هدایت شده از جلسات سبک زندگی ویژه بانوان
#خانواده_شاد_در_میهمانی_خدا
#خانم_محمدی
#قسمت22
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
توی ماه رمضان ما سعی کنیم #ارتباطات #کلامی و #غیر_کلامی خوبی داشته باشیم بهتون گفتم #تزئینات میشه⬅️ ارتباطات غیر کلامی😍😄💠
وفات حضرت خدیجه سلام الله عليها رو با یه روبان مشکی▪️، ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام رو با پرچم نوشته، ریسه برق،✨✨ ریسه رنگی،🎊🎉 بادکنک🎈 گل و پخش صوت، نذری پزی و... توی خونه مشخص کنید. مشارکت بچه ها و همسر در این مارها هم براشون نکات تربیتی آموزشی داره هم اجر معنوی.
این یعنی ما همیشه احوالات مون متوجه اهل بیت علیهم السلام هست. ما در روایات داریم #شیعه یعنی کسی که #در_همه_امور_پیروی کند بعد میبینیم رهبرمان در تعریف #جهاد_کبیر میگوید یعنی در هیچ اموری #از_دشمن_تبعیت_نکنیم👇
حتی تزیین خونه هم باید نمود خانواده ایرانی و اسلامی باشه.
دشمن میاد برای ما طراحی میکنه آشپزخونه باز که یه میله داشته باشه و جای بار ⭕️🤔 بشکه های مشروب رو شیشه ای درست کرده و شیر گذاشته روی دو تا چرخ بچه مسلمون ما هم میخره کنارسفره افطار، میگه جدیده😳😎
📣♦️📣لباس پوشیدن، غذا خوردن حرف زدن، مهمونی گرفتن، شادی کردن و هزارتا چیز دیگه باید بوی پیروی داشته✅🌸✅ باشه نه تقلید کورکورانه❌⭕️❌
👌👌 #خوشرو بودن و ارتباطات کلامی هم توی ماه رمضان تمرین کنید. خانم میگه روزه ام و زورم میاد حرف عادی بزنم🙃😶 چه برسه قربون صدقه اش برم.🤗⬅️ چرا اتفاقا بیشتر برو، بگو فداش بشم روزه بوده رفته سر کار، دورش بگردم خسته شده هلاک شده❤️😍❤️😍
👈 اومد خونه، هوا گرمه یه پارچه نمناک بردار و بذار روی پاهاش. او میفهمه که خانمش متوجه اس شوهرش با زبان روزه رفته بیرون کار کرده ، 😇😘بگو خدا قوتت بده، شما ثوابت بیشتر از منه، رفتی بیرون و پشت میز نشستی و کار کردی.😉😁
توی محیط باز کار میکنه براش کلاه حصیری و آفتابگیر بگیر، حداقل تلاشت رو بکن با روزنامه درست کن.😎🤠 بلد نیستی از اینترنت بگرد پیدا کن.
اگه راننده س برای شیشه پشت ماشین از این سایهبان ها بگیر و بزن، پنکه کوچیک برای ماشین بگیر. ظرف یخ بذار و یه لُنگ بگیر بذار توش و بگو هر دفعه گرمت شد این لُنگ رو بردار و بذار روی سر و صورتت. خلاصه هزار تا کار میشه کرد.✅😍✅😍
🏍 همسرم اوایل هر سه ماه رجب
شعبان و رمضان رو روزه ميگرفت. میرفتیم برای موتورش تلق جلو خریدیم. نمی ذاره باد گرم بخوره یه آقایی رو دیدم که دوتا میله رو جوش داده بود و یه سقف درست کرده بود برای زمان آفتاب و بارندگی😄👏
ً یه موقع دو تایی می اومدیم من یه روزنامه میگرفتم بالای سر همسرم که آفتاب نخوره.⛱اگر نداشتم دستم رو نگه ميداشت. برای سرما هم راهکار داشتیم.
ماه رمضان بگرد راهکارهایی قشنگ پیدا کن. 💙 هر مشکلی پیش میاد کل صورت مسئله رو پاک نکن🖤
@jalasaaat
ارسال مطلب ✅
کپی ⛔
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞 #سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ #قسمت21 در حالیکه از شدت وحشت و اضطراب به خود میلرزیدم، پرس
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
#قسمت22
ذوب شدن گناه
همان طور که مسیر را میپیمودیم، جریان ناراحتی و لاغر شدن گناه را به نیک گفتم. نیک خندید و گفت: گناه حق دارد ناراحت شود چون هیکل او پیش از این در دنیا، بزرگ و عجیب بود که البته سختیهایی که در دنیا دیدی و صبر کردی (سوره شورا/ آیه 30 و میزان الحکم/ ج3 ص246 و 254) و زجری که هنگام مرگ کشیدی از قد و قواره او کاست.
