#هردوبخوانیم
❌ یادتون باشه
👈برای دوام زندگی تون همیشه به همسرتون "حال و احساس خوب " بدید !
🔵حال و احساس خوب یعنی چی؟
یعنی احساس کنه که مهمه، ارزشمنده و بهش نیاز دارید
🔹یعنی در کنار شما آرامش داشته باشه و همش نگران نباشه که نکنه الان بهش یه گیری میدید .
🔹 حس استقلال خودش رو حفظ کنه و یه موجود وابسته و چسبنده نباشه
🔹 احساس امنیت داشته باشه. بدونه که در هر شرایطی چه خوشی و چه ناراحتی یک تکیه گاه داره.
💐💐🌺🌺🌼🌼🌹🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
⏪ گام اول در #حل_اختلافات_زناشویی
و #مشکلات چیست؟
👈 یکی از سوالات رایج زوجین این هست که
میگن وقتی با یک مشکل در زندگی با همسرمون برخورد میکنم
اینقدر بهم میریزم و اندوهگین میشم که نمیدونم چه کار کنم؟
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
⬅️در جواب باید گفت:
اولین گام برای هرانسان در مسیر حل مشکلاتش اینه که بتونه به سطحی ازآرامش برسه تا:👇
⏪اولا بتونه توانایی فکر کردن رو داشته باشه
⏪دوما بتونه به مشکلاتش منطقی فکر کنه
✍جالبه بدونید اگر نتونید درست فکر کنید
حتما اضطراب و سپس احساس حقارت ،افسردگی و کسالت و اندوه تمام وجود شما رو فرامیگیره
✍پس ریشه این احساساتی که گفتم نشات گرفته از افکار و شیوه فکر کردن ماست.
ادامه دارد...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همسرداری
#صوتی
استاد #عباسی_ولدی
🎙 علت مقایسه کردن توسط همسر
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
مداحی آنلاین - نم نم بارون میزنه تو ایوون - محمدرضا طاهری.mp3
6M
🌸 #میلاد_امام_رضا(ع)
💐نم نم بارون میزنه تو ایوون
💐توی شب ولادت حضرت بارون
🎤 #محمدرضا_طاهری
👏 #سرود
👌فوق زیبا
ولادت #امام_رضا ( ع ) مبارک 🌸🌹🌸
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت78 حرکت کرد...💨🚙 بعد ضبط ماشین رو روشن کرد.صدای قرآن✨ تو فضای ماشین پیچید.استرس
#هرچی_توبخوای
#قسمت79
.
بهم گفت:
_دوست محسن که بهت گفتم خیلی به من کمک کرد،آقای موحد بود.هروقت بتونه با مادر و خواهراش میاد دیدن زینب.😊زینب خیلی دوستش داره.آقای موحد انصافا آدم خیلی خوبیه...
دیروز از نگاه های مادرش به تو قضیه رو فهمیدم. بالبخند نگاهم کرد و به شوخی گفت:
_خیلی دیوونه ای.پسر به این خوبی.باید از خدات هم باشه.😁😌
چشمهام پر اشک شد.😔😢سرمو انداختم پایین.محیا ناراحت گفت:
_میفهمم چه حالی داری..😒میگن خاک سرده ولی برای ما اینجوری نیست.. هرروزی که میگذره بیشتر دلم برای محسن تنگ میشه..وقتی به اینکه دیگه نمیبینمش فکر میکنم دلم میخواد بمیرم..😣گاهی چشمهامو میبندم،دلم میخواد وقتی بازش میکنم ببینم که محسن اینجا نشسته و به من نگاه میکنه.ولی هربار میبینم که نیست و جای خالیش هست... 👈اونایی که میگفتن بخاطر پول میره نمیفهمن😐 که من حاضرم #تمام_اموال خودم و همه ی آدمهای روی زمین رو بدم تا فقط یکبار وقتی چشمهامو باز میکنم ببینم اینجا نشسته و جاش خالی نباشه.. محسن دوست نداشت تنها سوار تاکسی بشم.می گفت نمیخوام مرد نامحرم کنارت بشینه.😢😠✋ الان تاکسی میبینم یاد محسن میفتم.
