❎ سقط جنین
⭕ سقط جنین عمل بسیار زشتى است که اسلام آن را نهى کرده است، علاوه بر اینکه این کار، براى جسم و جان مادر نیز ضرر دارد.
دکتر پاک نژاد در کنفرانس سقط جنین مى گوید: بنابر آن چه در کرسى هاى علمى جرنتولوژى و ژریاترى ثابت شده، کورتاژ طول عمر متوسط را کاهش مى دهد … و از نظر روانى نیز بنابر پژوهش هاى علمى، کورتاژ تعادل روانى زنان را برهم مى زند.
✅ خداوند در قرآن مى فرماید:
🔸 «وإذا الموْؤوده سُئلت* بأىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»
🔹در قیامت [پدر و مادر] مورد بازخواست قرار مى گیرند که به چه جرمى فرزند بى گناه خودتان را کشتید؟
📚 سوره تکویر، آیات ۸ - ۹
#تربیت #فرزند #خانواده
eitaa.com/zendgizanashoyi
💜🍡 راه های ساده برای شاد کردن خانم ها
🍡 ۱. زن ها دوست ندارند میهمان ناخوانده داشته باشند، بنابراین به آنها وقت کافی بدهید تا آماده شوند.
🍡 ۲. هر روز از همسر خود بپرسید چه کاری می توانید برایش انجام دهید؟
🍡 ۳. بدانید که وقتی همسرتان اظهار سر درد می کند چاره او مسکن نیست بلکه یک لبخند است.
🍡 ۴. وقتی از شما خطایی سر می زند اظهار تاسف کنید.
🍡 ۵. وقتی اوضاع قمر در عقرب است، لبخند را از یاد نبرید.
🍡 ۶. از تلاش های همسرتان تشکر کنید و ببینید که چقدر موثر است.
🍡 ۷. به این فکر کنید که همسرتان بهترین زن دنیا، بهترین مادر برای فرزندتان و بهترین عروس برای مادرتان می باشد و ببینید که او اینگونه خواهد شد.
🍡 ۸. خسیس نباشید و در ستایش همسرتان دست و دل بازی نشان دهید اما یادتان باشد مبالغه نکنید.
🍡 ۹. همسرتان را کمک کنید استعداد های نهفته اش را شکوفا کند.
🍡 ۱۰. به جای هدایای گرانبها وقتتان را در اختیار همسرتان قرار دهید، نشان دهید که به او توجه می کنید.
🍡 ۱۱. هرگز با همسرتان نجنگید در عوض آنچه را در ذهن دارید بر روی کاغذی نوشته و همراه شاخه گلی به او بدهید.
eitaa.com/zendgizanashoyi
📌 #وقتے_پسر_حضرت_زهرا(س)_بہ_خواستگاریم_آمد
🍂 جلسہ اولے ڪہ اومدن خونہ مون خواستگارے، بهم گفت:
"تنها نیومدم...مادرم حضرت زهرا سلام اللہ علیها همرام اومدن...!"
🍂 من از كل اون جلسہ...فقط همين يہ جملہ شو يادمہ...
وقتے رفتن...من فقط گریہ میڪردم...
مادرم نگرانم بود و مدام میپرسید، "مگہ چے بهت گفت...
ڪہ اینجورے گریہ میڪنے...؟!"
🍂 گفتم: "یادم نیست چہ گفت...فقط یادمہ ڪہ گفت...
با مادرش حضرت زهرا(س) اومدہ خواستگارے.
#منّت_بہ_سرم_فاطمہ_بنهاد_و_پذیرفت...
#من_را_بہ_ڪنیزے_و_شدم_عروس_زهرا...
🍂 جوابم مثبتہ...تا اینو گفتم...خونوادمم زدن زیر گریہ.💛🌹
من اون شب واقعاً حضور حضرت زهرا(سلام اللہ عليها) رو حس ميكردم...
مدام ذڪر حضرت زهرا(سلام اللہ علیها)...رو لباش بود.
مداح نبود ولے همیشہ... وسط هیئت روضہ حضرت زهرا(سلام اللہ علیها) میخوند.
🍂 ارادت قلبے سیّد، بہ حضرت باعث شد...تا سرانجام مثہ مادر پهلوشڪستہ ش...
با اصابت ترڪش بہ پهلو بہ شهادت برسہ.
🌹همسر شهيد سيد اسماعيل سيرت نيا🌹
eitaa.com/zendgizanashoyi
معمولا مشکلات بزرگ کم کم شکل می گیرند... مثلا طلاق هم این طور نیست که یهو شکل بگیره! کم کم...
گاهی بی احترامی هایی که در محیط خانواده و نسبت به خانواده همسر وجود دارد کم کم طرف مقابل را برای ادامه زندگی سرد می کند
گاهی قدر نشناسی هایی که مرد نسبت به وظایف سنگین همسرش در خانه بروز می دهد یا کنایه زدن های زن به شوهرش در مورد جایگاه شغلی و درآمدش کم کم او را سرد می کند
گاهی یک رابطه به ظاهر کوچکِ مرد یا زن با جنس مخالف در محل کارش، به عنوانِ رابطه ی کاری یا اینکه ما مثل خواهر و برادریم و از این موارد، کم کم رابطه همسران را سرد می کند
گاهی کم توجهی همسران نسبت به هم و درک نکردنِ همدیگر و اینکه سرشون فقط تو گوشی باشه و حتی موقع صحبت هم به هم توجه نکنند کم کم رابطه ها را سرد می کند
گاهی اختلافات کوچک بی اهمیتی که هیچ کس حاضر به کوتاه آمدن نمی شود کم کم بزرگ می شود و زندگی سرد می شود
مواظب این کم کم ها باشید تا زندگی زیبای خودتون رو حفظ کنید تا همیشه خوشبخت و شاد باشید
با مطالعه این متن فوری یاد رفتارهای نامناسب همسرتان نیاُفتید! بلکه سعی کنید خودتون رو اصلاح کنید تا ایشون هم از شما تاثیر گیرد
eitaa.com/zendgizanashoyi
#بانو_جان
بانو جان هميشه موقر باش
هرچقدر هم که با شوهرتون صمیمی و راحت باشید، ولی سعی کنید یه سری احترام ها را همیشه حفظ کنید.
_ صمیمیت جای خود
_ احترام هم جای خود
👈🏻 مثلا اگر طوری نشستید که پشتتون به شوهرتون بود یه عذرخواهی بکنید.
👈🏻 یا چیزی را که به دستش میخواید بدید از کلمه ی "بفرمایید" استفاده کنید.
👈🏻 یا وقتی صداتون کرد از کلمه ی جانم و... استفاده کنید.
♡•••
eitaa.com/zendgizanashoyi
سلام فقط ی سوال داشتم خاهش میکنم ک جواب بدین....مگه پستای کانال تو این دو هفته بد بوده؟؟؟
اخه خیلیا رفتن....دلیلشو نمیدونم
میخاستم اگه مشکلی هست رفع بشه
✨احادیثی از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله:
💎 مردى خدمت رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم آمد و از فقر و حاجت به آن حضرت شکايت کرد، حضرت فرمود: «برو زن بگير که زن گرفتن روزى را زياد مى کند»
💎«روزى را بوسيله زن گرفتن تحصيل کنيد و بدست آورید.»
💎«براى وسعت رزق، زن بگيريد، زن برکت دارد.»
📚 با چه کسی ازدواج کنيم؟
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#رزاقیت_خداوند
eitaa.com/zendgizanashoyi
#پیام_مخاطبین
٧ سال از ازدواجم میگذره و یک گل پسر ۵ ساله دارم.
زندگی را خیلی سخت گرفتم، شاید هم سخت میگذشت. حاملگی عالی، اما پر از اتفاقات ناگوار و سخت.... زایمان به شدت سخت، ولی شیردهی عالی، اما پر از اتفاقات جانسوز.... و دخالت های شدید دیگران در امر تربیت، باعث شده بود تحت هیچ شرایطی حاضر به آوردن فرزند دوم نباشم. 😭 (کاملا مخالف خواسته درونی ام) همسر بیچاره ام هم میگفت وقتی تو راضی نباشی منم نمیخوام.
اما یک دفعه با بزرگ شدن فرزندم و دیدن تنهایی های بی امانش، نهیب های تازه ای وجودم را میلرزاند اما من محکم ایستادم.
یک روز احساس کردم دریچه اجابت دعا به روی من بسته شده انگار در گرفتاری تصمیماتم غرق شدم اما باز محکم بودم...
دلایل عقلی فراوانی داشتم بیشتر از هر چیز دخالت دیگران و نداشتن زندگی مستقل آزارم میداد. درس خواندن را ادامه دادم.
کم کم داشتم پشیمان میشدم اما به رو نمی آوردم. چقدر حس پدر شدن دوباره را در همسرم کشتم😭
به یاد غربت امام زمانم اشکم جاری شد. با خودم فکر کردم که من برای حضرت مهدی کاری نکردم. حتی کوچک ترینش که وظیفه ام بود. خودم را مقابل حضرت مجسم میکردم و دلایل خودم.. واقعاً خجالت میکشیدم...
مدتی است برای بارداری دوم اقدام میکنم و همه اش از خداوند میخواهم مرا به عقوبت کارهایم گرفتار نکند.
به این نتیجه رسیدم برای فرزندآوری لازم نیست همه شرایط زندگی رو به راه باشه بلکه این با اومدن بچه هاست که زندگی خوب و ایده آل میشه. اما متاسفانه ما همیشه برعکس به این قضیه نگاه میکردیم و همین باعث عقب افتادنمون شد.
اربعین، کربلا برای همدردهام دعا کردم و هم برای قبولی توبه و هم برای هدیه الهی
التماس دعا
eitaa.com/zendgizanashoyi
#استاد_عباسی_ولدی
چه کسی میتواند انکار کند که در دهه شصت، به جهت نبودن بسیاری از امکانات رفاهی، وقت مادران بیشتر گرفته می شد؟ مادرِ دهه پنجاه یا شصت، لباس ها و ظرف ها را چگونه می شست؟ خانه را چگونه جارو میزد؟ چند مادر در آن دهه ها از پوشک استفاده می کردند؟ چند مادر بچه شان را کهنه میکردند؟ فاصله سنّی فرزندان در آن دهه ها چند سال بود؟
ما نمیخواهیم بگوییم که مادر امروز، کار نمیکند. به هیچ وجه، زحماتی را که مادران می کشند، انکار نمیکنیم؛ امّا باور کنیم که امروزه مادری کردن، بسیار آسان تر از گذشته است.
مادران ما در گذشته کارهایی داشتند که مادر امروزی فکرش را هم نمی کند. بسیاری از مایحتاج درون زندگی را خود مادرها درست میکردند. اواخر تابستان و اوایل پاییز که می شد، محله ما، خانه خانه بود که سبد، سبد گوجه میگرفت و خودش رُب درست میکرد. در همین ایّام بود که ترشی خانه را مادرِ خانه درست میکرد. زمستان نیامده، زغال میخریدند و می شستند و آن را برای کرسی ها آماده میکردند. آب لیمو و آب غوره و مربا و... را خودشان درست میکردند.
یادش بخیر، جوراب ها و دستکش ها و شال گردن های مادرانه! چه لذتی داشت لباس های بافتنی که با دستان پر مهر مادرانمان، بافته می شد و سالها تنمان می کردیم. چه تعداد از مادران امروزی این کارها را برای فرزندانشان می کنند؟
مادرِ امروز، گرفتار چیست که دائم از وقتِ کم می گوید؟
مادر امروز، اسیر تغییر شیوه زندگی است. شیوه زندگی امروز، وقت مادران را به مسلخ برده و قیمه قیمه کرده است.
حرف اصلی ما آن است که آسان شدن بسیاری از کارها، فرصتی را برای مادرها ایجاد کرده که مادران دهه های گذشته آن را نداشتند. باید از این فرصت ها به بهترین شکل ممکن، استفاده کرد.
📚ایران جوان بمان
#سبک_زندگی
eitaa.com/zendgizanashoyi
ایـدههـا و تـجـربـههـای زنـدگـی
#تجربه_من ۲۵۵ #ازدواج_آسان #فرزندآوری من همیشه با اشتیاق تجربه های اعضای کانال رو میخونم. ازین جه
#تجربه_من ۲۵۶
#فرزندآوری
#بارداری_بعد_از_۳۵_سالگی
#قسمت_اول
وقتی خبر بارداری مامانمو شنیدم، از ذوق و شدت خوشحالی زبونم بند اومده بود، دلم میخواست داد بزنم و به همه بگم😍
یادمه مامانمم هم خوشحال بودن، هم خجالت میکشیدن... ولی بنظر من این نعمت خدادادی رو باید با صدای بلند جار زد و هیچ خجالتی ام نداره...
ترم آخر کارشناسی بودم و خودمم دو سال بود عقد کرده بودم. مامانم از شوهر من خجالت میکشیدن و میخواستن فعلا پنهان بمونه اما من دیگه طاقت نداشتم
به محض اینکه از در اتاق اومدم بیرون با خنده و شادی، همه چی رو گفتم
البته خودمم یکم از بابام خجالت میکشیدم ولی نه از باب اینکه بچه ای درکاره، از باب اینکه بالاخره بابان و بزرگترن و نمیدونم دیگه..
ولی برق شادی و ذوق رو کاملا میشد از چشمای ناز بابام تشخیص داد... از اون لبخندی که بر لب داشتن و نمیتونستن پنهانش کنن☺
اون موقع یه برادر بزرگتر از خودم داشتم و یه برادر دیگه هم ۷ سال کوچیکتر... یعنی اختلاف سنی پسر بزرگه و کوچیکه خونواده میشد ۲۴ سال😍
مامانمم هم ۴۱ ساله بودن...
خلاصه، من همراه مامان میرفتم مطب دکتر و آزمایشات و... اما این خوشحالی و ذوق و شور و حال خیلی طول نکشید و این جنین دو ماهه از بین ما رفت و دلمون از غصه خون شد. منکه خیلی گریه کردم😭
ولی بعد از اینکه مامانم حالشون رو براه شد من شروع کردم به انرژی مثبت دادن و یجور اغفال کردن مامانم🙈😄
تا اینکه در اوج ناباوری، سال بعد دوباره مامانم حامله شدن😍
این یکی رو دیگه هیچ جوره نمیتونستم باور کنم
این یعنی لطف و محبت خدا
دوباره شادی و شور و نشاط به خونمون برگشت
انرژی و نشاطی که این بچه هنوز نیومده با خودش آورده بود، خیلی قشنگ و بجا بود.
من و همسرم خیلی خوشحال بودیم
اطرافيان هم همگی خوشحال بودند
خداروشکر تو فامیل و اطرافیان ما کسی اهل سرزنش و مسخره کردن نبود و نیست.
با وجود اینکه مامان بابای من فرزند اول خانواده هستند. و بابامم در شرف بازنشستگی بودن😍
خدا خیلی بهمون لطف کرد
توانی به مامانم داد که تو اون شرایط سخت، بتونن همراه من باشن برای خرید جهیزیه...
خدا رو شکر شرایط عروسی ما هم فراهم شد و عروسی برپا شد.
دیگه الان همه میدونستن مادر عروس سه ماهه حامله ست😍
دوستای من که سر به سر مامانم میذاشتن و بجای اینکه برای منه عروس شعر بخونن برای مامانم میخوندن:
مادر عروس، بشین و بسوز
۵ ماه دیگه، سیسمونی بدوز
😂😂😂
که همینم شد.
چون هیچ چیزی از لحاظ پوشاک و وسایل و.. نبود برای ورود یه نینی..
مامان بابام با ذوق رفتند یه سیسمونی خریدن😍
کمد لباس و گهواره و کریر و کالاسکه و کلی لباس و اسباب بازی که یا من از ذوقم میخریدم یا داداشم..
البته اینا اسراف نبود، چون هم لازم بود هم بعدا برای بچه های منم استفاده میشد. مخصوصا لوازمش مث گهواره و روروئک و..
خلاصه که این آقا محمدصادق گل ما بدنیا اومد و یه عالمه نشاط و سرزندگی باخودش آورد به خونه بابام...
هرچند سختی و خستگی هم داشت مخصوصا برای مامانم که ۴۳ ساله بودن،
ولی خب شیرینیش بیشتر از سختیش بود.
یکی از اثرات مثبتی که این نینی تو طرز تفکر من بوجود آورد، تغییر دادن حس و نظرم نسبت به بچه پسر بود. من همییییشه میگفتم که اگر بچه ام پسر بشه، ناراحت میشم. ولی خداروشکر انقدر این داداش کوچولو شیرین بود که دیگه جنسیت برام هیچ فرقی نداشت.
و یکی دیگه از خوبیای اومدن این نینی به خونه مامانم که داشت این بود که من با سختی های بچه داری با بیخوابیها و تمام مشکلاتش آشنا بشم و آماده...
و شاید مهمترین اثر، اثر گذاشتن رو عقاید اطرافیان بود. چون بعدش سه تا از خاله هامم باردار شدند😍
۶ ماه بعد از عروسیمون، منم باردار شدم
خداروشکر حاملگی سختی نداشتم
فقط دیگه خیلی کمک و مراقبتای مامان و خونه مادری رو نداشتم که مهم نبود
همینکه داداشمو میدیدم تو اوج شیرین کاریاش، همین خودش بمبی بود از انرژی و حمایت و عشق
برای زایمانم، خالم کمک حالم بودن
منو خالم ۱/۵ سال تفاوت سنی داریم و خیلی صمیمی هستیم
با هر ۵ تا خاله صمیمی هستم😍
بالاخره علی آقا هم بدنیا اومدن
الان یه نسل جدید از نوه ها خونه مادربزرگم هستن
یسری مث من و داداشام که بزرگ شدیم
یسری ام این فسقلی هایی که هر کدوم ۴-۵ ماه با هم تفاوت سنی دارن...
چقدر خوبه وقتی بچه کوچیکا با هم همبازی میشن و تنها نیستن...
بازم از خوبیای ورود داداشم بگم اینکه درسته مامانم به ظاهر خیلی نتونستن تو بارداری و بچه داری کمکم کنن ولی همین که دیگه خونه مامان دغدغه درست کردن حریره و سوپ و.. نداشتم، خودش کلی از زحمتام کم میکرد.
دیگه از صدقه سری داداش کوچیکه همه چی آماده بود. از غذا گرفته تا پوشک🙈 و پماد و لباس و رختخواب و..
یعنی من دیگه خونه مامانم لازم نبود یه کیف پر از وسایل با خودم ببرم...
ادامه در پست بعدی 👇👇
eitaa.com/zendgizanashoyi