eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
855 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
634 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #پانزدهم 🌷 #مفهومی_شهدایی 💠 برگرفته از زندگی سردار جاویدالاثر #ح
📚 " ✍برگرفته از زندگی سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان 🍂قسمت 7 ✏️احمد و محمد و رضا آهسته و بی صدا در کوچه ها و خیابان های مریوان جستجوگرانه حرکت می کردند. نقطه به نقطه را بازرسی می کردند. از کنار یک چاه فاضلاب گذشتند. پای رضا در حلقه ی در فاضلاب گیر کرد و سکندری خورد. احمد مانع از افتادنش شد. چند کوچه را پشت سر گذاشتند. در یک خانه باز شد و باریکه نوری در کوچه افتاد. هر سه به دیوار چسبیدند. پیرزنی بیرون آمد و آب طشتی را که در دست داشت در کوچه پاشید و به خانه برگشت. دوباره راه افتادند. ناگهان صدای قدم هایی تند به گوش رسید. به دیوار چسبیدند. رضا سلاحش را بالا آورد. احمد دستش را گرفت. یک دسته ی نظامی توی کوچه پیچیدند. رضا صدای حاجی پور را شنید که با ته لهجه ی آذری اش می گفت: "مطمئنید که تا این کوچه تعقیبشون کردید؟" یکی از میان جمع جواب داد: "بله برادر اکبر، تا سر همین کوچه دنبالشون بودیم. به طرفمون تیراندازی کردند. پشت به دیوار پناه گرفتیم، اما وقتی دوباره به طرفشون برگشتیم، دیدیم نیستند." حاجی پور گفت: "با حفظ فاصله پشت سرم بیایید." احمد و محمد توسلی از پناه دیوار کنار آمدند. توسلی گفت: "یعنی چی شدن؟" احمد گفت: "نمی دونم." از کنار یک چاه فاضلاب گذشتند. رضا آهسته و با فشار پا در چاه فاضلاب را که کنار رفته بود، سر جایش هل داد. رضا سلام نمازش را داد. صدای همهمه ای را از بیرون شنید. جانماز کوچک را جمع کرد و در جیب بلوز فرمش گذاشت و به طرف در نمازخانه رفت. در راهرو چند نفر را دید که با جارو و خاک انداز می دوند و سروصدا می کنند. بعد دسته جمعی وارد اتاقی می شوند و لحظه ای بعد بیرون می آیند و در همان حال سروصدا می کنند و می خندند. رضا، نورانی را در بین آنها دید. با رسیدن گروه دست انداخت و نورانی را به سمت خود کشید. محسن نفس نفس می زد. رضا گفت: "چی شده محسن؟" محسن نفس تازه کرد و گفت: "موش می گیریم." رضا لبخندزنان گروه را نگاه کرد. ناگهان جرقه ای در ذهنش زده شد. -فهمیدم، فهمیدم. بیرون دوید و در محوطه ی مقر احمد را دید. -برادر احمد! فهمیدم. احمد پرسید: "چی را فهمیدی؟" رضا نفسش را تازه کرد و گفت: "فاضلاب...ضدانقلاب از فاضلاب رفت و آمد می کند." چشمان احمد درخشید. لبخند زد. دست بر شانه رضا گذاشت و گفت: "می خواهی پیک من بشوی؟" رضا ناباورانه گفت: "پیک؟ یا خدا! من از خدا می خوام." -پس سریع کفش و کلاه کن بیا بیرون. باید بریم. -چشم برادر احمد. رضا به سمت خوابگاه دوید و سریع آماده شد و برگشت. احمد سریع بند پوتین هایش را بست. ناهیدی مشغول ور رفتن با یک مین ضدنفر بود. در گوشه و کنار اتاق چند سلاح اسقاطی و تعمیری و موشک انداز آر-پی-جی-هفت دیده می شد. احمد در را باز کرد. -سلام علی جان. دست ناهیدی لرزید. به طرف احمد و رضا برگشت و گفت: "کم مونده بود کار دستم بدهید. سلام!" احمد گفت: "فعلا جای این کارها نیست. چند تا مین و چاشنی و سیم تله و کمی تی ان تی بردار و بیا." ناهیدی گفت: "کجا؟" رضا شانه بالا انداخت. احمد گفت: "شکار موش!" -موش؟ -آره. اون هم چه موش هایی. روز بعد صدای چند انفجار از شهر بلند شد. رضا به سرعت به محوطه پایگاه دوید. احمد را دید که می خواهد سوار جیپ شود. بی آنکه معطل کند دوید و عقب جیپ پرید. احمد حرفی نزد و جیپ را روشن کرد. به محل انفجار رسیدند. سر کوچه ای شلوغ بود و حاجی پور و گروهش مانع از هجوم مردم به کوچه می شدند. رضا از بالای شانه ی حاجی پور به داخل کوچه نگاه کرد. چند متر آن طرف تر کف کوچه نشست کرده بود و هنوز از دهانه ی چاه فاضلاب گرد و خاک بیرون می آمد. احمد از حاجی پور پرسبد: "چی شده اکبر؟" حاجی پور به کوچه اشاره کرد و گفت: "داشتیم جلوی نانوایی از کامیون آرد خالی می کردیم که یکهو بهمون حمله کردند. چند نفر از بچه ها شهید شدند. ما تا اینجا دنبالشون کردیم. اما تو این کوچه غیبشون زد و بعد اونجا ترکید." احمد رو به رضا گفت: "پرونده ی موش های مریوان بسته شد!" رضا خندید و سر تکان داد. حاجی پور با تعجب به آن دو نگاه کرد و گفت: "موش های مریوان؟" احمد و رضا خندیدند. اکبر کلافه رو به مردم گفت: "متفرق شوید! برید کنار." ادامه دارد ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
