🍃 #خاطرات_عباس_از_آن_روزها....
💠 بعد از #آزادی هنوز حکومتِ #شاه بر ملت و کشور حاکم بود. یک روز صبح درِ خانه ی ما را زدند در را باز کردم؛ دیدم مامور آگاهی شهربانی آن زمان با موتور یاماهای ۸۰ جگری منتظر من است؛ سلام کردم و او گفت بیا برویم #شهربانی! من گفتم: تو برو من خودم می آیم. او قبول کرد و من رفتم شهربانی که جلوی "مسجد حاج محمد حسین" بود، وقتی رسیدم دیدم دوستانم سپهری و انصاری هم آمده اند.
💠 ما داخل شهربانی شدیم، بعد از اینکه #رئیسشهربانی پشت میزش در اتاق ما را نصیحت کرد و مرتب به عکس شاه بالای سرش نگاه و اشاره می کرد و می گفت: فکر کنم که هیچکس مثل شاه نمی تواند کشور را اداره کند و تعریف های آنچنانی.... و بعداً یک مامور دیگری داخل اتاق رئیس شد و مرا صدا زد و گفت: بیا؛
💠 مرا به داخل اتاقِ #عکاسیشهربانی برد و عکسهای مختلفی از ما گرفتند و چند برگه ی کاغذ را با مشخصات من پر کرد و این را یادم هست که نوشت: "خال در طرف راست صورتش است." و دیگر مشخصات شخصی، وقتی پرسیدم برای چه این فرم ها را پر کردی؟! گفت: #ساواکیزد از ما خواسته و ما باید مشخصات کامل شما را به یزد بفرستیم. باز فهمیدم ما کاملاً #تحتنظر هستیم.
💠 به هر جهت بعد از حدود ۸ ماه #انقلاباسلامی به پیروزی کامل رسید و ما #خوشحال شدیم. از آن به بعد یک مدتی گذشت و دانشگاه ها تعطیل شد و #دانشجویان جذب جهاد سازندگی و #سپاه شدند و #جنگ شروع شد و مرا برای شش ماه (احتیاط) به #جبههیکرمانشاه بردند؛ در آنجا وارد دایره ی #عقیدتیسیاسی پادگان شماره ی ۲ صالح آباد کرمانشاه شدم و در لشکر ۸۱ زرهیِ #کردستان مشغول خدمت و بعد از ۶ ماه احتیاط به #اردکان آمدم.
💠 بعد از بازگشت از کردستان، موقع تشکیل #سپاهاردکان بود که با آقایِ #حاجعباسعلیروستائی به یزد می رفتیم و اجازه تشکیل روابط عمومی سپاه را به ما دادند و یک اتاق در ساختمان حوزه ی علمیه ی خواهران نزدیک مسجد حاج محمد حسین که زیر نظر بنیاد شهید بود به ما دادند و اقدام اولیه ی #تشکیلسپاهاردکان را انجام دادیم.
💠 بعد از تشکیل این نهاد، نیروها به آموزش نظامی فرستاده شدند و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که ساختمان آن انتهای خیابان آیت الله خامنه ای بود به صورت رسمی تشکیل شد و من با راهنمائی آقایان #حاجاحمدصحرائی و #حاجسیدحسینفیض که آن زمان رئیس سپاه پاسداران میبد بود از آموزش و پرورش اصفهان به #اردکان آمدم و مامور به خدمت در سپاه پاسداران اردکان شدم و حدود دو سال در #روابطعمومیسپاه (بحبوحه ی جنگ تحمیلی) مشغول کار شدم.
