🔺 واقعا باید خداقوتی جانانه گفت، به #مسئولین_شهر !!!
بابا، #یونان_کوچک که هیچ، #آرتاکاوا هم هیچ،لطفا #اردکان را دریابید،
🔺 اردکانی که متاسفانه شده بازیچه دستِ عدّه ای که جز چیدن پازل #سیاسی در این شهر از هچگونه چیدمان دیگری اطلاعی نداشته! و تنها #مردم را معطّل خود کرده اند؛ عدّه ای که در بین خودشان بده و بستانهایی دارند و فکر می کنند تنها نامحرم #مردم هستند، مردم بیچاره ای که آنها را بر کرسی قدرت نشانده اند.(بشکنه دستی که نمک نداره.....)
🔺ای کاش اگر می خواهیم برای همه بخواهیم و معرفتتان تا جایی نباشد که مصلحت و منفعت خودتان حکم می کند، #برادر تو با رای این مردم #آقا و #آقازاده شدی، پس کمی #وجدانت را درگیر کن، تا شاید بیدار شود.
👈 از ما گفتن بود، نگید که نگفتیم.....
#به_نام_مردم
@zarrhbin
🔴 قابل توجه کسانی که چهارسال یکبار مفهوم #مردم و #شهر را بررسی می کنند و آنهم به صورت اجمالی ...‼️
👈 نمی دانم آیا تا کنون به #ورزشگاه_آزادی اردکان سری زده اید یا خیر؟! اما اگر خدا قسمت کرد و رفتید که امیدوارم همیشه #گذرتان به این مکان ها بیفتد چرا که شادی و نشاط از آن لبریز است و حرفی از بیماری و ناتندرستی در آنجا جریان ندارد.
👈 اما اگر رفتید خوب آن محل را #مشاهده کنید و ببینید آیا در #خور مردم خوب و نجیب #اردکان هست یا نه؟! آیا امتیازات یک مجموعه ی ورزشی #استاندارد را دارا هست یا نه؟! آیا جوابگوی نیازهای جوانان و نوجوانان و نونهالان ما هست یا نه؟! آیا در خور شهر #صنعتی و #ثروتمندی چون اردکان که هر روز این عناوین مانند پُتکی بر سر مردمان این شهر فرود می آید هست یا نه؟!
👈 راستی #درآمد_های یک شهر کجاها هزینه می شود؟! بودجه های ورزشی که به یک شهر اختصاص می یابد در کجا باید نِمودش را دید و نتیجه گیری کرد؟!
👈 چرا همیشه برای #نمایش دادن ها، #کلنگها را محکم بر زمین می کوبیم و از ادامه ی راه باز می مانیم؟! چرا راضی هستیم با ماشین آخرین مُدل!! شخصی به این مکان ها برای کلنگ زنی و افتتاح و تشویق قشر #ورزشکار سری هر چند کوتاه بزنیم و از روی سنگها و خاکها خود را به سالنهای این مجموعه برسانیم اما به عنوان یک مسئول اصلا کَکِمان هم نگزد که فیزیک ساختمانی محل چگونه است؟! آیا نور محل کافی است؟! آیا نیاز به معماری دارد یا نه؟! آیا بازسازی نیاز دارد یا نه؟! و بلافاصله برای ندیدن نقص ها و کمبودها خودمان را به پشت میز ریاستمان می رسانیم و محکم به آن می چسبیم، که کسی خدای نکرده از ما آن را نگیرد.( رئیس خاصی مد نظر نیست و تمام مجموعه ی مدیران و رئیس های این #شهر را شامل می شود، که عناوین برایشان مهم تر از خدمت به خلق الله است.)
👈 راستی نماینده ی شهر یکبار گذرشان به مجموعه ورزشی #آزادی_اردکان افتاده است ایشان که برای یدک کشیدن عناوین ورزشی شان، یک تریلی نیاز است، واقعا به کجا چنین شتابان در حرکت هستیم وقتی آنچه که باید باشد و نیست؛ وقتی #ثروت باشد و مردم از حداقل ها محروم باشند، وقتی #تئوری_ها را از بَر باشید و در مقام #عمل حرفی برای گفتن نداشته باشید.
👈 لطفا مسئولین شهر اردکان، از پشت نقابهای #سیاسی خود به در آیید و #اردکان را بهتر و بیشتر از گذشته بشناسید و دریابید و آن را بسازید، با چه زبانی باید گفت این نیست آنچه که باید باشد و قدر و منزلت مردم ما بالاتر از عملکرد شماست.( متاسفانه #مردم را فقط زمان #انتخابات می شناسند که نردبانی هستند برای بالا رفتنشان!!! راستی #شورا_نشینان هم اگر به خود گرفتند جای بسی خوشحالی است و می توان به آینده ی روشن شهر امیدوار بود هر چند که آینده واژه ی دوری است و حال، باید حالِ این شهر را فهمید و روشن کرد و ساخت.)
🖋 یکی از جمعِ مردم
@zarrhbin
🔴 قابل توجه....
⏪ نکته ی جالب در حوزه ی صنایع و معادن، در اردکان یزد این است که ساختن کارخانه های بزرگ با درجه آلایندگی بالا که با توجه به استاندارهای جهانی تفکر برانگیز است و همچنین ایجاد و حفر معادن حتی در منطقه های حفاظت شده؛ به راحتی آب خوردن صورت می گیرد...
⏪ اما گرفتن عواید و حتی ساختن یک مدرسه و حتی مجتمع تفریحی که قول آن را به نیز مردم داده اند در شهری مثل #اردکان حکایت شق القمر کردن است.
