eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
843 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
634 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت_شب #پایی_که_جا_ماند #کتاب_صوتی فصل اول کاری از ایران صدا @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایت_شب #پایی_که_جا_ماند #کتاب_صوتی فصل دوم کاری از ایران صدا @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab
📣 #رمان شماره #هفدهم 🌷 #مذهبی_واقعی 💠 زندگینامه 💔 #حضرت‌_نرجس (س) 💐🌸💐 #مادر_آخرین_موعود 🌺🌼💐 🌏 #و_تولد_حضرت‌_صاحب‌الزمان (عج)🌺 ❤️ بنام #آخرین_عروس 📝 نوشته‌ی: مهدی خدامیان 📓 تعداد صفحات 33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #هفدهم 🌷 #مذهبی_واقعی 💠 زندگینامه 💔 #حضرت‌_نرجس (س) 💐🌸💐 #مادر_آخرین_مو
😘 ⃣2⃣ بعد از شهادت حسين(ع)، اين چهار هزار فرشته در كربلا ماندند، آنها منتظرند تا مهدى(عج) به دنيا بيايد تا به ديدارش بيايند آنها سربازان مهدى(عج) هستند و آماده اند تا در هنگام ظهورش او را يارى كنند الله اكبر! الله اكبر! اين صداى اذان صبح است كه به گوش مى رسد، وقت نماز است. دو فرشته از طرف خدا به زمين مى آيند. اين دو از بزرگ ترين فرشتگان آسمان ها هستند. گويا يكى از آنان جبرئيل است و ديگرى روح القدس! جبرئيل را كه مى شناسى؟ همان فرشته اى كه امين وحى است و آيات قرآن را بر پيامبر نازل كرد روح القدس هم فرشته اى است كه در شب قدر نازل مىشود آيا مى دانى آنها براى چه آمده اند؟ آنها آمده اند تا مهدى(عج) را به آسمان ها ببرند. او را به عرش ببرند، هم اكنون خدا مى خواهد مهدى(عج) را ببيند شايد بگويى كه خدا در همه جا هست، پس چرا فرشتگان مى خواهند مهدى(عج)را به عرش ببرند؟ شنيده اى كه پيامبر هم در شب معراج به آسمان ها سفر كرد. او به ملكوت خدا رفت و در آنجا خدا با او سخن گفت به راستى چرا خدا پيامبر را به معراج برد؟ خدا مى توانست با پيامبرش در روى زمين سخن بگويد خداوند مى خواست تا همه اهل آسمانها، مقام پيامبر را با چشم خود ببينند خدا پيامبر خود را به يك مهمانى مخصوص دعوت كرده بود روز نيمه شعبان آغاز شده است و خدا يك مهمان عزيز دارد خدا آخرين حجّت خودش را مى خواهد به همه فرشتگان و اهل آسمان ها نشان بدهد در اين لحظه، بهترين و بزرگ ترين فرشتگان آمده اند تا مهدى(عج) را از هفت آسمان عبور دهند و او را به عرش خدا ببرند امام عسكرى(ع) فرزندش را به جبرئيل و روح القدس مى دهد و خودش مشغول نماز صبح مى شود اين چنين است كه سفر آسمانى مهدى(عج) آغاز مى شود... نگاه كنيد! اين زيباترين تابلويى است كه من كشيده ام از هر پيامبر در او علامتى است. از هر نقشى در او نشانى است و از هر گلستان در او گلى! من با دست خودم او را آفريده ام اى جبرئيل بشتاب! اى روح القدس برخيز! برويد، زود هم برويد، مهدى مرا برايم بياوريد. "قائم" را به نزد من آوريد همان كه صاحب الأمر، صاحب العصر، صاحب الزّمان است او پسر پيامبر من و فرزند على و فاطمه است گل نرجس چقدر تماشايى است! فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ من باغبانى هستم كه در وجود اين گل، زيبايى همه گل ها را نهاده ام من مى خواهم