سلام حدود ۵ ماهه با طلبه ای نامزادم در مکالمات تلفنی مون همش اونه که حرف میزنه من چیزی ب ذهنم نمیاد بهش بگم (از اینکه من کم حرف میزنم ناراحت میشه) میگه ک من شنیدم دخترا خیلی پر حرفن اما شما اصلا حرف نمیزنید بهم فرصت داد گفت که بخاطر حیا نمیتونی حرف بزنی. اما الان ۵ ماه میگذره باهاش راحتم اما بازم خیلی کم حرفم همیشه بهم میگه من که ازت توقع زیادی ندارم میخوام باهام حرف بزنی. منم میخوام حرف بزنم ولی موقع مکالمه همه چی یادم میره کمکم کنید بتونم رضایتش رو جلب کنم خیلی دوستش دارم طاقت ندارم غم و ناراحتیش رو ببینم میترسم با کم حرف زدنم فکر کنه اصلا بهش اهمیت نمیدم و دوستش ندارم نمیخوام ترکم کنه نمیخوام از دستش بدم لطفا راهنماییم کنید بتونم دلش رو بدس بیارم. @dordanehzahra eitaa.com/zendgizanashoyi

سلام اینم یه کتاب عاالی برای خودشناسی عمیق eitaa.com/zendgizanashoyi

آدم کیف میکنه واقعا👏👏 یه خودشناسی ساده، در دوماه و یه ازدواج خوب. شما هم تنبلی نکنید و دست به کار بشید. روش کنکوری #خودشناسی رو دیروز کامل گفتیم. eitaa.com/zendgizanashoyi

سلام درباره اون خانمی که گفته بودن خیلی کم حرفن. درباره مشترکاتتون صحبت کنید احکام مبتلابه خودتون بپرسین اگه اهل آشپزی هستین و شیرینی نظرش رو در مورد یه شیرینی خاص بپرسین 🍤🍗🍖🧀🍯🍟و براش درست کنید حرف حرف میاره بهترین صحبت ها تو این دوران درمورد فانتزی ها تونه که با کمک هم به واقعیت تبدیلشون کنید 😍😍😍 در مورد لباس و مدل مو و چیزهای خصوصی تر هم می تونید نظرش بگیرین eitaa.com/zendgizanashoyi