اسلام،-اخلاق-و-_هم_جنس_گرایی-نقدی-بر-آرش-نراقی.pdf
1.18M
📜 نقدی بر آرش نراقی، در مسئله همجنس گرایی (Homosexuality) ✍ استاد حسین سوزنچی ✅ رویکرد دین و گزاره های آن نسبت به مسئله همجنسگرایی چیست؟ نحوه مواجهه ما با این مسئله چگونه باید باشد؟! آیا مواجهه‌ای حق گونه داشتن، اساساً از جهت منطقی موجه است؟ این نوشتار علمی و دقیق را خوانده و با دوستان خود به اشتراک بگذارید نقد الحـاد و آتئیسمـْ .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵
محمد پیامبری برای همیشه.pdf
26.01M
⬆️عنوان کتاب " محمد (ص) پیامبری برای همیشه " بصورت پی دی اف اثر حسن رحیم پور ازغدی ☘️#ورقی_از_کتاب ☘️ کسانی گفتند و نوشتند که چون از دین سوء استفاده می شود بنابراین راه حل ، تفکیک دین از حکومت است. ما به آنها عرض می کنیم که مگر از علم و آزادی و تکنولوژی و روشنفکری سوء استفاده نمی شود؟ آیا هرگز به این بهانه گفته اید که آزادی را کنار بگذاریم؟ پس چرا این را فقط درباره ی دین می گویید؟ نکته دوم این که حکومت دینی و جامعه دینی دست یافتنی نیست بلکه ساختنی است. یعنی فکر می کنند چون احکام اسلامی ، الهی و آسمانی است پس قرار است یک جامعه دینی از آسمان ناگهان جلوی پای ما بیفتد و فقط ما زحمت زندگی در آن جامعه را بخود بدهیم. این خانه ای است که باید طراحی کرد و ساخت. #محمد_پیامبری_برای_همیشه #حسن_رحیم_پور_ازغدی فایل #pdf #کتاب_مذهبی .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵
4_567334913167068254.pdf
1.27M
📑 رمان طعمه ی مرگ 🎭 #ترسناک ✨ #جدید ✍ نویسنده: نیلوفر صبوری 📝 خلاصه: راجب دوتا دختر و دوتا پسر معمار که باهم رقیبن اما سر یه پرژه مهم باهم شریک میشن و میرن اسپانیا برای ساخت شرکتی جدید یه خونه ی بزرگ مشترک میگیرن که اون چند ماهو اونجا بمونن اما قافل از این که تو اون خونه قراره اتفاقای بدی براشون بیفته... #طعمه_ی_مرگ .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی 💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵💟🔵
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
ز گهواره تا گور دانش بجوی👇👆
. 🔴قسمتهای قبلی کتاب pdf و نرم‌افزارها 👆👆👆 ☑️ و ☑️ و ... ☑️ سایر نرم‌افزارهای مهم و ارزشمند و کتابهای pdf را در این کانال کنید. 👆👆
💐☀️💐☀️💐☀️💐☀️💐☀️💐☀️💐 🐑 سلاااام مهندسین آینده 🐓 🐐🐏🐑 بادست پُرامدم 🐕🐩🐈 🐸 #نـــقـاشـــی 🐼 🐱 #کــارتــون 🐰 🐘 #شـعــر 🐷 🐼 #قصه🐥
base.apk
25.38M
#نرم_افزار_آموزش_تجوید_نماز #آموزش_نماز 🖊دارای بخشهای: اهمیت تجوید نماز آموزش لهجه عربی آموزش اذان و اقامه آموزش سوره حمد آموزش ذکرهای نماز 👌بسیار مفید و کاربردی ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
نقاشی کنید 👆👆👆 🌼💐🌼💐🌼💐🌼💐🌼💐🌼💐🌼 (علیه السلام) دويدم و دويدم ......به كربلا رسيدم كنار نهر آبي ...لب هاي تشنه ديدم يه باغبون خسته ....بايك دل شكسته كنار باغ تشنه .....زانو زده نشسته كوچولوي شش ماهه ...كه پاك و بي گناهه اگه طاقت بياره.....عموجونش تو راهه آهاي آهاي ستاره...يه دختر سه ساله خواب باباش و ديده...اشك مي ريزه مي ناله امام مظلوم من !....كاشكي كنارت بودم وقتي تو تنها بودي ..رفيق و يارت بودم ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
13.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن_پت_و_مت بفرست برا دوستات😍 ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تام_جری بفرست برا دوستات😍 ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلیپ حیوانات جنگل دو ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