⏪ جناب آقای تابشِ عزیز نماینده ی توانمند مردم نجیب اردکان شما که قدرت جابجا کردن کوه در این شهر را داشته اید و پنج دوره است انتخاب این مردم مهربان بوده اید،حاصل نشست امروز شما در سومین #جلسه_شورای_معادن_استان_یزد چه بوده است؟؟؟ آیا آبی از آن برای مردم اردکان گرم می شود؟؟؟
⏪ آقای تابش بدون رو در واسی با شما بگویم که حکایت مردم اردکان، #مردم حوزه ی انتخابیه ی شما همان حکایت دیگ بخار در حال جوش بدون سوپاپ است، لطفاََ اجازه ندهید این دیگ منفجر شود، که دود آن به چشم #همه خواهد رفت.
⏪ آقای تابش از مرام #سیاسی که دارم یاد گرفتم بدون لکنت حرف بزنم آن هم نه حرف دل خودم بلکه حرف دل مردم بدون تریبون و بدون نشریه.
ارادتمند شما....
🖋 هوادارِ مردم
@zarrhbin
🔴 اندر حکایت #استخدامها در برخی از صنایع و ادارات و مراکز شهر!!!
بزرگوار!!!
👈 به شما چه؟! که #من در کدام #مسجد شهرم نماز می خوانم....
👈 به شما چه؟! که من طرفدار آبی هستم یا قرمز....
👈 به شما چه؟! که در ریاست جمهوری به چه کسی رای دادم....
👈 به شما چه؟! که در انتخابات شوراها گزینه های انتخابی من چه کسانی بوده اند...
👈 به شما چه؟! که من در کدام محلّه زندگی می کنم....
👈 به شما چه؟! که آئیین و مذهبم چیست....
👈 به شما چه؟! که مرید کدام مرام #سیاسی در کشور هستم....
👈 به شما چه؟! که پدرزن و پدرشوهر و پدربزرگ من کی بوده⁉️
👈 اصلاََ به شما چه؟! که خود در مقامی می بینید که در شخصی ترین امور افراد دخالت می کنید؛ اگر واقعاََ شایستگی #کار را در وجود من مشاهده می کنید به ننه و بابای من چه کار دارید!!!
👈 در ضمن اگر پستهای کلیدی را بنا بر روابطی که دارید برای فامیل هایتان بدون داشتن شایستگی های مورد نیاز #کنار گذاشته اید، لطفاََ با وعده های پوچ و امیدواری های الکی طرف را معطل خود نکنید، #مردم برای #شخصیت خود #احترام قائلند.
👈 واقعاََ #ما به کجا چنین شتابان در حرکت هستیم، چرا دلمان برای همدیگر نمی سوزد، چرا فرع ها را چسبیده ایم و اصل ها را رها کرده ایم، بخدای احد و واحد، این راهی که بعضی در این شهر پیش گرفته اند نه تنها به ترکستان هم نمی رسد! بلکه شکاف بین جامعه را نیز عمیق تر و شدیدتر خواهد کرد، نکنید این کار را، با روان و #اعصاب یک #جوان جویای #کار بازی نکنید، اگر می توانید کمکش کنید فَبِها، واگر نمی توانید و میلتان نمی کشد! فکر نکنید با #ثروتی که دارید قَیِّمِ #مردم هستید و اجازه ی #دخالت در همه ی امور افراد جامعه را دارید.
🔺 من دیگر حرفی ندارم،اینبار به صورت کلی مطرح شد، مِن بَعد اگر دردِ دلی از جانب #مردم به گوش ما رسید و ایشان به نهاد، صنعت و اداره ای اشاره کردند؛ حتماََ به صورت مستقیم #نام خواهیم برد. پس بزرگوار!! درست و منطقی سئوالات استخدامِ نیروهایت را مطرح کن تا دیگر بر ما خُرده نگیری؛ و هیچ وقت #صداقت یک جوان جویای کار را با نیرنگ و ریای خود #مقایسه نکن که اصلاََ قابل قیاس نیست و وقت شریفتان را هدر می دهد. #والسلام
👈 از ما گفتن بود، نگید نگفتیم....
🖋 هوادارِ مردم
@zarrhbin
♦️مجازات حبس برای ایجاد کانال یا گروه بدون مجوز
🔹در طرح پیشنهادی، مشروط شدن ایجاد کانال یا گروه به مجوز است. بر این اساس، فعالیت موثر در پیام رسانهای خارجی و داخلی مانند ایجاد کانال و گروهها بدون مجوز ممنوع است. ایجاد یا اداره کانالها وگروههایی که با نقض غیرقانونی تدابیر مسدودسازی صورت میگیرد مستوجب محکومیت حبس یا جزای نقدی درجه ۸ خواهد بود/رویداد ۲۴ #سیاسی
@zarrhbin
🔘 حاج نورسته خانم...⁉️
📌 دکتر پاپلی در کتاب شازده ی حمام دو داستان در مورد #وفاداری زنهای یزدی آورده است و اینچنین گفته است: "معروف است که زنهای یزدی به شوهرانشان وفادارند و به زندگی اشان خوب می رسند آنها واقعاً مصداق ضرب المثلِ 《زن خوب فرمانبر پارسا***کند مرد درویش را پادشا》 هستند." این هفته یکی از این داستانها را #باهم می خوانیم و یکی هم به شرط بقا هفته ی بعد.
🍃 نورسته خانم از خانواده ی خوب و #سرشناسی بود. او خواستگاران متعدد داشت اما پدر و مادرِ این یکی خواستگار خیلی پی گیر بودند. دختر ۱۸ سال بیشتر نداشت و داماد ۳۰ ساله بود و دورِ #ایران را گشته بود. موقع خواستگاری داماد در یزد نبود و دختر را #هرگز ندیده بود، اصلاً قصدِ #ازدواج نداشت؛ در مشهد گاراژدار بود. نام یک زن شمالی هم در شناسنامه اش ثبت شده بود. مادر و پدرِ داماد می گفتند پسرشان آن زن را طلاق داده است.