غذا درست میکنم یادش میفتم.😔🍛زینب پارک میبرم یادش میفتم.😭👧🏻🌳زینب شبیه باباشه،به زینب نگاه میکنم یادش میفتم.😢
هرجای خونه رو نگاه میکنم یادش میفتم..لحظه ای نیست که یادش نباشم.😭💖💔
با گریه حرف میزد.منم اشک میریختم.😢😭
-زهرا،میدونم تو هم خیلی چیزها باعث میشه یاد امین بیفتی..😢ولی خودت گفتی کاری کنیم که #خدا بیشتر دوست داره...من #وظیفه م اینه که مدام یاد محسن باشم تا همه بدونن از راهی که رفتم #راضیم و راه درست اینه..ولی آدمها تو شرایط مشابه ممکنه وظیفه شون با هم فرق داشته باشه..👈تو قبلا تو زندگیت با امین و موقع شهادتش و تدفینش با رفتارت به همه نشان دادی #راهت درسته و #حق با توئه.
👈الان هم با دوباره انتخاب کردن این راه با تأکید به همه میفهمونی این راه هم #درسته و هم #حق اینه...
آقای موحد هم برای اینکه بتونه #وظیفه ش رو انجام بده نیاز به همسر #قوی و #عاقل مثل تو داره.هیچکس بهتر از تو نمیتونه کمکش کنه...
دوباره رفتم امامزاده...🕌
خیلی بیشتر از دفعه قبل گریه کردم و دعا و راز و نیاز کردم.😭🙏✨
بعد گفتم خدایا من هرکاری تو بگی انجام میدم. 💖*هرچی تو بخوای*💖 😭🙏من نمیدونم چکار کنم،نمیدونم تو میخوای من چکار کنم.یه جوری بهم بفهمون.
❣یا یه کاری کن این بنده ت فراموشم کنه یا عشقش رو بهم بده،خیلی خیلی بیشتر از عشق امین.❣فقط خدایا زودتر تکلیف من و این بنده ت رو معلوم کن.😭🙏
چند هفته گذشت....
یه روز که مامان و بابا تو آشپزخونه باهم صحبت میکردن،شنیدم که بابا گفت:
_وحید زخمی شده و بیمارستانه.🏥حالش هم زیاد خوب نیست.😒
مامان گفت:
_این پسر کارش خطرناکه.اگه الان زهرا زنش بود،چی به سر زهرا میومد.🙁😔
بابا گفت:
_زهرا خودش باید انتخاب کنه.😒
دیگه نایستادم.رفتم تو اتاقم....
دلم شور میزد.😥راه میرفتم و با خودم حرف میزدم. حالا چکار کنم؟😧چجوری بفهمم حالش چطوره؟
گوشیمو برداشتم که زنگ بزنم.گفتم اگه یکی دیگه جواب بده چی بگم؟بگم چکاره شم؟😟🙁
گوشی رو کلافه انداختم رو تخت.راه میرفتم و ذکر میگفتم.
نمیدونستم چکار کنم...
سجاده مو پهن کردم✨ و نماز خوندم✨ و دعا کردم.آروم تر شدم ولی باز هم دلشوره داشتم.از بی خبری کلافه بودم.😥
تو آینه نگاهم به خودم افتاد.از دیدن خودم تو اون حال تعجب کردم.... گفتم:
چته زهرا؟!!! چرا اینجوری میکنی؟؟!!! مگه اون کیه توئه که نگرانشی؟؟!!!!😥😟😕
نشستم روی تخت و با خودم خلوت کردم.... متوجه شدم که بهش علاقه مند شدم.💓فهمیدم کار از کار گذشته و دلم دیگه مال خودم نیست. مال خودم که نبود،مال امین بود ولی الان مال امین هم نیست.💓☺️🙈
دقت کردم دیدم...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت80
دقت کردم دیدم مثل سابق امین رو دوست ندارم...
