#کوری، ماری🌷
(۱۹۳۴_۱۸۶۷ م.)
فیزیکدان
✅ ماریا اسکلو دوفسکایا، که او را با نام #ماریکوری میشناسند، در "لهستان" به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات دبیرستانی، برای ادامهی تحصیل به "پاریس" رفت و در #دانشگاهسوربن به مطالعه و تحقیق در رشتهی فیزیک مشغول شد.
✅ در آنجا، با #پیر_کوری، شیمیدان فرانسوی، آشنا شد و آن دو باهم ازدواج کردند. این زوج دانشمند، زندگی خود را وقف مطالعه در مورد عناصرِ رادیواکتیو یا #پرتوزا کرده بودند. آنها وسیلهای برای اندازهگیری مقدار رادیواکتیویتهی مواد اختراع کردند.
✅ نوعی سنگ معدن به نام پیچبلند نیزکشف کردند که هزار بار بیش از #اورانیوم، خاصیت پرتوزایی داشت. از همین سنگ بود که توانستند عنصر جدیدی کشف کنند که نام آن را به یاد زادگاه ماری، پولاند (لهستان) #پولونیوم گذاشتند.
✅ در ادامه، #کوریها عنصرِ #رادیوم را کشف کردند که قدرت پرتوزایی آن فوقالعاده بیشتر از اورانیوم بود. در پی این کشف، "ماری" و "پیر کوری" و هانری بکرل، دانشمند همکارشان، جایزهی #نوبل_فیزیک سال ۱۹۰۴ را به طور مشترک دریافت کردند.
✅ پیر کوری بعداً در یک تصادف کشته شد و همسر و فرزندانش را تنها گذاشت. اما ماری دست از کار نکشید و توانست عنصر رادیواکتیو دیگری به نام "رادیوم" را به درجهی خلوص بسیار زیاد تهیه کند. جایزهی #نوبل_فیزیک سال ۱۹۱۱ را به تنهایی گرفت و این نخستین بار بود که #زنی این جایزه را دریافت میکرد.
✅ #ماریکوری در اثر کار زیاد با مواد پرتوزا، دچار سرطان خون شد و در ۶۷ سالگی در گذشت.
🍃 روحش شاد و نامش جاوید باد 🌹
📚 فرهنگ نامهی نامآوران
( آشنایی با چهرههای سرشناس تاریخ ایران و جهان)
📆 چاپ پنجم، آذر ۱۳۹۳
📌 و اما از #ماریکوری بیشتر بدانیم:
💡 او اگرچه شهروند فرانسه بود، اما از امضای ماریا اسکلودوسکا کوری استفاده میکرد. او هیچگاه هویت ملی خود را فراموش نکرد؛ به دخترانش زبانِ #لهستانی یاد داد و آنها را برای بازدید به لهستان میبرد. همچنین اولین عنصری را که کشف کرد به افتخار لهستان #پولونیوم نامید.
💡 #کوری در ۱۹۳۴ در اثر کمخونی آپلاستیک که نتیجهی پرتوزایی پرتو ایکس بود درگذشت. او هنگامِ تحقیقاتش در مرکز پزشکی نظامی در جنگ جهانی اول در برابر این پرتوها قرار گرفته بود؛ در ادامه بخوانیم چند جملهی ناب از این بانوی دانشمند:
✅ من از کسانی هستم کــه فکر می کنند #علم زیبایی بزرگی دارد.
✅ وقتی رادیوم کشف شد . هیچکس نمیدانست کــه در #بیمارستانها مفید خواهد بود. این کار یکی از علایق خالص بود. و این ثابت میکند کــه کار علمی نباید از لحاظ سودمندی مستقیم آن در نظر گرفتــه شود.
✅ آنکــه بــه #خانواده احترام نمیگذارد، نــه برای جامعــه احترام قائل است نــه برای خودش و نــه برای بشریت.
✅ مدام از من پرسیده می شود. بــه خصوص از سوی #زنان، کــه چطور توانستم زندگی خانوادگی را با حرفــهای علمی تطبیق دهم؟ خب، اصلاً آسان نبوده است.
✅ آزمایشهای من ثابت کرد کــه تابش ترکیبات اورانیوم میتواند با دقت در شرایط مشخصی اندازهگیری شود و این تابش یک ویژگی اتمی عنصرِ #اورانیوم است.
✅ فرد نباید بــه کاری کــه انجام داده توجــه کند بلکــه باید ببیند چــه #کاری برای انجام دادن مانده است .
✅ در مورد اشخاص کمتر کنجکاو و در مورد #ایدهها بیشتر کنجکاو باش.
✅ ما باید استقامت و بالاتر از همــه بــه خودمان #اعتماد داشتــه باشیم.
✅ باید باور کنیم #استعدادخاصی داریم و باید آنرا بــه هر بــهایی کــه شده شکوفا کنیم.
✅ از هیچ چیز در زندگی نباید ترسید؛ تنــها باید همــه چیز را #فهمید.
✅ جامعــه از نداشتن دو چیز رنج می برد: #اخلاق و #پرهیز
📸 ماری کوری و همسرش پیِر کوری
@zarrhbin
👆👆👆
💥میگفت یک فرد ایرانی در فصل زمستان به عنوان #گردشگر به سرزمین خرسها برای چه میخواهد برود ؟ آخر اگر کسی وارد این سرزمین یخیِ وابسته به نروژ شود ، نه دولت نروژ و نه مقامات محلی ، حق ندارند او را از این جزیره اخراج کنند. اگر کسی وارد این سرزمین یخزده شود ،میتواند تا آخر عمرش آنجا بماند . این جزیره یکی از مراکز #مناقشات شرق و غرب است. بخشی از جزیره (شهر پیرامید) توسط شورویها اشغال شده بود. حالا هم در دست روسهاست. پس از فروپاشی شوروی ، شهر تخلیه شده است . در سال ۲۰۱۴ تنها هفت نفر در این شهر نگهبانی میدادند . دیگر هیچکس در آنجا نیست . شهر #پیرامید احتمالا یکی از مراکز مهم بایگانیِ اسناد شورویها بوده است. یعنی قبل از عصر کامپیوتر ، اسنادمحرمانهی شوروی در این جزیره بایگانی میشدهاست.