🍂 هیچ کس از #دختر نپرسید که می خواهی زن مردی که ندیده ای و اصلاً در یزد نیست و موقع #عقد هم نخواهد بود و پدرش با #وکالت تو را عقد می کند بشوی ؟! در آن سالها، #نظردختر را در امر #ازدواج نمی پرسیدند. حتی از داماد هم به طور جدی نپرسیده بودند که می خواهی داماد شوی و دختر را غیاباً به عقد تو درآوریم یا نه؟! از بس که به او گفته بودند باید داماد شوی و زنِ #یزدی بگیری او هم از سر بی حوصلگی گفته بود: هر کار می خواهید بکنید.
🍃 البته داماد از خانواده ی سرشناسی بود. پدربزرگش نسل اندر نسل #تاجربازار بودند. این یکی در کل خانواده دنبال رانندگی، ماشین داری، گاراژداری و خوش گذرانی های مربوط به آن رفته بود. آخر آدمِ بازاری، #کاسب و مغازه دار که هر روز صبح تا شب باید زیر سقف دکانش حاضر باشد نمی تواند که تفریحاتِ #خلاف بکند. آدمِ کاسب اگر سر و گوشش بجنبد، مغازه اش #تعطیل می شود. البته #کاسبهای_قدیم را می گویم نه کاسب های حالا که خودشان داستان های دیگری دارند.
🍂 بالاخره در #غیاب_داماد بساط عروسی را راه انداختند. بعد از عروسی هم داماد از مشهد به یزد نیامد. چند ماهی طول کشید و بالاخره داماد سی ساله که آدمِ قوی، #ورزیده، زورخانه کار و کشتی گیر بود به یزد آمد و #عروسی انجام شد. پدر دختر، با چند تن از دوستانش شرکتی تشکیل دادند و گاراژی در یزد درست کردند؛ برای او در یزد کار و کاسبی راه انداختند و بالاخره با فشار پدر و مادر، پدرزن و مادرزن مرد جوان همراه زنش ساکن یزد شدند.
🍃 داماد از خودش خانه ای نداشت. پدرش خانه ی بزرگی داشت ولی زندگی کردن با #مادرشوهر کاری بس #شاق بود. خانم جان مادر حسن آقا، خدای متلک، برتری جویی و #تحقیرکردن دیگران بود. نمی شد با او #زندگی کرد. پدرزن خانه ای در اختیار داماد گذاشت. حسن آقا شروع به کار کرد، اما تفریحات خودش را داشت و اصلاً به زنش #وفادار نبود. اما نورسته خانم، یک زن یزدی بود #دختری که مادر و پدرش #بااخلاق_دوهزارساله_یزدیها بزرگش کرده بودند. شوهرش را نه تنها دوست نداشت #بلکه می پرستید.
🍂 سعی می کرد این مردِ سرکشِ دَدَریِ #ولخرج، یک مرد کاسب #علاقمند به خانه و زندگی بسازد. اما محیط گاراژ بزن بهادری و خوشگذرانی بود. حسن آقا از نظرِ #سیاسی مخالف توده ای ها بود. او با گروه های شاهی زد و بند داشت و در انتخابات فعال بود. او با شهربانی و ژاندارمری و مقامت شهری ارتباط نزدیک داشت و دیگر نمی توانست هم مدقعیت اجتماعی اش را در شهری #کوچکی مثل یزد حفظ کند و هم به عیش و عشرت بپردازد. لاجرم یک پایش در تهران بود و یک پایش در یزد.
🍃 نورسته خانم می دانست که شوهرش به او #وفادار نیست، اما هرچه حسن آقا بی وفایی می کرد، نورسته خانم #وفادارتر می شد. دو دخترشان به دنیا آمده بودند که آنها صاحب باغ بزرگی شدند. حسن آقا مسافرت هایش را می رفت و در تهران هم #فعال بود. حسن آقا و نورسته خانم به #مکه رفتند و حاجی آقا و حاجی خانم شدند. حاجی خانم به خودش چسبیده بود و بچه ها را بزرگ می کرد حاجی آقا به خوشگذرانی هایش پای بند بود. وقتی حقوق ماهانه یک کارگر گاراژ ۳۰۰ تومان بود، خبر می آمد حسن آقا #شبی، ۴_۳ هزار تومان خرجِ #کاباره و کافه در تهران کرده است.
🍂 دخترهای حسن آقا به چهارتا رسیدند، حاجی آقا صاحب داماد و نوه شد. همه گفتند: حالا دیگر تلاش های حاج نورسته خانم به بار خواهد نشست و حسن آقا پای بند خانه و زن و زندگی خواهد شد. اما حاجی آقا در سن ۵۲ سالگی با دختری تقریباً با دختری هم سن و سال دختر بزرگ خودش ازدواج کرد. حاج نورسته خانم مثل اسفند روی آتش نمی توانست #آرام بگیرد. ولی او اهلِ #دعوا و فحش، سر و صدا و قهر و دادگستری نبود.نورسته خانم اول باور نمی کرد، که شوهرش #داماد شده است، او می گفت: شوهرش هر کاری می کند داماد نمی شود. ولی خبرها درست بود. حاجی آقا تهران خانه گرفته بود و دائم تهران بود؛
👇👇👇👇
#خمینی، سید روح الله🌷
(۱۳۶۸_۱۲۸۱ه.ش.)