کمتر شده؟! نه،کمتر نشده😊👌 ولی الان حسم به وحید بیشتر از حسم به امین بود.☺️🙈خدا دعای دوم منو مستجاب کرده.
بلند شدم و دوباره نماز خوندم.بالاخره از حرفهای محمد و بابا فهمیدم حالش خوبه 🙈و تو خونه استراحت میکنه.خیالم راحت شد.
دومین سالگرد امین شد....
هر سال قبل عید مراسم سالگرد میگرفتیم.وحید هم بود.تو مراسم متوجه شدم که امین وقتی شهید شده از نیرو های وحید بوده.😥😧
💭فکرهای مختلفی اومد تو سرم....
شاید امین ازش خواسته مراقب من باشه.😕
شاید وحید میتونسته جلوی کشته شدن امین رو بگیره و نگرفته،بعد عذاب وجدان گرفته و اومده سراغ من که مثلا جبران کنه.🙁
وحید و خانواده ش برای عید دیدنی میخواستن بیان خونه ما...
اصلا دلم نمیخواست باهاش رو به رو بشم ولی چاره ای هم نبود.🙁
قبل اومدن مهمان ها،بابا اومد تو اتاقم و گفت:
_زهرا جان،هنوز هم وقت میخوای برای فکر کردن؟ الان ده ماهه که منتظر جواب تو هستیم.اگه باز هم زمان نیاز داری،باز هم صبر میکنیم.😊
با خودم فکر کردم درسته که دوستش دارم ولی افکاری که تو سرم هست هم نمیتونم نادیده بگیرم.😕😥گفتم:
_باز هم #زمان نیاز دارم.😒
بابا گفت باشه و رفت.
تو دلم غوغا بود.🌊💗نماز خوندم تا آروم بشم.💖از خدا خواستم کمکم کنه.💖
مهمان ها رسیده بودن...
اون شب نه علی بود،نه محمد.مادر وحید گفت کنارش بشینم.😊
صحبت خاستگاری شد...
#اصلا به وحید نگاه نمیکردم.حالا که میدونستم احساساتم قویه نمیخواستم نگاهش کنم که مبادا نگاهم نگاه حرامی باشه.🙈لحظات سختی بود برام.مدام از خدا کمک میخواستم.کاش میتونستم نماز بخونم.
تازه فهمیدم چرا وحید اون شب تو ماشین قرآن گذاشته بود،حتما حالش مثل الان من بود.😅🙊
تو همین افکار بودم که متوجه شدم صدام میکنن....
جا خوردم.گفتم:
_بله😳
همه خندیدن... 😁😃😄😀با تعجب نگاهشون میکردم.
مادروحید گفت:
_داشتیم صحبت میکردیم که پدرتون اجازه بدن با وحید صحبت کنی.آقای روشن گفتن هر چی زهرا بگه.بعد من از شما پرسیدم موافقی؟شما گفتی بله.خب به سلامتی بله رو گرفتیم.😊
بعد خندید.😄
از خجالت سرخ شدم.☺️🙈سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم.بابا گفت:
_زهرا جان.حرفی هست که بخوای الان به آقاوحید بگی؟😊
با خودم گفتم الان وقت خوبیه...
برو تکلیف خودتو معلوم کن.ولی الان حالم برای صحبت مساعد نیست.گفتم:😕
_فعلا نه.
