضای حق، لحظه ای بایست و بگو از چه می گریزی؟
حضرت عیسی
گفت: از احمق گريزانم برو
می رهانم خویش را بندم مشو
مرد پرسید: مگر تو نیستی که کر و کور را شفا دادی و نفس مسیحایی ات مرده را زنده کرد؟
روح الله گفت: چرا من هستم.
مرد پرسید: مگر تو نبودی که در مشتی گِل دمیدی و آن گِل ها را تبدیل به پرنده کردی؟ پس هرچه خواهی می کنی ای روح پاک!
حضرت مسیح گفت: به ذات پاک خداوند قسم و به صفات پاک او که جهان در عشقش جامه و گریبان دریده سوگند می خورم که اسم اعظم خداوند را که اگر بر کوه بخوانم بی تاب می گردد نه یک بار که هزار بار از روی مهر و محبت بر دل احمق خواندم،ولی سودی نداشت!
مرد پرسید: حکمت چیست؟ چرا دعایت آن جا اثر کرد ولی این جا درمانی نکرد؟
گفت: رنج احمقی، قهر خداست ولی رنج کوری، ابتلا ست... ابتلا و بیماری رنجی است که باعث رحم دیگران می شود اما احمقی رنجی است که باعث زخم و قهر دیگران می گردد و مانند داغِ خداوند است که بر جان هرکس بخورد، همچون قفلی که مهر و موم شده باشد هیچ دستی نمی تواند برای آن چاره ای بیابد.
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خون ها که ریخت
اندک اندک، آب را دزدد هوا
وین چنین دزدد هم احمق از شما
گرمی ات را دزدد و سردی دهد
همچو آن کو زیرِ کون سنگی نهد.
#مثنوی_معنوی
@zarboolmasall
🟩دست و پای کسی را توی پوست گردو گذاشتن
🔹️هنگامی که شخص زودباوری را به انجام کاری تشویق کنند و او بدون دوراندیشی و بررسی به آن اقدام کند و بدین ترتیب در بنبستی گرفتار آید، دربارهی او میگویند که: «دست و پایش را در پوست گردو گذاشتند». یعنی کاری دستش دادهاند که نمیداند چه بکند.
🔸️ضربالمثل "دست و پای کسی را در پوست گردو گذاشتن" در ابتدا دربارهی انسان نبوده و کاربردی برای او نداشته است، بلکه به جای واژهی کسی در این اصطلاح، واژهی گربه قرار داشته است. یعنی این دست و پای گربه بوده که توسط افرادی بیانصاف و حیوانآزار در پوست گردو قرار میگرفته است.
🔹️« . . . سابقن افراد بیانصافی بودند که وقتی گربه ای دزدی زیادی از آذوقه منزلشان میکرد، گربه را گرفته و قیر را ذوب کرده در پوست گردو میریختند و هر یک از چهار دست و پای او را در یک نصفه پوست گردوی پر از قیر فرو میبردند و سپس او را رها میکردند. گربه بینوا در این حال، هم به زحمت راه میرفت و هم چون حالا دیگر صدای پایش را همهی اهل خانه میشنیدند، از انجام دزدی باز میماند".
این گربه با این حال روزگاری پیدا میکرد که نه تنها دزدی از یادش میرفت، بلکه چون کسی هم چیزی به او نمیداد از شدت درد و گرسنگی تلف میشد.
🔻این روش و ابتکار نابخردانه نسبت به این حیوان بیگناه که در نهایت بیانصافی بوده است، رفته رفته شکل ضربالمثل یافته و امروزه در مواردی به کار برده میشود که کسی را با مشکلی رو به رو کنند که "نه راه پیش داشته باشد و نه راه پس".