با يك گل، بهار بياورم، آن هم بهارى كه خزانى ندارد فرشتگانم! همه بر او سلام كنيد كه او بهارِ هستى است * * * رسم است وقتى نوزادى به دنيا مى آيد او را روى دست فاميل و دوستان قرار مى دهند و هر كسى هديه اى به عنوان چشم روشنى مىدهد معلوم است هر كس كه اين نوزاد را بيشتر دوست داشته باشد هديه و چشم روشنىِ بهترى مىدهد هيچ كس مهدى(عج) را به اندازه خدا دوست ندارد خدا از اوّل هستى، منتظر آمدن اين گل بود. به همه پيامبرانش مژده آمدن او را داده بود اكنون، مهدى(عج)، مهمان خدا شده است. به راستى خدا به او چه هديه و چشم روشنى خواهد داد؟ جبرئيل متحيّر ايستاده است، فرشتگان منتظرند، همه هستى،منتظر است مهدى(عج) در پيشگاه خدا ايستاده است. كه ناگهان، از غيب صدايى مىرسد "مَرحَباً بِكَ عَبْدى خدا با مهدى(عج) با زبان عربى سخن گفت. مى دانم دوست دارى بدانى معناى اين جمله چه مىشود همسفرم! ترجمه اين جمله اين است: خوش آمدى بنده من! مى بينم كه نگاهم مىكنى؟ تو به اين ترجمه ساده قانع نمى شوى و انتظار دارى تا اين جمله را براى تو بيشتر توضيح بدهم. عزيزم! براى توضيح اين عبارت بايد مثالى بزنم: فرض كن چند روزى است كه با يك نفر آشنا شده اى. يك روز در خانه نشسته اى و صداى زنگ خانه را مىشنوى بلند مى شوى و در را باز مى كنى. مى بينى همان دوست جديد توست. او را به داخل دعوت مى كنى و به او مىگويى: خوش آمدى امّا يك وقت است يك دوستى دارى كه سال هاست او را مى شناسى. او عزيزترين رفيق توست. او در زندگى بارها در مشكلات به تو كمك مادى و معنوى كرده است. تو خيلى مديون او هستى و مدّتى است او را نديده اى و دلت برايش تنگ شده است فرض كن كه او الآن درِ خانه را مىزند، برمى خيزى و به سوى درِ خانه مى روى. باور نمى كنى. ذوق مى كنى. او را در بغل مى گيرى. اشك شوق مى ريزى و با تمام وجودت مىگويى خوش آمدى تو به هر دو نفر خوش آمد گفتى; امّا اگر تو عرب زبان بودى، براى اين دو موقعيّت هرگز از يك جمله استفاده نمى كردى! . 📝 نوشته‌ی: مهدی خدامیان ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #هفدهم 🌷 #مذهبی_واقعی 💠 زندگینامه 💔 #حضرت‌_نرجس (س) 💐🌸💐 #مادر_آخرین_مو
💕﷽💕 😘 ⃣2⃣ در زبان عربى به آن كسى كه تازه با او آشنا شده ايم، مى گوييم: "اَهلاً و سَهلاً"; امّا به دوست عزيزى كه براى ديدارش اشك شوق مى ريزيم، مى گوييم: "مَرحَباً بِكَ". جمله اوّل براى كسى است كه تازه با او آشنا شده اى. تو مى خواهى به او بگويى: " غريبى نكن! تو مهمان ما هستى". امّا جمله دوّم فقط براى كسى است كه با تمام وجود به او عشق میورزيم و او را دوست داريم. در واقع ما مى خواهيم به او بگوييم: "عزيزم! اين خانه، خانه خودت است، همه زندگىِ من از آنِ توست. تو به خانه خودت آمده اى".103 ميزبان وقتى به مهمان خود اين كلمه را مى گويد، مى خواهد به او اعلام كند كه تو در خانه من راحت باش، گويى كه همه چيز از آن خودت است، اينجا خانه خودت است.104 همسفرم! خدا در صبح روز نيمه شعبان مهدى(عج) را به عرش برده و به او گفته است: "مَرحَباً بكَ". در واقع خدا با اين سخن مى خواسته چنين بگويد: مهدىِ من! تو به عرش من آمدى. تو مهمان من هستى. بدان كه همه هستى، از آنِ توست! و