eitaa logo
خانواده بهشتی
5.3هزار دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
15.7هزار ویدیو
148 فایل
مدیریت؛ @mosafer_110_2 تبلیغ بانوان؛ eitaa.com/joinchat/638124382Cd9f65b52cc تبلیغ مذهبی،خبری،بانوان؛ eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانواده بهشتی
❤️عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست! ❤️عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود، و او هیچوقت نداند که چرا خیس نشد💞 @zendegiasheghaneh💞
هدایت شده از خانواده بهشتی
4_458844034975138878.mp3
4.35M
صوت 🎤سهیل رضایی ⭐️چه نگرانی ها ونارضایتی هایی درزندگی شخصی خوددارید که برای فرار از آن خود را با کار بیش از حد و یا مشغله های غیر ضروری مشغول می کنید؟ 🆔 @zendegiasheghaneh💞
هدایت شده از خانواده بهشتی
4_407176746635362425.flv
4.77M
🔸 صوت ✍چطور به همسرمان نزدیکتر شویم؟ 🔻روشهایی برای نزدیک شدن همسران به هم و افزایش صمیمیت و لذت بردن از فضای دو نفره ❣ @zendegiasheghaneh💞
هدایت شده از خانواده بهشتی
اگردچاربواسیرهستیدوقدرت شما رادررابطه گرفته است: استفاده ازروغن زنبق شستن باآب سرد مصرف سعدکوفی (طب اسلامی) مصرف گردو،زیره سیاه،سنجد،آب باران،خرمای خشک،زردک @zendegiasheghaneh💞
هدایت شده از خانواده بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 📝روابط زن و شوهر مقابل دیگران 🎤 دکتر شهرام اسلامی ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ دیگر کلیپ های آموزشی در🔰 🆔 @zendegiasheghaneh 💕
.✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 ❇️از این لحظه هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید، به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند. 🌀قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد. 💢قبل از اینکه از همسر تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که برای داشتن یک همدم، به درگاه خدا زاری می کند. 😔 🔰امروز پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام، به بهشت رفته است. 🎯 قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد، امّا عقیم است. ⬅️قبل از آنکه شکایت کنید که چرا کسی خانه تان را تمیز نکرده یا جارو نزده، به آدم هایی فکر کنید که مجبورند شب را در خیابان بخوابند. پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید، به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند. ☝️ ⬅️و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید و از آن شکایت کنید به افراد بیکار و ناتوان و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند فکر کنید. ✅ زندگی یک نعمت است، از آن لذّت ببرید، آنرا جشن بگیرید و ادامه اش دهید!💞 🆔 @zendegiasheghaneh🌹 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍶🍶 برای افزایش سایز سینه شیرسویا بخورید. 🍶 شیر سویا سرشار از پروتئین است و با وجود ایزوفلاون‌ها که ساختار شیمیایی شبیه به استروژن دارند، به بزرگ شدن سایز سینه کمک می کند. 💫 شیر سویا از دانه سویا به دست می آید و به نگهداری استروژن های سالم در بدن کمک می کند. بنابراین این ماده را در رژیم غذایی روزانه خود راه دهید. 💫خوردن غذاهای سرشار از سویا مانند توفو ، شیر سویا و محصولات گرفته شده از سویا میتونه به رشد سریعتر پستان ها کمک کنه. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🔻خانمهای متأهل حتما واردشوید🔻 🆔 @zendegiasheghaneh 🔅
دوران آشنایی قبل از ازدواج به این توافقات برسید تا کارتان به دعوا نکشد: 1) درمورد رسم و رسومات به توافق برسید 2)در مورد نوع و نحوه انجام مراسم ها به توافق برسید 3) در مورد محل زندگی به توافق برسید ( زندگی با خانواده یا منزل مستقل) 4) درمورد حق اشتغال،ادامه تحصیل به توافق برسید 5)درمورد اینکه هزینه های دختر در دوران عقد با پسر است یا خانواده دختر به توافق برسید 6)در خصوص سطح رابطه جنسی در دوران عقد به توافق برسید 7) در مورد مدت زمان عقد تا عروسی به توافق برسید 8)درمورد حجاب و اعتقادات به توافق برسید 9)در مورد رفت و آمد به توافق برسید 10) درمورد هدایای نامزدی و عقد به توافق برسید ‎♡• •♡
👨‍👩‍👧‍👦 كودك نيازمند مهر والدين است نه دلسوزی آنها... هر چقدر توان داريد به کودک مهر بورزيد ولي دلسوزي نكنيد چرا كه دلسوزي مانع رشد كودك مي شود. مثلاً اگر كودك شما قادر باشد خودش غذا بخورد ولي شما به او غذا بدهيد دلسوزي كرده ايد، كودك شما بايد بداند كه با گريه كردن نمي تواند به خواسته هايش برسد و اگر شما به درخواست او که با گريه است، توجه كنيد دلسوزی كرده ايد.