#تجربه_من ۱۸۲ #ناباروری #فرزندآوری #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین تو این مدت که تجربیات دوستان رو میخونم واقعا بیشتر احساس رضایت و لذت از بچه داریم میکنم. من تو سن ۲۲ سالگی عروسی کردم. و از اونجایی که میدونستم برای بارداری مشکل دارم و همینطور سابقه قوی توی ناباروری در خانوادمون داریم. سریعا بعد از عقدم تحت نظر پزشک رفتم. و بعد از دو سال این در اون در زدن، و کلی دکتر بالا پایین کردن، تشخیص دکتر این شد که: مشکلاتی که داشتی حل شده اما اینکه بازم باردار نشدی دلیل خاصی نداره. پس زودتر برو مرکز ناباروری شاید اونا بتونن کمکت کنن. شوهرم خیلی بچه دوست داشت و بشدت از این قضیه ناراحت بود. اما با این حال برا دلگرمیه من میگفت: خودمون دوتایی داریم عشق میکنیم. بچه میخوایم چکار؟ اما از طرفی هم دلش طاقت نمیگرفت و میگفت که ما باید تمام مراحل رو طی کنیم که بعدا تو آینده حسرت تلاش نکردمون رو نخوریم. و اصرار داشت که زودتر بریم مرکز ناباروری برای شروع دوباره درمان... من اصرارم این بود که اول بریم مشهد اگه آقا امام رضا جوابمونو نداد که محاله جواب نده میریم. خداروشکر آخرش آقا امام رضا تو دامنم یه دختر خوشگل و ناز گذاشت. اما چون بچم نچرخیده بود مجبور شدم که سزارین بشم. دوباره با مشورت پزشک، که گفته بود اگه بین بچه هات فاصله زیاد بشه، ممکنه باردار نشی وقتی دخترم یک سال و سه ماهش بود دوباره باردار شدم و تا بیست هفتگی به کسی چیزی نگفتم حتی مادرم. اقواممون وقتی شش ماه و نیم باردار بودم تازه فهمیدن، چون من تو فامیل رکورد زده بودم و هیچ کس دوتا بچه پشت هم نداشت. و میدونستم که اگه بگم کوهی از سرزنش رو سرم خراب میشه. و تو دو سالگی دختر اولم، دختر دومم بدنیا اومد. دختر اولم وقتی دنیا اومد، خونه اسم نوشتیم و وقتی دختر دومم دنیا اومد ماشین خریدیم. خدا روزیه هر بچه رو با خودش به آدم میده... الان واقعا از اینکه دو تا دختر خوشگل دارم، خدارو شکر میکنم. وقتی که ‌میبینم بچه هام به من وابسته هستند و وقتی کنار من آرامش دارن و وقتی به این فکر میکنم که تا چشم بهم بزنم بچه هام بزرگ ‌و مستقل میشن، بیشتر از این وابستگیشون لذت میبرم. شاید یه روز دلم برا این وابستگیشون تنگ بشه. وقتی که نشستم دوتاییشون میان دورم میشینن. شاید تو آینده دیگه اینو نداشته باشم. وقتی توی جمع زیاد، دخترام منو میبیننو میخوان بپرن بغل من، وقتی نگاه قشنگ دختر کوچیکم که با گریه میگه بغلم کن، رو میبینم احساس میکنم چقد دوسم داره، اصلا چقد عاشقمه. وقتی دوتایی شون برای اینکه کنار من بخوابن، دعوا میفتن، پیش خودم میگم چه لذتی ازین بالاتر. دارم کیف میکنم خدا میدونه. چیزی که ممکن بود یه روز برام آرزوی تحقق نیافته و یه حسرت بشه. چیزی که خییلیا الان حسرتش دارن. حسرت یه بچه، که تو خانواده ما کم هم نیست. دختر دومم رو با زحمت خییلی زیاد و رفتن به کلاسهای یوگای بارداری و کلاسهای ورزش و پیاده روی زیاد بعد از یک سزارین، تونستم طبیعی بدنیا بیارم. خدا خیلی کمکم کرد. بیش از اندازه. بعد از زایمانم حس پیروزی میکردم. حس سبکی، درست مثل زمان بچگیامون ک وقتی امتحاناتمون تموم میشد و امتحانا رو خوب داده بودیم. و نمیدونستیم حالا باید چکار کنیم. از بس خوشحال بودیم. دقیقا همین حس رو داشتم. جالب اینجا بود که بعد از اینکه خدا کمکم کرد و بعد از زایمانم، اقوام فهمیدن که طبیعی زایمان کردم، شروع کردن به سرزنش که چرا ریسکشو بجون خریدی. چون تا دم آخر هم کسی جز مادرم از تصمیمم خبر نداشت. چون مطمئن بودم دیگران انرژی منفی میدن و روحیه ام رو خراب میکنن. در صورتی ک ریسک پاره شدن رحم خیلی کمه. خلاااااصه اینکه الان دارم با جون و دل بچه هامو بزرگ میکنم و انقد کتاب فرزند پروری و مشاوره با افراد توانمند و دانا میکنم که خدارو شکر تونستم بین بچه هام صلح و دوستی برقرار کنم. مهمترین کاری که من الان دارم که وظیفه خودم میدونم بزرگ کردن بچه هام به بهترین نحو و چیز دیگه ای که خییییلی برام مهمه اینه که با فشار بالای بچه ی پشت هم و تنها بودن تو شهر غریب و نداشتن کمک. نذارم تو دل شوهرم آب تکون بخوره. بنظرم همسر بودن و مادر بودن مهمترین و لذت بخش ترین و همچنین سنگین ترین کار دنیاست. و نیازمند بیشترین حوصله است. بچه های توانمند تو دامن یک مادر آرام و باحوصله بزرگ میشن. و همچنین این زنه که خونه رو مثل یک بهشت کوچیک برای شوهر و بچه هاش میتونه محیا کنه. خدا میدونه که وقتی بازیه بچه ها باهم و خنده هاشون با لبخند رضایت شوهر عجین میشه چه دلگرمی به آدم میده. من همیشه مشکلات رو با این فکر که میگذره و من یه روز بهشون میخندم، پشت سر گذاشتم و همیشه سعی کردم از کوچکترین چیز که باعث دلگرمیه بیشترین لذتو ببرم. و از اونجایی که دوتا بچه کافی نیست قصد دارم دوتا بچه دیگه هم بیارم که جمعمون جمع بشه... eitaa.com/zendgizanashoyi

#سیاست_زنانه 👈 همیشه یه سری کارها رو بزارین جلو چشم همسرتون انجام بدین که بفهمه داره زحمت میکشید👌. 👈ازش بخاین تو کارها کمک کنه و وسایل سنگین و خریدها رو انجام بده.👍 👈 سعی کنید با پوشیدن لباس های زنونه مثه پیراهن و دامن و کفش های پاشنه دار و در کل وسایلی که مخصوص خانوماست شخصیت زنونه خودتون رو حفظ کنید.👙👗👚👢 👈 توی حرف زدناتون قربون صدقه رفتن و... داشته باشین.👌 👈 این خیلی مهمه که ترس تو وجودتون باشه. اگه مثه من نترس هم هستین به همسرتون خلاف اینو نشون بدین تا یاد بگیره حمایت تون کنه.👍 👈 خودتون رو خستگی ناپذیر مثه من نشون ندین حتی اگه به واقع اینطور باشه. اتفاقا برعکس نااااز بیارین که خسته شدم و دستام جون ندارن و...👏👏 eitaa.com/zendgizanashoyi