💠 بعد از اینکه #دانشگاهها باز شد باز به #اصفهان برای ادامه ی تحصیل رفتم و به آموزش دانشگاه مراجعه کردم و تقضای حذف صفرهای کارنامه ی ترم اول که در زندان بودم را به #آموزش تحویل دادم. صفرها از کارنامه حذف شد و دیگر اینکه #بخشنامه شده بود که دانشجویان می توانند با داشتن شرایط، تغییر رشته بدهند و من هم از #رشتهیزبانانگلیسی دانشگاه اصفهان به #رشتهیادبیاتفارسی دانشسرای عالی یزد تغییر رشته دادم و تحصیلات در رشته ی ادبیات فارسی را تا #کارشناسی ادامه دادم و بعد با تغییر مقطع در دبیرستان های شهرستانِ #اردکان مشغول به تدریس شدم و امروز نیز بدون هیچ ادعایی دوران بازنشستگی را در کنار خانواده و دوستانم سپری می کنم و از کانال #ذرهبیندرشهر که حرفهای مرا به گوش همشهریان عزیزم رساند تشکر نموده، امید موفقیت مدیر محترم کانال، جناب #آقایهادیطاهری را هر چه بهتر و بیشتر از خداوند مسئلت دارم.
🍃به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست🍃
✍ سمیّه خیرزاده اردکان
📸 از سمت راست آقایان، محسن عادل زاده، سیّدضیاء هاشمی، عبّاس خیرزاده، سیّد میرزاده و رجب پور در بهشت زهرای تهران.
@zarrhbin
#صیادشیرازی، علی🌷
(۱۳۷۸_۱۳۲۳ه.ش)
فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی
✅ پدرش #نظامی و اهل فارس بود و خودش در #درگز خراسان به دنیا آمد. بعد از گرفتن دیپلم وارد #دانشکدهیافسری شد و در رشتهی #توپخانه ادامهی تحصیل داد.
✅ در سال ۱۳۵۴، دورهای #تکمیلی را نیز در #آمریکا گذراند و پس از بازگشت، در مرکز #توپخانهیاصفهان به خدمت پرداخت.
✅ #صیادشیرازی، افسری لایق، شجاع و #متدین بود. از اینرو، به طورِ #پنهانی بر ضد #رژیمشاه فعالیت میکرد. یک سال قبل از #انقلاباسلامی، مدتی به #زندان افتاد.
✅ بعد از #پیروزیانقلاباسلامی، با آغاز درگیریها در #کردستان، همراه با #سرداررحیمصفوی به کردستان اعزام شد و توانست #پادگان_سنندج را از دست ضدِ انقلاب خارج کند. او با #دکترچمران نیز در نبردهای #کردستان همکار و موردِ #اعتماد او بود.
✅ #صیادشیرازی در طول دفاع مقدّس در #جبههها بود. در سال ۱۳۶۰، از سوی #امامخمینی به فرماندهی #نیرویزمینی منصوب شد و چندی نیز نمایندهی امام در #شورایعالیدفاع بود.
✅ در #عملیاتمرصاد نیز، که به #فروپاشی نیروهای #مجاهدینخلق در غربِ کشور انجامید، نقشِ #فعالی داشت.
✅ #امیر_سپهبد_صیاد_شیرازی در بهار سال ۱۳۷۸، هنگامی که جانشینِ رئیسِ ستادِ کلِ #ارتش بود، به دستِ #منافقین ترور شد.
نام و یادش گرامی و راهش پُر رهرو باد...
📚 فرهنگ نامهی نام آوران
(آشنایی با چهره های سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
💠 حُسن ختام هم خاطرهای از صیاد دلها، یکی از بستگانِ #صیادشیرازی از خدمت سربازی فرار کرده بود و پروندهاش رو فرستاده بودند دادگاهِ نظامی، دادگاه هم به زندان محکومش کرده بود. #مادر_صیاد زنگ زد دفتر و گفت: "به علی بگو یه کاری براش بکنه این پسر جوونه، گناه داره." بهشون گفتم: "حاج خانوم خودتون به پسرتون بگین بهتر نیست؟" گفت: "قبول نمیکنه!" پرسیدم: "چطور؟" #مادر_صیاد گفت: "علی خودش زنگ زد و گفت: عزیزجون! #فامیل وقتی برام محترمه که #آبروینظام رو حفظ کنه! آبروی من نبره...."