📌برا دختر یه نفری خواستگار اومده بود، خواستگار فقیری بود، به دخترش گفت: بابا این فقیره، می‌ترسم زندگی رو در آینده نتونه تأمین کنه و بره، این خواستگار رو رد کن. 🔻دختر، این خواستگار رو بیشتر دوست داشت ولی پدرِ دختر اون رو رد کرد، تا بعد از مدتی، یک نفر آمد که پولدار بود اما اخلاق او بد بود، پدر به دختر گفت: بابا وضع این بد نیست فقط اخلاق نداره که إن‌شاءالله خداوند اخلاق او را درست می‌کنه. 👌دختر گفت: بابا من تا حالا نمی‌دونستم خدایی که اخلاق را درست می‌کنه غیر از خدایی است که روزی میده، فکر می‌کردم یک خدا است که هر دو را درست می‌کنه، شما اولی را رد کردی، آن وقت خدا نبود که وضع مالی او را درست کند؟!! ✅مشکل ما همین است، میندازیم پای خدا، هر جا که بخواهیم کار خود را بکنیم، آنجا آن را درست می‌کنیم. ولی طراز حق یک طراز دیگری است. ‌
یک کارشناس ارشد طب سنتی: ✅کسانی که قند دارند روزی پنج عدد عناب بخورند زیرا عناب برای کنترل قند خون مفید است...
✨﷽✨ ✨ 💕آدم وقتی پیر میشود تازه می فهمد ڪه باید بیشتر زندگی ڪند بیشتر عشق بورزد و شاید این تقدیر آدمی ست ڪه دیر بفهمد پس تا قبل از اینڪه دیر شود بیشتر عشق بورزیم و محبت ڪنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲الهی همین روز ها همون خبری که خیلی وقته منتظرشی که بشوی و از شدت خوشحالی فقط بگی خدایا شکرت که دعام رو مستجاب کردی...❣ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من امشب براے تو براے رفع غمهایت براے قلب زیبایت براے آرزوهایت بـہ درگاهش دعاڪردم و میدانم خدااز آرزوهایت خبر دارد 💫✨🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🍃الهی به امیدتو 🌹ازآسمان عشق وعظمتش 🍃ازخورشید مهربانی اش 🌹ازدنیا تمام خوبی هایش 🍃و ازخدا لطف بی کرانش 🌹نصیب لحظه هایتان باشد 🍃لحظه هایتان پرازشادمانی 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح دوشنبه تون معطر به عطر خوش صلوات 🌸 بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💖 و خاندان مطهرش 🌸 🍃 💗اللّهُمَّ ✨🌸صَلِّ ✨✨💗عَلَی ✨✨✨🌸مُحَمَّد ✨✨✨✨💗وَ آلِ ✨✨✨✨✨🌸مُحَمَّد ✨✨✨✨💗وَ عَجّلْ ✨✨✨🌸فَرجَهُمْ ✨✨💗وَ اَهْلِکْ ✨🌸اَعْدَائَهُمْ 💗اجمعین زندگیتون بیمه با ذکر صلوات🌸🍃 ⁩روز دوشنبه متعلق است به وجود نازنین امام حسن مجتبی وامام حسین علیه السلام هدیه به محضرشان صلوات 🌸🍃
❣﷽ ڪاش هر روز صبح یادمان بیوفتد ڪہ چہ‌قدردوسٺ‌مان دارے و برایمان دعا مے ڪنے سلام دوسٺ صمیمے دوستٺ دارم و برای ظہورٺ دعا مے ڪنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌿می‌خواستند یوسف رو بکشند اما عزیز مصر شد. از نقشه های بشر نترس، اراده خداوند بالاتر از اراده تمام انسانهاست. 🦋وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ 👈وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ 👈"خداوند بر کار خود پیروز است"، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند! سوره یوسف 21🌿