💥شما میتوانید از روی اینترنت بخشی از این شهر زیبا را ببینید. گویا در سال ۲۰۱۴ بخشی از اسناد شوروی در این جزیره جود داشته است. در اطراف #لانگیرباین پنج آنتن عظیم با قطر ۳۴ تا ۴۲ متر وجود دارد. این آنتنها ماهوارههای قطبی و فعالیتهای فضایی و موشکی روسیه را کنترل میکنند . خوب ، پلیس نروژ حق داشت از خود بپرسد یک ایرانی در این سرما به چه دلیل به این سرزمین یخزده و تاریک میرود.
💥از پشت پنجره دیدم که درِ هواپیما بسته شد. داشتند پلهها را از هواپیما دور میکردند. یک مرتبه ذهنم جرقه زد . کارت استادی دانشگاه سوربن همراهم بود. کارتی که بیست سال قبل صادر شده بود.
در یک لحظه گفتم :《صبرکنید! صبرکنید!》 کارت را نشان دادم.
کارت عضویت مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه (C.N.R.S) را نیز نشان دادم و ظرف چند لحظه توضیح دادم که عضو مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه هم هستم.
به محض دیدن کارت #دانشگاهسوربن ، پلیس فرودگاه گوشی بیسیمش را برداشت وبه خلبان گفت توقف کند. پلهها را به هواپیما نزدیک کردند.درِ هواپیما باز شد.پله به هواپیما متصل شد. مهر پلیس به داخل پاسپورتم خورد. یک پلیس زن جوان کولهام را از زمین برداشت و مرا تا پای پلهی هواپیما همراهی کرد. مرتب میگفت : 《 پروفسور عذرخواهم!》
💥 پاسپورت ایرانیام یک پارتی لازم داشت. وقتی میخواهی با پاسپورت کشوری که تبلیغات زیادی در همهی دنیاعلیه آن است و تحریم هم هست مسافرت کنی ،این حرفها هم دارد.
کارت استادیام که بیست سال بود از آن استفاده نکرده بودم ، پارتیام شد. ۱۲:۱۰ دقیقه هواپیما حرکت کرد. هواپیما در روی زمین به محلی رفت تا بالهایش را بشویند.
💥در همین یک ساعت توقف ، بالهایش یخزده بود. کمتر از نصف صندلی ها پر بود. دقیقا شمردم،۷۶ مسافر در هواپیما بودیم. بقیهی مسافران در ترمسو پیاده شده بودند. ۱۲:۲۵ دقیقه از زمین بلند شدیم. پلی طولانی زمینهای دوطرف خلیجی کوچک را به هم وصل میکرد.
فرودگاه عملا کنار ساحل بود. هواپیمابه جلو میرفت . خورشید کمرنگ و کمرنگ شد. تازه عقلم داشت به کار میافتاد. عقلم داشت بر احساسم پیشی میگرفت. از خودم پرسیدم بندهی خدا توی این سرمای زمستان و در این تاریکی مطلق ، تک و تنها به کجا میروی ؟به این جزیره دور افتاده برای چه میروی ؟ هما راست میگفت . لااقل تابستان میرفتی که روز ۲۴ ساعته را ببینی ! بندهی خدا در این عالم بیپولی ، چرا به این مسافرت پرخرج میروی ؟ حدود ۲۲ میلیون تومان باید خرج میکردم. خرج بلیت ، لباس ، هتل و خورد و خوراک عملا ۲۲.۵ میلیون تومان شد . بلیت هواپیما از استکهلم تا لانگیرباین۳۸۷۵ کرون . هتل برای چهارشب ۳۳۶۰ کرون . لباس و وسایل از مشهد و در سوئد حدود ۱۱ میلیون تومان. بندهی خدا تمام مدت در استکهلم پیش دخترت میماندی پول را هم به او میدادی . تازه اگر مهمان نوازی خانم حمیده نژادی نبود، باید در استکهلم هم پول هتل و مخارج دیگر را میپرداختم. این زن مهربانِکُرد مگر میگذارد کسی دست در جیبش کند ؟ راستی ، خانمحمیدهنژادی در ادارهای که کار میکند ( وزارت مسکن در استکهلم ) به 《تارا》 معروف است . او حتی سوغاتی هم برای بچههایم خرید و همراهم کرد.
💥ساعت ۱۳:۰۵ دقیقه کاملا وارد #دریایظلمات شده بودم . حالا دارم جغرافیای قطب و شب نیمروز را درک میکنم. وای ...! درک مسافری که با هواپیما مسافرت میکند کجا و درک مسافری که با کشتیهای بادبانی در اقیانوس قطب شمال حرکت میکند کجا ؟ دو سوم هواپیما خالی بود . رفتم ردیف ۲۸ نشستم. کسی پهلویم نبود . یاد خیلیها افتادم . یاد احمدآقا دبیری .علی و پسرانش ، اکبر و همسرش سکینه خانم ؛ دوستانی که پنجاه سال است آنها را ندیدهام و سه نفر از آنها فوت شدهاند . یاد دوستان بچگی و نوجوانی . یاد دوستانی که عدهای از آنها دیگر در بین ما نیستند ...
#ادامهدارد...
📚شازده حمام ، جلد چهارم
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin