eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.7هزار دنبال‌کننده
66.8هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 .... 💠 بعد از هنوز حکومتِ بر ملت و کشور حاکم بود. یک روز صبح درِ خانه ی ما را زدند در را باز کردم؛ دیدم مامور آگاهی شهربانی آن زمان با موتور یاماهای ۸۰ جگری منتظر من است؛ سلام کردم و او گفت بیا برویم ! من گفتم: تو برو من خودم می آیم. او قبول کرد و من رفتم شهربانی که جلوی "مسجد حاج محمد حسین" بود، وقتی رسیدم دیدم دوستانم سپهری و انصاری هم آمده اند. 💠 ما داخل شهربانی شدیم، بعد از اینکه پشت میزش در اتاق ما را نصیحت کرد و مرتب به عکس شاه بالای سرش نگاه و اشاره می کرد و می گفت: فکر کنم که هیچکس مثل شاه نمی تواند کشور را اداره کند و تعریف های آنچنانی.... و بعداً یک مامور دیگری داخل اتاق رئیس شد و مرا صدا زد و گفت: بیا؛ 💠 مرا به داخل اتاقِ برد و عکسهای مختلفی از ما گرفتند و چند برگه ی کاغذ را با مشخصات من پر کرد و این را یادم هست که نوشت: "خال در طرف راست صورتش است." و دیگر مشخصات شخصی، وقتی پرسیدم برای چه این فرم ها را پر کردی؟! گفت: از ما خواسته و ما باید مشخصات کامل شما را به یزد بفرستیم. باز فهمیدم ما کاملاً هستیم. 💠 به هر جهت بعد از حدود ۸ ماه به پیروزی کامل رسید و ما شدیم. از آن به بعد یک مدتی گذشت و دانشگاه ها تعطیل شد و جذب جهاد سازندگی و شدند و شروع شد و مرا برای شش ماه (احتیاط) به بردند؛ در آنجا وارد دایره ی پادگان شماره ی ۲ صالح آباد کرمانشاه شدم و در لشکر ۸۱ زرهیِ مشغول خدمت و بعد از ۶ ماه احتیاط به آمدم. 💠 بعد از بازگشت از کردستان، موقع تشکیل بود که با آقایِ به یزد می رفتیم و اجازه تشکیل روابط عمومی سپاه را به ما دادند و یک اتاق در ساختمان حوزه ی علمیه ی خواهران نزدیک مسجد حاج محمد حسین که زیر نظر بنیاد شهید بود به ما دادند و اقدام اولیه ی را انجام دادیم. 💠 بعد از تشکیل این نهاد، نیروها به آموزش نظامی فرستاده شدند و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که ساختمان آن انتهای خیابان آیت الله خامنه ای بود به صورت رسمی تشکیل شد و من با راهنمائی آقایان و که آن زمان رئیس سپاه پاسداران میبد بود از آموزش و پرورش اصفهان به آمدم و مامور به خدمت در سپاه پاسداران اردکان شدم و حدود دو سال در (بحبوحه ی جنگ تحمیلی) مشغول کار شدم. 💠 بعد از اینکه باز شد باز به برای ادامه ی تحصیل رفتم و به آموزش دانشگاه مراجعه کردم و تقضای حذف صفرهای کارنامه ی ترم اول که در زندان بودم را به تحویل دادم. صفرها از کارنامه حذف شد و دیگر اینکه شده بود که دانشجویان می توانند با داشتن شرایط، تغییر رشته بدهند و من هم از دانشگاه اصفهان به دانشسرای عالی یزد تغییر رشته دادم و تحصیلات در رشته ی ادبیات فارسی را تا ادامه دادم و بعد با تغییر مقطع در دبیرستان های شهرستانِ مشغول به تدریس شدم و امروز نیز بدون هیچ ادعایی دوران بازنشستگی را در کنار خانواده و دوستانم سپری می کنم و از کانال که حرفهای مرا به گوش همشهریان عزیزم رساند تشکر نموده، امید موفقیت مدیر محترم کانال، جناب را هر چه بهتر و بیشتر از خداوند مسئلت دارم. 🍃به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست🍃 ✍ سمیّه خیرزاده اردکان 📸 از سمت راست آقایان، محسن عادل زاده، سیّدضیاء هاشمی، عبّاس خیرزاده، سیّد میرزاده و رجب پور در بهشت زهرای تهران. @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ #زرین‌کوب، عبدالحسین🌷 (۱۳۷۸_۱۳۰۱ ه.ش.) تاریخ‌نگار و مثنوی‌پژوه 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