(سوره شورا/ آیه 30)
هر چند یادآوری بلاها و سختیهای دنیا برایم طاقت فرسا بود اما از آنجا که از قدرت گناهم کاسته بود راضی و خوشحال بودم.
راه بسیاری را پیموده بودیم. هر چند در این مسیر هرگز جرات نگاه کردن به آن طرف کوه را نداشتم اما ناله و فریاد اهالی دشت عذاب یک لحظه مرا آرام نمیگذاشت.
در بند گناه
ادامه راه بسی دشوار بود اما هر طور بود به کمک نیک پیش میرفتم. یک لحظه نگاهم به پایین کوه افتاد، بهت زده شدم و ایستادم. هیکل سیاه و بزرگی را دیدم که شخصی را دست و پا بسته و بی اعتنا به ناله و فغان او بر دوش گرفته و به بالای کوه حمل میکرد. فهمیدم آن هیکل زشت، گناه آن شخص است. نیک را دیدم که او هم همچو من به نظاره ایستاده، هنوز هیکل سیاه به ما نزدیک نشده بود که سرو کله مأموران عذاب زنجیر به دست از پشت کوه پیدا شد، گویا از آمدن آن شخص باخبر بودند. گناه وقتی به مأموران رسید آن شخص بیچاره را رها کرد و قهقهه زنان از همان راه برگشت. مأموران بلافاصله پاهای او را به زنجیر کشیدند و در حالیکه بدنش به سنگلاخها کشیده میشد او را کشان کشان وارد دشت عذاب کردند. (فهرست غرر/ ص425)
پس از آن نیک نزدیک آمد و گفت: این است سرنوشت کافران، و با دست مهربانانه بر پشتم زد و گفت شتاب کن که راه بسی سخت و طولانی است.
ادامه دارد....
💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از جلسات سبک زندگی ویژه بانوان
برداشت هایی از کتاب #مفاتیح_الحیاة
#قسمت22
#عوامل_سلامت_و_رشد_عقل
🔰🔰🔰
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند؛ عقل غریزه ای است که با #دانش و #تجربه فزونی می یابد
و نیز فرمود؛ #اندیشه_فراوان در حکمت، عقل را بارور می کند
رسول اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند؛ از خورشت #کدو فراوان استفاده کنید؛ زیرا موجب رشد مغز و افزایش عقل است
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند؛ #حجامت، مایه صحت بدن و قوت عقل است
امام صادق علیهالسلام فرمودند؛ هر کس در آغاز روز خود را #خوشبو کند ، خِرَدش تا شب با وی خواهد بود.
در روایات به خوردن #به و #سرکه نیز برای افزودن عقل توصیه شده
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
هدایت شده از جلسات سبک زندگی ویژه بانوان
برداشت هایی از کتاب #مفاتیح_الحیاة
#قسمت22
#عوامل_سلامت_و_رشد_عقل
🔰🔰🔰
🍃 امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند؛ عقل غریزه ای است که با #دانش و #تجربه فزونی می یابد
🍃و نیز فرمود؛ #اندیشه_فراوان در حکمت، عقل را بارور می کند
🍃 رسول اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند؛ از خورشت #کدو فراوان استفاده کنید؛ زیرا موجب رشد مغز و افزایش عقل است
🍃 امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند؛ #حجامت، مایه صحت بدن و قوت عقل است
🍃 امام صادق علیهالسلام فرمودند؛ هر کس در آغاز روز خود را #خوشبو کند ، خِرَدش تا شب با وی خواهد بود.
🍃 در روایات به خوردن #به و #سرکه نیز برای افزودن عقل توصیه شده
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دوست خوبم😍
💡 #یادمون_باشه؛ عقل خودش به تنهایی یک هدایتگر قوی و مهم هست، هم باید مراقب باشیم با گناه و ...تباهش نکنیم هم اینکه باید با برنامه تغذیه مناسب تقویتش کنیم
👌هم برنامه #تغذیه_فکری لازمه، هم برنامه #تغذیه_جسمی
💡 #یادمون_باشه برنامه ریزی چیزی نیست که فقط توی ذهن محقق بشه. باید زحمت نوشتن رو به خودت بدی
✏️بنویسی که باید به چه چیزهایی فکر کنی
👹 وگرنه شیطان برنامه می ریزه تا ۲۴ ساعته (حتی در خواب) فکرت مشغول چیزهایی باشه که اون تعیین می کنه.
