eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.8هزار دنبال‌کننده
60.8هزار عکس
9.4هزار ویدیو
188 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 دکتر شریعتی: اگرپرنده آفریده میشد، حتما بود. اگرچهار پا بود، حتما بود. اگرحشره بود، حتما بود. او آفریده شد، تا خواهر و مادر باشد و ... چنان بزرگ است که موجودات . تا حدی که یک ، او را راضی میکند، و یک ، او را به کشتن میدهد. پس ای ، مواظب باش، زن ازسمت چـــپ، نزدیک به قلبت ساخته شده، تا او را در جا دهی. شگفت انگیز است! درکودکی درهای را به روی میگشاید، در دین را میکند، و هنگامی که 💚 میشود، زیر پای . قدرش را بدانیم...✋ 🍃تقدیم به تمام بانوان و خواهران دیارم🌹 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍃 یادش بخیر همیشه که با آغ بابا می رفتیم تا به کُرتهای سری بزنیم، او می گفت: مواظب مَره های درختان باشید سر مرا بشکنید شاخه های درختان را نشکنید! که ما در عالم بچگی به حرفهای پدربزرگ می خندیدیم و می گفتیم"آغ بابا چه گفایی مِزَنه!!" ولی او این حرف را با صداقت خاصی می گفت که محال بود به حرفش گوش نکنیم، و به خاطر مهربانی هایش، به درختان می گذاشتیم غیرقابل تصور؛ 🍃 آغ بابا علاوه بر درخت پسته، و خیار هم می کاشت عجب خیارهای (خربزه های) شیرینی بود که طعم خوش مزه ی آن خیارها دیگر در این تکرار نشد؛ قابل توجه اینکه هنگام کاشت خیار، دَسَّمبول هم می کاشتن، که دَسّمبول شبیه طالبی های کوچکی بود که بوی خوبی داشت و از بوییدن آن سیر نمی شدی؛ تا یادم نرفته، اون روزا تخم مرغ های صبح عید را با روناس می کردند نه با رنگهای مصنوعی توی بازار؛ 🍃 اصلاََ اون روزا هر چیزی خاصی داشت؛ از برای شما نگفتم، وقتی که آبان ماه می رسید رونق خاصی در بین باغ دارها برپا می شد و همه ی اهل خانه برای برداشت این میوه ی بهشتی راهی می شدند و به هم کمک می کردند؛ و شاید برداشت یکی از کارهای سخت بود چون شاخه های این درخت به دستان کسی رحم نمی کرد و خراش برداشتن پوست دست روی شاخَش بود و گاهی هم پیش می آمد که چشم نیز آسیب می دید اما هنگامی که انار را می دیدی جراحتها از یادت می رفت؛ و برداشت این از یک طرف و رونق دانه کردن و رب پختنش از طرف دیگر، 🍃 راستی اون روزا انارهایی که چهارتا، چهارتا روی شاخه ها در جوار هم بودند حکم وسیله ای تزئیناتی را داشتند! که خانه های کشاورزان را رنگ و لعاب خاصی می بخشیدند و من همیشه این زیبایی هایی را که در عین سادگی بودند، می پرستیدم و دوست داشتم؛ زیرا نسل پدربزرگ ها و مادربزرگ های ما از حداقل امکانات، حداکثر استفاده را می بردند و خود را از زیبایی های طبیعت محروم نمی کردند و از آن لذّت ویژه ای می بردند؛ که شاید این قصه ها و روایت ها برای نسل جدید فهم و غیر قابل تصور باشد. 