پدر وحید که سردار نیروی انتظامی و رئیس یکی از کلانتری ها بود،گفت:
_دخترم عجله نکن.تا هر وقت صلاح دیدی فکر کن.ما که این همه سال برای ازدواج وحید صبر کردیم،باز هم صبر میکنیم.گرچه دلمون میخواد شما زودتر افتخار بدید و عروس ما باشید ولی این وصلت با اطمینان باشه بهتره تا اینکه زودتر باشه.😊
مادروحید هم تأیید کرد و بعد یه کم صحبت دیگه،رفتن...
بعد ایام عید وقت پرسیدن سؤالام بود.👌 نمیخواستم بیشتر از این ذهنم مشغول باشه.ولی از حرفهای بابا و محمد فهمیدم وحید مأموریته و یک ماه دیگه برمیگرده.
بعد از یک ماه از بابا اجازه گرفتم☝️ که با وحید قرار بذارم.بابا هم اجازه داد هم شماره ش رو بهم داد.
تماس گرفتم.شماره مو نداشت.اولش منو نشناخت.
-بله
-آقای موحد؟
-خودم هستم.بفرمایید.
-سلام
-سلام،امرتون؟
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
tasnim group 09140043816.mp3
12.06M
🌙یه شَبِ صَحنِ گوهَرشاد به هَمه ی دُنیا می اَرزه... ✨ 🕌تواشیح بابُ الجَواد 🎧همخوانی بسیار زیبا(فارسی-عربی) 💐ویژه ولادت حضرت امام رضا علیه السلام💫 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 ⭕️مشاهده آثار گروه: 📲 @tasnim_esf
#امام_رضا
ولادت #امام_رضا ( ع ) مبارک
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😊رفتی حرم لبخند بزن!
🔻کی گفته امام رضا(ع) دلشکستهها رو بیشتر تحویل میگیره؟!
#تصویری
@Panahian_ir
استاد #پناهیان
#صفحه407ازقرآن🌸
#جز_بیست_و_یک🌸
#سوره_روم🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_اصغر_وصالی 😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
1_1069964158.mp3
5.22M
🌸 #میلاد_امام_رضا(ع)
💐نور گنبد طلا نورالله فی الظلمات
💐آب سقا خونته برای ما آب حیات
🎤 #مهدی_رسولی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
🌷گلچین بهترین #مولودی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
#امام_رضا
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#معرفت_مهدوی
♨️ نقش حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه) در زندگی افراد
🔸برای شناخت نقش حضرت ولی عصر در زندگی مان ، فرازی از «دعای توسل دیگر» را مورد توجه قرار میدهیم:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِحَقِّ وَلِیكَ وَ حُجَّتِكَ صَاحِبِ الزَّمَانِ إِلَّا أَعَنْتَنِی بِهِ عَلَى جَمِیعِ أُمُورِی وَ كَفَیتَنِی بِهِ مَئُونَةَ كُلِّ مُوذٍ وَ طَاغٍ وَ بَاغٍ وَ أَعَنْتَنِی …»
🔸در این فراز دعا، نسبت به امامی معرفت پیدا میكنیم كه در ساماندهی همه امور ما نقش دارد؛ امور مادی و معنوی، و امور ظاهری و باطنی ما را سامان میدهد.
🔸به واسطه وجود مقدس او قرضهایمان ادا میشود.
قرض، تنها مربوط به امور مادی و مالی نیست. منظور از قرضها، همه حقوقی است كه دیگران به گردن ما دارند و نتوانستهایم آنها را ادا كنیم.
🔸در پرتو ارتباط با وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج) موفق میشویم حقوقی كه بر عهده ماست پرداخت كنیم.
🔸امام عصر (عج) واسطه فیضی است كه در مشكلات و سختیها معین ماست، برای رفع گرفتاریهای ما همه توانش را به میدان میآورد، برایمان دعا میكند، و مشكلات مادی و معنوی ما را برطرف مینماید.
🖋استاد بروجردی
یا سریع الرضا بحق علی بن موسی الرضا #عجّللولیکالفرج
🌿🍀☘🌺🌿🍀☘🌺🌿🍀☘🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌸🍃🌺💚
🌺🍃🌸💛
🌸❤
مشتاق تواَم با همه ی آسی و پاسی...