@zarrhbin
#جهانآرا، محمد🌷
(۱۳۶۰_۱۳۳۳ه.ش.)
فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر و شهید دفاع مقدّس
✅ در #خرمشهر به دنیا آمد. در جوانی عضو گروهی به نام #حزباللهخرمشهر شد. او بر ضدِ #رژیم_پهلوی مبارزه میکرد که دستگیر شد و یک سال به زندان افتاد.
✅ سپس در #رشتهیبازرگانی درس خواند و در دورهی دانشجویی به #گروهچریکیمنصورون پیوست و به مبارزهی #مسلحانه روی آورد.
✅ #جهانآرا پس از پیروزیِ #انقلاباسلامی، جهاد سازندگیِ #خرمشهر را تاسیس کرد و فرماندهیِ #سپاه آن شهر را نیز به عهده گرفت.
✅ با وقوع #جنگتحمیلی، او و همراهانش ۴۵ روز از ورودِ #دشمن به خرمشهر جلوگیری کردند.
✅ #خرمشهر که سقوط کرد، #جهانآرا به تهران رفت و در ردههای بالای فرماندهی به خدمت ادامه داد.
✅ #سرانجام در مهر ۱۳۶۰، هنگامی که در یک هواپیمای سی ۱۳۰ با جمعی از #فرماندهانعالیرتبهورزمندگان از #خوزستان عازمِ #تهران بود، هواپیما در نزدیکیِ تهران #سقوط کرد و همهی سرنشینان آن به #شهادت رسیدند.
یاد و نامش گرامی و راهش پر رهرو باد...
📚 فرهنگ نامهی نام آوران
( آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و اما جملهای ناب از #شهیدسیدمحمدعلیجهانآرا که اینگونه فرمودند:
بچّهها اگر شهر سقوط کرد دوباره آن را پس میگیریم، مواظب باشید #ایمانتان سقوط نکند.
🍃 فرا رسیدن #سومخرداد سالروز آزادسازیِ #خرمشهر گرامیباد🌹
@zarrhbin
#علوی، بزرگ🖋
(۱۳۷۵_۱۲۸۲ ه.ش.)
نویسنده
✅ در خانوادهای بازرگان و #مشروطهخواه، در تهران به دنیا آمد. در مدرسههای اقدسیّه و دارالفنون #تحصیل کرد. سپس همراهِ پدرش به #آلمان رفت.
✅ با تحصیل در #دانشگاهمونیخ در رشتهی تعلیم و تربیت، مدرکِ #لیسانس گرفت و به #ایران بازگشت.
✅ یکسال در #شیراز در مدرسهی صنعتی، #زبانآلمانی تدریس کرد و سال بعد به تهران رفت.
✅ #علوی با صادق هدایت و مجتبی مینوی و مسعود فرزاد، دوست و #همفکر بود و این چهار نفر به #گروه_ربعه معروف شده بودند.
✅ #علوی، ابتدا مانندِ #صادقهدایت، تفکراتِ #باستانگرایانه و عربستیزانه داشت؛ ولی آشناییاش با دکتر #تقیارانی، که اشاعه دهندهی افکارِ الحادی و #کمونیستی بود، سبب شد به کمونیسم #مایل شود.
✅ در پی آن به #حزب_توده پیوست و در انتشار مجلهی #دنیا به ارانی همکاری کرد. #علوی یکی از "۵۳ نفر" معروف بود که در یک #شبکهیکمونیستی در دورهی #رضاشاه دستگیر شدند.
✅ وی ۵ سال در #زندان ماند و با سقوط حکومت رضاشاه، #آزاد شد. او کتاب ۵۳ نفر را براساس همین #موضوع در زندان نوشته است.
✅ اثر معروفِ #علوی که در کانون آثارِ #سیاسی او قرار دارد، رمانِ #چشمهایش است که در #رژیمپهلوی سالها دست به دست میگشت و #دارندهاش تحتِ #تعقیب قرار میگرفت.
