فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایا
✨سرآغاز صبحم را
🌸با یاد و نام تو میگشای
✨پنجره های قلبم
🌸را خالصانه و عاشقانه
✨بسویت باز میکنم
🌸تانسیم رحمتت به آن بوزد
✨ناپاکیهای آنرا بزداید
🌸نوری از محبت
✨و عشق تو
🌸به قلبم به ارمغان بیاورد
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعـای روز ششم
مـاه مبـارک رمضـان 🌺
@zibastory
#ماه_رمضان
شروع روزی پُر برکت با صلوات
@zibastory
بر حضرت محمد (ص)
و خاندان مطهرش 🌷🍃
🌷الّلهُمَّ
🌷صلّ
🌷علْی
🌷محَمَّد
🌷وآلَ
🌷محَمَّدٍ
🌷وعَجِّل
🌷فرَجَهُم
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
@zibastory
🌸 خدایا
🌷نزدیک عیده
🌸آمده ام به درگهت دعا کنم
🌷برای همه بندگانت
🌸رزق و روزیشان را آنقدر زیاد کن
🌷که محتاج خلق نشوند
🌸بیماری و کسالت را از وجودشان
🌷دور کن تا با آسایش زندگی کنند
🌸گناهان و خطایشان ببخش
🌷و لبخند رضایتت را به آنها هدیه کنی
🌸تا طعم شیرین خوشبختی را بچشند
🌸آمیـــن
🔘داستان کوتاه
چوپانی هر روز گوسفندانش را به صحرا می برد عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد.
زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه ازآنها برای آتش درست کردن استفاده می کرد و برای خود چای آماده می کرد هر بار که او آتشی میان سنگها می افروخت متوجه می شد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است
امادلیل آن را نمی دانست چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دست گیرش شود
اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار می داد سرد بود . تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود . تیشه ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد...
آه از نهادش بر آمد میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی می کرد .
رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: خدایا ای مهربان تو که برای کرمی این چنین می اندیشی وبه فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کرده ای و من
هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم .
@zibastory
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🎥 روزه نمیگیری؟
نگیر اما ادب رو در مقابل خـدا رعایت کن!
⛔️برای خـدا گردنکشی نکن، #روزه خواری تو علنی نکن!
اگـه هـر عذری داری با خـدا میخوای در بیفتی؟!
حجتالاسلام قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🎥 به هر بهونهای شده با امام زمان عج ارتباط بگیر...
اللهم عجل لولیک الفرج
#رمضان_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🎥 وقتی که خدا از لشکر #امام_زمان پرتت میکنه بیرون!!
♦️مدت سربازی بهطور رسمی کاهش یافت
🔹سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرد که مصوبۀ کاهش مدت سربازی تایید شده است.
🔹طبق آخرین مصوبۀ مجلس، میانگین خدمت سربازی با احتساب دورۀ آموزشی به ۱۴ ماه میرسد.
از دل برود هر آن که از دیده برفت..
داستان ضرب المثل:
@zibastory
ملا دلباخته دختر کدخدا شده بود. او از هر فرصتی برای ابراز عشقش استفاده میکرد. روزی از جانب عموی ملا نامهای رسید که وضع او را ناگوار توصیف میکرد. درنتیجه پدر ملا وی را برای پرستاری و مراقبت از برادرش به محل زندگی او در شهری دور فرستاد.
ملای عاشق پیشه، برای اثبات دلدادگی خود و اینکه دخترک را هرگز فراموش نخواهد کرد به وی قول داد هر روز برایش نامه بنویسد. از آن به بعد هر روز نامهرسان درِخانه ی کدخدا را دقالباب میکرد.
دختر کدخدا نیز برای دریافت نامه ،خود را شتابان به درب منزل میرساند.
به نظر شما این داستان چه فرجامی داشت؟ آیا ملا به وصال یار رسید؟!
بله… بالاخره نامهنگاری روزانه اثر خود را گذاشت و دختر کدخدا ازدواج کرد. اما نه با ملا… بلکه با نامهرسانی که هر روز او را به واسطه ی نامههای ملّا میدید.
آنچه بینی دلت همان خواهد
( هاتف اصفهانی
داستان خدا روزی رسان است اما يك اِهنی هم لازم است
@zibastory
به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند.
چند ساعتي از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در پاي ستوني نشست و شمعي روشن كرد و از «دوپله» خود قدري خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن.
مردك كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزي كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود، ديد درويش نيمي از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم ميخورد بياختيار سرفهاي كرد.
