mp3 (17).mp3
1.39M
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۱۹
#امام_علی_و_زن_تنها
گوینده : فاطمه فضلی
روزی حضرت علی ع از کوچه های مدینه میگذشتند که زنی رو دیدند که مشک ابی بر دوش داشت و از نفس افتاده بود و خسته شده بودحضرت کمکش کردند و مشک ابش رو به خونش رسوندند در بین راه جویای حال زن شدند زن گفت: شوهرم در جنگ شهید شده و بچه هام یتیم و بی سرپرست شدند و وضع خوبی نداریم .
اون شب حضرت تا صبح ناراحت بودند
صبح که شد.....
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
#سوالات_سرکاری
#بازی_سرگرمی_هیجان
#ویژه_مربیان
⏰⌛️پاسخ سوالات سرکاری😁😜ویژه مربیان
۵) خیر، شما پیش از اینکه کیک داشته باشید باید آن را بپزید !🙈
۶) آری،.بپرید و ببینید که خانه شما چقدر میپرد!😀
🌸موفقیت بچه های سرزمینم آرزوی من است.❤️😉
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_نمونه_اجرا
#استاد_زراعتی
🔻روش های زیادی برای شاداب سازی برنامه وجود داره اگه بخوام همه اونها رو توضیح بدم شاید ساعتها زمان نیاز باشه.
🔸مربی موفق هست که بتونه مخاطب رو به سمت خودش متوجه کنه
🔹عزیزان از عنصر توجه غفلت نکنید تا شخص متوجه شما نشه نمی تونه همراه شما باشه
من مهدی زراعتی با بیست سال اجرای کودک و نوجوان کنار شما هستم تا بهترین تجربیاتم را در اختیار شما قرار دهم برای دیدن صدها کلیپ آموزشی مربیگری وارد شوید 👇
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
#معرفی_کتاب
#مناسب_برای_سنین_10_تا_15_سال
📚 خدا و ضرب المثل ها
⭕️ضرب المثلها ،جملههایی کوتاه، شیرین و خواندنی هستند که در هر زبانی وجود دارند. این پندها با ارزش، یک دفعه ساخته نشدهاند و به وسیلهی یک نفر هم گفته نشدهاند.
صدها سال و بلکه هزاران سال طول کشیده تا این ضرب المثلها ساخته شده و افراد زیادی در به وجود آمدن این ها سهم داشتهاند.
▫️نویسنده غلامرضا حیدری ابهری
▫️تعداد صفحات : 108
▫️نشر جمال
▫️قطع : رقعی
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
mp3 (18).mp3
2.26M
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۲۰
#امام_علی_و_شب_قدر
گوینده : فاطمه فضلی
بچه هاجون میدونید شب قدر چیه و به چه شبی شب قدر میگن ؟
یکی از شبهایی که پیامبر خوب و مهربونمون مشغول راز و نیاز و نماز خوندن بودندفرشته مهربونی به سوی پیامبر اومد ، منتظر شد تا پیامبر نمازشون رو تموم کنن بعد به پیامبر سلام کرد و گفت :
ای پیامبر خدا! خداوند مهربان خواسته تا همه حرفهایش را برای شما یکجا بگویم....
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
mp3 (19).mp3
1.43M
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۲۱
#امام_علی_ع_و_درخت_خرما
گوینده: فاطمه فضلی مرد فقیری نزد حضرت علی (ع) رفت تا کمی درددل کند. کودکان این مرد از شاخه درخت خرمای همسایه، که به خانهشان راه پیدا کرده بود، خرما میچیدند و این کار سبب عصبانیت مرد همسایه میشد.
حضرت علی به نزد مرد همسایه رفت تا به طریقی رضایت او را جلب کند تا اواجازه دهد کودکان مرد فقیر روزی چند خرما از درخت بچینند اما مرد همسایه به هیچوجه راضی نشد.
