فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘️روزگار داره نو شد؛ اما خیلی ها نمی تونن نو بشن‼️
☘️ سلام و عرض ادب خدمت دوستان
هستن پدر و مادرایی که الان شرمنده بچه هاشون هستند . میدونم هممون گرفتاری داریم اما بیایید هر کی این پیامو میبینه هر چقدر براش مقدوره کمک کنه تا دل خونواده های بی بضاعتی رو شاد کنیم. الهی خدا دلتون شاد کنه🙏🙏
💓 بیائید #لبخندآفرین_باشیم ...
💞و عیدنوروز را کنارخدا و باخدا باشیم ..
🔴🔴 ای که دستت میرسد دستی بگیر👇
🔵عید نزدیکه یک عدهای چشمشان به دست ماست
https://eitaa.com/charkhfalak110/27050
این طرح ادامه دارد در تمام سال 97 انجام وظیفه کردیم و منتظر کمکهای شما هستیم در سال آینده ...
وقتتون زیاد گرفته نمشه،، حتما 2 پست رو👆بخوانید..
اگه کمک نمیکنید ، خواهشا پیامها رو بخونید..
خواندنش هم صواب داره ..
🔰 ای که دستت میرسد کاری بکن
🔰 اجرتون با چهارده معصوم
🔰 وعده ما با خدا
به نیت فرج و سلامتی 👆👆👆
☀️🌦☀️🌦☀️🌦☀️🌦☀️🌦☀️🌦☀️
💯 #پست_ویژه 💯 #نماز_شب_بخونید ‼️
لینک نمازشب👇در آرشیو
https://eitaa.com/charkhfalak500/2727
✍70فایده و فضلیت در #نماز شب
☎️ #شماره_تلفنهای_ربالعــالمین
😴 #ادابواعمال_وقت_خـــواب
#طریق_خواندن_نمازشب
لینک نماز شب👇 در مصالب صلواتی
https://eitaa.com/charkhfalak110/16809
🔴خداوند همیشه آیلاین هست
🅾کارهای خیرتون رو در #آیــــدی پروردگار ذخیره کنید،
📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
💚💚💚 لیست نرم افزارهای کاربردی و......👇👇👇 https://eitaa.com/zekrabab125/19323 #نرمافزار شماره29👆تب
به درخواست چندتن از اعضای محترم ایام عید روز 2 کتاب pdf در کانال قرار میگیرد
https://eitaa.com/zekrabab125/20779
کتابهای pdf و نرمافزارهای قبلی👆👆👆
شامل رمانهای خواندنی در ایام عید
هرورزتون نوروز نوروزتون دیروز
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 721
💐ملاقات با امام زمان 💐
هم صحبت شدن آیت الله نجفی با امام زمان (علیه السلام) ودستورات وراهنمائی گرانبهای آن حضرت
آیت الله نجفی مرعشی می گوید: «در ایّام تحصیل علوم دینی وفقه اهل بیت (ع) در نجف اشرف،4 شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایمان بقیة الله الاعظم -عجّل الله فرجه الشریف - داشتم.
با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیّت که جمال آقا صاحب الامر (علیه السلام) را زیارت وبه این فوز بزرگ نائل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در این شب، رفتنم از نجف تأخیر افتاد وهوا ابری وبارانی بود. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که به آنجا رسیدم براثر تاریکی شب وحشت وترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصاً از زیادی قطّاع الطّریق ودزدها، ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس ووحشتم گردید.
به عقب برگشتم، سیّد عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد وبا زبان فصیح گفت: «ای سیّد! سلامٌ علیکم».
ترس ووحشت به کلّی از وجودم رفت واطمینان وسکون نفس پیدا کردم وتعجّب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجّه سیادت من شد ودر آن حال من از این مطلب غافل بودم.
به هر حال سخن می گفتیم ومی رفتیم. از من سؤال کرد: «قصد کجا داری؟»
گفتم: «مسجد سهله».
فرمود: «به چه جهت؟»
گفتم: «به قصد تشرّف زیارت ولیّ عصر (علیه السلام)».
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم.
داخل مسجد شده ونماز خواندیم وبعد از دعایی که سیّد خواند که کَاَنّ با او دیوار وسنگها آن دعا را می خواندند،احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
بعد از دعا سیّد فرمود: «سیّد تو گرسنه ای، چه خوبست شام بخوری».
پس سفره ای را که زیر عبا داشت بیرون آورده ودر آن مثل اینکه سه قرص نان ودو یا سه خیار سبز تازه بود، کَاَنَّ تازه از باغ چیده وآن وقت چهلّه زمستان، وسرمای زننده ای بود ومن منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده است، طبق دستور آقا، شام خوردم.
سپس فرمود: «بلند شو تا به مسجد سهله برویم».
داخل مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد ومن هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم وبدون اختیار نماز مغرب وعشاء را به آقا اقتدا کردم ومتوجّه نبودم که این آقا کیست.
بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: «ای سیّد آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟»
گفتم: «می مانم».
در وسط مسجد در مقام امام صادق (ع) نشستیم، به سیّد گفتم: «آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟»
در جواب، کلام جامعی را فرمود: «این امور از فضول زندگیست وما از این فضولات دوریم».
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد.
به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید ودر این مدّت مطالبی ردّ وبدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم:
۱ - در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، سیّد عرب فرمود: «ای سیّد با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟»
گفتم: «سه مرتبه صلوات می فرستم وسه مرتبه می گویم «اَسْتَخیرُالله بِرَحْمَتِهِ خِیَرَةً فی عافِیَةٍ» پس قبضه ای از تسبیح را گرفته می شمارم....
👇👇👇❣