💕 اوننفرت💕
سلام
اینرمان۸۲۴ پارت هست. و کامل شده
اگر مایل به خوندنادامهی رمان به صورت یکجا هستید باید حق اشتراک رو پرداخت کنید.
مبلغ ۴۰ هزار تومنبه اینشماره کارت ارسال کنید.
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه
6037997239519771
فاطمهعلیکرم.
بانک اقتصاد نوین
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید
@onix12
لازم به ذکر است که رمان تا پارت آخر تو این کانال پارتگذاری میشه
قوانین❌
بعد از خرید:
این رمان نزد همتون به امانت گذاشته میشه
کپی پیگرد قانونی و الهی داره.
رمان رو برای کسی نفرستید.
نویسنده تحت هیچ شرایطی راضی نیستن
نقد نمیپذیرم❌
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
🤔 تو هم شکم و پهلوهات گُنده شده ⁉️
📑 یـه ترکیب چربی سوز خیلـی قـوی🔥
بهت آمـوزش دادم ، کـه بـا ۵ تـا گیـاه
دَم دَستی، دمنوشی تو خونه درست
کنـی که چربی هات رو آب میکنـه😎💧
😍 بزن روی لینک زیـر و عضـو شـو
این نسخـه رو رایگـان یـاد بگیـر 🥳👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/42860758C0a33baec35
🔴 راستی ۶ کیلو هم تو ماه لاغرت میکنه😌👆🏼
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
‼️ ۵ گیـاه مخصوصِ لاغـری که اسـاتیـد
سنتی برای لاغری شکم توصیـه میکنن😳👇🏼
میگن سوخت و ساز بدن رو میبـره بالا🔝
بـدون رژیـم و ورزش هـم لاغـر میکنـه😃🔥
پست آخـر کـانـال زیـر رو حتمـاً ببینیـد 👀
این ۵ گیـاه بصورت رایگـان معرفی شده😍👇🏼👇👇
https://eitaa.com/joinchat/42860758C0a33baec35
#پارت553
💕اوج نفرت💕
چشمی زیر لب گفتم و سمش رفتم پاش رو تو کفش کرد بدون اینکه نگاهم کنه گفت
_نگار خیلی ازت ناراحت میشم اگر بفهمم زنگ زدی بهش
_زنگ نمیزنم ولی از ناراحتی دارم میمیرم من اصلا ادم دهن لقی نیستم
با لبخند تو چشم هام نگاه کرد
_نمیزارم ناهید بفهمه که تو گفتی اینم شاید خواست خدا بوده چون حداقل الان یکم خودم رو اماده میکنم. پدر ناهید ادم منطقی هست ولی برادرش هاش نه
صدای در خونه دوباره شد.
_خداحافظ
بدون معطلی سمتش رو رفت و دستگیره رو پایین داد. رو به عمو اقا که من دیدی نسیت بهش نداشتم گفت
_ببخشید دیر باز کردم. بریم.
در رو بست و رفت
از شدت ناراحتی سر درد گرفتم. کف دستم رو روی پیشونیم گذاشتم و روی مبل نشستم.
چقدر بد شد کاش بحث دانشگاه رو وسط نمیکشیدم. ناخواسته خودم رو جلو عقب دادم و هر لحظه سر دردم بیشتر میشد.
با این اوصاف علیرضا نمیتونه بیاد تهران اگر احمدرضا خونه ی مستقل میگرفت شاید میشد کاریش کرد ولی در کنار شکوه نه.
از طرفی اوضاع برای احمدرضا هم نامساعده. هم شغلش هم وضعیت خواهرش که حسابی عداب وجدان هم در برابرش داره.
در کنار تصمیمم باید مراعات قلبش رو هم بکنم. روی مبل دراز کشیدم تا شاید کمی از سر دردم کم کنه. بین این همه حرف توی سرم چشم هام گرم شد که صدای دردخونه بلند شد.
نیم نگاهی به در اندختم. احمدرضاست. ولی الان اصلا حوصله ی اخلاق بازجوگرانش رو ندارم.
حوصله ای گه عمو اقا پشت در رو نداشت و احمدرضا نداره چون بلافاصله دوباره صدای در بلند سد و این بار مدل در زدنش کمی معترضانه بود.
ایستادم و سمت در رفتم با بلند شدن دوباره ی صدای در مجبور شدم از وسط خونه جوابش رو بدم و به سرعتم اصافه کنم
_اومدم. اومدم
در رو باز گردم و به اعتراض بهش نگاه کردم.
_چه خبرته! به لحظه صبر کن خب.
با لبخند وارد شد و در رو بست
_چرا انقدر دیر باز میکنی؟
دستم رو روی سرم گذاشتم.و چشم هام رو بستم
_سرم درد میکنه.
نگران اومد سمتم
_چرا
_نمیدونم.
