eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.7هزار دنبال‌کننده
60.6هزار عکس
9.4هزار ویدیو
188 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
ذره‌بین درشهر
‍ #خیام، عمر🌷 (۵۱۷_۴۲۹ه.ق) ریاضی‌دان، منجم و شاعر 👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
، عمر🌷 (۵۱۷_۴۲۹ه.ق) ریاضی‌دان، منجم و شاعر ✅ نامش ، معروف به خیّام، است. گفته‌اند چون شغل پدرش دوختنِ بود، به این نام مشهور بود. "خیام" در به دنیا آمد و در زمان ملک شاه سلجوقی می‌زیست. ✅در بعضی کتاب‌ها نوشته‌اند که ، و در کودکی با یکدیگر هم‌درس بودند؛ از این‌رو به آن‌ها، می‌گفتند. ✅ در ریاضیات و نجوم، از دانشمندان برجسته‌ی عصر خود بود. به همین سبب به دستور ، تقویم جدیدی برای ایران تنظیم کرد که بسیار دقیق بود و نام گرفت و مبنای تقویم‌های کنونی است. ✅ این در علم ریاضی کتابی به نام نوشت که هنوز باقی است و در آن مسائلی را حل کرده است که بعدها نیز به آن‌ها پرداختند. از آن جمله، اتحاد دو جمله‌ای جبری را، که به نام معروف است. خیام ابداع و حل کرده است. ✅ او حاصل تفکرات خود را به صورت تعداد اندکی بیان کرده است که از زیباترین و بامعناترین رباعیات فارسی است. امروز اشعار بسیاری به نسبت می‌دهند که خودش هرگز نسروده است. ✅ پاره‌ای از رباعیات منسوب به "خیام" را به صورت زیبایی به زبانِ ترجمه کرد. که سبب شد در جهانِ غرب بیشتر در مقام شاعری می‌خواره شناخته شود. ✅ در نیشابور درگذشت و در همان‌جا مدفون شد. آرامگاه او، که با معماریِ زیبایی ساخته شده است، پیوسته مورد بازدیدِ قرار می‌گیرد. نام و یادش گرامی‌ و راهش، سبز و پر رهرو باد🌹 📚 فرهنگ‌نامه‌ی نام‌آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📆 چاپ پنجم، آذرماه ۱۳۹۲ 📌 در تقویم ایرانی "روز ۲۸ اردیبهشت" روز بزرگداشت و روز ملی نام گرفته است. و اما، در کتاب "دفتر ایام" اینگونه از حکیم یاد می‌کنند: شبی با دوستان خود در فروغ مهتاب کنار جویی نشسته بود و مست شراب و سماع بودند. ناگهان بادی وزیدن گرفت، شمع را کُشت و سَبو را ریخت و فرو شکست؛ خیام که از این واقعه خشم‌آلود شده بود، بر سبیل عتاب، رباعی ذیل را خطاب به که بزم عیش او را برهم زده بود سرود. اِبریقِ مِیِ مَرا شکستی، ربّی بر من درِ عیش را ببستی، ربّی بر خاک بریختی می ناب مرا خاکم به دهن، مگر تو مستی، ربّی؟! تازه از گفتن این عبارات کفرآمیز فارغ گشته بود که در آیینه نگریست و چهره و نفس خود را سیاه دید؛ ناگهان به خود آمد و فریاد برآورد: ناکرده گُنه در این جهان کیست بگو؟! آنکس که گُنه نکرد، چون زیست بگو؟! من بد کُنم و تو بد مکافات دهی! پس فرق میان من و تو چیست بگو؟! @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ #عطار_نیشابوری🌷 (۶۲۷_۵۴۰ ه.ق.) شاعر و عارف 👇👇👇👇👇👇👇👇 @zarrhbin