🍃 آن نسل تکرار نشدنی، در پوششان نیز قابل ستایش هستند و نجابت خاصی در این پوشش نهفته، و اگر امروز از کوچه پس کوچه های شهر مخصوصاََ عبور کنی ، بی ادعاهای روزگار را خواهی دید که حتی با دیدنشان آرامش و انرژی خاصی خواهی گرفت، آرامشی مطلوب که فارغ از دغدغه های زمان من و توست، انگار این ، جنس باورشان با جنس باورهای من و تو فرق می کند و شاید به خاطر همین که از وجودشان لبریز است؛ 🍃 که دیگر نمی شوند... پس قدرشان را بدانیم و ساده از کنار آنها نگذریم و یادگاری هایشان که همان درختان پسته ی شهرمان هستند را با جان و نگه داریم و فراموش نکنیم این درختان فیلترهای تصفیه ی هوای این شهر صنعت زده هستند. 📸 عکسها بهانه ای هستند برای نوشتن و یاد و نام آقا سید جلال میرحسینی و آقا ابراهیم چادرکافور بخیر، که حضورشان در این ، نجابت و متانت و سادگی و بزرگواریِ نسلشان را به یاد من و تو می آورد. @zarrhbin
▪️هر چه التماس کرد و قسم خورد، فایده نداشت. ، نامه‌ای به شهربانی ارسال و نوشته بود گزارش شده است که در زندان مواد وارد می‌شود. قاچاقچی را پیدا کنید. شهربانی مدت‌ها دنبال قاچاقچی زندان می‌گشت. بالاخره آن شخص را پیدا کرده بود. فهمید که نباید در این سیستم کثیف، نامه به دادستان می‌نوشت. جالب آن بود که هیچ اثری از نامه‌ی رضا در دادگستری نبود. ▫️او را که به دادستان نوشته بود، وارد دفتر دادگستری نکرده بود. شماره نگرفته بود؛ یعنی نامه بی نامه. حتی اگر نامه هم بود، فایده‌ای نداشت. گفتند اگر نامه‌ای نوشته‌ باشی، برای رَد گُم کردن بوده است. از کجا ۱۷۸ هزارتومان( ۱۷۸ هزار تومانِ سال ۱۳۴۲ یعنی بیش از ۷۰۰ میلیون تومان در سال ۱۳۹۳) را باید پیدا کند؟ اگر جریمه را نمی‌پرداخت، تا مدت نامعلوم در زندان می‌ماند. ▪️در خانه‌ی ماتم بود. غروبِ آذرماه بود. آفتاب کم رنگ بر لبِ بامِ خانه‌ی می‌تابید. گچ‌بری زیبای بالای تالار، زشت جلوه می‌کرد. غروب بسیار غمگین به نظر می‌رسید. ماهی‌های داخل حوض جنب و جوش نداشتند. مثلِ آنکه آن‌ها هم معنای را فهمیده بودند. آن حیوانات هم از غصه‌ی ظلم، ؛ ظلمی که نمی‌توانی کاری در مقابل آن بکنی. ▫️در طول عمرتان چند بار با مواجه شده‌اید؟ چندبار اینگونه را جلوِ چشم خودتان دیده‌اید؟ من را دیده‌ام که به خاک سیاه افتاده‌اند. دیده‌ام که طنابِ دار بر گردن داشته‌اند. "صدام" را می‌گویم. امّا را هم دیده‌ام که در نیویورک، لندن، پاریس و... عیاشی می‌کنند. را دیده‌ام که به قدرت رسیدند، آدم‌ها کشتند و محترم زندگی کردند. با مراسم و تشریفات دولتی و ملی و مردمی هم به خاک سپرده شدند. "استالین" غیر از این بود؟ جای حق نشسته. اما خدا صبرش هم بسیار است. خدا عقل داده است. عقلی که آدم‌ها خود، با اجرای قانون، ظالمان را ادب کنند. ▪️خواهرهای دَمَق بودند. با زن‌های همسایه، ساکت دور حدض نشسته بودند. از شولی خبری نبود. از شور و ولوله خبری نبود. بچه‌ها آرام بودند. فضا سنگین بود. علی‌اصغر برادرِ آقارضا، خلیفه محمدعلی و عبدالله آتشکار لب ایوان خانه نشسته بودند و به سرنوشتِ فکر می‌کردند. آقارضا فقط ۲۷۷ تومان(۲۷۷۰ ریال) پس‌انداز داشت. به زودی بدون خرجی می‌ماند. ▫️ گفت: "غصه‌ی مرا نخورید. من خرجی خودم را در می‌آورم. برای آقارضا هم پول به زندان می‌فرستم. دستگاه‌های شعربافی مادربزرگ را راه می‌اندازم. خودم هم خیاطی می‌کنم." گفت: "روحِ آن زن شاد می‌شود. ما همه به تو کمک می‌کنیم. اگر دستگاه‌ها راه بیفتد، خیالم از