درويش كه صداي سرفه را شنيد گفت: «هركه هستي بفرما پيش» مرد بينوا كه از گرسنگي داشت ميلرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد وقتي سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش به آن مرد گفت: «فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودي من از كجا ميدانستم كه تو اينجايي تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزي خودت برسي؟
شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!»
@zibastory
📚 خرش از پل گذشت...
@zibastory
✍️زمان ناصرالدین شاه قاجار پیرمردی کنار رودخانه آسیاب آبی داشت که با آسیاب کردن گندم روزگار خوبی را میگذراند.
پیرمرد یک گاو، ۸ گوسفند و ۴۰ درخت خرما و تعدادی مرغ داشت که در آن زمان وضع مالی خوبی بود.
روزی دزدی سوار خر خود بود که چند شتر و چند کیسه طلا را دزدیده بود و برای فرار از دست سربازان شاه به کلبهی پیرمرد رسید.
دزد به پیرمرد گفت: میخواهم از رودخانه گذر کنم و اگر تو برای من یک پل درست کنی یک کیسه طلا به تو میدهم.
پیرمرد که چشمش به کیسهی طلا افتاد به رویاهایش فکر کرد که با فروختن طلاها خانهی بزرگی در شهر میخرد و ثروتمند زندگی میکند.
برای همین قبول کرد.
از فردای آن روز پیرمرد شروع به ساختن پل کرد.
درختان خرمای خود را برید تا برای ساختن ستونهای پل از آنها استفاده کند.
روزها تا دیر وقت،
سخت کار میکرد و پیش خود میگفت دیگر به کلبه و آسیاب و حیوانات خود نیاز ندارم.
پس هر روز حیوانات خود را میکشت و غذاهای خوب برای خود و دزد درست میکرد.
@zibastory
حتی در ساختن پل از چوبهای کلبه و آسیاب خود استفاده میکرد.
طوری که بعد از گذشت یک هفته از ساختن پل؛
دیگر نه کلبهای برای خود جا گذاشت نه آسیابی.
به دزد گفت: پل تمام شد و تو میتوانی از روی پل رد بشی!
دزد به پیرمرد گفت: من اول شترهای خود را از روی پل رد میکنم که از محکم بودن پل مطمئن بشوم و ببینم که به من و خرم که کیسههای طلا بار دارد آسیب نزند.
پیرمرد که از محکم بودن پل مطمئن بود به دزد گفت: تو بعد از گذشتن شترها خودت نیز از روی پل رد شو که خوب خاطر جمع بشوی و بعد کیسهی طلا را به من بده.
دزد بلافاصله همین کار را کرد و به پیرمرد گفت:
وقتی با خرم از روی پل رد شدیم،
تو بیا آن طرف پل و کیسهی طلا را ازمن بگیر.
پیرمرد قبول کرد و همانطور که دزد نقشه در سر کشیده بود اتفاق افتاد.
وقتی در آخر دزد با خر خود به آن طرف پل رسید،
پل را به آتش کشید و پیرمرد این سوی پل تنهای تنها ماند.
وقتی سربازان پیرمرد را به جرم همکاری با دزد نزد شاه بردند، ناصرالدین شاه از پیرمرد پرسید: جریان را تعریف کن!
پیرمرد نگاهی به او کرد و گفت:
همه چی خوب پیش میرفت!
تا اینکه، نمیدانم چرا وقتی خرش از پل گذشت،
شدم تنهای تنها!
ضرب المثل خرش از پل گذشت از همین جا شروع شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🎥 وضعیت برزخی پدری که دخترش را کتک میزد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🎥داستان های #عبرت_آموز
(تلنگر آمیز)
با این داستان استغفار کنید!!
استاد پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اظهارات تکاندهنده کارکنان بهشت زهرا !
پیشنهاد دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حرمت نگهدار
مقابل خدا گردنکلفتی نکن
بی ادبی کنی چوبشو میخوری
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعـای روز هفتم
مـاه مبـارک رمضـان 🌸
@zibastory
#ماه_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
🌸خدايا
✨هم روز را تو ميسازی
🌸هم روزگار را
✨از تو میخواهم در این
🌸وقت ملکوتی سحر
✨براي همه دوستانم
🌸هر دو را زيبا بسازی
✨وحاجتشان را روا کنی
التماس دعا🌸
پویش همگانی #لحظه_طلایی
@zibastory
※ دعای دستهجمعی در لحظه تحویل سال
باهم در لحظه تحویل سال، دعای فرج (الهی عظم البلاء) را با نیت رفع موانع ظهور امام زمان علیهالسلام و وقوع باعجله و زودهنگام باشکوهترین حادثه تاریخ، قرائت میکنیم.