سلام ممنون از کانال خوبتون. واقعا ایده هاتون عالیه. منم اجرا کردم و این جواب عشقم بود. خیلی خوشحال شده. از اون موقع که عضو کانالتون شدم و ایده هارو اجرا میکنم همسرم بهم میگه عشقم خیلی تغییر کردی. این شیطون بازیاتو دوست دارم. مرسی از همه اعضای گروه به خاطر ایده های خوبی که میفرستید. دوستتون دارم ‌برای خوشبختی من و عشقم و دختر کوچولوم دعا کنید. eitaa.com/zendgizanashoyi

اینم ایده ای ک شما دادین من عملیش کردم😻 eitaa.com/zendgizanashoyi

سلام خیلی ممنون از کانال خوبتون 😍 من و همسرم چهار ماهه که عقد کردیم، یه روز که اومده بود خونمون من این کارت رو گذاشتم توی جیب کتش که آویزون کرده بود و موقع رفتن هم بهش گفتم رفت تو ماشین تو جیبش رو نگاه کنه. آقایی مون دیده بود خیلی خوشش اومده بود و کلی تو تلگرام ازم تشکر کرد. 😍😍 پشت کارت هم چند تا جمله نوشته بودم eitaa.com/zendgizanashoyi

✳️#تجربه سلام خدمت خانم های قرری میخواستم تجربه زندگی مشترک چند ساله ام رو در اختیارتون بزارم من ۲۸ و اقاییمون ۳۷ سالشونه دوتا پسر دارم ده ساله ازدواج کردم اقاییم منو جایی نمیفرستاد یا واسه خونه خیلی کم خرید میکرد اوایل نمیدونستم چیکار کنمو باهاش جر و بحث میکردم بعد یاد گرفتم چطور برخورد کنم مثلا دوست داشتم جایی برم و اون میگفت نه نمیخواد بری منم میگفتم چشم هرچی شوهرم بگه تو مرد خونه ایی وقتی دوست نداری نمیرم و اصلا باهاش قهرم نمیکردم ولی بعد چند دقیقه خودش میگفت برو اگه دوست داری یا واسه خونه کم خرید میکرد یه موقعی هم که خرید میکرد ازش تشکر میکردم و میگفتم خداتورو برامون نگه داره که شکممون سیر میکنی خدا به بازوهات قوت بده کلی قربون صدقش میرفتم و کم کم ترغیب میشد واسه خونه کلی خرید کنه خانمای عزیز یادتون باشه مردا نیاز دارن یکی ستایششون کنه و بهشون افتخار کنه و بهشون احترام بزاره مردا دوست دارن فکر کنن حرف اول اخر تو خونه اونا میرنن و ما خانما باید با سیاست زنانه مون به اونچیزی که میخوایم برسیم اگه تونستین اینارو درست انجام بدین قلبشو بدست اوردین امیدوارم همتون تو زندگیتون خوشبخت باشین eitaa.com/zendgizanashoyi

سلام ممنون از دوستی که این ایده رو داد. 😍😍 متاسفانه من و اقاییم از هم دوریم و خیلی وقتا با هم بحثمون میشه. ولی خداروشکر من با انجام دادن ایده های شما عزیزان دارم سعی میکنم رابطمون رو خوب کنم و تا الان هم جواب گرفتم😍😘. خیلی ممنون از مدیر کانال، برای خوشبختی من و همسرمم تو این روزای عزیز دعا کنید. ممنون🙏 eitaa.com/zendgizanashoyi

سلام سلام سلام☺️ منوهمسرم هم سنیم خییییلیم خوشبختیم و البته ترک هستیم😌☺️ خدمتتون عرض کنم که ایده هایی ک خودم انجام دادم ۱. وقتی آقای همسری نبودن رو اینه اتاقشون با رژ رنگی رنگی نوشتم "ای اونی که تو اینه خودتو میبینی دوست دارم". اومدن کلی ذوق کردن ۲. من محجبم از خودم کلی عکس با گریم و ارایش و لباسای خوشگل هندی انداختم روشم یه اهنگ هندی ۳بعدی دلبر گذاشتم کلیپ کردم فرستادم براشون ک خیلی استقبال کردن‍♀🙆‍♀💁‍♀ و ۳. اینکه ی بار که داشتن نماز میخوندن بدون اینکه متوجه باشن اقتدا کردم بهشون. بعد که تموم کردن دیدن من پشت سرشونم کلی بغل و...😁 باز براتون میگم از ایده هام. کم کم مینویسم که طولانی نشه eitaa.com/zendgizanashoyi