بابتِ تو راحت می‌شود. از وقتی دستگاه‌ها خوابیده، از خانه‌ی ما رفته است. در خانه‌ای که محصولی تولید نشود، خیر و برکت از آن خانه می‌رود. اگر زنِ خدا بیامرزم مثلِ مادرم کار می‌کرد، این‌قدر سر به سر دیگران نمی‌گذاشت." ▪️خانه‌های قدیم قبل از آنکه یک واحد فرهنگی باشند، یک واحدِ تولیدی بودند. گفت: "فردا سرِ کار نمی‌روم. همه‌ی بچه‌ها را خبر می‌کنم بیایند زیرزمین را آب و جارو کنند. خاک دستگاه‌ها را پاک کنند. اگر ریسمان یا وسیله‌ای خواست، راه می‌اندازیم. به امید خدا مهری‌خانم کار می‌کند و درآمدش هم خوب می‌شود." گفت: "‌مبلغ‌ِ جریمه را چکار کنیم؟" گفت: "خانه را می‌فروشیم. من می‌آیم پیش پدرم." گفت: "خانه حداکثر ۲۵ هزار تومان فروش می‌رود. ۱۵۰ هزار تومان کم داریم. پول کمی نیست." گفت: "خدا بزرگ است." ✅ ادامه دارد... 📚شازده حمام، جلد۴ ✍ @zarrhbin
🔹زمان هم ندارد ✍امام علی(علیه السلام ): 🔰 در برکت از سال و ماه و روز و هفته و ساعت برداشته می شود. هر سالی به قدرت یک مه و هر ماهی به قدر یک هفته و هر هفته ای به اندازه یک روز و هر روزی به قدر یک ساعت می گذرد و در آن زمان سختیها بسیار شده و عمرها کوتاه می‌گردد. 📚کنز العمال، ج ١۴، ص ٢۴۴ (اشاره به مشغله‌های کاری و فکری مردم آخرالزمان دارد که متوجه گذشت سریع عمر و زمان نیستند) @zarrhbin
قابل توجه شهروندان محترم فعلا در مراکز خدمات جامع سلامت و مرکز مصلی اردکان در نوبت اول واکسنهای و و در نوبت دوم واکسنهای سینوفارم، برکت، پاستور و آسترازنکا تزریق می شود. ✍مرکز بهداشت اردکان @zarrhbin
📌فاصله بین ۲ دوز در انواع "واکسن کرونا" چند روز است؟ 🔹در واکسن هایی مانند " " و " $سینوفارم" که از ویروس کشته شده ساخته شده اند فاصله تزریق مناسب ۲۱ تا ۲۸ روز است. 🔹نهایت یک یا دو هفته بیشتر از این مدت هم مجاز است، اما نباید بیش از این در تزریق واکسن تاخیر داشت. 🔹برخی افراد در فاصله تزریق میان دو دوز واکسن، مبتلا به کرونا می شوند و توصیه می شود این افراد چهار هفته بعد از شروع علائم بیماری اقدام به تزریق دوز دوم واکسن نمایند. 🔹فاصله میان تزریق دوز اول و دوم واکسن چهار تا ۱۲ هفته است. 🔹فاصله میان تزریق دو دوز واکسن " " هم حدود ۹۰ روز است./ایسنا @zarrhbin
✍امام صادق (ع): ✨زمانی که بین مردم به عدالت رفتار شود؛ از میان می رود، و رزق و روزی از آسمان نازل می شود، و زمین خود را به اذن خدا می گستراند. 📚 کافی، ج ٣ ، ص ٥۶٨ @zarrhbin
✍امام هادى عليه السلام: ✨ همانا رشد نمى كند و اگر هم كند، ندارد، و اگر آن را كند، نمى برد، و آنچه بر جاى مى گذارد، توشه اش به سوى آتش خواهد بود 📚الكافی ، جلد5 ، صفحه125 @zarrhbin🕊
🔴برکت ✍یکی از صالحان دعا می‌کرد : پروردگارا ! در روزی ام برکت ده کسی پرسید : چرا نمی‌گویی روزی ام ده ؟ گفت : روزی را خداوند برای همگان کرده است . اما من برکت را در رزق طلب می کنم ، چیزی است که خدا به هر کس بخواهد می دهد . اگر در مال بیاید ، زیادش می کند . اگر در فرزند بیاید ، صالحش می کند . اگر در جسم بیاید ، قوی و سالمش می کند و اگر در قلب بیاید ، خوشبختش می‌کند . @zarrhbin🕊