#پوستگردو #دست #پا
@zarboolmasall
#شعر ۵۸
«مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَيَّرَنی عَبداً»
#روز_معلّـــم_مبارک
تـــابــد بــه جهــان ، تــا مَـــه ِ پنـــدار معــــلّم
روشـــن شـــود آفـــــــاق ، زِ انــــــوار معــــلّم
بـر پيكـــر بـیجــان نه عجب گر بــدمـد جــان
انفــــــاسِ مسـيحــــــا دم گفـتــــــــار معــــلّم
در دايــــــرهی مـــدرســـهی دانــش و بيـــنش
سقـــــراط بـــوَد نقطـــهی پــــرگــــار معــــلّم
لقمــان كه به حكمـت شده ضرب المثــل خلق
مسحـــور شـــد از حكمـــت سحـّــــار معــــلّم
گر "بــوعــلی" اســتاد به هر عـــلم زمــان بود
شــد شـــاد بــه شـــاگـــردی دربـــــار معــــلّم
زنهــــار ، کـــه اعـــــلم ز معــــلّم بتـــوان شـد
از فـــرط خـــــرد ، لیــک بــه زنهـــــار معــــلّم
در بــــرج فضـــایــل چـو انشـتـین و ادیسـون
بــــودنـــد ز منظـــــومــــهی افکـــــار معــــلّم
هشــيارتــريـن مختـــرع و كــاشـف و صــانـع
هــســتــنــد نشـــان از ســر هشــــيـار معــــلّم
در بــوتــه چو آید زرِ عـــلم و هنــــر و فضــل
ســنــگ محکــش هـســت ز معیــــــار معــــلّم
بـــازار جهـــان، گــــرم بـــوَد گـــر زِ صـــنايــع
ســودش بـــوَد از گــــرمــی بـــــــازار معــــلّم
آنـانكــه رســـيدنـــد بــه ســرمنـــزل مقصــود
بُـد رهبــــرشــان مكـتــب غمخـــــوار معــــلّم
از قـــلزم عـــرفـــان و ادب صــید تــوان کـرد
صـــدهـا صـــدفِ گـــوهــــر شهــــوار معــــلّم
در ميـكـــــدهی عشــق ، خمــــــاران محـبّــت
مَــسـتـــنـد زِ جــــــام مــیِ خمّـــــــار معــــلّم
شـوقـی كه بــوَد در دل اطفــــال به تحصــيل
هســت از اثـــــــــر الفــتِ بـســــيـارِ معـــــلّم
کـــودک نِگــَــرد مِهــــر پــــدر ، رأفــت مــــادر
در نـقــش پــــدرگــــونــهی رخســـــار معــــلّم
خـوابِ خـوش مـــام و پـــدر طفـــل نـوآمــوز
بـــاشــد همـــه از ديــــــدهی بيـــــدار معــــلّم
بـا دیــو جهـــالـت به نبـــرد است شـب و روز
افــــرشـــتهی پنـــــدار خــــــردبــــار معـــــلّم
مــــرّيــــخ سـلـحشـــور ، زِ پيكـــــار بمــــانــد
بيـــند چو دمــی عــرصـــهی پيكــــار معــــلّم
بنگـــــر هنـــــری اسلحـــــهی رزم و نبــــردش
شمـشــير ، زبــــان و قــــلم ، ابــــــزار معــــلّم
شـايسـته بوَد بنــدگــیاش گرچـه يکی حـرف
تعلـيـــــم بگيـــــرد كســی از كــــــــار معــــلّم
"مَـــن عَلَّمَنــی حَــــرفـــاً" در شـــأن وی آمـــد
"قَــــد صَـــیّرَنـــی عَبـــــداً" مقــــــدار معــــلّم
در كــــام معـــلّم چو "عــلی" ريخـت زرِ نـــاب
يعـنـی كـــه چنـــين اسـت ، ســــزاوار معــــلّم
آوخ کـــه کسـی نیسـت بـه بــــازار فضـــایــل
دلبـــاختـــهی فضـــل و خـــــریـــــدار معــــلّم
دردا اسفـــا بـا همــــه غمخـــواری و خــدمـت
یـک تــــن نبــــوَد ، خـــــادم دربــــــار معــــلّم
دشــواری هـــــر مســـألــه، آســـان كنــد امـّــا
آســــان نشــــود مطـــلـب دشــــــوار معـــــلّم
بـر فقــــر کنــد فخــــر و ببـــالـد به قنـــاعـت
زیـــــرا طمــــــع و آز ، بــــوَد عـــــــار معــــلّم
افسوس کــه هـر روز معـــلّم ز غــــم و رنـــج
گــــردیـــده مبــــدّل بــه شــب تــــار معـــــلّم
پـــرورده هــــزاران گـل و جــز خــــار نبـیــند
پــــاداش عمــــل ، پنجــــهی گلکــــار معــــلّم
صــدهــا گــــرهْ از کــار کسان بـــــاز کنـد لیک
یـک تـــن نگشـــایــد گـــــرهْ از کـــــار معــــلّم
چون شمع كه میسوزد و نورافكن جمع است
بيـن! سـوزش و جـــان دادن و ايثــــار معـــلّم
چون سـنگ صــبور است معـــلّم كه خــداوند
پــــاداش دهــــــد ، بــــر دلِ صــــبّار معـــــلّم
گـر (شمس قمی) را به جهــان هست فروغـی
روشـــن بــــوَد از پــــرتــــوِ پنـــــدار معـــــلّم
✍شادروان سید علیرضا
#شمس_قمی
@zarboolmasall
خوشا رِندی که بر نیک و بدِ عالم همی خندد
به او گر عالمی خندند، او بر عالمی خندد
#رفیق_اصفهانی
@zarboolmasall
🟩 اجاقش کور است !
🔹️در سال های بسیار دور برای روشن کردن آتش، کبریت یا وسیله ای دیگر در اختیار نبود به همین منظور در یک مکان، آتشی همواره روشن بود تا مردم بتوانند از آن آتش برداشته و اجاق خانه های خود را روشن کنند.
وظیفه آوردن آتش از آتشکده بر عهده فرزندان خانواده بود به همین دلیل خانواده ای که فرزند نداشت اجاقش خاموش یا به عبارتی کور بود.
🔻 ریشه ضرب المثل ایرانی “فلانی اجاقش کور است” از همین است، به همین دلیل یکی از آرزوهای شیرین برای هر خانواده این جمله بود : " اجاقت سبز باد "
#اجاق #کور #سبز
@zarboolmasall