رهبر و بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران
✅ در شناسنامه، سید روح الله #مصطفوی ثبت کرده اند؛ اما #پیروانش او را با نام #امام_خمینی می شناسند و در #جهان نیز به نام آیت الله خمینی شناخته می شود. در سال ۱۲۸۱ ه.ش در شهر #خمین به دنیا آمد. از #سادات_موسوی( منسوب به امام موسی کاظم علیه السلام) بود؛ ولی نام خانوادگی خود را از پدر شهیدش، مصطفی، که در ماههای اول تولد او به دست #اشرار در راه خمین به قتل رسید، گرفت.
✅ روح الله تا ۱۵ سالگی زیر نظر مادرش پرورش یافت و مقدمات علوم را از برادر بزرگش، #سیدمرتضی_پسندیده، آموخت. در ۱۹ سالگی به #اراک رفت و در حوزه ی علمیه ی آن جا به تحصیل ادامه داد. سپس همراه استادش، #شیخ_عبدالکریم_حائری_یزدی، به قم رفت. شیخ در آنجا #حوزه_علمیه_قم را تاسیس کرد. امام خمینی علاوه بر #استعدادذاتی و داشتن #مربیانی خوب در کودکی و نوجوانی، #استادان_برجسته_ای نیز داشت که سید علی یثربی کاشانی، سید محمد تقی خوانساری، میرزا جوادملکی تبریزی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، میرزا محمد علی شاه آبادی و #آیت_الله_بروجردی از مهمترین آنان بودند.
✅ در ۲۷ سالگی با خانم قدس ایران، دختر یکی از علمای #تهران، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۵ دختر و ۲ پسر بود. امام خمینی، که کودکی و نوجوانی را در سالهای #مشروطه و جنگ اول جهانی و سپس کودتای #رضاخان و دیگر تحولات مهم داخلی و خارجی گذرانده بود مردی #خودساخته و دارای بینش قوی علمی، دینی و سیاسی بود.
✅ در دوره ی آیت الله بروجردی، مورد توجه و اعتماد آن #مرجع_بزرگ بود و دوباره از سوی ایشان به ملاقاتِ #شاه رفت تا به او #تذکراتی بدهد.
✅ امام خمینی در سالهایی که در حوزه ی قم بود، بیش از هر چیز در تربیت شاگردانی #عالم و پیراسته از هواهای نفسانی کوشید. از این رو، بسیاری از شاگردانش، بعدها چهره های #فداکار و خدمت گزارِ #نهضت_اسلامی شدند.
✅ نقطه ی آغاز حرکتِ #سیاسی امام خمینی، پس از #درگذشت آیت الله بروجردی، از سال ۱۳۴۱ و در پی اقداماتی بود که رژیم دست نشانده ی #پهلوی به بهانه ی اصلاح امور بدان دست زد و نامش را #انقلاب_سفید گذاشت. اصلاحات ارضی، که موجب فروپاشی ساختارِ #اجتماعی ایران شد، ارتباط آشکار با رژیم صهیونیستی، در پیش گرفتن سیاست های #ضددینی و گسترش غرب گرایی و توسعه ی اماکن فاسد و ضدّ اخلاقی و... سبب شد امام خمینی به #مخالفت آشکار با رژیم شاه برخیزد و #حمایت علما و مراجع و قشرهای مذهبی را جلب کند.
✅ #محبوبیت روحانی و #معنوی امام موجب شد عامّه ی مردم به او بپیوندند و نهضت بزرگی در سراسر ایران برپا شود. رژیم شاه نیز #واکنش نشان داد؛ امام را دستگیر کرد، به مدرسه ی #فیضیه ی قم حمله برد، در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، هزاران نفر را در تهران قلع و قمع کرد و سرانجام، امام خمینی را به شهر بورسا در #ترکیه و سپس نجف #تبعید کرد.
👇👇👇👇
بزرگترین سند افتخار ظریف از نگاه علی جنتی
🔻بزرگترین سند افتخار دکتر جواد ظریف این کلام نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی است که گفت: ظریف رفت راحت شدیم!
🔻اکنون باید دید چه کسانی در داخل کشور همصدا با نتانیاهو ابراز خوشحالی کردند و او را سدی محکم در برابر مطامع و کجروی های خود میدانند. #سیاسی
@zarrhbin
⭕️قانون اساسی قسمت سوم
#آزادی ؛ #استقلال_فرهنگی ؛ #حجاب #خانواده
🔴 یکی از مباحثی که در این روزها مخصوصا در فضای مجازی بسیاری به آن می پردازند. بحث #آزادی است و به بهانه این #آزادی دوست دارند با هر سبک و سیاقی در جامعه ظاهر شوند و هر کاری را انجام دهند.
⬛️ نمونه ی ظاهری آن را می توان در ناهنجاری های اجتماعی چون #بد_حجابی و حتی در برخی از موارد #بی_حجابی دید.
و یا آن که با مطرح کردن مباحثی چون خودرو #حریم_خصوصی است با چنین پوشش هایی در #جامعه ظاهر شوند.
آنها خواسته یا ناخواسته با ترویج #سبک_زندگی_غربی به #استقلال_فرهنگی کشور لطمه زده و با #تهاجم_فرهنگی علاوه بر آن که #سبک_زندگی_ایرانی_اسلامی را دست خوش تغییر کرده اند و بنیان #خانواده را نشانه رفته اند. که امروز بسیاری از آثار این تغییر #سبک _زندگی را در جامعه می بینیم.
🔴افزایش آمار #طلاق ؛ #تجاوز؛ #ازدواج_نا_سفید بخشی از تبعات این کم توجهی و حتی بی توجهی به #استقلال_فرهنگی است.
