📚📚📚
🔴🔴 10 رمان آماده که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 #کلیک_کنید👇
https://eitaa.com/zekrabab125/25855
💚💚💚💚💚
📚📚📚
🔴🔴 9 کتاب صوتی که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 #کلیک_کنید👇
https://eitaa.com/zekrabab125/21752
💚💚💚💚💚
https://eitaa.com/zekrabab125/26570
دهمین کتاب صوتی= رمان خواهرگمشده=قسمت 👆مقدمه 👆حتما گوش کنید
https://eitaa.com/zekrabab125/26684
دهمین کتاب صوتی= رمان خواهرگمشده=قسمت 1👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26786
دهمین کتاب صوتی= رمان خواهرگمشده=قسمت 2👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26888
دهمین کتاب صوتی= رمان خواهرگمشده=قسمت 3👆
https://eitaa.com/zekrabab125/25921
رمان دختر شینا قسمت 1 تا 15 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26072
رمان دختر شینا قسمت 16 تا 30 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26179
رمان دختر شینا قسمت 31 تا 45 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26319
رمان دختر شینا قسمت 46 تا 60 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26319
رمان دختر شینا قسمت 61 تا 75 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26588
رمان دختر شینا قسمت 76 تا 90 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26693
رمان دختر شینا قسمت 91 تا 105 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26788
رمان دختر شینا قسمت 106 تا 120 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26890
رمان دختر شینا قسمت 121 تا 135 👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26920
4 کتاب مجازی=فلسطین از منظر خامنهای + اسلام شناسی + داستانهای کوتای نماز + رمان شرور سنگدل 👆👆
https://eitaa.com/zekrabab125/26883
داستان کوتا قسمت 831 تا 835 👆
هدایت شده از 📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
https://eitaa.com/charkhfalak110/30113
🔴🔴 ختم 95 روز شنبه 👆👆7 ماه شعبان المعظم
♦️♦️ این ختمها را در این ماه عزیز دنبال کنید..!!؟؟
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
✋سلام دوستان گلم
🔴🔴 این ختمها هرروزه پخش میشود فقط و فقط بخاطر ثوابی برای من و شما ...!!!
✍اینها #بالباقیاتوالصالحات است، اینها برای آخرتمون میمونه ،
🌺یک وقتی فکر نکنید که من برای لینک کانالم میگم..!!؟
نه نه
✍ شما ختمها را در کانال یا گروهتون و برای دوستانتون با اسم و لینگ خودتون منتشر کنید ...
📚 میدونید که تمام مطالب کانالهای من #صلواتی میباشد ..فقط برای رضای خداست ...
موفق باشید
🔴🔴🔴 حتما ملاحظه کنید👇کمکهای شما دل چندین مسلمون رو شاد کرده ... خدا تو و خانوادات را خوشحال کند.. آمین
https://eitaa.com/charkhfalak110/29392
♦️♦️گزارش آخرین ماه سال ۹۷ 👆👆
♦️ماهانه اسفند ماه ۹۷
💚 همراه با فاکترها و عکسهای خیریه
♦️مرکز دینی وخیریه مهربانی به نیت فرج امام زمان
https://eitaa.com/charkhfalak110/30139
♦️♦️گوشهای از کمک و فعالیت جدید خیره 👆حتما ببینید، خدا خیرتون بده ..
وقتتون زیاد گرفته نمشه،، حتما 2 پست رو👆بخوانید..
اگه کمک نمیکنید ، خواهشا پیامها رو بخونید..
خواندنش هم صواب داره ..
با خودتون نگید عید تموم شد دیگه کمک بسه ...!
اینها فکر شیطانیه
این طرح بوده و هست و ادامه دارد
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
سلام دوستان خدا جوی
عرض شود این خیره مورد اطمینان است. .
چون من چندین ساله عضو گروه خیره هستم .
و در این خیره رفتوآمد دارم .
مسئول خیره استاد پیروی هستند.مورد اطمینان بیشتر مردم مشهد هستند .
و شما اگر سوالی از کارکرد خیره دارید
با این تلفنها تماس بگیرید
09361791774
09384895966
09333176858
✨لینک گروه مهربانی به نیت فرج در ( #ایتا ) 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2413625355Ce43ad1e3bd
✨لینک گروه مهربانی به نیت فرج ( #تلگرام )👇👇
https://t.me/joinchat/BDuwikK-DvW2xb4X1rdpJg
✨✨✨✨✨✨✨
🔰 #ای_که_دستت_میرسد_کاری_بکن
🔰 #اجر_همه_خیرین_با_خدا
🔰 #وعده_ما_با_خدا
🔰 #اگر_دستی_را_به_یاری_بگیرید_بدانید_دست_دیگرتان_در_دستان_خداست
🌻مهربانی ادامه دارد....🌻
گوشهایی از فضایل نماز شب
🔱پیامبر اعظم ( ص ) فرمودند:
«دو رکعت نماز در دل شب، از دنیا و آنچه در آن است نزد من محبوب تر است»
🌺اعمال بسیار پرفضیلت و ساده قبل از خواب...
