eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.3هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 برای باید گریست... ⬅️ این "روضه خوانی" از کجا آمده؟! ☑️ انسان وقتی که در نگاه می کند، می بیند که به سر این حادثه ( واقعه ی ) چه ها آورده اند‼️ ☑️ به قسم حرف حاجی ( نوری) حرف است. می گوید: امروز اگر کسی بخواهد بر علیه السلام بر این و مسخ ها و باید . ☑️ است معروف به از ملاحسین . فرموده بود که این داستان و داستان ، اول بار در کتاب این مرد آمده است. ☑️ حقیقت این است که من این را ندیده بودم. می کردم در آن یکی دو تا از این بعد این کتاب را ( که به هم هست و تقریبا در پانصد سال پیش تالیف شده است) خواندم دیدم از این زیاد است. ☑️ مردی است که هم هست، اتفاقا این بی انصاف مرد هم بوده است، کتاب هایی هم دارد، صاحب که خیلی عبارت پردازی کرده و می گویند کلیله و دمنه را کرده است. به هر حال بوده است. ☑️ تاریخش را که انسان می خواند، نیست که او بوده یا و مثل اینکه اساساََ یک مرد هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک ی صد در صد نشان می داده و در میان ها خودش را نشان می داده است. اصلاََ اهل بیهق و سبزوار است. مرکز بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب اند در تشیع. اینجا که در میان سبزواری ها بود یک شیعه ی صد در صد شیعه بود. بعد می رفت ؛ آنجا که می رفت به روش اهل بود. این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می کرد. ☑️ نوشته است به فارسی، اولین کتابی که در به فارسی نوشته شده همین کتاب است که در پانصد سال پیش نوشته شده است. برای مثال ( رضوان الله علیه) را نوشته است و چقد نوشته است. ☑️ ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به دیگری نداریم. من نمی دانم این بی انصاف چه کرده است! ☑️ من وقتی این را خواندم، دیدم حتی اسم ها است؛ یعنی در میان امام حسین علیه السلام اسم هایی را می آورد که اصلاََ چنین آدم هایی نداشته اند؛ در میان اسم هایی می برد که همه است؛ را به شکل در آورده است. ☑️ چون این کتاب کتابی بود که به زبان نوشته شد [مرثیه خوان ها] که اغلب بودند و به کتاب های مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در از رو می خواندند. این است که امروز مجلس را ما "روضه خوانی" می گوییم ☑️ در امام حسین روضه خوانی نمی گفتند، در زمان امام صادق هم روضه خوانی نمی گفتند، در زمان امام حسن عسکری هم روضه خوانی نمی گفتند، بعد در زمان سید مرتضی هم روضه خوانی نمی گفتند، در زمان خواجه نصیر الدین طوسی هم روضه خوانی نمی گفتند. از به این طرف اسم این کار شده . روضه خوانی یعنی خواندن کتاب روضه الشهداء، همان کتاب . ☑️ از وقتی این در دست و بال ها افتاد، دیگر کسی امام را نکرد و شد افسانه سازی روضه الشهدا خواندن. شدیم . یعنی روضه الشهداء خوان، یعنی را نقل کردن و به امام حسین علیه السلام توجه . ☑️ گفت: "وَ زادَت التَّنبور نَغمهََ اخری" بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقای پیدا شد. تمام روضه الشهداء را به اضافه ی یک دیگر، همه یکجا کرد که دیگر ! واقعاََ به باید . 📚 حماسه حسینی، جلد ۳،متفکر شهید اُستاد مرتضی مطهری 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 حال قضاوت با وجدان بیدار شما، آیا باورها و اعتقادات ما نیاز به ندارند، لطفاََ تعصبات را کنار بگذارید. @zarrhbin
📌 "امید ابوالحسنی" 💠 فرهنگ 《 سبیل گرو گذاشتن》 ✍بخوانید ادامه داستان پرماجرای مهاجرت امید... 💭امید برادر را برداشت و راهی شد. مرد قاچاقچی گفته بود امید خودش را در فرودگاه تهران ، ترک اهل ترکیه معرفی کند. مال ترکیه بود؛ یعنی ایرانی نبود. قاچاقچی از امید خواست به هیچ عنوان در فرودگاه تهران خودش را ایرانی معرفی نکند و به ماموران بگوید فارسی نمی‌داند. در فرودگاه مشکلی پیش نیامد. کار قاچاقچی حرف نداشت ! کار جعل اسناد کامل بود . پاسپورت معرکه بود ! امید و برادرش سوار هواپیما شدند . وقتی امید روی صندلی هواپیما نشست ، دلهره‌اش فروکش کرد . قاچاقچی کارش را عالی انجام داده بود. این که پاسپورت‌ها جعلی بود یا دزدی ، امید نمی‌دانست . در فرودگاه وین اتریش ترانزیت شدند؛ یعنی پلیس اتریش هم متوجه پاسپورت‌های تقلبی نشد . قاچاقچی به امید گفته بود بعد از وین باید پاسپورت‌ها را نابود کند و در ورود به باید بگوید پاسپورت ندارد. امید در ارومیه فقط یک کلمه بلد بود Refogie. یکی از دوستان امید در جریان کارش بود. می‌دانست امید راهی نروژ است‌. می‌خواست به او خدمت کند. از این رو ، به امید گفت برای این‌که نروژی‌ها پناهندگی‌اش را قبول کنند ، باید خودش را معرفی کند. 