🔷🔶🔸➰〰➰🔸🔶🔷 ⚜ ⚜ 🔔برتری تجربه پیران از قدرتمندی جوانان 👌 ﺭﺃﻱ ﺍﻟﺸﻴﺦ ﺃﺣﺐ ﺇﻟﻲ ﻣﻦ ﺟﻠﺪ ﺍﻟﻐﻠﺎﻡ ﻭ ﺭﻭﻱ ﻣﻦ ﻣﺸﻬﺪ ﺍﻟﻐﻠﺎﻡ. 🔶 ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﭘﻴﺮ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺟﻮﺍﻥ ﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ 🔷(ﻭ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﭘﻴﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻣﺎﺩگی ﺭﺯمی ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ.... 💌 حکمت ۸۶ نہج البلاغہ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌿می‌خواستند یوسف رو بکشند اما عزیز مصر شد. از نقشه های بشر نترس، اراده خداوند بالاتر از اراده تمام انسانهاست. 🦋وَقالَ الَّذِي اشتَراهُ مِن مِصرَ لِامرَأَتِهِ أَكرِمي مَثواهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا ۚ وَكَذٰلِكَ مَكَّنّا لِيوسُفَ فِي الأَرضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأويلِ الأَحاديثِ ۚ 👈وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ 👈"خداوند بر کار خود پیروز است"، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند! سوره یوسف 21🌿
☝️☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 27 اردیبهشت ماه 1399 🌞اذان صبح: 04:20 ☀️طلوع آفتاب: 05:58 🌝اذان ظهر: 13:01 🌑غروب آفتاب: 20:03 🌖اذان مغرب: 20:24 🌓نیمه شب شرعی: 00:12
☝️ 👆دوشنبه یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام۱۰ استغفار
🌺خوراکی های لاغر کننده ✅هویج ✅کرفس ✅گل کلم ✅ دو راه برای ضد عفونی دندان ها 1⃣ مصرف سیب 2⃣ مصرف کلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺سلام✋ 🍃به۲۷ اردیبهشت ماه خوش آمدین 🌺دوشنبه تون زیبا و بینظیر 🍃امروزتون پراز موفقیت 🌺لحظاتتون سرشاراز آرامش 🍃دلتون از محبت لبریز 🌺تنتون از سلامتی سرشار 🍃زندگیتون از برکت جاری 🌺وخدا پشت پناهتون باشه
‍ ‍ این داستان واقعی ست👇👇👇 📚داستان: اول ۳۰ شهریور ۱۳۹۶ بود، گوشی صادق زنگ خورد.متوجه مکالمه شون نشدم اما بعد اون زنگ از لبخند و نگاه صادقم فهمیدم که خیلی خوشحاله. گفتم:پسرم کی بود ؟ گفت: دانیال بود مامان. بالاخره تموم شد😍 و با هم آشتی کردیم، شیرینی آشتی کنون هم امشب دعوتم کرده برای شام بریم بیرون. دانیال رفیق بچگی تنها پسرم بود،همیشه باهم بودن،هروقت غذای خوشمزه ای میپختم به دانیال زنگ میزدم و میومد.اگر هم لباسی برای صادق میخریدم برای اونم تهیه میکردم دلم نمیومد برا دانیال هم نخرم، صادق پیشانی ام را بوسید و گفت نگران نباش مامان زود برمیگردم و بعد دوش گرفت و رفت. نمی‌دانم چرادلشوره عجیبی داشتم.بی دلیل سر درد گرفته بودم.دخترم عسل سفره رو پهن کرد، شام را با بی میلی خوردم. علی ،همسرم گفت: چته؟ گفتم نمیدونم چرا امشب دلم مث سیر و سرکه میجوشه، چند بار به صادق زنگ زدم اما جواب نداد.دلشوره م بیشتر شد.سابقه نداشت جواب تلفنم رو نده. به عسل گفتم: دخترم، به تلگرامش پیام بده ببین جواب میده. بی فایده بود.نه مامان آنلاین نیس،اینو دخترم گفت و رفت توی اتاقش تا وسایلاشو برای رفتن به مدرسه حاضر کنه اخه بزودی ماه مهر و مدرسه شروع میشد. من بودم و یک دنیا دلشوره و درد.علی گفت:بیخودی نگرانی خانوم،همین الانه که بیاد حتما جاییه که نمیتونه جواب بده.هر جا رفته الان پیداش میشه عزیزم. گفتم،خدا از دهنت بشنوه. رفتم توی حیاط نشستم.