👌👌روزی #5دقیقه فکرت را روی یک آیه یا یک روایت یا یک خلقت خدا یا موضوع مرگ یا یک حکمت، یک تجربه، یک عبرت، یک سوال مهم متمرکز کن... فقط ۵ دقیقه 👌👌
💡 #یادمون_باشه👈 #حجامت و استفاده از #عطر رو جدی بگیریم
❤️خانوم #عاقل و #عزیز خونه❤️
📝 برنامه تغذیه خانواده رو یه جوری بریز که از کدو و سرکه ( مثلاً در ترشی یا شربت سرکه انگبین) و بِه ( یا چای به در فصلی که بِه نیست) استفاده کنند.
❓❓❓روزی یه سوال مفید واسه بچه ها طرح کن بزار فکرشونو به کار بندازند
✅ اجازه تجربه کردن را به بچه ها بده، بزار عقلشون رشد کنه.
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#دلشده #درحسرت_دیدار_دوست #قسمت21 وای که چقدر وحشتناک بود، معلوم نبود روز است یا شب، گاهی آنچنان ا
#دلشده
#درحسرت_دیدار_دوست
#قسمت22
اما باد چرا از خود بیخود دش؟ باد که همیشه او را میبیند، نکند حادثه ای در راه است؟ حادثه ای که از پیش اطلاع داده شده و من از آن بی خبرم، وای نکند... خدایا، فاجعه ای در راه است؟
امشب، فرشتگان هفت آسمان در اینجا جمع شده اند و چه سجده ای بر تراب کربلا نموده اند، آن دورترها اطراف خیمه معشوق چه غوغایی است، مسیح فرود آمده و در خیمه اوست. گویی به یاد سرنوشت خویش افتاده که اینچنین میگرید، پیغمبرانی که تا امشب در خاک اینجا خفته بودند [۱]، سر از خاک برداشته، دستها را بالا برده و همه هستی را همنوا با دعای خویش نموده اند.
(امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء)
و ما دلشدگان جدا افتاده از معشوق، که خدای عشق، خود میداند که قلبهای مان در بند نفسهای اوست که میتپد، دورتر از او در کنار فرات حلقه زده ایم. به فرات که نگاه میکنم، نمی توانم در برابر این بغض مقاومت کنم، امشب سومین شبی که به اسیری رفته، چقدر سخت است به اسیری رفتن دوست.
فطرش تمام حسرتش را به صورت فرات ریخته، میدانم او فرات را خوب میفهمد، او هم طعم شکنجه جدا افتادن از دلبستگی هایش را چشیده است، او آزاد شده حسین است و فرات، محاصره شده در راه حسین، اما هر دو شیدای حسین اند، دل نگران معشوق.
----------
[۱]: ۲. روایت است که در خاک کربلا دویست نبی و دوست وصی و دویست سبط شهید مدفون شده اند.
💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت21 #فصل_سوم زیر لب و آهسته به خدیجه گفتم: «به جان خودم اگر لو ب
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت22
#فصل_چهارم
دمِ غروب، دیدیم عده ای روی پشت بام اتاقی که ما توی آن نشسته بودیم راه می روند، پا می کوبند و شعر می خوانند. وسط سقف، دریچه ای بود که همه خانه های روستا شبیه آن را داشتند. بچه ها آمدند و گفتند: «آقا صمد و دوستانش روی پشت بام هستند.» همان طور که نشسته بودیم و به صداها گوش می دادیم، دیدیم بقچه ای، که به طنابی وصل شده بود، از داخل دریچه آویزان شد توی اتاق؛ درست بالای کرسی.
چند نفری از دوستانم هم به این مهمانی دعوت شده بودند. آن ها دست زدند و گفتند: «قدم! یاالله بقچه را بگیر.» هنوز باور نداشتم صمد همان آقای داماد است و این برنامه هم طبق رسم و رسومی که داشتیم برای من که عروس بودم، گرفته شده است. به همین خاطر، از جایم تکان نخوردم و گفتم: «شما بروید بگیرید.»
یکی از دوستانم دستم را گرفت و به زور هلم داد روی کرسی و گفت: «زود باش.» چاره ای نبود، رفتم روی کرسی بقچه را بگیرم. صمد انگار شوخی اش گرفته بود. طناب را بالا کشید. مجبور شدم روی پنجه پاهایم بایستم؛ اما صمد باز هم طناب را بالاتر کشید. صدای خنده هایش را از توی دریچه می شنیدم. با خودم گفتم: «الان نشانت می دهم.» خم شدم و طوری که صمد فکر کند می خواهم از کرسی پایین بیایم، یک پایم را روی زمین گذاشتم. صمد که فکر کرده بود من از این کارش بدم آمده و نمی خواهم بقچه را بگیرم.