⬛️ زمانی که در میان بعضی از مسئولین به بهانه #آزادی ، دغدغه ورزشگاه رفتن بانوان از دغدغه #تشکیل_خانواده و #ازدواج_آسان بیشتر می شود
اصل های مهم قانون اساسی خاک می خورند و مردم #خون_دل.
🔴اما اگر #مردم از قانون اساسی خود آگاه بودند از مسئولین، چنین مسائلی را (ازدواج آسان، استقلال فرهنگی ، تشکیل خانواده ) مطالبه می کردند تا در هیاهوهای #سیاسی این دغدغه ها از بین نرود.
⁉️حال می پرسید کجای #قانون_اساسی این مسائل آمده است.
👀 شما را به خواندن اصل #نهم و #دهم قانون اساسی دعوت میکنم.
#اصل_نهم
در جمهوری اسلامی ایران، #آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه #دولت و آحاد #ملت است.
هیچ فرد یا گروه یا #مقامی حق ندارد به نام استفاده از #آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد کند. و هیچ #مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور #آزادی_های_مشروع را ؛ هرچند با وضع قوانین و مقررات؛ سلب کند.
#اصل_دهم
از آنجا که #خانواده واحد بنیادی #جامعه_اسلامی است.همه قوانین و مقررات و برنامه ریزی های مربوط باید در جهت #آسان کردن تشکیل #خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه #حقوق و #اخلاق_اسلامی باشد.
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 تفرقه انگیزی....⁉️
✅ #تفرقهانگیزی در جامعه برای ماندگاری در #قدرت است.
در فضایِ #سیاسی نیز «فَرِّق تَسُد» شیوهی استکباریون برای غارتِ #اموالمردم است.
#آیتاللههاشمیرفسنجانی
@zarrhbin
#علوی، بزرگ🖋
(۱۳۷۵_۱۲۸۲ ه.ش.)
نویسنده
✅ در خانوادهای بازرگان و #مشروطهخواه، در تهران به دنیا آمد. در مدرسههای اقدسیّه و دارالفنون #تحصیل کرد. سپس همراهِ پدرش به #آلمان رفت.
✅ با تحصیل در #دانشگاهمونیخ در رشتهی تعلیم و تربیت، مدرکِ #لیسانس گرفت و به #ایران بازگشت.
✅ یکسال در #شیراز در مدرسهی صنعتی، #زبانآلمانی تدریس کرد و سال بعد به تهران رفت.
✅ #علوی با صادق هدایت و مجتبی مینوی و مسعود فرزاد، دوست و #همفکر بود و این چهار نفر به #گروه_ربعه معروف شده بودند.
✅ #علوی، ابتدا مانندِ #صادقهدایت، تفکراتِ #باستانگرایانه و عربستیزانه داشت؛ ولی آشناییاش با دکتر #تقیارانی، که اشاعه دهندهی افکارِ الحادی و #کمونیستی بود، سبب شد به کمونیسم #مایل شود.
✅ در پی آن به #حزب_توده پیوست و در انتشار مجلهی #دنیا به ارانی همکاری کرد. #علوی یکی از "۵۳ نفر" معروف بود که در یک #شبکهیکمونیستی در دورهی #رضاشاه دستگیر شدند.
✅ وی ۵ سال در #زندان ماند و با سقوط حکومت رضاشاه، #آزاد شد. او کتاب ۵۳ نفر را براساس همین #موضوع در زندان نوشته است.
✅ اثر معروفِ #علوی که در کانون آثارِ #سیاسی او قرار دارد، رمانِ #چشمهایش است که در #رژیمپهلوی سالها دست به دست میگشت و #دارندهاش تحتِ #تعقیب قرار میگرفت.
✅ #بزرگعلوی، پس از کودتای ۲۸ مرداد و متلاشی شدن حزبِ توده، در #آلمانشرقی، مقیم و استادِ #دانشگاهبرلین شد. او در آنجا به مطالعه و تحقیق دربارهی فرهنگ و #ادبیاتایران پرداخت.
✅ #علوی، که همسری آلمانی داشت، بعد از #انقلاباسلامی به ایران بازگشت ولی مقیم نشد و به #آلمان بازگشت و در ۹۳ سالگی در همانجا درگذشت.
✅ از آثار اوست: حماسهی ملّی ایران (ترجمه، اثر نولدکه، ایرانشناس آلمانی)، ورقپارههای زندان، #چشمهایش، میرزا، سالاریها، گیله مرد.
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و بخوانیم چند جملهای از #بزرگعلوی؛ او در کتاب #چشمهایش اینگونه میگوید: " من اگر از شما صداقت و صمیمت میخواهم، اول باید خودم با شما صادق و صمیمی باشم...."
و حُسن خِتام، متن کوتاهی از کتابِ #گیلهمرد که "بزرگ" در آن اینگونه نوشته است:
گیله مرد: آدمها را به میزان درکشان بسنج نه به اندازهی مدرکشان؛
چرا که فاصلهی زیادی از مدرک تا درک وجود دارد.
مدرکی که درک بالاتری به ارمغان نیاورد، کاغذ پارهای بیشتر نیست.
مهمترین نشانهی درکِ بالاتر، تواضعِ بیشتر است.
@zarrhbin
🍃 #مهری گفت: " مادربزرگم ملّا بود. مکتبدار بود. حدود چهل سال به بچههای مردم درس میداد. از ۲۵ سالگی تا ۶۵ سالگی مکتب داشت. ملّا نباتی شاگرد او بود." اگر اینطور باشد شهربانو باید از سال ۱۲۷۰ شمسی تا ۱۳۱۰ مکتبداری کرده باشد. شهربانو در مکتب علاوه بر قرآن به بچههای مردم #مثنوی، #دیوانشمس و #شاهنامه درس میداد. در مکتب علاوه بر بچههای مسلمان بچههای #زردشتی و #یهودی هم میآمدند. آنها پیش او شاهنامه میخواندند.