نمیخواستم اضطرابم رو بیشتر ازین انتقال بدم به خانواده.برای همین رفتم ودر حوض توی حیاط وضو گرفتم و نمازم خواندم.سردی آب هم آتش درونم خاموش نکرد.نمازم رو خواندم و باگریه گفتم خدایا پسرم رو بتو میسپارم،خدایا زودتر برگردونش. گوشیمو آوردم و توی حیاط یواشکی چند بار دیگه به صادقم زنگ زدم امادریغ از یک جواب. اولین بار بود که صادق اینگونه تماسهای مرا بی جواب می گذاشت.یادم افتاد که گفت شام میره پیش دانیال برای همین سریع رفتم توی مخاطبام و شماره دانیال رو گرفتم.چند زنگ خورد امااون هم جواب نداد.دلهره م بیشتر شد. باخودم گفتم نکنه تصادف کردن؟ نکنه بلایی سرشون اومده،نکنه.علی اومد و وقتی اضطرابمو دید گفت چیزی شده خانوم؟ با اضطراب و ناراحتی گفتم،به دانیال هم زنگ زدم علی،جواب نداد.نکنه بلایی سرشون اومده.نکنه تصا....علی حرفمو قطع کرد و گفت:زن،زبونت گاز بگیر،این چه حرفیه،به خدا توکل کن،نمیدونستم چرا نمیتونم مث علی آرام باشم.توی حیاط،دیوانه وار راه میرفتم،حس کردم صدای صادق بگوشم خورد که صدایم کرد.سمت در رفتم و گفتم: جان مادر ! اومدی؟ در رو که باز کردم شوهرم اومد و گفت :صادق اومد؟ دیدی گفتم بیخودی نگرانی. حرفش تموم نشده بود که دروباز کردم اما هیچکی پشت در نبود.من خیالاتی شده بودم؟ شوهرم هم نگران شده بود،اما به روی خودش نمیاورد،میشناسمش.هروقت نگران میشه نگاهش ازم میدزده.امشب هم همش سعی میکرد با من چش تو چش نشه.گوشی در دستم زنگ خورد.انگار دنیا رو بهم دادن وقتی شماره دانیال رو دیدم.زنگ خورده و نخورده سریع جواب دادم .گفتم دانی جان ،صادق پیش تویه؟نیومده خونه. دانیال باخونسردی جواب داد و گفت: صادق نیومده؟خیلی وقته که از من جدا شده،اومد باهم بودیم.شام خورد و گفت سردرد دارم و رفت،گفت میرم خونه که بخوابم و استراحت کنم. دلهره م بیشتر شد و با من و من گفتم : پسرم،تروخدا اگه خبری شد و یا بهت پیام داد ویا زنگ زد بهم خبر بده. دانیال گفت:چشم مادر ولی نگران نباش تا صبح اگه پیداش نشد خودم میام و تمام شهر رو زیر و رو میکنم تا پیداش کنم،برمیگرده نگران نباش. ان شب تا صبح نخوابیدیم،هزاران بار زنگ زدیم به صادق اما دریغ ازیک جواب. همسرم از من بدتر،ساعت هشت و نه بود که دانیال و چن تا دوستاش اومدن،دوستاشو یکی دوباری همراه صادق و دانی دیده بودم سمتشون رفتم و با گریه گفتم دانیال جان،صادقم نیومده.دستم به دامنت.برو هرجا رو میشناسی بگردوپسرم پیداکن. دانیال گفت:مادر جان،نگران نباش صادق بهم گفت که شایدهم بره تبریزپیش دوستش،شایدهم نرفته.پیداش میکنیم سپس سوارپراید شدندورفتن دنبال صادق.تقریباهمه همسایه هاخبردارشده بودند.ماهم به کلانتری،برنگشتن صادق روخبرداده بودیم،همه دنبال ردی ازصادق بودیم،اماازپسرم هیچ خبری نبود.همه همسایه ها و فامیل گریه وزاری منو که میدیدن،بهم دلداری میدادن و میگفتن به خدا توکل کن.همه دستها رو به آسمان،همگی دست به دعابودیم تاخبری ازصادقم بیابیم اماافسوس که هیچ خبری نبود.ثانیه هابه سال میگذشتند،مانند دیوانه هاشده بودم،همش صدای صادق درگوشم میپیچیدکه صدایم میکرد.ازبین جمعیت بلند میشدم ودر روبازمیکردم ومیگفتم جانم پسرم.اما توهمی بیش نبود.دوروز به دو قرن گذشت.تا اینکه تلفن خانه زنگ خورد. ادامه دارد...