سرانجام حضرت علی علیه السلام پیشنهاد داد که نخلستان ارزشمندش را با خانهی کوچک مرد همسایه عوض کند. مرد همسایه شگفتزده شده بود، پیشنهاد را پذیرفت ولی دلیل این کار را از حضرت پرسید.
امام در جواب فرمودند: دلم میخواهد کودکان این مرد شاد باشند و بیترس از درخت، خرما بچینند و بخورند. سپس حضرت علی (ع) به پدر کودکان فرمودند: این خانه را به تو میبخشم به اینجا اسبابکشی کن و بگذار کودکانت با خیال راحت خرما بچینند، بگذار این نخل، دل کودکانت را شاد کند.
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
mp3 (20).mp3
1.01M
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۲۲
امام علی ع وکودکان یتیم
گوینده : فاطمه فضلی
در زمان خلافت امام علی ع مردی ایرانی از همدان و حلوان مقداری عسل و انجیر برای امیرالمومنین ع در کوفه آورد.
امام همونجا دستور دادند کودکان یتیم را حاضر نمایند.کودکان یتیم را حاضر کردندو حضرت سر مشکهای عسل را در اختیار انها قرار داد تا از ان عسلها بخورند، سپس حضرت عسل را در میان ظرفها ریخت و بین مردم تقسیم نمود.
به حضرت اعتراض کردند که....
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
328.2K
#زنگ_شعر
#شبهای_قدر
آی بچههای باصفا (بله)
آی بچههای مهربون (بله)
آی گلهای باغ بهشت (بله)
ستارههای آسمون (بله)
تو ماه خوبه رمضان (بله)
تو شبهای قشنگ قدر (بله)
برین به مسجد محل (باشه)
همراه مادر و پدر (باشه)
دعا کنین از ته دل (باشه)
واسه تموم مریضا (باشه)
دعا کنین واسه فرج (باشه)
به درگاه خوب خدا (باشه)
قرآن را بر سر بگیرین (باشه)
بگین همه ذکر خدا (باشه)
رو به خدای مهربون (باشه)
کنار مامان و بابا (باشه)
🔻کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
#سوالات_سرکاری
#بازی_سرگرمی_هیجان
#ویژه_مربیان
⏰⌛️پاسخ سوالات سرکاری😁😜ویژه مربیان
۷) هیچ کدام. یک کیلوگرم آهن با یک کیلوگرم پنبه به طور دقیق برابر هستند.😅
۸) هیچ کدام. خودرو به آن مرد تعلق ندارد.😂
🌸موفقیت بچه های سرزمینم آرزوی من است.❤️😉
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_آموزشی
#کلیپ_تربیتی_استاد_زراعتی
🍃یه باغبون شرایط رشد رو فراهم میکنه، تا گل خودش مسیرش رو پیدا کنه.👌
یه #مربی خوب هم زمینه رو طوری محیا میکنه که متربی خودش انتخاب کنه زور و اجبار ممنوع❌
💥🌸💥🌸💥🌸💥🌸
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
#معرفی_کتاب
#زیرزمین_بازی
#مناسب_برای_سنین_۶_تا_۹_سال
این که به بچه ها بیاموزیم، نعمتهای خدا چیست و چطور باید شکرگزار آنها باشیم کار ساده ای است، اگر پیش از آن، مجموعه شکرخدا را از کلرژوبرت خوانده باشید.
این اثر با تصویرگریهای دقیق و لطیف، قهرمانانی را به دنیای بچههای گروه سنی الف وب می آورد که هر موفقیت شیرین خودرا با سپاس از خدا همراه سازند.
زیر زمین بازی یکی از آن کتابهای دوست داشتنی که خوراکی های گوناگون را نیز به کودکان معرفی میکند و از انتشارات بهنشر به کتابرسان آمدهاست.
