eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.6هزار ویدیو
82 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت71 💠 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جس
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شب‌ها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و در محافظت از حرم (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه می‌رسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام صبح بود. 💠 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای بیرون می‌رفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام می‌کرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمی‌شد که هر سحر دست دلم می‌لرزید و خواب از سرم می‌پرید. مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمی‌رفت و هر هفته دست به کار می‌شد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چین‌دار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو می‌کرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت می‌کشید گفت بهت نگم اون اورده!» 💠 رنگ‌های انتخابی‌اش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گل‌های ریز سفید بود و هر سحری که می‌دید پارچه پیشکشی‌اش را پوشیده‌ام کمتر نگاهم می‌کرد و از سرخی گوش و گونه‌هایش می‌چکید. پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و می‌دانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم. 💠 سحر سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را می‌پاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمی‌دانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟» 💠 صدای تلاوت مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش می‌داد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط بگیرم.» سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم ، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی می‌کند. هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بی‌تاب پاسخش پَرپَر می‌زد و او در سکوت، را پیچید و بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. اینهمه اضطراب در قلبم جا نمی‌شد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط می‌چرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم. پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو می‌کردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم می‌گشت که در همان پاشنه در، نگاه‌مان به هم گره خورد و بی‌آنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید. از چوب‌لباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبال‌تون بریم فرودگاه . برا شب بلیط می‌گیرم.»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
او حاضرو ما منتظران پنهانیم😔 هرچند که از غیبت خود میخوانیم با این همه ای روشنی💫 جاویدان تا فجر 🌤فرج منتظرت می مانیم شبتون پر نور ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ❣ ❣ ‍ ‍ ‍ ‍ ‎‌‌‌‌ 🌼سلام بر تـــ✨ـــو که 🌳صداقت صب🌤ح موعودی 🌼سلام بر تـــــو که 🌳اجابت قنوت 🌼سلام بر تـــ🌷ـــو که 🌳قائم آل 🌼و ما همه‌ی عمر به 🌳انتظارت 🌸🍃 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻🧔🏻 ❤️چطور کنیم؟ 1⃣⬅️شنونده خوب بودن به همسرتان اجازه دهید تا احساساتش را به راحتی بیان کند و به گونه ای برخورد کنید که بداند سعی می کنید مانند او به مشکل نگاه می کنید. 2⃣⬅️بیان احساس هنگام بروز مشکل شما نیز احساستان را به همسرتان درمیان بگذارید. 3⃣⬅️خودآگاهی و خود شناسی بیشتر چون همدلی بر پایه خود آگاهی و خود شناسی است هر چه بیشتر نسبت به احساس های خودتان آگاهی داشته باشید بهتر می توانید احساس همسرتان را درک کنید. 4⃣⬅️استفاده از تجربه های قبلی: با یادآوری تجربه های مشابهی که قبلا داشته اید در درک احساسات همدلانه همسر موفق تر عمل خواهید کرد. 5⃣⬅️صادق بودن: تظاهر به همدلی نکنید به احساسات همسرتان لطمه نزنید نقش بازی کردن با استفاده ابزاری موجب دلسردی و بی اعتمادی میشود. 6⃣⬅️قرار دادن خودتان به جای او: منصف باشید لحظه ایی خود را جای او بگذارید هر چقدر حس همدلی را تقویت کنید همان قدر سنگ صبور همسر خود می شوید. 7⃣⬅️پرهیز از قضاوت: دستور دادن، قضاوت کردن، نصیحت کردن و سرزنش، نشان دهنده وضعیت بالاتر شما نسبت به همسرتان است که احساس همدلی را از بین می برد. 8⃣⬅️راه حل ندادن: در همدلی راه حل ندهید چون طرف مقابل می خواهد ناراحتی خود را با کسی در میان بگذارد و از جانب او درک شود همین. 9⃣⬅️دلسوزی نکردن: در همدلی دلسوزی و ترحم نکنید 0⃣1️⃣⬅️بزرگ جلوه دادن مشکل مشکل را بیش از حد جلوه ندهید ❗️مثلا: عجب مکافاتی! 1⃣1⃣⬅️کوچک جلوه دادن مشکل: مشکل همسرتان را کوچک و بی ارزش ندانید ❗️مثلا نگویید: ای بابا خجالت بکش این که مشکلی نیست. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻 🏡در خانه پدری صبر و تحمل ما نسبت به اعضای خانواده زیاد است. 🔅مثلا از حرفهای پدر و برادر ناراحت نمی‌شویم . حتی سرسفره غذا برادرمون 5 بار هم مارو بلند کند ، ناراحت نمی‌شویم. 😌 ✔️اما کافیِ که همسرمان 1 بار بگویید لطفا نمکدان را بیاور.😱 با برخورد تند ما مواجه می‌شود.😡 ⭕️ دلیل این ناراحتی این است که می‌گوییم همسرم باید من رو درک کند که خسته هستم.اما این نگاه را نسبت به برادرم ندارم. 😏 🔸 شما تحت *ولایت* همسر هستید نه برادرتان، این چشم گفتنها مراتبی برای شما ایجاد می‌کند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
و 40 استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══