✅ #بزرگعلوی، پس از کودتای ۲۸ مرداد و متلاشی شدن حزبِ توده، در #آلمانشرقی، مقیم و استادِ #دانشگاهبرلین شد. او در آنجا به مطالعه و تحقیق دربارهی فرهنگ و #ادبیاتایران پرداخت.
✅ #علوی، که همسری آلمانی داشت، بعد از #انقلاباسلامی به ایران بازگشت ولی مقیم نشد و به #آلمان بازگشت و در ۹۳ سالگی در همانجا درگذشت.
✅ از آثار اوست: حماسهی ملّی ایران (ترجمه، اثر نولدکه، ایرانشناس آلمانی)، ورقپارههای زندان، #چشمهایش، میرزا، سالاریها، گیله مرد.
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
📌 و بخوانیم چند جملهای از #بزرگعلوی؛ او در کتاب #چشمهایش اینگونه میگوید: " من اگر از شما صداقت و صمیمت میخواهم، اول باید خودم با شما صادق و صمیمی باشم...."
و حُسن خِتام، متن کوتاهی از کتابِ #گیلهمرد که "بزرگ" در آن اینگونه نوشته است:
گیله مرد: آدمها را به میزان درکشان بسنج نه به اندازهی مدرکشان؛
چرا که فاصلهی زیادی از مدرک تا درک وجود دارد.
مدرکی که درک بالاتری به ارمغان نیاورد، کاغذ پارهای بیشتر نیست.
مهمترین نشانهی درکِ بالاتر، تواضعِ بیشتر است.
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#باقری، حسن 🌷 (۱۳۶۱_۱۳۳۴ه.ش) فرمانده و طراح عملیات جنگی ✅ غلامحسین اَفشُردی، مشهور به #حسنباقر
✅ #غلامحسین جوانی پرشور و برای #فعالیتهایانقلابی بیقرار بود؛ به سبب همین فعالیتها، هنگامی که در سال دوم رشتهی کشاورزیِ #دانشگاهارومیه درس میخواند، #اخراجشد و به "سربازی" رفت.
✅ همان زمان #امامخمینی فرمان داد #سربازان، پادگانها را #ترککنند. افشردی نیز از پادگان فرار کرد و به #نهضت پیوست.
✅ پس از #انقلاباسلامی، دیپلم ادبی گرفت و در رشتهی #حقوققضاییدانشگاهتهران پذیرفته شد. او همزمان همکاری خود را با "سپاه پاسداران" آغاز کرد و در واحد #اطلاعاتعملیات به کار پرداخت و #حسنباقری نام گرفت.
✅ با آغازِ جنگ به #جبهه رفت و در مقامِ #طراحعملیاتجنگی، اقدامات بسیار مهمی انجام داد.
✅ راهاندازی واحد اطلاعات عملیات در ستاد عملیاتِ جنوب، ایجاد واحد بایگانی اسناد جنگ، طراحی گردانهای رزمی، معاونت ستاد عملیات جنوب، شکست حصر سوسنگرد، فتح ارتفاعات الله اکبر، هدایت و فرماندهی عملیات "فرماندهی کل قوا" به جای #سردارصفوی، فرماندهی محور دارخوین در عملیات ثامنالائمه در شکست حصر آبادان، دفع دشمن در تنگهی چزّابه، فرماندهی قرارگاه نصر در سه عملیات فتحالمبین، بیتالمقدس و رمضان، بخشی از #کارهایاوست.
✅ این فرمانده در نهم بهمن سال ۱۳۶۱، هنگامی که برای #شناساییمواضعدشمن به منطقهی "فکّه" رفته بود، به اتفاق چندتن دیگر از "فرماندهان" به #شهادت رسید.
🍃 نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد...🥀
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
💠 و اما شهید #حسنباقری در یادداشتهایش در سال ۱۳۶۰ در مورد آمریکا اینگونه مینویسد: #آمریکا همانطور که از منافقین و بنیصدر به نتیجه نرسید از این #جنگ هم به نتیجه نمیرسد ولی بعد از جنگ دو کار علیه ما انجام خواهند داد اول اینکه ایران را #محاصرهیاقتصادی میکنند و دوم اینکه #اعراب را به جای اسرائیل رو به روی ما قرار خواهند داد.