ادامه دارد...
💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان استاد #عباسی_ولدی قسمت21 📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارها
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
استاد #عباسی_ولدی
#قسمت22
📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارهای
8⃣1⃣سر رشته به دست کیست؟
🔸آشنایی با متولّیان شبکههای ماهوارهای📡، میتواند هشدار در بارۀ این شبکهها را تأثیرگذارتر کند. تسخیر رسانههای جهان، از تفکّرات اصلی صهیونیسم👹 است.
🔹در حال حاضر، بیش از نود درصد رسانههای جمعی در اختیار صهیونیستهاست و یا در مسیر اهداف آنها گام بر میدارند.
🔸راهاندازی یک شبکۀ ماهوارهای برای پخش فیلم و سریال📽، هزینۀ بالایی دارد؛ هزینۀ خرید امتیاز، خرید تجهیزات، ادارۀ یک مجموعۀ نیروی انسانی و ... . چرا دنیای غرب برای ما فارسیزبانان، این قدر هزینه میکند؟ آیا ما را دوست دارد و برای ما دل سوزانده؟.........
🔹فکر میکنم نگاهی به گذشتههای نه چندان دور، بتواند کسانی که خود را به خواب نزدهاند، بیدار کند. مگر همین چند سال پیش نبود که فاجعهای انسانی را در دلِ اروپای شرقی، یعنی بوسنی هرزگوین به راه انداختند؛اینها اگر به مسلمانان علاقه داشتند، هشت هزار نفر را در صربرنیتسا در عرض چند روز نمیکُشتند و نسلکشی به راه نمیانداختند. اینها اگر علاقهای به مسلمانان داشتند، اجازه نمیدانند به پشتیبانی آنها در میانمار، این فجایع به بار بیاید و سر بچّه و بزرگ را از تن جدا کنند و انسانها را زنده زنده در آتش🔥 بسوزانند.
🔸اینها اگر برای ایران و مردم آن دل میسوزاندند، در زمان جنگ، خانههایشان را روی سرشان هوار نمیکردند. اگر مردم ایران برایشان عزیز بودند، حدود سیصد هزار نفر از جوانان و مردان و زنان 👱👩این مرز و بوم را به خاک و خون نمیکشیدند. باور کنید اگر همین حالا هم احتمال میدادند که میتوانند به ایران حملۀ نظامی کنند، لحظهای در این تصمیم، تردید نمیکردند. از آن جایی که یقین دارند نمیتوانند در جنگ نظامی پیروز شوند، این گزینه را انتخاب نمیکنند.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص 109-112
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
@abbasivaladi
💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#نکات_تربیتی_خانواده برگرفته از سخنرانیهای استاد #پناهیان #قسمت21 "تمرین آرامش دادن" 🔹 یکی از کارا
#نکات_تربیتی_خانواده
برگرفته از سخنرانیهای استاد #پناهیان
#قسمت22
💖 بلدی آرامش بدی؟
🔹خانم و آقا باید مدام به هم آرامش بدن.
🔷 مثلا آقا یه مشکل بزرگ براش پیش اومده؛ با رئیس اداره دعواش شده یا چکش برگشت خورده و...
ظاهرا اینجا خانم نمیتونه کمک مادی کنه، اما آرامش که میتونه بده!😊
🔸بیاد به شوهرش بگه: آقایی...
چرا ناراحتی؟😌💗
نداری؟
فدای سرت. نداشته باش!
🔺ولش کن. غصه ی چیو میخوری؟
🔹شوهره اولش میگه یعنی چی؟ پول تو حسابم نیست. فردا چکم برگشت میخوره!😪
تو الکی میخوای به من آرامش بدی؟!😓
🔸اما خانم باید بدونه که کلماتش چقدر معجزه میکنه... ادامه بده😊
خانم بگه:
فدای سرت. دورت بگردم الهی.
غصه ی چیو میخوری؟☺️
اصلا فردا نمیخواد بری سر کار.
گوشی رو هم جواب نده.
اصلا بده من گوشی تو!
خدا بزرگه....
💝✅💝
به همین راحتی خانما میتونن به شوهرشون آرامش بدن...
💖 از زبانتون کاملا استفاده کنید برای آرامش دادن...😊😌
💞 @zendegiasheghane_ma
#تنها_میان_داعش
#قسمت22
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی #موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست #مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا #سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست #داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش #اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به #تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══