▫️ابعاد: 18.5*25.5
▫️تعداد صفحات: 24
▫️ناشر: #به_نشر
▫️نوع جلد: شومیز
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
37.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#معرفی_مسابقه
📯مربیان، معلمان، مبلغان و مجریان عزیز مسابقه آوردم براتون چه مسابقه ای خوراک اجرای این شبهاتون 💥😍
🎞کلیپ رو ببینید اگه از این مسابقه قرآنی جذاب و خفن خوشتون اومد مبلغ سی هزار تومان ناقابل رو به این شماره
💳 کارت 6037691613656560
واریز و فیش رو به این آیدی ارسال بفرمایید 👇
🆔 @admin_zeraati_ir
❤️کارخونه تولید محتوا
@zeraati_ir
💎ما براتون می سازیم چیزی که دوست دارید 🤩
mp3 (21).mp3
1.33M
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۲۳
#بازی_با_کودکان
گوینده:فاطمه فضلی
قنبر مى گوید: روزى امـام عـلى عـلیه السّلام از حال زار یتیمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم کـرده در حـالى کـه آن را خـود بـه دوش کـشـیـد،
مـرا اجـازه حمل نداد، وقتى بخانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست کرد و به آنان خورانید تا سیر شدند. سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـى رفـت و بـچـّه ها را با تقلید از صداى بَع بَع گوسفند مى خنداند، بچّه ها نیز چنان مى کردند و فراوان خندیدند.
سپس از منزل خارج شدیم. گفتم : مولاى من، امروز دو چیز براى من مشکل بود. اوّل : آنکه غذاى آنها را خود بر دوش مبارک حمل کردید. دوم : آنکه با صداى تقلید از گوسفند بچّه ها را مى خنداندید.
امام على علیه السّلام فرمود: اوّلى براى رسیدن به پاداش، دوّمـى بـراى آن بـود کـه وقـتـى وارد خـانه یتیمان شدم آنها گریه مى کردند، خواستم وقتى خارج مى شوم، آنها هم سیر باشند هم خندون
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
#سوالات_سرکاری
#بازی_سرگرمی_هیجان
#ویژه_مربیان
⏰⌛️پاسخ سوالات سرکاری😁😜ویژه مربیان
۹) خیر.رنگ خاکستری خواهید داشت.😅
۱۰) هیچکدام. گرگ پیشتر بالای کوه است.😜
🌸موفقیت بچه های سرزمینم آرزوی من است.❤️😉
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها تولید بازی کار سختی هست درحالی که بچه های غزه دارن زیربمباران وحوش اسرائیل قربانی میشن😭
🔻قطعه شعری از
کتاب خواهرم پرنده شو (مجموعه شعر برای کودکان غزه)چاپ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان براتون آماده کردم شاید یه همدردی باشه از طرف بچه های ایران با کودکان غزه
🌸 ✾࿐༅🍃🇵🇸🍃 ༅࿐✾🌸
🔰 نمی دانم چه شبهایی
برات من دعا کردم
نشستم گوشه ای غمگین
برایت گریه ها کردم
🔰من اینجا و تو در آنجا
دلم اما کنار توست
نمی دانم چه اندازه
دل من بی قرار توست
🔰تو انجا، توی اشک و خون
تمام ابرها، آهت
چگونه می توانم من
بخوابم لحظه ای راحت
🔰بدون شهد لبخند
ندارید زندگی مزه
تو را هم دوست می دارم
تو را ای کودک غزه
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
#معرفی_کتاب
#مناسب_برای_سنین_6_تا_12_سال
🌸کتاب خدایا اجازه !🌸
بعضی وقت ها بچه ها این قدر سوال می پرسند که والدین کلافه و سردرگم می شوند. پاسخ درست به سوال های کودکان اهمیت بسیار زیادی دارد چون هم عقاید و هم شخصیت آن را شکل می دهد.
اگه کودک شما هم سوال های زیادی در مورد خدا در ذهن دارد، حتما این کتاب یا مشابه آن را تهیه کنید.