🌺🎊🌺🎉🌺🎊🌺🎉🌺🎊🌺🎉🌺
لینک نمازشب👇در آرشیو
https://eitaa.com/charkhfalak500/2727
✍70فایده و فضلیت در #نماز شب
☎️ #شماره_تلفنهای_ربالعــالمین
😴 #ادابواعمال_وقت_خـــواب
#طریق_خواندن_نمازشب
لینک نماز شب👇 در مطالب صلواتی
https://eitaa.com/charkhfalak110/16809
🔴خداوند همیشه آیلاین هست
🅾کارهای خیرتون رو در #آیــــدی پروردگار ذخیره کنید،
نماز شب فراموش نشود... التماس دعای فرج
اعمال خواب و کلیات نمازشب
♦️💚♦️💚♦️💚♦️💚♦️💚♦️💚♦️
.•°°•.💞.•°°•.
💛 💚
`•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🔰 #کاملترین_دعا 🔰
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران
@zekrabab125 داستان و رمان
@charkhfalak500 قرانومفاتیح
@charkhfalak110 مطالب صلواتی
💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 836
🔴سفارش حضرت ولی عصر ( ارواحنا فداه) به یک رباعی راجع به حضرت ابوالفضل علیه السلام
جناب آقای مصطفی حسنی تعریف کردند: روزی همراه بعضی از دوستان جهت زیارت آقای مجتهدی به قزوین رفتیم. محل سکونت ایشان منزل آقای حاج علی حاج فتحعلی بود.
بعد از اینکه لحظاتی را در خدمتشان سپری کردیم ، خطاب به جناب حاج فتحعلی فرمودند: کاغذ و قلمی تهیه کنید تا یک رباعی درباره ی حضرت ابوالفضل علیه السلام بگویم، حاج علی آقا یک برگ کاغذ و قلمی به ایشان دادند . پشت کاغذ مقداری خط خوردگی داشت، هنگامی که آقا آن را گرفته و مشاهده نمودند؛ با ناراحتی فرمودند: اسم حضرت را بر روی کاغذ قلم خورده نمی نویسند!
این بیان و اظهار ایشان نشانگر نهایت ادب و احترام نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود.
به هر حال حاج علی آقا کاغذی کاملاً تمیز مهیا نمودند آنگاه آقای مجتهدی گفتند : حضرت ولی عصر ارواحنا فداه می فرمایند: هر کس با این دو بیت شعر متوسل به عمویم قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام شود حتماً حاجتش برآورده خواهد شد، و سپس شروع به خواندن بیت اول کردند و در فاصله ی بین بیت اول و دوم حدود نیم ساعت با شدت تمام می گریستند، آنگاه بیت دوم را خوانده و باز حدود نیم ساعت شدیداً گریه کردند، سپس رباعی را روی کاغذ نوشتیم که عبارت بود از :
یادم ز وفای اشجع ناس آید
وز چشم ترم سوده ی الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عبّاس آید
#لاله_ای_از_ملکوت
#جلد_اول
#صفحه_۲۲۹
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌴 همه مطالب صلواتی📚 کپی با صلواتی 🌴
🙏 با انتشار مطالبِ ارزشمند ما را یاری نمایید، تا نقش بزرگی در رشد تربیتی و اخلاقی جامعه اسلامی، داشته باشیم
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 837
#بردبار_دانا
رسول خدا صلی الله علیه وآله از مکانی عبور میکردند، جمعیتی جمع شده بودند و مردی پر قـدرت را #تماشا میکردند که سـنگ بزرگی را از زمـیـن بـر میـداشت و همه از عـمل آن ورزشکار قوی در شگفت بودند
رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسیدند ایناجتماع برای چیست؟ مردم کار وزنه بـرداری آن #قهرمان را بـه عـرض ایشان رساندند
مـولا فرمـودند آیا به شما نگـویم قوی تر از ایـن مـرد کـیـست؟ سپـس فـرمـودنـد: رَجُلٌ سَبَّهُ رَجُلٌ فَحَلِمَ عَنْهُ فَغَلَبَ نَفْسَـهُ و َغَلَبَ شَيْطَانَهُ وَشَيْطَانَ صَاحِبِهِ
قـوی تر از او کسی است که به او دشنام دهند و بردباری کند و بر نفس سرکش و انتقام جوی خود غلبه کند و بر #شیطان دشنام گو پیروز شود.