🍂 مدتی به بچههای یهودی #تورات و در دههی ۱۳۰۰ به برخی از بزرگسالانِ یهودی #تلمود درس داده بود. ملّاهای دیگر میگفتند شهربانو کافر است. میگفتند او به بچههای مردم کتابهای حرام (ضالّه) درس میدهد. میگفتند: این زن کافر است که #شاهنامه و مثنوی درس میدهد. کافر است که یهودیها و زردشتیها پیش او رفت و آمد دارند.
🍃 آنقدر این حرفها را گفتند و گفتند تا دیگر کسی بچهاش را به #مکتباو نفرستاد. مکتبخانهاش تعطیل شد. طی سالهای بعد فقط ۳_۲ بچه پیش او درس میخواندند. تا حدود بیست سال بعد شاگردهای قبلیاش، شاگردانی که #کارمند یا دبیر بودند، هفتهای دوساعت عصرهای دوشنبه پیش او میآمدند تا مثنوی بخوانند. تا حدود سال ۱۳۳۲ عصرهای دوشنبه کلاسِ #مثنویخوانی داشت.
🍂 در سال ۱۳۳۲ کلاس او را #تعطیل کردند. گفته بودند آدمهایی که به این مکتب میآیند، #سیاسی هستند. گفته بودند مکتب مال بچههاست؛ این آدمهای ۵۰_۴۰ ساله چرا به مکتب میآیند؟ بالاخره کلاس شهربانو را تعطیل کرده بودند. میبینید وقتی #دیکتاتوری گسترده شد تا کجا میرسد؟ تا کوچهپسکوچههای محلّهی فقیرنشین ما، جلسهی درس و بحث یک پیرهزن را هم تعطیل میکنند.
🍃 #دیکتاتوری از بالا، دیکتاتوری از پایین را با خودش میآورد. وقتی رضاشاه و محمدرضاشاه دیکتاتوری میکنند، سوپرِ محلّه هم دیکتاتور میشود. #دیکتاتوری برای #خبیثها فرصت میآورد. فرصتِ #پروندهسازی، فرصتِ #حسادت، فرصت از دور بیرون کردنِ #رقبا. دیکتاتوری از بالا باعث میشود که در پایین دو کارمندِ دونپایه برای هم پاپوش درست کنند. مردم محلّه گفته بودند خوب شد گعدهی (جلسهی) این کافر را تعطیل کردند.
🍂 شهربانو همیشه به همه میگفت #دخترهایتان را به مدرسه بفرستید. روزی شهربانو به حاجآقارضا که پولدار محله بود و خیلی #بانیروضه میشد، گفته بود: "تو در آن دنیا در قعر جهنم هستی! چون اجازه ندادی دخترهایت به مدرسه بروند." اصرار کرده بود که #نوههایش به مدرسه بروند. اگر فشار شهربانو نبود، پدر مهری تسلیم همسرش رقیّه میشد. مهری هم مثل خواهرهایش به مدرسه نمیرفت. خیلی از این پیرهزنهای عصر قاجاری طرفدار #سوادآموزی بودند.
🍃 جالب است که بسیاری از دخترهای آنها که در عصر رضاشاه بودند، با سوادآموزی مخالف بودند. راستی چرا؟ #شهربانو به نوهاش مهری میگفت: "خودم پشتت هستم. تا من زندهام درس بخوان!" رقیّه هم جرات نمیکرد با شهربانو مخالفت کند. شهربانو به رقیّه گفته بود اگر نگذارد مهری به مدرسه برود تمام طلاهایش را به اشرف میدهد. اشرف جاریِ (همعاروس) رقیّه بود. پسر دیگر شهربانو سه کوچه آن طرفتر ساکن بود. شهربانو فقط دو پسر داشت. دختر نداشت.
🍂 شهربانو هیچوقت از هیچ شاگرد مکتبی پول و هدیه نگرفته بود. شوهرش زود مُرده بود. بچههایش با درآمدِ #پارچهبافی بزرگو آنها را داماد کرده بود. بخشی از مخارج عروسی و دامادی نوههایش را هم داده بود. شهربانو میگفت #زنها اگر کار نکنند و با بازار سر و کار نداشته باشند، #خرافاتی میشوند. او میگفت آدم نمیتواند #بیکار باشد. وقتی کار تولیدی و سازنده ندارد، میچسبد به کارهای باطل. دائم میرود جلسههای #غیبت. آدم بیکار، متعصب و بیعقل میشود.
🍃 آدمی که در دستش #پول نباشد و نداند پول چطور به دست میآید، به درد نمیخورد. آدمِ بیخودی میشود. به مهری میگفت: "اگر مادرت کار میکرد، اینقدر بحث گناه و بهشت و جهنم نمیکرد. مادرت توی خانه بیکار است. دائم دنبال حرفهای مفت و #تعصبآمیز است. چون بیکار است، دائم جلسه است. این جلسات برای او نوعی کار است. اگر تو هم میخواهی به سرنوشت مادرت دچار نشوی، باید درس بخوانی و #معلم بشوی، باید کار کنی. اگر بروی توی زیرزمین و پارچهبافی کنی و پول در بیاوری، عقلت بیشتر از خودت بیکار میشود."
✅ ادامه دارد....