💠 اندیشهای ناب از شهید #حسنباقری: اگر خسته شدیم باید بدانیم کجای کار اشکال دارد وگرنه کار برای #خدا خستگی ندارد.
💠 و در پایان سفارش #حسنباقری به ماها : اگر از دست کسی ناراحت شدید دو رکعت نماز بخوانید و بگویید: #خدایا این بندهی تو حواسش نبود، من ازش گذشتم، تو هم بگذر.
@zarrhbin
#مدنی، سیّد اسدالله 🌷
✅ در دهخوارقان تبریز، که امروز #آذرشهر نام دارد، متولد شد. در نوجوانی به مدرسهی #طالبیهیتبریز رفت و طلبه شد. سپس برای ادامهی تحصیل به #قم عزیمت کرد.
✅ در قم چهارسال نزدِ #امامخمینی، اخلاق و عرفان آموخت و به #نجف رفت، از محضر علمای بزرگ استفاده کرد، #مجتهد شد و خود استاد حوزهی نجف گردید.
✅ با آغاز #نهضت۱۵خرداد به یاران "امامخمینی" پیوست و در این راه بارها به شهرهای نورآباد مَمَسنی، گنبدکاووس و کنگان تبعید شد. چند سال در همدان و خرمآباد مردم را #ارشاد میکرد.
✅ پس از پیروزیِ #انقلاباسلامی، ابتدا #امامجمعهیهمدان شد و پس از شهادتِ آیتالله قاضی طباطبایی، به #امامتجمعهیتبریز منصوب گشت.
✅ او در روز جمعه ۲۰ شهریور سال ۱۳۶۰ پس از اقامهی #نمازجمعه، به دست یکی از #منافقین در مصلای تبریز به #شهادت رسید.
یاد و نامش گرامی و راهش سبز و پررهرو باد...🌹
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذرماه ۱۳۹۲
📌 #شهید_آیتالله_مدنی در سال ۵۹ با گریهای دردناک در پشت تریبون اینگونه گفت:
"آقایان نکند در قیامت محمدرضا شاه جلو ما را بگیرد و بگوید دیدید شما هم وقتی دستتان ترنج دادند دستتان را بریدید و مثل من کاخ نشین شدید."
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#تختی، غلامرضا🌷 (۱۳۴۶_۱۳۰۹ه.ش) قهرمان ملی ایران ✅ #تختی در محلهی #خانیآبادتهران دیده به جهان
✅ در ۲۰ سالگی به #باشگاهپولاد رفت و به عرصهی "کُشتی" گام نهاد. او آنقدر جدی و با "پشتکار" بود که خیلی زود در این #رشته درخشید.
✅ و توانست در چهار دورهی #المپیک شرکت کند. در این المپیکها به ترتیب یک طلا، یک نقره، یک نقره و یک عنوان چهارمی گرفت. سه دوره نیز #مقامقهرمانیکشور را به دست آورد.
✅ #محبوبیتتختی، به جز قهرمانی، به سببِ #سجایایاخلاقی و منشِ انسانی و #همدلی و همراهیِ او با #چهرههایمردمی و مذهبی و ملی بود. به #آیتاللهطالقانی، روحانیِ نستوه، علاقهی بسیار داشت.
✅ در سال ۱۳۴۶ #رسانهها خبرِ خودکشیِ تختی را اعلام کردند که بسیار #ناباورانه بود؛ زیرا دلیلی برای خودکشیِ قهرمانی مانند او وجود نداشت. از این رو بود که #مردم، مرگِ او را به #رژیمشاه نسبت دادند.
✅ پس از #انقلاباسلامی بسیاری از ورزشگاههای کشور به نامِ #تختی نامگذاری شد و سالروز درگذشت او نیز #روز_ورزش اعلام گردید.