عرش من خانه توست. آسمان ها و زمين، عرش و فرش، همه از براى توست. مهدى من! در اينجا غريبى نكنى! قدم بگذار كه خانه، خانه توست. ما بايد به اين نكته توجّه كنيم كه چرا خداوند به مهدى(عج) نگفت: "اَهلاً و سَهلاً". اين جمله را به غريبى مى گويند كه تازه با او آشنا شده اند، امّا مهدى(عج) كه غريبه نيست! خدا به مهدى مى گويد: "مَرحَباً بِكَ"، تا فرشتگان خيال نكنند مهدى(عج) غريبه است، نه، نور مهدى(عج) هزاران سال پيش در عرش خدا بوده است. هنوز هيچ فرشته اى خلق نشده بود كه اين نور اينجا بود. خدا همه محبّتى را كه به مهدى(عج) دارد با اين جمله نشان مى دهد، خدا مهدى را دوست دارد و چه بسيار هم او را دوست دارد! اكنون همه فرشتگان منتظرند تا ادامه سخن خدا را بشنوند. تا اين لحظه خدا فقط به مهدى(عج) خوش آمد گفته است. بِكَ اُعطى اين دوّمين جمله اى است كه از ملكوت اعلى به گوش مى رسد. فرض كن يك نفر را خيلى دوست دارى، وقتى او را مى بينى به او مى گويى: "به خاطر تو زنده ام". امّا يك وقت است كه تو عاشق او شده اى، در اينجا يك واژه "فقط" را در اوّل جمله ات مى آورى و مى گويى: "فقط به خاطر تو زنده ام". اضافه كردن واژه "فقط"، معناى جمله را تغيير مى دهد. آيا مى دانى براى مفهوم واژه "فقط" در زبان عربى از چه واژه اى استفاده مى شود؟ عرب ها كار را خيلى راحت كرده اند، آنها به جاى اين كه واژه مخصوصى براى مفهوم "فقط" درست كنند، با پيش انداختن قسمتى از جمله، اين كار را مى كنند.105 اُعطى بِكَ : به واسطه تو عطا مى كنم. بِكَ اُعطى : فقط به واسطه تو عطا مى كنم. در اين جمله، واژه "بِكَ" بر واژه "اعطى" مقدّم شده است. * * * خدا به مهدى(عج) مى گويد: بِكَ اُعطى فقط تو محور عطا و بخشش من مى باشى! همه هستى و جهان را به طفيل وجود تو خلق كرده ام. تويى گل سرسبد عالم هستى! من به هر كس، هر چه بدهم به خاطر تو مى دهم. گوش كن! سخن خدا ادامه دارد: بِكَ اَغْفِرُ به واسطه تو گناهان بندگانم را مى بخشم. هر كس كه بخواهد توبه كند و به سوى من بازگردد به واسطه تو، مهربانى خود را به او نازل مى كنم. تو تنها راه ارتباطى بندگانم با من مى باشى. هر كس كه محتاج رحمت من است بايد سراغ تو بيايد. همسفرم! اين جمله هايى است كه خدا با مهدى(عج) مى گويد. خدا به مهدى(عج) حكومت بر تمام جهان را مى دهد و تمامى رحمت هاى خود را به او عطا مى كند. از اين لحظه به بعد هر خيرى و بركتى به كسى برسد از راه مهدى(عج) مى رسد. اگر جبرئيل كه بزرگ ترين فرشته خداست حاجتى داشته باشد بايد بداند كه خدا حاجت او را به واسطه مهدى(عج) مى دهد. روزى همه بندگان به واسطه مهدى(عج)مى رسد. يادم باشد كه اگر حاجت مهمّى دارم بايد دست توسّل به مهدى(عج) بزنم، زيرا او بعد از خدا و به اذن خدا، همه كاره اين عالم است. اگر يك وقت شيطان مرا فريب داد و گناهى كردم، بايد خدا را به حقّ مهدى(عج)قسم بدهم كه گناهم را ببخشد، زيرا همه عفو و بخشش خدا به دست اوست.106 ... نویسنده: مهدی خدامیان آرانی ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #هفدهم 🌷 #مذهبی_واقعی 💠 زندگینامه 💔 #حضرت‌_نرجس (س) 💐🌸💐 #مادر_آخرین_مو