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
mp3 (22).mp3
2.16M
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۲۴
#سنگی_اندازه_مشتم
گوینده : فاطمه فضلی
زیر نور گرم خورشید یک سنگ نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچک تک و تنها نشسته بود.سنگی خمیازه ای کشید و نگاهی به اطرافش انداخت.
محمد،پسر کوچک فلسطینی،با سر و روی خاکی در حالی که به دنبال چیزی روی زمین میگشت پایش به سنگ خورد.
سنگ با خوشحالی گفت : سلام دوستم!چی شده،چرا انقدر ناراحت وخسته ای؟؟
محمد که اصلا خوشحال نبود سلامی کرد وگفت: دلم برای دوستام تنگ شده 😔
برای مدرسه ام
برای خانه ی زیبا و آرامی که داشتیم.
اما حالا....
سنگ با شنیدن حرفهای محمد،با ناراحتی گفت:منم تنها اینجا نشستم،هیچ کاری هم نمیتونم انجام بدم.
اینقدر هم بزرگ نیستم که برای ساختن خانه از من استفاده کنن و انقدر هم کوچک نیستم که برای بازی بچه ها خوب باشم.. هیچ کس منو بر نمیداره.
آخه من به چه دردی میخورم؟
راستی گفتی دلت برا خونتون تنگ شده؟
مگه خونتون چی شده
محمد که با خاکهای روی زمین داشت بازی میکرد یک نگاهی به سنگ کرد وگفت:
تقصیر اسرائیلیهاست،اونا به ما حمله کردن و به ما زور میگن و میخوان ما را از سرزمین زیبای فلسطین بیرون کنند... محمد محکم پایش را به زمین زد و گفت: اما ما بچه های فلسطینی و همه ی آدم بزرگها نمیزاریم و جلوی زور گویی آنها را میگیریم،
مطمئنم که یه روزی فلسطین دوباره برای خودمان میشود.
سنگ گفت : امیدوارم؛
اما یه سوال الان چرا اینجا هستی؟
محمد : راستش اومده بودم سنگ جمع کنم.
سنگهایی که اندازه ی مشتم باشه
سنگ با تعجب گفت:سنگ!!!!!!! چرا سنگ؟؟؟؟
سنگ صداشو صاف کرد و گفت: آهان تا با دوستات یه قل دو قل و هفت سنگ بازی کنی؟؟؟؟؟
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۲۵
#هسته_ی_زیتون
گوینده: فاطمه فضلی
به نام خدای مهربون، خدای ماه وستاره و درختهای زیتون
اون طرف دریاهاتویه روستای قشنگ بچه هایی زندگی میکردند که خیلی مهربان بودند.
توی روستا رسم بود، هربچه ای که به دنیا میومد، یه درخت زیتون به اسمش می کاشتند،
اطراف این روستا پُر بود از درختهای زیتون که هرکدومشون به نام یکی از آدمهای اون روستا بود.
هرروز همینکه خورشیدخانم طلوع میکرد، روشاخه های درختها پُر میشد از کبوترها،
به اون کبوترهای خوش صدا کبوترهای چاهی میگفتن، هیچ کس نمیدونست از کجا آمدند،
بچه های روستا به دیدن سبزیِ درختهای زیتون، کبوترهای سفید وصدای بق بقو ی آنها عادت داشتند.
اما یه روز یه اتفاق خیلی بدی افتاد، یه عالمه سربازهای بد بدون اجازه واردِ روستاشون شدند. اونها یک عالمه ماشین های بزرگ آورده بودند. و شروع کردن به صاف کردن زمینهای اطراف روستا.
کبوترهای چاهی آوازه خوان دسته به دسته از روی درختها بلند میشدن وبه آسمان پرواز میکردندو میرفتند.