🍃روحش شاد،
یاد و نامش گرامی و راهش سبز و پر رهرو باد...🥀
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۲
📌 #جهانپهلوانتختی میگوید: وقتی قهرمان شدم آنگاه فهمیدم که باید بیشتر خم شوم تا مدال قهرمانی را به گردنم بیاویزند.
📌 و خاطرهای به یادماندنی از "تختی": در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۴۱ زلزلهی مهیبی به قدرت ۷/۲ ریشتر به ویرانی کامل شهر بوئینزهرا و روستاهای دشت قزوین انجامید. بر اثر این زمینلرزه، حدود بیستهزار نفر کشته و هزاران خانواده بیخانمان شدند. به پیشنهاد #کیهانورزشی و "روزنامهی کیهان" قرار شد #جهانپهلوان، برای زلزلهزدگان کمک جمع کند؛
📌 تختی قبول کرد و صندوق به گردن، از پارک ساعی در خیابان پهلوی تا تالار کیهان در خیابان فردوسی را پیمود. با بلندگو شخصاً از مردم میخواست تا به هموطنان زلزلهزدهشان هر چه در توان دارند، کمک کنند. زنان گوشواره و گردنبند و انگشتر و مردان پول اهدایی خود را در صندوق آویزان از گردنِ #تختی میانداختند. واکنشها چنان باور نکردنی بود که بلافاصله موج بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و دهها کامیون به وی سپرده شد.
📌 #تختی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در اتاقش در هتل آتلانتیک تهران در گذشت. او دو روز قبل از مرگش ۱۵ دی، "وصیتنامهاش" را در دفترخانهی اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شمارهی ۳۴۲۸ و با تعیین "کاظم حسیبی" به عنوان سرپرستِ فرزندش #بابک (که تنها ۴ ماه داشت) به ثبت رسانده بود.
📌 و اما خاطرهی زیبای دیگری در مورد #جهانپهلوانتختی: زمانیکه "محمدرضاپهلوی" میخواست مدال به گردن او بیاویزد؛ هر چه دوستش به او گفت: غلامرضا خم شو، فایدهای نداشت؛ بعد از مراسم اَزش پرسیدن، چرا خم نشدی؟؛ برایت دردسر میشود، او شاهِ مملکت است، گفت: هر که میخواهد باشد "تختی" فقط برای بوسیدنِ دستِ #مادرش خم میشود.
📌 و #جلالآلاحمد دربارهی مرگِ تختی چنین نوشت: " از آن همه جماعت هیچکس، حتی برای یک لحظه، به احتمالِ خودکشی فکر نمیکرد."
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#امینپور، قیصر🌷 (۱۳۸۶_۱۳۳۸ه.ش) 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#امینپور، قیصر🌷
(۱۳۸۶_۱۳۳۸ه.ش)
شاعر و استاد دانشگاه
✅ #قیصر در گُتوند، از توابعِ #دزفول، متولد شد. دیپلمِ خود را همانجا گرفت و به #رشتهیپزشکی رفت. امّا آن را رها کرد و #رشتهیجامعهشناسی را برگزید.
✅ در رشتهی جامعهشناسی هم نماند و به #ادبیاتفارسی روی آورد. او این رشته را تا مرحلهی #دکتری، با نوشتنِ "پایاننامهای" با #درجهیعالی به انجام رساند.
✅ #امینپور از شاعرانِ طلیعهی #انقلاباسلامی بود. اولین فعالیتهای شعری و ادبی خود را در حوزهی "اندیشه و هنر اسلامی"، که بعدها #حوزهیهنریسازمانتبلیغاتاسلامی نام گرفت، شروع کرد و اشعارش زود مورد توجه قرار گرفت.
✅ #شعریبرایجنگ او یکی از بهترین "اشعاری" است که تا کنون دربارهی "جنگ تحمیلی" سروده شده است.