امـام صـادق علیـه السلام نیـز فـرمـودنـد لاَ تُمَارِ فَيَذْهَبَ بَهَاؤُكَ لاَ تُمَارِيَنَّ حَلِيما وَلاَ سَفِيها فَإِنَّ اَلْحَلِيمَ يَغْلِبُكَ وَاَلسَّفِيهَ يُرْدِيكَ جدال نكن كه آبرويت مى رود ، همچنين با مـردم بردبـار و نـادان #مجادله نكنيـد زيرا شخص بردبار بر تو پيـروز مى شود
ونادان تو را خوار میسازد. مشکاة الأنوار ترجمه محمدی و هوشمند؛ جلد۱، ص۶۸۱
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌞 همه مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞
مطالبش درهمه، از هر موضوع مطلب داره، هرچه بخوای داره، جون میده برای کپی، تماما مذهبی، ی سر بزن
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 838
خانهی دوستم غوغایی بود.
باباجان، پدر دوستم، شب خوابیده بود و صبح دیگر بیدار نشده بود.
همه در ناباوری عمیقشان سوگواری میکردند و به سر و صورت خودشان میزدند اما هیچکس کاری نمیکرد.
میدانید... تشریفات، خاکسپاری، پذیرایی... طبیعی هم هست.
هیچکس تصورش را نمیکند که این شتر روزی در خانهی خودش خواهد خوابید، و در چنین روزی باید به چه چیزهایی فکر کند.
ناگهان آقای همسایه پیدایش شد.
خیلی آرام و متین آمد، جلوی مادر دوستم روی زمین زانو زد و گفت اجازه بفرمائید کارها رو من انجام بدم، همسرتون به من وصیت کرده و من از خواستههای ایشان اطلاع دارم.
و آقای همسایه کارها را دست گرفت، همسر و فرزندانِ خودش را بسیج کرد، غیر از صاحبان عزا به هر کسی مسئولیتی داد و خلاصه مراسم تا روز آخر مرتب و منظم و آبرومندانه برگزار شد.
یک روز به دوستم گفتم خوشا به سعادت باباجانت که دوست و رفیقی اینچنین صمیمی و جانی داشتند، انگار خودش صاحب عزاست.
دوستم گفت: راستش ما هم از این رفاقت خبری نداشتیم. باباجانِ من اهل دوست و رفیق بازی نبود! خانهای بود.
ولی یکی دو بار در پارک روبروی خانه آقای همسایه را دیده بودم کنار باباجان روی نیمکتی نشستهاند و گپ میزدند، همین...
اینها را گفتم تا هرکدام برای خودمان یک آقای همسایه آرزو کنیم.
یکی که سر وقت به دادمان برسد، جلویمان بنشیند، بگوید نگران هیچ چیزی نباش
بگوید همهچیز را بگذار به عهدهی من
یک آقای همسایه که بعد از یک پیادهروی نیم ساعته دوستمان داشته باشد
چه در زندگی، چه در مرگ...
آن هم بی هیچ منتی
آخرین سطر: قدر آدمهای ساده و بیشیله پیلهی زندگیتان را بدانید.
همانها که قادرند روی نیمکتِ یک پارک، از آخرین وصیت خود صحبت کنند...
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️
¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸
@zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی )
@charkhfalak500 قرانومفاتیح )صلواتی )
@charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی )
@zekrabab نهجالبلاغه برادرقران )صلواتی )
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌴 همه مطالب صلواتی📚 کپی با صلواتی 🌴
🙏 با انتشار مطالبِ ارزشمند ما را یاری نمایید، تا نقش بزرگی در رشد تربیتی و اخلاقی جامعه اسلامی، داشته باشیم
😀😬😁😂😃😄😅😆😇😉😊🙂🙃😡😎😋🤓😡😝😜😚 #داستانــهای_کوتاه_آموزنده 😙😍😗🤗 😏😶😐😇😑😒🙄🤔😳😣☹️🙁😕😨😡😠😘
#بچهداستان 839
مولا و غلام مشتبه شدند!
در زمان خلافت اميرالمومنين عليه السلام مردى كوهستانى با غلام خود به حج مى رفتند، در بين راه غلام مرتكب تقصيرى شده مولايش او را كتك زد. غلام بر آشفته ، به مولاى خود گفت : تو مولاى من نيستى بلكه من مولا و تو غلام من مى باشى . و پيوسته يكديگر را تهديد نموده به هم مى گفتند: اى دشمن خدا! بر سخنت ثابت باش تا به كوفه رفته تو را به نزد اميرالمومنين عليه السلام ببرم . چون به كوفه آمدند هر دو با هم نزد على رفتند و مولا (ضارب ) گفت : اين شخص ، غلام من است و مرتكب خلافى شده او را زده ام و بدين سبب از اطاعت من سر برتافته ، مرا غلام خود مى خواند.
