eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹 ادامه ی تجربه ی موفق؛ رهایی از پوشک ♦️👈 6- اوایل پروژه می تونید شلوار و لباس زیرش رو دربیارید، ولی وقتی یه کم راه افتاد می تونید یادش بدید که شلوارش رو تا نصفه پایین بکشه و پاچه هاش رو به منظور مسایل امنیتی بالا بزنه و بشینه و دستشویی کنه. اینطوری برای مواقعی که کسی بیرون از دستشویی هست خوبه! توجه داشته باشید که حیا امری هست که از بچگی به بچه هامون هدیه می دیم، با گفتن این که اشکال نداره و این حرفها خیلی چیزها رو براشون عادی جلوه میدیدم و بعدا توی بزرگسالی نباید توقع داشته باشیم که خیلی کارها رو بکنه و یا نکنه! قانون «کسی نباید ما رو بدون لباس زیر ببینه» از جمله قوانینی هست که اگه توی کودکی به بچه گفته بشه و براش عادی بشه، جلوی خیلی از سوالاتش رو می گیره و بچه توی دوگانگی قرار نمی گیره که مثلا چطور تا دیروز اشکال نداشت که بقیه منو بدون لباس زیر ببیند ولی الان اهمیت پیدا کرده و از این حرفها!😳😳😳😳 یک حسن دیگه ای که وجود داره که بچه ها یاد بگیرن لباسشون رو نصفه بکشن پایین و کارشون رو انجام بدن اینه که اینطوری دیگه آلت تناسلی خودشون رو نمی بینن و کمتر روش حساس میشن و به فکر بررسی اون میفتن!!!!😳😳😳😳 البته برای اینکه این مساله رو بهشون یاد بدید که لباسشون رو کامل در نیارن خیلی عجله نکنید و بهش فشار نیارید، وقتی که دیگه توی دستشویی رفتن حسابی راه افتاد فقط و فقط با روش های تشویقی و انگیزه دادن یادش بدید که لباسش رو تا بالای زانوش بکشه پایین و بنشینه و راحت کارش رو انجام بده . ✅ مثلا من وقتی فرزندم به طور کامل فرآیند دستشویی رفتن رو یاد گرفت بهش گفتم آفففففرین تو دیگه خیلی بزرگ شدی و همه ی کارهای دستشویی رفتن رو بلد شدی فقط یه کار مونده که اگه اون رو هم یاد بگیری دیگه همه چی رو بلدی و اون با هیجان پرسید چه کاری؟ ... و اینجا بود که زدم به هدف و گفتم اینکه بتونی مثل آدم بزرگا لباست رو نصفه دربیاری و کارت رو انجام بدی، بعد از مدتی خودش بهم پیشنهاد داد که این کار رو یادش بدم و من هم شدیدا استقبال کردم و جهت انگیزه دادن بیشتر شب برای آقای پدر تعریف کردیم و کلی تشویقش کردیم. از اون به بعد هم هر وقت خودش میگفت میخواد لباسش رو نصفه دربیاره من استقبال میکردم تا کم کم خودش به این نتیجه رسید که چقدر اینطوری راحت تر هست 😉👌 ♦️👈 7- سعی کنید تا اونجاییکه می تونید بچه ها فقط با خودتون به دستشویی بروند و نسبت به بقیه حیا داشته باشند . و به هیچ وجه دخترها رو با پدرها به دستشویی نفرستید چون این کار عوارض خیلی بدی روی روحیه ی دخترتون خواهد داشت. ولی در مورد آقا پسرها بد نیست تا اونجاییکه می تونید حداقل بعد از سن سه سالگی آقای پدر محترم خانواده این مسئولیت رو تقبل کنند. البته اگه زحمتی براشون نباشه 😉 ♦️👈8- می تونید بهش یاد بدید که بعد از شستشو بهتره خودش رو خشک کنه تا مثلا لباسش خیس نشه. ♦️👈9- شستن دست ها قبل از خارج شدن از دستشویی هم خیلی نکته ی مهمی هست، می تونید براش چهارپایه ای تهیه کنید تا وقتی می خواد دست هاش رو بشوره بره روی اون و قدش به شیر آب برسه یا حتی اگه محیط دستشویی تون خیلی کوچیکه می تونید از اون چهارپایه های کم جا و تاشو بگیرید. ♦️👈10- اگه به خشک کردن دست ها با حوله هم حساس هستید می تونید از این آویزهای عروسکی بگیرید و براش آویزون کنید تا بیشتر تشویق بشه ازش استفاده کنه. ♦️👈11- یک مساله ای که معمولا وقتی بچه ها بزرگتر میشن، مامان ها باهاش درگیر هستن اینه که قبل از بیرون رفتن از خونه یا قبل از خواب باید بچه ها به دستشویی برن اما مقاومت می کنن. 👌 شما می تونید همین مساله رو به عنوان یک قانون در همین سن بهشون یاد بدید تا وقتی بزرگتر شدن این مساله براشون عادی شده باشه. من وقتی می خواستم ببرمش بیرون از خونه، بهش گفتم که آدما قبل از بیرون رفتن از خونه و قبل از خواب باید برن دستشویی و دلشون رو خالی کنن که راحت باشن و این نکته رو توی قصه هایی که براش تعریف میکردم میگفتم. فرزندم الان این مساله براش به عنوان یک قانون جا افتاده، امیدوارم وقتی بزرگتر شد هم همینطوری بمونه😉 ♦️👈12- همونطور که می دونید یکی از مستحبات درون دستشویی خواندن دعای مخصوص دستشویی هست. می تونید حتی در حال پایین کشیدن لباسش اون رو آهنگین بخونید . چون این دعا خودش آهنگینه بچه ها ازش خوششون میاد و براشون حکم بازی رو داره. خوندن این دعا باعث میشه که شیاطین به اندام نگاه نکنند و همین نکات ریز می تونه توی تربیت جنسی و آرامش فرزندتون و خودتون تاثیر خوبی داشته باشه: 😇بسم الله و بالله اعوذبالله من الرِجسِ النَجِسِ الخَبیثِ المُخبِثِ الشیطان الرجیم😇   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 وقتی همه کارهای کودک را به او یادآوری می کنیم... دست هات رو شستی؟ 