با کوه گناهان و خطاها و معاصی...
این بار چرا هول شدم، قافیه بد شد...
دربست حرم... زیرگذر... بست طبرسی...
*🌸خجسته و فرخنده باد میلاد با سعادت امام رئوف، حضرت ثامن الحجج، علیّ بن موسی الرضا المرتضی (علیه آلاف التحیّت و الثّنا)🌸*
ا┄┅═✾🍀🌼🍀✾═┅┄
🎀عیدتون مبارک.🎀
#امام_رضا ( ع )
@zendegiasheghane_ma
🌸💛
🌺🍃🌸❤
🍃🌺🍃🌸🍃🌺💚
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
#سبک_زندگی
استاد #پناهیان
#قسمت28 👇👇👇
😊💐💐
گزینه اول تو دروسمون بود عمل
گزینه دوم که خیلی هم مهم بود و مفصل گفتیم بود تغییر
و راهش هم بود 😊توبه
در ادامه نکات بعدی رو دقت بفرمایید🙏
💟 خداوند متعال در حدیث معراج میفرماید:
" وقتی بنده من شکمش رو گرسنه نگه داره(یعنی یک رفتار)
و زبانش رو کنترل کنه( دومین رفتار)
🔹 بهش قطعا 👈حکمت 👉 یاد میدم حتی اگه کافر باشه."
✅یعنی اثر عمل حتمی هست حتی اگه کافر باشه.
خب اگه کافر باشه خدایا چرا بهش حکمت میدی؟ به چه دردش میخوره؟🤔
خب کافر هست؟ عیب نداره.
🔻🔺حکمت رو بهش میدم و همین حکمت رو روز قیامت بر او حجت میکنم.
بهش میگم تو که فهمیدی. همین حکمت وبال گردنش میشه.
ولی من قول دادم که رفتارشو حساب شده تنظیم کنه بهش حکمت بدم.
✳️ اگه مومن باشه حکمتش نور، برهان و شفا و رحمت میشه براش.
و در ادامه میفرماید:
💟" وقتی زبون و شکمش رو کنترل کرد چیزایی رو میفهمه که نمیفهمید، چیزایی رو میبینه که نمیدید."👌
" اولین چیزی که بهش نشون میدم
«👈 عیبهای خودشه 👉»
فوق العاده ست 😍... گرفتی موضوع رو!
یعنی فرد از بالا بتونه به خودش نگاه کنه.❤️
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سبک_زندگی
استاد #پناهیان
#قسمت29
در روایت آمده:
🔹" چشمتون رو بر روی حرام ببندید، عجایب عالم رو خواهید دید."
به یه چیزایی آگاه میشی که کسی آگاه نمیشه و این
«««« اثر عمل»»»» در آگاهی هست.💞
اینکه یه آدم به خودش مسلط بشه خیلی مهمه.
تو الان باید ذوق زده بشی چون خدا میفرماید اولین چیزی که بهش نشون میدم خودشه.☺️
در ادامهی روایت اومده که:
"اول عیوبش رو به خودش نشون میدم، بعد روابط اجتماعیش رو اصلاح میکنم..."🌸
✳️وقتی انسان به خودش مسلط شد خب طبیب خودش میشه و
در ادامه اون رو بیتوجه به عیوب دیگران میکنم، یعنی چی ؟
💟یعنی کل روابط اجتماعیش عالی میشه!!!!
چیکار دارم فلانی عیبش چیه؟ ول کن بابا... بذار خودمونو درست کنیم.