، عبدالحسین🌷 (۱۳۷۸_۱۳۰۱ ه.ش.) تاریخ‌نگار و مثنوی‌پژوه ✅ در ، در خانواده‌ی به دنیا آمد. علاوه بر درس‌های ، درس‌های را هم خواند و در امتحان ورودی با رتبه‌ی اول پذیرفته شد؛ ولی بدون اینکه ثبت‌نام کند به بروجرد بازگشت و . ✅ پس از ۴ سال بار دیگر به رفت و با ورود به در ، درس خواند و با رتبه‌ی اول فارغ‌التحصیل شد. ✅ از همان آغاز با کسانی چون ، ، ، و آشنا شد و از دانشِ آنها استفاده کرد. او بیش از استاد دانشگاه تهران و دانشگاه‌های دیگر بود. ✅ حدودِ تالیف کرد؛ نوشت، عضو انجمن‌ها و مراکز علمی بسیار بود و تربیت کرد. ✅ او با ، "سرّ نی"، "بحر در کوزه" و "پله پله تا ملاقات خدا" که در دو دهه‌ی آخر عمر نوشت، نامِ خود را در مقامِ برجسته ثبت کرد. ✅ در دهه‌ی آخر عمر به عضویتِ شورای عالی علمی مرکزِ در آمد و با همکاری همسر خود ، مدیریت بخش ادبیات آن مرکز را به عهده گرفت. ✅ تعدادی دیگر از عبارت است از: "با کاروان حلّه"، "از کوچه‌ی رندان (درباره‌ی حافظ)"، "دو قرن سکوت"، "بامداد اسلام"، "کارنامه‌ی اسلام"، "فرار از مدرسه (درباره‌ی غزالی)"، "تاریخ در ترازو" و "تاریخ مردم ایران". ✅ در سال‌هاس آخر عمر، را به کتابخانه‌ی زادگاهش، شهرِ اهدا کرد. 📚 فرهنگ‌نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۲ 📌و اما بیشتر بدانیم، در مورد طرح مُهرها، سکه‌ها و دانه به دانه‌ی وقف‌نامه‌ها در دوره‌های مختلف تاریخی، اطلاعات کافی داشت و این‌ها را دسته بندی کرده بود، طوری که اسدالله امیری او را به تشبیه کرده است. 📌می گویند استاد زرین کوب یک تشت یخ را زیر میز تحریرش می‌گذاشته و شب‌ها پا را در آن فرو می‌برده است تا بلکه خوابش نبرد و بتواند بیشتر به تحقیق و مطالعه بپردازد. 📌 ازدواج قمر آریان و عبدالحسین زرین‌کوب اگر چه فرزندی با نام فامیلی زرین‌کوب به بار نداشت، اما مولود این هم پیمانی ابدی، انبوهی از مطالب ارزشمند علمی است که تا ابد نام این دو بزرگ را زنده نگاه خواهد داشت؛ 📌 عظیم زرین‌کوب برادر عبدالحسین اینچنین از دکتر می‌گوید: بعد از جلسات هفتگی به همسرش می‌گفت: «قمر دیگه به من دکتر نگو». در مدتی هم که پدر و مادر ما زنده بودند، هیچ‌گاه نمی‌گفتند پسرمان دکتر شده است. نه پدر و مادرم از این مسائل خوش‌شان می‌آمد و نه زرین‌کوب. فکر می‌کنم قبل از آن‌که دانش زرین‌کوب در نظر گرفته شود، اخلاق  و ادب او بود که باعث شد در جامعه در میان آدم‌های معمولی و کم‌سواد گرفته تا دیگران شناخته شود. حتی آدم‌های کم‌سواد و کاسب‌، آثار زرین‌کوب را خوانده‌اند و به او علاقه‌مند هستند. 📌 همچنین می‌گویند از نظر انسانی و اخلاقی پندهایی از زرین‌کوب یاد گرفته‌ایم که شاید در طول عمرمان نه از پدر و مادر و نه از مدرسه یاد نگرفته‌ایم.  این است که یک نویسنده و انسان اهل فکر و فرهنگ را بزرگ می‌کند؛ این موضوع جدا از دانش اوست. @zarrhbin