🌷 (۶۲۷_۵۴۰ ه.ق.) شاعر و عارف ✅ ، در "کدکن نیشابور" به دنیا آمد. پدرش عطار (دارو فروش) بود و خودش نیز شغلِ پدر ادامه داد. به سفرهای بسیاری رفت؛ از ماوراء‌النّهر در ترکستان تا مکه را زیر پا گذاشت و با عالمان و دیدار کرد. ✅ و نزد تعلیم دید. سرانجام هم در شهر خود، ، مقیم شد. عارفی بزرگ و از پیش‌روانِ بود. مولوی" در اشعارش از او یاد کرده و خود را دنباله‌رو او و دانسته است. ✅ در آستانه‌ی هجومِ به ایران زندگی می‌کرد و مشهور است که در نیشابور، به دست مغولی کشته شده است. مزار او در این شهر است. از می‌توان به "منطق‌الطیر"، "تذکرةالاولياء"، "اسرارنامه"، "الهی‌نامه"، "مختارنامه" و "مصیبت‌نامه" اشاره کرد. نام و یادش گرامی و راهش سبز 🌹 📚 فرهنگ‌نامه‌ی نام آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📆 چاپ پنجم: آذر ۱۳۹۲ 📌 در تقویم ایرانی روز ۲۵ فروردین ماه به عنوان روز بزرگداشتِ نام گرفته است؛ در ادامه باهم بخوانیم چند حکایت کوتاه از کتاب 🌿 عطار در محل کسب خود مشغول بـه کار بود کـه درویشی از آنجا گذر کرد. درویش تقاضای خود را با عطار در بین گذاشت، اما عطار همان‌گونه بـه کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت.  دل درویش از این رویداد چرکین شد و بـه عطار گفت: تو کـه تا این حد بـه زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار بـه درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟   درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان بـه جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد کـه عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت…   🌿  نقل اسـت کـه، شبی، نماز می‌کرد. آوزای شنید کـه: «هان بولحسنو! خواهی کـه آنچه از تو می‌دانم، با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟» شیخ گفت: «ای بار خدایا، خواهی کـه آنچه از رحمت تو می‌دانم و از کرم تو می‌بینم، با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجودت نکند؟»   🌿 روزی ابوبکر واسطی بـه تیمارستانی رفت و دیوانه‌ای را دید کـه ها‌ی و هوی می‌کرد و نعره می‌زد گفت: «با این بندهای گران کـه بر پای تو نهاده‌اند، چه جای نشاط اسـت؟» گفت: «ای غافل! بند، بر پای من اسـت، نه بر دلِ من».   🌿 نقلست که یک روز با جمعی می‌رفت جماعتی جوانان می‌آمدند و فساد می‌کردند تا به لب دجله برسیدند یاران گفتند یا شیخ دعا کن تا حق‌تعالی این جمله را غرق کند تا شومی ایشان از خلق منقطع شود .معروف گفت: دستها بردارید. پس گفت الهی چنان‌که درین جهان عیش‌شان خوش دادی در آن جهان‌شان عیش خوش ده. اصحاب به تعجب بماندند. گفتند: خواجه ما سّر این دعا نمی‌دانیم! گفت: آنکس که با او می‌گویم می‌داند . توقف کنید که هم اکنون سّر این پیدا آید. آن جمع چون شیخ بدیدند رباب شکستند و خمر بریختند و لرزه بر ایشان افتاد و در دست و پای شیخ افتادند و توبه کردند . شیخ گفت دیدید که مراد جمله حاصل شد، بی‌غرق و بی‌آنکه رنجی به کسی رسد . 🌿 نقل اسـت کـه: «شیخ، چهل سال، سربر بالین ننهاده بود و دراین مدت، با وضوی نماز شام، نماز بامداد می‌کرد. روزی، ناگاه بالش خواست. یاران، شاد گشتند. گفتند؛ «شیخا، چه افتاد؟!» گفت: «بولحسن، امشب، بی‌نیازیِ خدای تعالی دید!» 🌿 گفتی مرا چو جویی در جان خویش یابی چون جویمت که در جان، بس بی‌نشان نشستی برخاست ز امتحانت یکبارگی دل من من خود کیم که با من در امتحان نشستی تا من تو را بدیدم، دیگر جهان ندیدم گم شد جهان ز چشمم، تا در جهان نشستی   @zarrhbin