😘 ⃣2⃣ هنوز خدا با مهمان عزيزش سخن مى گويد. لحظاتى مى گذرد... اكنون وقت خداحافظى فرا رسيده است. مهمانى بزرگ خدا تمام شده است. گوش كن! خدا با جبرئيل و روح القدس سخن مى گويد: اى فرشتگان من! مهدى را به نزد پدرش بازگردانيد و به او بگوييد كه نگران فرزندش نباشد، من حافظ و نگهبان مهدى هستم تا روزى كه قيام كند و حق را به پا دارد و باطل را نابود كند.107 من با خود فكر مى كنم: چه رمز و رازى در اين سخن نهفته است؟ چرا خدا اين پيام را براى امام عسكرى(ع) مى فرستد؟ مگر خطرى جانِ مهدى(عج) را تهديد مى كند؟ آيا دشمن نقشه اى دارد؟ نمى دانم. بايد صبر كنيم. اين راز را به زودى كشف مى كنيم. * * * امام عسكرى(ع) در كنار سجاده خود نشسته است. او نماز خود را تمام كرده و به آسمان نگاه مى كند. نگاه كن! او دست خود را بلند مى كند و مهدى(عج) را از فرشتگان مى گيرد. مهدى(عج) در آغوش گرم پدر است. پدر او را مى بوسد و مى بويد، مهدى بوىِ آسمان ها را گرفته است. اكنون حكيمه وارد مى شود، لبخندى بر لب دارد، او خيلى خوشحال است. حال نرجس خوب است و مى تواند به فرزندش شير بدهد. امام عسكرى(ع) مهدى(عج) را به حكيمه مى دهد تا او را به نزد مادر ببرد. حكيمه مهدى(عج) را مى گيرد و به سوى نرجس مى رود: نرجس تو ديگر ملكه تمام هستى شده اى! همه جهان به تو افتخار مى كند كه تو عزيزترين مادر در نزد خدا هستى! گل خودت را بگير و او را با شيره جانت سيراب كن! نرجس نوزادش را براى اوّلين بار در آغوش مى گيرد. شيرين ترين لحظه براى يك مادر وقتى است كه براى اوّلين بار فرزندش را در آغوش مى گيرد و مى خواهد به او شير بدهد. هيچ قلمى نمى تواند خوشحالى يك مادر را در آن لحظه روايت كند. نرجس فرزندش را مى بوسد و مى بويد، او را در آغوشش مى فشارد و به او شير مى دهد.108 هوا ديگر روشن شده است و هنوز مهدى(عج) در آغوش مادر است و مادر او را نوازش مى كند. در اين لحظه ها هر مادرى دوست دارد ساعت ها با فرزندش خلوت كند و هزاران بار فرزندش را ببوسد و ببويد. ببين كه نرجس چگونه با مهدى(عج) سخن مى گويد! او زلال ترين عشقِ مادرى را نثار فرزندش مى كند. ناگهان صداى درِ خانه به گوش مى رسد. رنگ از چهره حكيمه مى پرد، گويا او ترسيده است. چه خبر است؟ صداى در بار ديگر به گوش مى رسد. خداى من! هر روز در همين وقت ها، اوّلين جاسوس زن مى آمد تا از خانه امام گزارشى براى خليفه ببرد. حكيمه چه كند؟ در خانه را باز كند يا نه؟ اگر اين جاسوس بيايد و مهدى(عج) را ببيند چه خواهد شد؟ خليفه جايزه اى بسيار زياد به كسى مى دهد كه خبرهاى مخفى اين خانه را به او برساند. اگر خليفه خبر دار بشود كه مهدى(عج)به دنيا آمده است حتماً او را شهيد مى كند. آخر آنها چقدر بى رحم هستند، چرا مى خواهند نوزادى را كه تازه به دنيا آمده است به قتل برسانند؟ اضطراب تمام وجود مرا فرا مى گيرد، قلم از دستم مى افتد. حكيمه از سوز دل دعا مى كند: خدايا خودت كمك كن! او اشك در چشم دارد، با خود فكر مى كند كه مهدى(عج) را در كجا پنهان كنم؟ * * * در يك چشم به هم زدن، پرندگانى زيبا حاضر مى شوند; نه آنها پرندگانى معمولى نيستند; آنها فرشتگانى از عرش خدا هستند. امام عسكرى(ع) فرزندش را از نرجس مى گيرد و با يكى از آن فرشتگان سخن مى گويد. فكر مى كنم كه او با جبرئيل سخن مى گويد: "مهدى را به آسمان ها ببر و از او محافظت نما". آن فرشته نزديك مى آيد، مهدى(عج) را از دست پدر مى گيرد و مى خواهد به سوى آسمان پر بكشد. امام نگاهى به چهره فرزندش مى كند، اشك در چشمانش حلقه مى زند و مى گويد: "مهدى! من تو را به آن كسى مى سپارم كه مادرِ موسى، فرزندش را به او سپرد". جبرئيل و ديگر فرشتگان به سوى آسمان پر مى كشند و مهدى را با خود مى برند.109 خداى من! نرجس دارد گريه مى كند! او تازه مى خواست نوزادش را در بغل بگيرد، امّا نشد. امام عسكرى(ع) متوجّه گريه نرجس مى شود، رو به او مى كند و مى گويد: "گريه نكن! به زودى فرزندت در آغوش تو خواهد بود و او فقط از سينه تو شير خواهد خورد". نگاه نرجس به امام خيره مى ماند. امام براى او آيه چهاردهم سوره قصص را مى خواند: (فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ) موسى را به مادرِ او باز گردانديم تا قلب او آرام گیرد... ..... 💠نویسنده: مهدی خدامیان آرانی ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📣 #رمان شماره #هفدهم 🌷 #مذهبی_واقعی 💠 زندگینامه 💔 #حضرت‌_نرجس (س) 💐🌸💐 #مادر_آخرین_مو
😘 ⃣2⃣ نگاه نرجس به امام خيره مى ماند. امام براى او آيه چهاردهم سوره قصص را مى خواند: (فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ) موسى را به مادرِ او باز گردانديم تا قلب او آرام گيرد. چرا امام اين آيه را براى نرجس خواند؟ اين آيه چه حكايتى دارد؟ بايد به تاريخ نگاهى بياندازيم... داستان يوكابد، مادرِ موسى(ع) را كه يادت هست؟ روزى او در گوشه اتاق خود نشسته بود. او خيلى نگران جانِ فرزندش بود. مأموران فرعون در جستجوى نوزادان پسر بودند. آنها هزاران نوزاد پسر را سر بريده بودند. يوكابد به موسى(ع) نگاه مى كرد و اشك مى ريخت. او رو به آسمان كرد و گفت: خدايا چه كنم؟ لحظه اى بعد، صدايى به گوش او رسيد: "اى مادر موسى! فرزند خود را در اين صندوق بگذار و آن را به آب بيانداز".111 اين صدا از سوى آسمان بود كه به گوش يوكابد رسيده بود. او نگاهى به اطراف خود انداخت. صندوقى را ديد. فرشتگان اين صندوق را از آسمان آورده بودند. يوكابد فرزندش را در آن صندوق نهاد و به سوى رود نيل حركت كرد و صندوق را در آب انداخت. امواجِ سهمگينِ آب، صندوق را با خود بردند. اين امواج به سوى دريا مى رفتند. مادر با حسرت به صندوق نگاه كرد، او با خود فكر كرد كه سرانجام موسى چه خواهد شد؟ نكند او در دريا غرق شود؟ مادر بى تاب شده بود و مهرِ مادرى در وجودش شعله مى كشيد و اشكش جارى شد. بار ديگر صدايى به گوشش رسيد: "ما موسى را به تو باز مى گردانيم و دل تو را شاد مى كنيم". مادر با شنيدن اين سخن آرام شد و به خانه خود رفت.112 امّا امواج دريا موسى(ع) را به كجا برد؟ فصل بهار بود و ملكه مصر، هوس دريا كرده بود. او همراه با فرعون به كنار ساحل آمده بود تا هوايى تازه كند. سايبانى براى ملكه در كنار ساحل درست كرده بودند. كنيزان زيادى در صف ايستاده بودند. ملكه در كنار فرعون نشسته بود و به دريا خيره شده بود. نسيم بهارى میوزيد. صداىِ موسيقى آب به گوش مى رسيد. صندوقى در دريا شناور بود! همه نگاه ها به آن سو رفت. امواج دريا آرام آرام، صندوق را به طرف ساحل آورد. كنيزان به سوى صندوق رفته و آن را باز كردند، نوزاد زيبايى را در صندوق يافتند و او را براى ملكه آوردند. سال ها از زندگى زناشويى ملكه با فرعون مى گذشت امّا آنها بچّه اى نداشتند. وقتى ملكه نگاهش به موسى افتاد، خداوند مهرِ موسى(ع) را در دل او قرار داد. ملكه بى اختيار موسى(ع) را در بغل گرفت و او را بوسيد و گفت: چه بچّه نازى! سپس ملكه رو به فرعون كرد و گفت: اى فرعون! اين بچّه را به عنوان فرزند خود قبول كن! ببين چه بچّه خوشگلى است! فرعون مى ترسيد اين همان كسى باشد كه قرار است تاج و تخت او را نابود كند، او مى خواست اين بچّه را هم به قتل برساند ملكه اصرار زيادى كرد و به او گفت: آخر تو بعد از گذشت اين همه سال، نبايد فرزند پسرى داشته باشى كه بعد از تو اين تاج و تخت را به ارث ببرد؟ با اصرار ملكه، فرعون در تصميم خود دچار ترديد شد. نگاهى به موسى كرد، خداوند در قلب او تصرّفى كرد و فرعون احساس كرد اين بچّه را دوست دارد.113 آرى، فقط خداست كه همه دل ها به دست اوست! همه نگاه كردند و ديدند كه فرعون، موسى(ع) را در بغل گرفته است و او را مى بوسد و مى گويد: پسرم! همان لحظه اى كه موسى(ع) در بغل فرعون بود، نوزادان زيادى در مصر كشته مى شدند. قدرت و عظمت خدا را ببين كه چگونه موسى(ع) را در آغوش فرعون حفظ مى كند تا به وعده خود عمل كند.114 همه كنيزان به پايكوبى و رقص مشغول هستند، خداىِ دريا به فرعون پسرى عنايت كرده است!! در اين هنگام، ناگهان صداى گريه موسى(ع) بلند شد، ملكه فهميد كه اين بچّه گرسنه است و بايد به او شير داد. او سريع افرادى را به سطح شهر فرستاد تا همه زنان شيرده را در قصر جمع كنند. ملكه با موسى به قصر رفت. زنان زيادى آمده بودند امّا موسى(ع) از آنها شير نمى خورد و فقط گريه مى كرد. فرعون غصّه مى خورد و از گرسنگى فرزندش خيلى ناراحت بود! به راستى چقدر كارهاى خدا عجيب ولى با حكمت و زيباست! فرعون كه هفتاد هزار نوزاد را كشته است تا موسى(ع) به دنيا نيايد، براى گرسنگى موسى غصّه مى خورد و ناراحت است. ... 💠نویسنده: مهدی خدامیان آرانی ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ @zekrabab125 داستان و رمان )صلواتی ) @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ )صلواتی ) @charkhfalak110 مطالب پُرمغز )صلواتی ) @zekrabab نهج‌البلاغه برادرقران )صلواتی ) 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌞 مطالب صلواتی 🌞 کپی با صلوات 🌞 ✍برای دیدن گلچینی از تمام موضوعات وارد کانال شوید ❣ با مدیریت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهل نکته برای حافظان.apk
5.58M
👆👆 ✅چهل نكته برای حافظان قرآن كريم @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab
jenayate-jang-dar-vietnam_downloadbook.ir.pdf
2.55M
📗دانلود کتاب جنایات جنگ در ویتنام کتاب جنایات جنگ در ویتنام اشاره به جنایت های ارتش امریکا در ویتنام دارد. @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab
1_4904792393640837672.apk
1.68M