مردم روستا همه باهم رفتند واعتراض کردن، اما هر کسی که حرفی میزد، سربازان یا آنهارا از روستا بیرون میکردند یا به شهادت میرساندند،
سربازهای بد اخلاق هرروزردیف به ردیف درختهای زیتون رو قطع میکردن وبه روستا نزدیک و نزدیکتر میشدن.
اونها حتی اجازه نمیدادند که کسی وارد روستا بشه تا بتونه برا بچه ها آب وغذا بیاره.
سعده و عبدالله خواهر و برادر دوقلو بودند،که پدرشون هنگام مبارزه با سربازها شهید و مادرشان زخمی شده بود. اونها هرروز با مادربزرگشون
به مردمی که زخمی شده بودند کمک میکردند.
دوقلوها هم مثل همه ی بچه ها دوتا نهال کوچیک زیتون داشتند.
دیگه ماشینهای بزرگ رسیده بودند به روستا و هر روز یکی یکی خانه هارو خراب میکردند.اون روز خانه ی دوقلوها را هم خراب کردند.
عبدالله که از شدت خستگی و گرسنگی ضعیف ولاغر شده بود آمد پیش مادربزرگ وگفت:نگاه کنید درخت من وسعده را هم کندند، حالا چیکار کنیم؟
مادر بزرگ فکری کردو گفت :همه ی بچه های روستا رو خبرکنیدو.....
مادر بزرگ عبدالله یه کیسه داشت پُر از هسته های زیتون، آخه هر کدوم از بچه ها که زیتون میخوردن، مادر بزرگ هسته های آنها را جمع میکرد،
مادر بزرگ تو مشت هر کدوم از بچه ها یک دانه هسته ی زیتون گذاشت وگفت:بچه های عزیزم پیروزی مالِ ماست، بروید وهسته ها را کمی دورتر از روستا به نام خود بکارید، ما روستای سرسبز وقشنگمان را دوباره میسازیم.
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رزومه
از اول عید توفیق اجرای سه ساعت برنامه در پارک ۹ هکتاری کوهسنگی یکی از بهترین پارک های مشهد رو دارم استیج آخر تیز رو میگم با اون جمعیت ☺️
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
هدایت شده از کارخونه تولید محتوا مهدی زراعتی
4_5803314116198143305.mp3
1.51M
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره
#سجده_طولانی
گوینده: فاطمه فضلی
پیامبر خوب و مهربونمون نوه عزیزشون یعنی امام حسن ع رو تو آغوش گرفته بودند.
در مسجد رو باز کردند ووارد مسجد شدند.
با دوستان و مومنان سلام و احوالپرسی کردندو به طرف محراب مسجد رفتند.
صفهای نماز تشکیل شد.
پیامبر امام حسن ع رو گوشه محراب گذاشتند.
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
4_5807831940757197473.mp3
985.5K
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۲۶
#قایم_باشک
گوینده : فاطمه فضلی
پیامبر خوب و مهربونمون کنار دخترشون حضرت زهرا سلام الله علیها ایستاده بودند و هر دو گرم صحبت بودند. بچه ها هم با دوستانشون مشغول بازی و شادی بودند.
امام حسن و امام حسین ع سریع بطرف پیامبر دویدندچون میخواستند قایم بشن
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃
mp3 (23).mp3
1.22M
#قصه_های_هوشیار
#قصه_شماره_۲۷
#اسب_سواری_بچه_ها
گوینده :فاطمه فضلی
پیامبر خوب و مهربونمون سوار بر اسب ازسفر برمیگشتند.دیگه اروم اروم به شهرنزدیک میشدند.بچه هایی که تو دامنه تپه ها سرگرم بازی بودند ایشون رو ازدور دیدند《جانمی جان بچه ها پیامبرداره میاد.》
کارخونه تولید محتوای مهدی زراعتی ویژه فعالین حوزه کودک و نوجوان
🍃.══════════╗
🆔 https://eitaa.com/zeraati_ir
╚══════════.🍃🌼🍃