※ در انتشار این پوستر، سهیم باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حساب و کتاب اعمال در قیامت
استاد قرائتی
اصحاب المهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وقایع_آخرالزمان🔥
در آخرالزمان عاق شدن زیاد میشه...💔
که بچه ها حرمت پدر و مادر رو نگه نمیدارن،عاق والدین میشن...🥀
پدر و مادر هم حرمت بچه ها رو نگه نمیدارن،عاق فرزندان میشن!!!!🥺
#استاد_عالی
#اصحاب_المهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC-NBl7edkweyqXdOOPIu04iLJMR0UmwAClRAAAr_-aFO_XiyFaDHU8TQE.mp3
12.84M
🔈 #پادکست_امام_زمانی
🎧 اجــــاره نــشــيــــن ...
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ...
💬 سلام بر تو هنگامی که (در پس پرده غیبت، به انتظار) مینشینی.
📚 صحیفه مهدیه، زیارتِ آلِ یاسین
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یااباصالح
همه هست آرزویم....
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC-NRl7edkB9V5jsczFByqhh_4zsy3RQACVA4AAoT4eVMEG8Y2coH7oDQE.mp3
3.07M
🔉 #نوای_مهدوی
افسوس که عمری پیِ اغیار دویدیم...
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 غفلت شیعیان از امام زمان (عج)
🔵 امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) فرمودند:
🌕 ما در رعایت حال شما، در رسیدگی و سرپرستی و یاری رساندن و در حفظ و نگهداری شما،
اهمال و کوتاهی نداشته و هرگز یاد شما را فراموش نمیکنیم.(۱)
ای شیعه
ای منتظر
🔹 آیا تو رعایت حال امام زمانت را میکنی؟
🔹 آیا تو هرگز یاد مولایت، ولی نعمتت، صاحب عصر و زمانت را فراموش نمیکنی؟
🔹 آیا تو در یاری رساندن به امام زمانت و دعای برای سلامتی و ظهورش، کوتاهی نمیکنی؟
📚 (۱) بحارالانوار، ج۵۳ ص۷۲
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥چرا ظالم ها سالم ترند....
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔅#پندانه
✍️ غروری بیجا
🔹یک روز گرم شاخهای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. بهدنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند.
🔸شاخه چندینبار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا اینکه تمام برگها جدا شدند. شاخه از کارش بسیار لذت میبرد.
🔹برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبیده بود و همچنان از افتادن مقاومت میکرد.
🔸در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشتوگذار بود و به هر شاخه خشکی که میرسید آن را از بیخ جدا میکرد و با خود میبرد.
🔹وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطعکردنش صرفنظر کرد.
🔸بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندینبار خودش را تکاند.
🔹تا اینکه بهناچار برگ با تمام مقاومتی که از خود نشان میداد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
🔸باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بیدرنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند.
🔹شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
🔸ناگهان صدای برگ جوان را شنید که میگفت:
اگرچه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پردهای بود بر چشمان واقعنگرت که فراموش کنی زندگی تو در دستان من بود.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان_آموزنده
🔆خطيب خود فروخته
بعد از حادثه خونين كربلا در ايامى كه اهل بيت حضرت حسين عليه السلام در شام بودند روز جمعه اى مردم براى نماز جمعه گرد آمدند در آنروز امام سجاد عليه السلام نيز بمسجد آمده بود. يزيد براى اقامه نماز جماعت وارد مسجد شد، سپس بدستور او خطيب بمنبر رفت ، پس از حمد و ثناى الهى ، كلام خود را با بدگوئى بحضرت على بن ابيطالب و حضرت حسين عليهماالسلام آغاز كرد و درباره آن دو مرد الهى جسورانه سخن گفت ، آنگاه زبان بمدح و تمجيد معاويه و يزيد گشود و آن دو را واجد صفات حميده و خصال پسنديده معرفى نمود.
فصاح به على بن الحسيى عليى السلام ، و يلك ايها الخاطب اشتريت مرضات المخلوق بسخط الخالق .
در اين موقع فرياد حضرت سجاد عليه السلام سكوت مجلس را شكست و بصداى بلند فرمود: واى بر تو اى سخنران كه رضاى مخلوق را با سخط خالق خريدارى كردى و براى خشنودى يزيد خدا را بخشم آوردى
📚نفس المهوم ، صفحه 284