رمان: #آرزویم_همه_توست نویسنده:۲گل سیما تعداد صفحات:290 داستان درباره دختری به اسم سایه هستش که تو پرورشگاه بزرگ شده و بعد از یک ازدواج ناموفق وارد یه خانواده ای میشه که شباهت عجیبی به دختر اون خانواده که سالها پیش مرده داره و چون جایی برای موندن نداره مجبور میشه توی خونه بمونه و این باعث میشه که زندگیش تغییر کنه و …. ژانر: #عاشقانه #اجتماعی آرزویم همه توست #جدید @charkhfalak500 @charkhfalak110 @zekrabab125 @zekrabab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
. 🔴قسمتهای قبلی کتاب pdf و نرم‌افزارها 👆👆👆 ☑️ و ☑️ و ... ☑️ سایر نرم‌افزارهای مهم و ارزشمند و کتابهای pdf را در این کانال کنید. 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پلنگ_صورتی بفرست برا دوستات😍 ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اسکار بفرست برا دوستات😍 ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
رکن دین است مونس مؤمنین است🌼 نماز خواندن ما چه خوب و دلنشین است🌼 نماز ما مرتّب تو صبح و ظهر و هرشب🌼 خدا از ما راضیه نمره‌هامون عالیه🌼 دلهرة دشمن از نماز خواندن ماست🌼 نماز خواندن ما ضامن ماندن ماست🌼 نماز اساس دین است مسلمانی در این است🌼 با خدا صحبت کنیم به هم محبت کنیم🌼 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش : درس (1) ضرورت صحیح خوانی نماز 😊 ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 درخت رول دستمال ,کاغذ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ ¸.•*´¨*•.¸ 🌸 ﷽ 🌸 ¸.•*´¨*•.¸ 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🕷🐝 @zekrabab125 🐔🐣🐜🐽🐸🐞🐍 @zekrabab 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
4_5990113329211770689.mp3
6.19M
قصه یک گربه و پنج موش نویسنده: مصطفی رحماندوست گوینده: مژگان کاوسی قهفرخی 🐬🐠 @charkhfalak500 🐭🐹🐰 @charkhfalak110 🐞🐌🐛🐝 @zekrabab125 🐓🐧🐤🐔🐣🐥🐉🐕🐩🐈🐇🐿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴🔴برای راحتی شما 👇👇👇 ♦️☀️ 16 رمان آماده که تا الانه در کانال قرار گرفته و آماده برای استفاده👇 👇 https://eitaa.com/zekrabab125/31929 💚💚💚💚💚
☑️ لینکها برای راحتی شما 👇👇👇 ♦️♦️بیش از 500 و = شامل و مهم و ارزشمند 🌻و امکانات زیاد دیگر... را در این کانال کنید. 🔴🔵🔴 لینک راهنما که تا به الانه در کانال قرار گرفته 👇تماما مذهبی👇اسلامی 🍎لیست اول 👇 https://eitaa.com/zekrabab125/19259 💚 تعداد 51 نرم‌افزار و کتاب pdf کاربردی , رمان عقیدتی ، سیاسی ، و ..... 👆👆👆 🍎لیست دوم 👇 https://eitaa.com/zekrabab125/20779 💚 تعداد زیادی نرم افزارهای و کتاب pdf کاربردی ، عقیدتی ، حدیثی ، و .....👆👆 🍎لیست سوم👇 https://eitaa.com/zekrabab125/27333 💚 تعداد 130 کتابهای pdf = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆 🍎لیست چهارم👇 https://eitaa.com/zekrabab125/29115 💚 تعداد 100 کتابهای pdf و نرم‌افزار = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆 🍎لیست پنجم https://eitaa.com/zekrabab125/30402 💚 تعداد 76 کتابهای pdf و نرم‌افزار = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆 🍎لیست ششم https://eitaa.com/zekrabab125/31665 💚 تعداد 65 کتابهای pdf و نرم‌افزار = رمان ، داستان ، مذهبی ، شهیدایی و ......👆👆