👏 مشق هات رو نوشتی؟ 🙇🏻‍♀ جوراب هات رو درآوردی؟ 🧦 دستشویی نداری؟ 🚽 مسواکت رو زدی؟ و... 👈 در اینصورت بچه ها وابسته به تذکرات ما می شوند و تا به آن ها یادآوری نشود کارهایشان را انجام نمی دهند و مدام باید آن ها را هُل داد!... بهتر است سعی کنیم تا جایی که می توانیم از روش های دیگرِ گفتگو با فرزند که قبلا مفصل در مورد آن صحبت کردیم استفاده کنیم.   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 برگرفته از حوادث خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بی‌نظیر سپهبد شهید در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است. نویسنده : فاطمه ولی نژاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#تنها_میان_داعش #قسمت41 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جم
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا می‌گشت و با اینکه خانه ما از مقام (علیه‌السلام) فاصله زیادی داشت، می‌شنیدم بانگ اذان از مأذنه‌های آنجا پخش می‌شود. هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمی‌رسید و حالا حس می‌کردم همه شهر حضرت شده و به‌خدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر می‌شنیدم. 💠 در تاریکی هنگام ، گنبد سفید مقام مثل ماه می‌درخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس می‌کردم تا نجاتم دهد که صدای مردانه‌ای در گوشم شکست. با دست‌هایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم می‌داد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس می‌زدم. 💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس می‌کردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم. عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت. 💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم می‌کردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی می‌توانست حرارت اینهمه را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم. ✍️نویسنده:   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم می‌رسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال می‌زد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت. 💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید می‌خواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد. صدایم هنوز از ترس می‌تپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!» 💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.» دل حیدر در سینه من می‌تپید و به روشنی احساسم را می‌فهمید و من هم می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غم‌هایم را پشت یک پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!» 💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!» اشکی که تا زیر چانه‌ام رسیده بود پاک کردم و با همین چانه‌ای که هنوز از ترس می‌لرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟» 💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم اومده مردم دارن ثبت نام می‌کنن، نمی‌دونم عملیات کِی شروع میشه.» و من می‌ترسیدم تا آغاز عملیات تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمی‌رفت... ✍️نویسنده:   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹 🌹 🌹 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
حتما در کانال دوم ما شید 😊😍👆👆
💠با خودمون چند چندیم؟ 💢یکی از عوامل که باعث جدایی عده ای از شد، زمینه ی امتحان، انتخاب دنیا و آخرت بود. 💢عده ای صورت مساله را پاک کردند گفتند نه با امام خواهیم بود نه با اِبن زیاد. 👈بین حق و باطل حرکت کردن نوعی است همین نفاق باعث شد که به تدریج در جنایت بر اهل بیت از یکدیگر سبقت بگیرند. چون نتوانستند که مرزبندی بین حق و باطل را برای خود رعایت کنند. 