اینجوری با همه مهربان میشه،
غیبت نمیکنه،
از دست کسی کینه به دل نمیگیره،
ناراحت نمیشه،
میگه بذار مشغول خودمون باشیم...👌
به به...چه رهایی.....🍀
میشه به اونجا رسید ؟ 😊
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سبک_زندگی
استاد #پناهیان
#قسمت30👇👇👇
گفتیم عمل کلید همه مشکلاته
و تغییر در عمل بهترینکاریه که توصیه شده و بهترین تغییر با استغفار و توبه
باید انجام بشه
💐💐
در روایت فرمودند:"
✅ #خوش_بحال کسی که عیبش او رو از پرداختن به عیب دیگران مشغول میکنه."
💟《اول عیوب خودت رو درست کن بعد برس به عیوب دیگران.》 باشه؟
. ❤️امام صادق(ع) فرمودند که وقتی عیوبت رو درست میکنی، هر عیبی رو برطرف میکنی یه عیب دیگه پیدا میشه که مشغول میشی باهاش.😊
گفتن تا کی؟ فرمود تا اون لحظه ایی که از دنیا تشریف ببری.
اومده بود ناراحت. میگفت چیکار کنم فلان عیبم حل بشه؟😔
گفتم چرا میخوای حل بشه؟خب حل بشه یکی دیگه میاد.
تو فقط باهاش مبارزه کن، کیسه بکست هست بزن مشغول باش.
مهم اینه که بازوات قوی میشه.💪
اینا همش آثار بینشی هست
🔹 دو تا رفتار نگه داشته، خدا بهش حکمت و بصیرت میده😊
در ادامه روایت اومده:
🔹" من او را به دقایق علم بینا میکنم."
دیگه میخوای چیکار کنی؟😊 چی بهتر از این ؟؟؟؟؟؟
✅ لازمهی دانشمند شدن کنترل رفتار هست.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم 🧔🏻🧕
🔴 #اصلِ_پذیرش_همسر
💠 یاد بگیریم همسر خود را با کمبودهایش دوست داشته باشیم وگرنه آدمهای کامل را همه دوست دارند!
💠 این اصل را بدانیم که ما و همسرمان همیشه، نواقصی داریم. مهم این است که با پذیرشِ همسرمان از نقاط مثبت و زیبای او لذّت ببریم. و با همکاری دو طرفه، نقص یکدیگر را جبران کرده و پوشش دهیم.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🎥 چرا باید همسر خود را ببخشیم؟
🔴 استاد_رفیعی
👌😍👌😍👌😍👌😍
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت80 دقت کردم دیدم مثل سابق امین رو دوست ندارم... کمتر شده؟! نه،کمتر نشده😊👌 ولی
#هرچی_توبخوای
#قسمت81
-سلام
-سلام،امرتون؟
-زهرا روشن هستم.
سکوت کرد.بعد مدتی گفت:
_چند لحظه صبر کنید.
بعد به اون طرف گفت
_الان برمیگردم...
ظاهرا رفت جای دیگه.
-ببخشید خانم روشن.خوبین؟
-متشکرم.اگه مزاحم شدم میتونم بعدا تماس بگیرم.
-نه،خواهش میکنم.بفرمایید،در خدمتم.
-براتون امکان داره حضوری صحبت کنیم؟
من من کرد و گفت:
_کی؟
-هر روزی که شما وقت داشته باشید.
-جسارتا حدودا چقدر طول میکشه؟
-نمیدونم.با رفت و برگشت شاید پنج ساعت.
-کجا میخواین بریم مگه؟!!😟
-مزار امین.🌷🇮🇷
سکوت کرد،طولانی.گفت:
_اجازه بدید هماهنگ کنم اطلاع میدم بهتون.
-بسیار خب.خداحافظ.
-خداحافظ
نیم ساعت بعد تماس گرفت...
-سلام خانم روشن
-سلام
-دو ساعت دیگه خوبه؟
تعجب کردم.گفتم:
_عجله ای نیست،اگه کار دارید....
-نه،کاری ندارم..پس دو ساعت دیگه مزار امین، منتظرتونم...
-باشه.خداحافظ.