✅ #امینپور هم در حوزهی بزرگسالان و هم در حوزهی نوجوانان آثاری پدید آورده است: تنفس، صبح، مثل چشمه مثل رود، آینههای ناگهان، گلها همه آفتابگرداناند و دستور زبان عشق از آثارِ اوست.
✅ #امینپور در آبانماه ۱۳۸۶ در پی بیماری درگذشت و در زادگاهش "گُتوند" به خاک سپرده شد
روحش شاد،
یاد و نامش گرامی...🥀
📚 فرهنگ نامهی نام آوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۲
📌و بخوانیم خاطرهی تولد یکی از دوبیتیهای اُستاد #قیصر_امینپور...
🍃 در یکی از روزهای آغازین جنگ تحميلی در جمع تعدادی از هنرمندان از جمله شادروان #دکتر_قیصر_امینپور، شاعر و نویسندهی متعهد و انقلابی در امور تربيتی شهرستان دزفول نشسته بودیم و بوی رنگ و گواش و پارچههای خطاطی در اتاق پراكنده بود.
🍃 یکی از هنرمندان مشغول کشیدن طرحی بود که در آن بال سیمرغی با رنگ آبی و در کنار آن لالهای به زیبایی تمام، با رنگ قرمز، نقاشی میشد. او پس از تكميل نقاشیاش رو به #قیصر کرد و گفت: آيا میشود برای این تصویر شعری بسرایيد؟ آخر این طرح یکی از آن دو بیتیهای زیبای شما را میطلبد.
🍃 #قیصر با همان تواضع و ادب همیشگی و با اندکی شوخی گفت: "شعر و مطلب شیر آب نیست که هر موقع دلت خواست باز کنی و روان شود. باید جرقهای در ذهن زده شود و اصولأ راز ماندگاری شعر در همین مسأله نهفته است که تا لطف و مدد الهی و الهامی صورت نگیرد ، شعر ماندگاری نیز آفریده نخواهد شد."
🍃 نقاش طرح خود را روی میز گذاشت و هر یک به کاری مشغول بودیم كه ناگهان باد، کاغذ نقاشی شده را بر زمین انداخت. در همان لحظه یکی از بچهها که در حال گذر بود متوجه نشد و پایش بر روی نقاشی رفت. نقش كفش و شیارهای پر از خاک، روی لاله و بال سیمرغ نقش بست. صاحب اثر آن را برداشت و رو به #قیصرامینپور، با ناراحتی گفت: اگر شما برای این اثر ارزش قایل بودید این گونه نمیشد.
🍃 #قیصر هم كه از اين حادثه ناراحت شده بود، مکثی کرد و همانجا این دو بیتی معروف خود را فیالبداهه بر زبان جاری ساخت كه:
مبادا خویشتن را واگذاریم
امام خویش را تنها گذاریم
ز خون هر شهیدی لالهای رست
مبادا روی لاله پا گذاریم
@zarrhbin
ذرهبین درشهر
#سلیمانی، حاجقربان🌷 (۱۳۸۶_۱۲۹۹ ه.ش.) 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
#سلیمانی، حاجقربان🌷
(۱۳۸۶_۱۲۹۹ ه.ش.)
نوازندهی دوتار
✅ #حاجقربانسلیمانی، از نوازندگان محلی شمال خراسان بود و در #علیآباد_قوچان به دنیا آمد. پدرش "کربلایی رمضان" از #دوتار_نوازان_مشهور آن حوالی بود و "حاجقربان" از او دوتار آموخت.
✅ او سالها #تار میزد تا اینکه به سفرِ #حج رفت. در بازگشت، شخصی به او توصیه کرد که چون به زیارتِ #خانهیخدا نایل شده است، صلاح نیست تار بزند در نتیجه #حاجقربان تار را کنار گذاشت.
✅ اما بعد از #انقلاباسلامی و پس از شانزده سال، روحانی حکیم و درسخواندهای به او توصیه کرد که بار دیگر #تارنوازی را شروع کند. از این زمان دورهی شکوفایی مجددِ #حاجقربان آغاز شد.