💢در عصر ظهور نیز، نفاق افراد در حرکت به سمت ظهور مشخص خواهد شد پس برای رسیدن به ظهور باید نفاق را در خود بُکُشیم. (نفاق، همان ریا و دو رویی است) 🌹🌹 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و بی شڪیب نوشتیم السلام علیڪ الی الحبیب نوشتیم السلام علیڪ بہ انتظار جوابیم صبح اول وقٺ الی الغریب نوشتیم السلام علیڪ   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟 جاده ی موفقیت مستقيم نیست، پیچی دارد به نام "شکست" دوربرگردانی به نام "سردرگمی" سرعت گیرهایی به نام "افکار منفی" و چراغ قرمزهایی به نام "دشمنان" اما اگر یدکی به نام "اراده" موتوری به نام "استقامت" و راننده ای به نام "خدا" داشته باشید به جایی خواهید رسید که "موفقیت" نامیده می شود گاهی وقت ها باید یه نقطه بزاری باز شروع کنی باز بخندی باز بجنگی باز بلند شی و محکمتر باشی گاهی باید یه لبخند خوشگل به همه تلخی ها بزنی و بگویی جز خدا کسی به دادم نمی رسد. سلام صبحتون زیبا☺️   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنجشنبه ها یکم تو کانال برای مجردان عزیزی که در شرف ازدواجند مطالب متناسب میزاریم تا انشاءالله بهترین انتخاب رو با بهترین ملاکها داشته باشند و ازدواج رو خیلی سخت نگیرند😊👌👌
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟 💠یکی از ملاکهای هم رتبه بودن، دیانت است. . ⭕️چرا این قدر بر دیانت تاکید شده است؟ . به دو دلیل:💠 ۱. یکی اینکه اگر خانم و آقا متدین باشند ، در مسیر تکامل الهی ، میتوانند به همدیگر کمک کنند . . فردای پس از ازدواج،پیامبر خدا از حضرت علی پرسید : علی جان فاطمه را چگونه دیدی ؟ آقا عرض کردند: 🍀 فاطمه چه خوب یار و همکاری است بر طاعت الهی .. ۲. در تنش ها زندگی ، به یکدیگر ستم نمیکنند. فردی می خواست دخترش را شوهر بدهد ، پیش امام حسن عسگری (ع) رفت و گفت : دخترم را به چه کسی بدهم ؟ آقا فرمودند : به مرد متدین بده . زیرا اگر دوستش داشته باشد اکرامش میکند و اگر مورد غضبش قرار بگیرد ، به او ستم نخواهد کرد .    ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹 🍃 یک زن و شوهر، در اصول کلی و اساسی باید شبیه و مانند باشند. در گذشته ازدواج را «اقتران» می‌گفتند. یعنی قرین و قرینه، نزدیک، شبیه و مانند...! 👈 بنابراین لطفا کار عجیب و غریب نکنید و به دنبال کسی نروید که درست، عَکس خودتان باشد و بعد فکر کنید که ترکیبتان بسیار درست است. ❎ هیچ وقت یک انسان قدرت طلب با یک انسان مهر طلب سازگاری نخواهد داشت. ✅ در نتیجه مواظب تناسب‌ها در زمینه و جنبه‌های مختلف روانی و رفتاری و خانوادگی و... باشید.   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔸خلاف شرع در عروسی، فقط مسئله محرم نامحرم و موسیقی حرام نیست! 🔹رهبر انقلاب: توصیه ما به عروس و دامادها و پدران و مادرانشان این است كه سعی كنند مراسم ازدواج را به شكل اسلامی درآورند. 🔹به شكل اسلامی درآوردن مراسم، معنایش این نیست كه در آنها و مهمانی و شادی و شادمانی نباشد؛ نه. اصلاً عروسی و مهمانی برای عروسی، در اسلام مستحب است. 🔹بلكه مراد ما این است كه در ضمن عروسی، در مقدمات و مقارنات آن، كارهای خلاف شرع انجام نگیرد. 🔹وقتی میگوییم كار خلاف شرع، فوراً ذهن‌ها معطوف به مسئله مَحرم و نامَحرم و موسیقی حرام و ازاین قبیل میشود. البته اینها هم خلاف شرع است؛ ⛔️ اما هم خلاف شرع است. ⚠️زیاده روی در خوردن و آشامیدن، ⚠️زیاده روی در ریخت و پاش، ⚠️زیاده روی در تجملات ⛔️و هرچه كه از حد متعارف و معقول زیادتر شد، اسراف است و شرعا حرام است. 🔺متأسفانه این حرامِ مسلّم، تا حدودی در بین مردم رایج است.   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #ماهواره استاد #عباسی_ولدی #قسمت33 📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد
استاد 📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد که پای ماهواره به خانه‌هایمان باز شد؟ فصل2⃣: لذت گرایی و دور ماندن از فضاهای معنوی ⬅️چه کنیم که شیرینی محبّت خدا🕋 را بچشیم؟ 🔟 شنیدن وصف عشق 🔸از نظر روانی، وقتی انسان به رابطۀ عاشقانه میان دو نفر توجّه می‌کند، در درونش احساس نیاز به عشق❤️، پدید می‌آید. این مسئله، هم در عشق مجازی و هم در عشق حقیقی وجود دارد. درست به همین دلیل است که به جوانان سفارش می‌کنیم فیلم‌هایی را که در بارۀ عشق مجازی میان دو انسان ساخته شده، تماشا نکنند🔞 و رُمان‌های این‌چنینی را هم نخوانند. 🔹شنیدن وصف رابطۀ عاشقانه و حقیقی میان بنده و خدا، در انسان، احساس نیاز به عشق حقیقی❤️ را زنده می‌کند. 🔸قصّۀ کربلا😭 هم یکی از عاشقانه‌ترین حادثه‌های این عالم است. اگر کسی می‌خواهد عشق را ببیند و بشنود، باید پای این قصّه بنشیند و کربلا را با چشمِ دل👁، نظاره کند. 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان، ص 142 - 146   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══