-خداحافظ.
سریع آماده شدم...
با ماشین امین رفتم.وقتی رسیدم اونجا بود.تا متوجه من شد،بلند شد و سلام کرد.نگاهش نکردم.رسمی جواب دادم.برای امین فاتحه خوندم....
سرمو یه کم آوردم بالا ولی #نگاهش_نمیکردم. گفتم:
_عجله ای نبود.میتونستم صبر کنم.
-راستش کار داشتم ولی وقتی گفتین بیایم اینجا فهمیدم مساله ی مهمیه.کارامو به یکی سپردم و اومدم.
-امین وقتی شهید شد جزو نیرو های شما بود؟
تعجب نکرد که میدونم.
-بله.
-درمورد من چیزی به شما گفته بود؟😟
-نه...خودم یه چیزایی متوجه شدم.👌
-چی مثلا؟🙁😟
-وقتی بهش گفتن شما سکته کردین،رنگش مثل گچ شده بود.😣از هوش رفته بود.بعد یک ساعت با فریاد پرید و همش اسم شما رو میاورد.چند بار خواست با شما صحبت کنه،هر بار بهش میگفتن شما بیهوشین.حالش خیلی بد بود.یعنی گفتیم دق میکنه،میمیره.😔
خیلی گریه میکرد... مدام حضرت زینب(س) رو قسم میداد که شما زنده بمونید.حال همه منقلب شده بود.منع پروازش کرده بودم.با اون حالش اصلا صلاح نبود ببریمش.التماس می کرد صبر کنیم.همه رفتن.من موندم و امین که اگه خواست بیاد با پرواز بعدی بریم.وقتی محمد گفت به هوش اومدین، خواست با شما صحبت کنه ولی محمد میگفت نمیشه.نعره میزد که گوشی رو به شما بدن.😔ولی وقتی محمد گوشی رو به شما داد،حالش بد شد.حتی نمیتونست صحبت کنه.صدای محمد اومد که داد میزد و پرستارها رو صدا میکرد.بعد گوشی قطع شد.امین خیلی حالش بد بود.چند ساعت بعد پدرتون تماس گرفت.خیلی با امین حرف زد که آروم باشه.وقتی با شما صحبت کرد و شما بهش گفتین بره،خیلی آروم تر شده بود.به سختی فرمانده رو راضی کردم ببریمش...
امین سه بار اعزام شد .بار اول با محمد بود،هر دو دفعه بعد با من بود.باهم دوست شده بودیم. ولی بار آخر جور دیگه ای بود.جز درمورد کار حرف نمیزد.🕊تا روز آخر که به من گفت دیگه وقتشه.🕊نگرانش بودم.😥همش مراقبش بودم.تا اینکه درگیری سخت شد.😈👊مسئولیت بقیه هم با من بود.یه دفعه از جلو چشمهام غیب شد.😣👣رفت جلو و چند تا از داعشی ها رو یه جا نابود کرد ولی خودشم شهید شد.اون موقع نتونستیم برگردونیمش عقب.نمیدونستم چجوری به محمد بگم.حال شما خوب نبود.😥😢
چند روز صبر کردم ولی شرایط طوری بود که باید اطلاع میدادم.😢خیلی تلاش کردم تا پیکرشو برگردونم.متأسفم که دو هفته طول کشید ولی من همه تلاشمو کردم.😢😞
بابغض حرف میزد.منم اشک میریختم.
-وقتی روز تدفین امین با اون صبر و استقامت دیدمتون به امین حق دادم برای عشقی که به شما داشت.😣🌷
-پس شما اون روز...😟😳
نذاشت حرفمو تموم کنم.
-من اون روز حتی به شما #نگاه هم نکردم.😔هیچ فکری هم نکردم.فقط تحسین تون کردم.فقط همین.😞☝️
-بخاطر شهادت امین عذاب وجدان داشتین؟😥
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══