_شاید استرس داری؟
دستم رو گرفت و سمت مبل برد با اینکه نیازی به کمکش نداشتم و میتونستم راه برم ولی دلم خواست کمی ناز کنم و سنگینی بدنم رو روی بدنش انداختم. کمک کرد تا بشینم
_میخوای آب قند برات بیارم
_نه یه قرص بهم بده
نشست کنارم.
_ادم که الکی قرص نمیخوره
دلخور بهش خیره شدم
_الکی نیست سرم درد میکنه.
_چی شد یهو خوب بودی که
کف دستم رو دوباره روی پیشونیم گذاشتم و چشم هام رو بستم. دستش رو زیر چونم احساس کردم اروم سرم رو چرخوند سمت خودش پر محبت گفت
_نمیخوای بگی؟
چشمم رو باز کردم
_چی رو
نفسش رو سنگین بیرون داد
_علت سر دردت رو که فکر میکنم به گوشی بردنت تو اتاق هم مربوطه.
_مربوط به علیرضا میشه
_بهم نمیگی
_میشه نگم
_نه
خندیدم و کلافه نگاه ازش برداشتم.
_یه مشکلی براشون پیش اومده میترا جون گفت ناهید گفته بهش زنگ بزنم گوشیم رو بردم داخل اتاق بهش زنگ زدم. یه حرفی بهم زد که نباید به علیرضا میگفتم یهو حرف دانشگاه رفتنم شد از دهنم پرید گفتم. الانم برای اون سرم درد میکنه.
_عیب نداره خودت رو اذیت نکن حتما بهتر بوده که بگی. تو مگه دانشگاهت تموم نشده
_نه
_پس چهار ساله اینجا چی کار کردی
دلخور نگاهش کردم
_چرا هر وقت میشینی پیش من یه جوری حرف میزنی انگار داری باز جویی میکنی
فوری لحنش رو عوض کرد
_اینطور نیست. از سر کنجکاوی پرسیدم فقط
پشت چشمی نازک کردم
_امسال رو کلا مرخصی گرفتم. یعنی قصدم یک ترم مرخصی بود ولی از المان به خاطر بیماری مادر بزرگ علیرضا دیر برگشتیم. علیرصا هماهنگ کرد که کارهام رو اینجا درست کنن که مشکلی پیش نیاد
_با کی هماهنگ کرد. عباسی؟
شونه هام رو بالا دادم با اینکه میدونستم بی تفاوت گفتم
_نمیدونم.
نفسش رو سنگین بیرون داد
_بهتر نشدی بریم بیرون یه دوری بزنیم.
ایستادم و سمت اشپزخونه رفتم
_بزار یه قرص بخورم شاید بهتر شدم رفتیم.
فاطمه علیکرم
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
https://eitaa.com/zeinabiha2/32702
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
💕 اوننفرت💕
سلام
اینرمان۸۲۴ پارت هست. و کامل شده
اگر مایل به خوندنادامهی رمان به صورت یکجا هستید باید حق اشتراک رو پرداخت کنید.
مبلغ ۴۰ هزار تومنبه اینشماره کارت ارسال کنید.
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه
6037997239519771
فاطمهعلیکرم.
بانک اقتصاد نوین
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید
@onix12
لازم به ذکر است که رمان تا پارت آخر تو این کانال پارتگذاری میشه
قوانین❌
بعد از خرید:
این رمان نزد همتون به امانت گذاشته میشه
کپی پیگرد قانونی و الهی داره.
رمان رو برای کسی نفرستید.
نویسنده تحت هیچ شرایطی راضی نیستن
نقد نمیپذیرم❌
دوستان برای خانواده ای که #پدرشون۷۰سالشهمریضهستنتواناییکارکردن ندارن #هیچیازوسایلشونباقی نمونده و۲۵میلیون بدهی دارن #فعلا۱۵میلیون تونستیم از بدهی واریز بزنیم طلبکارشون از یه ریال گفتن نمیگذرن از#۱۰هزارتاهرچقد در توانتونه کمک کنید بتونیم بدهی پرداخت کنیم از این فشار روحی و استرس نجات پیداکنه یاعلی بگید بتونیم این مشکل حل کنیم به نیابت از #اهلبیتوشهداوامواتتونصدقهیاکمککنید
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر اگر برای شماره کارت گروه جهادی واریز نشد به این شماره کارت واریز بزنید بزنید روی شماره کارت کپی میشه
5894631547765255محمدی https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c رسید رو برای ادمین بفرستید🙏 @Karbala15 اجرتون با آقا امیرالمومنین(ع) و خانم حضرت زهرا(س) #مطمئنباشیدبرکتاینکمکهابهزندگیتونبرمیگرده
#باکمککردنصدقهدادندستبهدستهمبدیماینمشکلحلکنیم
#اگر۲۰۰نفرنفری۵۰هزارواریز بزنن۱۰میلیونجمع میشه وبدهی تسویه میشه
مستند کمک های قبلی داخل کانال هست
عزیزان رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنیدممنون🙏 اگربیشترجمع بشه برای کارهای خیردیگه هزینه میشه
@Karbala15
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
اجرتون با حضرت زهرا(س)