📚 شازده حمام، جلد ۴
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin
#فلسفه_حجاب 3
✅ حجاب؛ گرمابخش کانون خانواده!
✍حامد کمالی اردکانی
🔸تصور کنید وقتی مردان از خانه خارج می شوند با انواع و اقسام جلوه گری ها از جانب زنان جامعه روبرو شوند، از آنجا که #نیروی_غریزه در مرد بسیار قوی است و طبعا همه افراد جامعه #یوسف نیستند تا حتی در شرایط محرک هم بتوانند به خدا پناه ببرند و از لغزش مصون باشند؛ در چنین فضایی کاملا طبیعی است که مردان به زنان نگاه کنند و ارتباطاتی ایجاد شود و #رابطه، بخصوص اگر مداوم باشد علاقه و #محبت می آورد.
🔸در این شرایط که مردان در جامعه و در محیط اشتغال خود با زنان #ارتباط_گرم و صمیمی برقرار کردند طبعا #روابط_خانوادگی آنها رو به سردی می گراید. این مساله کاملا طبیعی است و علم #روانشناسی نیز تأیید می کند که هرچه مردان، بیرون از محیط خانواده، خود را از #جاذبه_های_زنانه محروم کنند از کانون خانواده خود بیشتر #لذت می برند. اساسا لذت بردن انسان ارتباط زیادی با #محرومیت های او دارد. هرچه انسان نسبت به چیزی محروم باشد پس از رسیدن به آن احساس لذت بیشتری می کند. این #قاعده_عالم_دنیاست...
🔸وقتی مرد در روابط خانوادگی #سرد شد طبیعتا به همسرش کمتر محبت می کند. وقتی محبت مرد کم شد زن نیز به تدریج نسبت به نیازهای اساسی مرد یعنی #نیاز_جنسی و #اقتدار بی توجه می گردد. این #بی_توجهی آقا به خانم و متقابلا خانم به نیازهای آقا مدام ادامه می یابد تا اینکه کانون گرم خانواده را به یک #زندگی_اداریِ_بی روح تبدیل می کند. فضایی که دیگر نمی توان چیزی به نام #آرامش و #سکون در آن یافت یعنی آن عنصری که از نظر #قرآن هدف تشکیل زندگی بود به طور کلی از بین رفته و زن و شوهر بیشتر همدیگر را مانعی بر سر راه خود می بینند. تصور کنید این فضا برای #تربیت_فرزند چقدر نامساعد است. زیرا رکن اصلی تربیت، زن است اما بی توجهی های آقا، زن را بدل به یک #گل_پژمرده کرده است.
🔸در این فضا #نقطه_تمرکز توجهات مرد، بیرون از کانون خانواده - که در بسیاری از موارد حتی به #وصال هم منتهی نمی شود- است و طبعا محبت خود را بیرون از کانون خانواده خرج می کند. از طرفی به لحاظ #عاطفی و #جنسی نه در خانواده و نه در بیرون از خانواده به طور کامل ارضا نمی گردد لذا این عدم آرامش به شکل #خشونت در منزل نمود پیدا می کند.
🔸همه این مسائل و مشکلات بخاطر عدم رعایت حریم بین زن و مرد است که زن باید برای حفظ حریم #حجاب داشته باشد و مرد هم باید نگاهش را #کنترل کند. حجاب برای حفظ حریم است نه برای آنکه زن زندانی شود یا از مزایایی محروم شود. زن، با حجاب از هیچ مزیتی محروم نمی شود که مزیت های بسیار زیادی هم به او میرسد. اگر زنان در بیرون از محیط خانه، #حجاب خود را رعایت کنند #زمینه_ارتباط مردان با زنان در حد زیادی کاهش می یابد و طبعا مردان در همان کانون خانواده به تمتعات جنسی و نیازهای عاطفی خود می پردازند و مردی که در خانه ارضا شود خارج از خانه دیگر به دنبال #عیاشی و #هرزگی نیست، محبت خود را برای خانواده خرج می کند و این کانون گرم، هم رشد دهنده زن و مرد است و هم بهترین بستر و زمینه برای #تربیت_فرزند.
🔸بنابر این، یکی از فلسفه های مهم حجاب آن است که غیرمستقیم به #استحکام_پیوند_خانواده کمک می کند و وقتی خانواده ها سالم بمانند طبعا جامعه، جامعه سالم و صالحی خواهد بود. لذا اگر می بینیم که دین اسلام، حجاب را به عنوان یک #واجب_فقهی و نه صرفا موعظه ای اخلاقی معرفی میکند، اگر اسلام روی این مسأله #حساسیت_ویژه ای دارد، بخاطر اهمیت بالای آن و نقش ویژه ای است که در سلامت روحی و روانی فرد، خانواده و اجتماع دارد.
🔻به اطراف خود نگاه کنیم.
آیا همین مساله عدم رعایت حریم بین زنان و مردان بسیاری از خانواده ها را ویران نکرده است؟
تا کی میخواهیم با #مسائل_حیاتی و حساس زندگی، برخورد #سلیقه_ای و #سیاسی داشته باشیم؟...
@zarrhbin
📌 "امید ابوالحسنی"
💠 فرهنگ 《 سبیل گرو گذاشتن》
✍بخوانید ادامه داستان پرماجرای مهاجرت امید...