ديگرى گفت : به خدا سوگند دروغ مى گويد و او غلام من مى باشد و پدرم وى را به منظور راهنمايى و تعليم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع كرده مرا غلام خود مى خواند تا از اين راه اموالم را تصرف نمايد.
اميرالمومنين عليه السلام به آنان فرمود: برويد و امشب با هم صلح و سازش كنيد و بامدادان به نزد من بياييد و خودتان حقيقت حال را بيان نماييد.
چون صبح شد، اميرالمومنين عليه السلام به قنبر فرمود: دو سوراخ در ديوار آماده كن ! و آن حضرت عليه السلام عادت داشت همه روزه پس از اداى فريضه صبح به خواندن دعا و تعقيب مشغول مى شد تا خورشيد به اندازه نيزه اى در افق بالا مى آمد. آن روز هنوز از تعقيب نماز صبح فارغ نشده بود كه آن دو مرد آمدند و مردم نيز در اطرافشان ازدحام كرده مى گفتند: امروز مشكل تازه اى براى اميرالمومنين روى داده كه از عهده حل آن بر نمى آيد! تا اينكه امام عليه السلام پس از فراغ از عبادت به آن دو مرد رو كرده ، فرمود: چه مى گوييد؟ آنان شروع كردند به قسم خوردن كه من مولا هستم و ديگرى غلام .
على عليه السلام به آنان فرمود: برخيزيد كه مى دانم راست نمى گوييد، و آنگاه به آنان فرمود: سرتان را در سوراخ داخل كنيد، و به قنبر فرمود: زود باش شمشير رسول خدا صلى الله عليه و آله را برايم بياور تا گردن غلام را بزنم ، غلام از شنيدن اين سخن بر خود لرزيد و بدون اختيار سر را بيرون كشيد، و آن ديگر همچنان سرش را نگهداشت .
اميرالمومنين (ع ) به غلام رو كرده ، فرمود: مگر تو ادعا نمى كردى من غلام نيستم ؟
گفت : آرى ، وليكن اين مرد بر من ستم نمود و من مرتكب چنين خطايى شدم .
پس آن حضرت عليه السلام از مولايش تعهد گرفت كه ديگر او را آزار ندهد و غلام را به وى تسليم نمود.
و نظير همين داستان را شيخ كلينى و صدوق و طوسى از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند كه مناسب است در اينجا بيان شود. راوى مى گويد: در مسجدالحرام ايستاده بودم و نگاه مى كردم كه ديدم مردى از منصور دوانيقى خليفه عباسى كه به طواف مشغول بود استمداد طلبيده به وى مى گفت : اى خليفه ! اين دو مرد برادرم را شبانه از خانه بيرون برده و باز نياورده اند، به خدا سوگند نمى دانم با او چكار كرده اند.
منصور به آنان گفت : فردا به هنگام نماز عصر همين جا بياييد تا بين شما حكم كنم .
طرفين دعوى در موقع مقرر حاضر شده و آماده حل و فصل گرديدند، اتفاقا امام صادق عليه السلام حاضر و به دست مبارك تكيه زده بود. منصور به آن حضرت رو كرده و گفت : اى جعفر! بين ايشان داورى كن .
امام صادق عليه السلام فرمود: خودت بين آنان حكم كن ! منصور اصرار كرد، و آن حضرت را سوگند داد تا حكم آنان را روشن سازد. امام عليه السلام پذيرفت . پس فرشى از نى براى آن حضرت انداختند و روى آن نشست و متخاصمين نيز در مقابلش نشستند، و آنگاه به مدعى رو كرده و فرمود: چه مى گويى ؟
مرد گفت : اى پسر رسول خدا! اين دو نفر برادرم را شبانه از منزل بيرون برده و قسم به خدا باز نياورده اند و نمى دانم با او چكار كرده اند.
امام عليه السلام به آن دو مرد رو كرده ، فرمود: شما چه مى گوييد؟
گفتند: ما برادر اين شخص را جهت گفتگويى از خانه اش بيرون برده ايم و پس از پايان گفتگو به خانه اش بازگشته است .
امام عليه السلام به مردى كه آنجا ايستاده بود فرمود: بنويس :
بسم الله الرحمن الرحيم رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده : هر كس شخصى را شبانه از خانه بيرون برد ضامن اوست مگر اينكه گواه بياورد كه او را به منزلش بازگردانده است .
اى غلام ! اين يكى را دور كن و گردنش را بزن . مرد فرياد برآورد: اى پسر رسول خدا! به خدا سوگند من او را نكشته ام وليكن من او را گرفتم و اين مرد او را به قتل رسانيد.
♦️ص1