✅ دعوت از او به کنسرتهای موسیقی داخل و خارج، سبب شد این نوع #موسیقی به جهان شناسانده شود. از افتخاراتِ حاجقربان در #خارج، کسب مقام اولی #جشنوارهیموسیقیلیونفرانسه و نیز احراز عنوانِ #ستارهیجشنوارهیاوینیون در این کشور بود.
✅ در #داخل نیز مقام برتر جشنوارهی #موسیقیفجر را طی چند سال به دست آورد و ۱۲ دورهی پیدرپی نیز #داور_ثابت جشنوارههای موسیقی مقامی کشور بود.
✅ او در تولید آلبومِ "شب، سکوت، کویر" با #شجریان همکاری کرد.#حاجقربان که نشان ۲ فرهنگ و هنر را از #سید_محمد_خاتمی، رئیسجمهوری وقت دریافت کرده بود، یک سال قبل از فوت دوتارش را به پسرش #علیرضاسلیمانی، هدیه داد و با موسیقی وداع گفت.
یاد و نامش گرامی، و راهش سبز و پر رهرو باد🌹
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
(آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم: آذر ۱۳۹۲
📌 آقای #مهاجرانی در موردِ #حاجقربان اینگونه میگوید:
صدای سازِ #حاجقربان خاموش شد...
او و سازش از هم جدا نبودند. مثل رستم و رخش. چه کسی دیگر میتواند آن ساز را به صدا در آورد؟ علیرضا پسر حاجی قربان و یا حیدر نوهاش؟
حاجقربان میگفت: "وقتی #ساز میزنم همه چیز را از یاد میبرم. در وضعیت معمولی نشستن برایم سخت است؛ نیم ساعتی که مینشینم، خسته میشوم. اما ساز که میزنم؛ تو بگو دوساعت؛ سه ساعت میزنم. دیگر حواسم به چیز دیگری نیست."
در جشنوارهی #اوینیون؛ که حاجقربان ستاره جشنواره شد و به او عنوانِ گنجینهی راستین ملی داده شد، وقت برنامهاش 40 دقیقه بود. او دو ساعت ساز زد...حاج قربان انگار نشانهای از خراسان بزرگ بود. چهرهی او؛ سلوکِ او؛ صفایِ او که مثل باران بهار بود. سادگیاش که مثل آب بود. داستانها و حکایتهایی که با سازش میخواند...
میگفت من با سازم حرف میزنم. ساز به من میگوید؛ حالا بزن یا نزن. مثل پرنده است. نمیدانم او ساز من است یا من ساز او...وقتی ساز میزنم سیمهایش زنده میشود...کارِ #عشق است.
در آغاز میانسالی، وقتی از سفر مکه باز گشته بود، طلبه قشری به او گفته بود؛ سازش را کنار بگذارد. شانزده سال دوتارش خاموش مانده بود تا روحانی درس خواندهی حکیمی به او توصیه کرده بود، که ساز بزند. میگفت: وقتی سازم را کنار گذاشتم، از حسرت و دلتنگی دو سه سالی مریض بودم...گفتم؛ حاجی قربان اصلاً شنیدن ساز تو نه تنها حرام نیست که به فتوای #غزالی واجب است! صدای ساز تو انسان را به خدا نزدیک میکند. یادِ #خدا را در دلها بیدار میکند...
شاید بتوان حاجقربان را از بعد حالی که داشت با آقا #حسینقلی_فراهانی مقایسه کرد؛ که سحر به پشت بام میرفت و تا دمیدن آفتاب ساز میزد. تا سپیدهی صبحی، همچنان که تارش در آغوشش بود؛ جان سپرد. عارف درباره او سروده بود:
کاسه تار بعد از او زیبد
که در آن عنکبوت بندد تار
حاج قربان و سازش، ترکیب شگفتانگیزی بودند. شمیم خراسان بزرگ، عطرِ #فرهنگ؛ از صدای او و سازش به مشام میرسید.
@zarrhbin