💭امید برادر را برداشت و راهی #تهران شد. مرد قاچاقچی گفته بود امید خودش را در فرودگاه تهران ، ترک اهل ترکیه معرفی کند. #پاسپورت مال ترکیه بود؛ یعنی ایرانی نبود. قاچاقچی از امید خواست به هیچ عنوان در فرودگاه تهران خودش را ایرانی معرفی نکند و به ماموران بگوید فارسی نمیداند. در فرودگاه مشکلی پیش نیامد. کار قاچاقچی حرف نداشت ! کار جعل اسناد کامل بود . پاسپورت معرکه بود ! امید و برادرش سوار هواپیما شدند . وقتی امید روی صندلی هواپیما نشست ، دلهرهاش فروکش کرد . قاچاقچی کارش را عالی انجام داده بود. این که پاسپورتها جعلی بود یا دزدی ، امید نمیدانست . در فرودگاه وین اتریش ترانزیت شدند؛ یعنی پلیس اتریش هم متوجه پاسپورتهای تقلبی نشد . قاچاقچی به امید گفته بود بعد از وین باید پاسپورتها را نابود کند و در ورود به #اسلو باید بگوید پاسپورت ندارد. امید در ارومیه فقط یک کلمه بلد بود Refogie. یکی از دوستان امید در جریان کارش بود. میدانست امید راهی نروژ است. میخواست به او خدمت کند. از این رو ، به امید گفت برای اینکه نروژیها پناهندگیاش را قبول کنند ، باید خودش را #سیاسی معرفی کند.
💭او نامهای جعلی به امید داد؛ نامهای که بالایش آرم #وزارتاطلاعات بود . نامه نشان میداد که امید عضو یکی از احزاب مخالف جمهوری اسلامی است. طبق این نامه، او تحت تعقیب وزارت اطلاعات بود. در بدو ورود به نروژ ، امید کلمه Refogie را گفت . وضع ایوب خود کمککننده بود . پلیس برای امید مترجمی آورد. امید و ایوب را به #اردوگاهی در اطراف اسلو بردند. امید باید در اردوگاه میماند تا وضعیت پناهندگی خود و برادرش مشخص میشد . کردهای مقیم اسلو کمک کردند. او آدرس چند نفر را داشت . وابستگی قومی در خارج ، بهتر از ارومیه کار میکرد.
💭حدود ۴۵ روز بعد ، مادر و خواهر امید هم وارد نروژ شدند. پاسپورت آنها هم حرف نداشت. ماموران فرودگاه تهران و وین در اتریش نتوانستند تشخیص دهند که پاسپورتها #جعلی است. مادر و دختر به اسلو رسیدند. آنها را هم به اردوگاه بردند. خانواده کامل شد. نزدیک به دو ماه بود که چهارنفر با هم بودند. مادر و دختر و پسر به سختی مشغول #آموختنزبان بودند.
💭روزی مسئولان اردوگاه امید را خواستند . اعلام کردند نامهای که او به پلیس ارائه داده ، #تقلبی است. نامه اداره اطلاعات را میگویم. معلوم نبود پلیس نروژ از کجا فهمیده بود نامه تقلبی است. امید را از اعضای خانوادهاش جدا کردند و به اردوگاهی دیگر فرستادند. اردوگاهی وسط جنگل . در نزدیکی شهر MOSS. مادرش ضجهها زد و خواهرش گریهها کرد . ایوب فهمیده بود که برادرش را از او جدا میکنند. در دلش آشوبی به پا شده بود ، اما نمیتوانست احساساتش را بیان کند .
💭یک مادر همراه با دختری جوان و فرزندی معلول ، در گوشهای از این جهان پهناور تنها شدند ، بدون دانستن زبان نروژی یا انگلیسی . بدون پول . بدون پاسپورت . آنها به مفهوم واقعی تنها شدند . مرد و حامیشان را از آنها جدا کردند . نه راه پیش بود نه راه پس . مادرش بر سرش میزد و خواهرش خون میگریست . اما مجریان قانون نروژ اینها را نمیفهمیدند . امید صدبار به آن #دوستنادان ناسزا گفت . آن کاغذ جعلی به چه کاری میآمد؟ به کار جدایی . فراق .
💭مادر که روزگاری خود را در کرمان ، غریب میدانست ، حالا معنای واقعی #غربت را میفهمید. هماردوییها ، به او دلداری میدادند . خوشبختانه در اردو چند نفر کُرد عراقی و ترکیهای بودند.
مادر نگران سرنوشت پسرش بود . از سرنوشت دخترش میترسید و به سرنوشت پسر معلولش فکر میکرد.
روزهایی را میدید که هرگز در تصورش هم نمیگنجید. روزهای فراق! روزهای دلهره و روزهای ترس! روزهایی کوتاه که هرروز کوتاهتر میشد. روزهایی سرد که هرروز سردتر میشد. روزهای تلخِ ناامیدی . هرلحظه به برادران ناتنیاش نفرین میفرستاد و هر دم از خداوند و پیامبرانش یاری میطلبید.
💭کمپ یا اردوگاه MOSS شبیه زندان بود. عملا خلافکاران را به آنجا میفرستادند. کمپ در جنگل واقع بود و تا شهر نزدیک به چهل کیلومتر فاصله داشت. امید ، #امیدش را از دست نداد. تمام مدت زبان میخواند . زبان سخت و مشکل نروژی را . شش ماه در انتظار پروندهاش بود . مادرش هرروز به مسئولان کمپ مراجعه میکرد . هرروز اشک میریخت . او امیدش را میخواست . پول کافی نداشت . مختصر پولی که آورده بود ، تمام شده بود. در اردوگاه خورد و خوراک میدادند به اضافهی ماهانه سیصد کرون پول نقد ، با این پول مادر نمیتوانست یک موبایل بخرد و با پسرش در ارتباط باشد. لباسهایشان اصلا برای زمستان نروژ مناسب نبود . زن در روزهای سرد زمستان پتو دور خودش میپیچید و چشم انتظار امیدش ، ساعتها مقابل در اتاق مینشست
👇👇👇