💭او نامه‌ای جعلی به امید داد؛ نامه‌ای که بالایش آرم بود . نامه نشان می‌داد که امید عضو یکی از احزاب مخالف جمهوری اسلامی است. طبق این نامه، او تحت تعقیب وزارت اطلاعات بود‌. در بدو ورود به نروژ ، امید کلمه Refogie را گفت . وضع ایوب خود کمک‌کننده بود . پلیس برای امید مترجمی آورد. امید و ایوب را به در اطراف اسلو بردند. امید باید در اردوگاه می‌ماند تا وضعیت پناهندگی خود و برادرش مشخص می‌شد . کردهای مقیم اسلو کمک کردند. او آدرس چند نفر را داشت . وابستگی قومی در خارج ، بهتر از ارومیه کار می‌کرد. 💭حدود ۴۵ روز بعد ، مادر و خواهر امید هم وارد نروژ شدند. پاسپورت آن‌ها هم حرف نداشت. ماموران فرودگاه تهران و وین در اتریش نتوانستند تشخیص دهند که پاسپورت‌ها است. مادر و دختر به اسلو رسیدند. آن‌ها را هم به اردوگاه بردند. خانواده کامل شد. نزدیک به دو‌ ماه بود که چهارنفر با هم بودند. مادر و دختر و پسر به سختی مشغول بودند. 💭روزی مسئولان اردوگاه امید را خواستند . اعلام کردند نامه‌ای که او به پلیس ارائه داده ، است. نامه اداره اطلاعات را می‌گویم. معلوم نبود پلیس نروژ از کجا فهمیده بود نامه تقلبی است. امید را از اعضای خانواده‌اش جدا کردند و به اردوگاهی دیگر فرستادند. اردوگاهی وسط جنگل . در نزدیکی شهر MOSS. مادرش ضجه‌ها زد و خواهرش گریه‌ها کرد‌ . ایوب فهمیده بود که برادرش را از او جدا می‌کنند. در دلش آشوبی به پا شده بود ، اما نمی‌توانست احساساتش را بیان کند . 💭یک مادر همراه با دختری جوان و فرزندی معلول ، در گوشه‌ای از این جهان پهناور تنها شدند ، بدون دانستن زبان نروژی یا انگلیسی . بدون پول . بدون پاسپورت . آن‌ها به مفهوم واقعی تنها شدند . مرد و حامی‌شان را از آن‌ها جدا کردند . نه راه پیش بود نه راه پس . مادرش بر سرش می‌زد و خواهرش خون می‌گریست . اما مجریان قانون نروژ این‌ها را نمی‌فهمیدند . امید صدبار به آن ناسزا گفت . آن کاغذ جعلی به چه کاری می‌آمد؟ به کار جدایی . فراق . 💭مادر که روزگاری خود را در کرمان ، غریب می‌دانست ، حالا معنای واقعی را می‌فهمید. هم‌اردویی‌ها ، به او دلداری می‌دادند . خوشبختانه در اردو چند نفر کُرد عراقی و ترکیه‌ای بودند. مادر نگران سرنوشت پسرش بود . از سرنوشت دخترش می‌ترسید و به سرنوشت پسر معلولش فکر می‌کرد. روزهایی را می‌دید که هرگز در تصورش هم نمی‌گنجید. روزهای فراق! روزهای دلهره و روزهای ترس! روزهایی کوتاه که هرروز کوتاه‌تر می‌شد. روزهایی سرد که هرروز سردتر می‌شد. روزهای تلخِ ناامیدی . هرلحظه به برادران ناتنی‌اش نفرین می‌فرستاد و هر دم از خداوند و پیامبرانش یاری می‌طلبید. 💭کمپ یا اردوگاه MOSS شبیه زندان بود. عملا خلافکاران را به آنجا می‌فرستادند. کمپ در جنگل واقع بود و تا شهر نزدیک به چهل کیلومتر فاصله داشت. امید ، را از دست نداد. تمام مدت زبان می‌خواند . زبان سخت و مشکل نروژی را . شش ماه در انتظار پرونده‌اش بود . مادرش هرروز به مسئولان کمپ مراجعه می‌کرد . هرروز اشک می‌ریخت . او امیدش را می‌خواست . پول کافی نداشت . مختصر پولی که آورده بود ، تمام شده بود. در اردوگاه خورد و خوراک می‌دادند به اضافه‌ی ماهانه سیصد کرون پول نقد ، با این پول مادر نمی‌توانست یک موبایل بخرد و با پسرش در ارتباط باشد. لباس‌هایشان اصلا برای زمستان نروژ مناسب نبود . زن در روزهای سرد زمستان پتو دور خودش می‌پیچید و چشم انتظار امیدش ، ساعت‌ها مقابل در اتاق می‌نشست 👇👇👇
📌پیامک ثبت‌نام و قطع یارانه نقدی شهروندان است 🔸مدیرعامل سازمان هدفمندسازی یارانه‌ها ضمن تکذیب پیامک جعلی ثبت‌نام و قطع یارانه نقدی گفت: هرگونه اطلاع‌رسانی در مورد یارانه نقدی اعم از ثبت‌نام، حذف و سایر موارد فقط از طریق سایت رسمی این سازمان و وزارت کار و رفاه اجتماعی و یا رسانه ملی، رسانه های معتبر و ارباب جراید صورت خواهد گرفت. @zarrhbin
در گروه‌های دانش آموزی اطلاع رسانی گردد سایت های جعلی مشابه با آدرس n e m o o n e h .b a z a r s a . s b s (با فاصله نوشته شده که خواننده به اشتباه کلیک نکند و وارد شود) است https://nemooneh.bazdrsa.sbs/ سایت های جعلی است که عملیات فیشینگ انجام میدن و اطلاعات دانش آموزان رو داره جمع آوری میکنند همه جعلی هستند. دانش آموزان و اولیا عزیز اعلام نتایج فقط از طریق درگاه رسمی My.medu.ir خواهد بود. بقیه سایت های مشابه اعلام نتایج می باشد @zarrhbin🕊