🌷 پيامبراکرم(صلّي الله عليه و آله) فرمودند :
👌 گروهي روز قيامت وارد صحراي محشر مي شوند در حالي كه حسنات و كارهاي نيكي به بزرگي كوه ها دارند ،
🍂 خداوند حسنات ايشان را همچون ذرات غبار در هوا پراكنده مي سازد، سپس فرمان مي دهد آنها را به آتش دوزخ اندازند.
🌱 #سلمان عرض كرد : يا رسول الله! آنها را براي ما توصيف نما. فرمودند :
✍ آنها كساني هستند كه #روزه مي گرفتند ، #نماز مي خواندند و #شب_زنده_داري مي كردند ،
🌿 اما هنگامي كه به #حرامي دست مي يافتند بر آن هجوم مي بردند.
📚 مستدرك الوسائل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#ایستگاه_تفکر
یکی از دلایل توقف رشد، "مقایسه" است.
همیشه خود را با هدفهای خودتان مقایسه کنید
نه با دوستان و همکارانتان.
باید ببینید توانایی های شما چیست و خواسته های شما کدام است؟
نه اینکه دیگران چه کرده و میکنند.
همیشه کسانی هستند که دارایی کمتر یا بیشتر از شما دارند.
هیچ یک از اینها ملاک نیست.
خود را فقط با هدفها و تواناییهای خود مقايسه كنيد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️⭕️ در زمان غیبت، دشمن چنان آرام آرام چارچوبهای ارزشی تورو برمیداره، که در هر مرحله از تو بپرسند حالت چطوره؟ بگی من همون آدم اول هستم!
❌ به جایی میرسد که وقتی آقا ظهور میکنند، عدهای از منتظران میگویند دروغ میگوید، این امام زمان(عج) نیست
👤حجتالاسلام #مهدوی_ارفع
#وقایع_قبل_ظهور
#آخرالزمان
#اصحاب_المهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سنگ کسی را به سینه زدن🌿💚
این عبارت که به صورت ضر ب المثل در آمده و عارف و عامی به آن استناد و تمثیل می کنند در مورد حمایت و جانبداری از کسی یا جمعیتی به کار می رود، فی المثل گفته می شود:" از کثرت پاکدلی و عطوفت سنگ هر ضعیفی را به سینه می زند و از هر ناتوانی هواداری می کند" یا به شکل دیگر:" چرا این همه سنگ فلانی را به سینه می زنی؟" که در هر دو صورت مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است که از طرف شخصی نسبت به شخص یا افراد و جمعیت های دیگر ابراز می شود.
این سنگ که در عبارت بالا مورد بحث است سنگ زور خانه است که بازوان سطبر و نیرومند می خواهد تا آن را چندین بار بالا بکشد و پایین بیاورد بدون آنکه ته سنگ با زمین تماس پیدا کند.
در قرون گذشته هر دسته از پهلوانان سنگ مخصوصی در زور خانه داشته اند و اگر پهلوانی سنگ دیگری را به سینه می زد . بالای سینه می کشید احتمال داشت که آن سنگ بر اثر بد دست بودن و بد قلقی کردن و ثقل و سنگینی فوق العاده به روی سینه آن پهلوان مغرور و کم تجربه سقوط کند و موجب جرح و صدمه و نا راحتی گردد لذا آن پهلوان را عقلای قوم از اینکار منع و موعظه می کردند که از باب احتیاط سنگ دیگری را به سینه نزند یعنی با سنگ نا شناخته و زیاد تر از قدرت و زورمندی خود تمرین نکند و حدود و ثغور پهلوانی را ملحوظ و محفوظ دارد تا احیانا موجب خسران و انفعال نگردد.
این عبارت رفته رفته از گود زور خانه به کوی و برزن و خانه و کاشانه سرایت کرده درمیان عامه و به صورت ضرب المثل در آمد با این تفاوت که اصل قضیه مبتنی بر غرور و خود خواهی ولی در معنی و مفهوم مجازی مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است.
#سنگ
#سینه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥گر نگهدارِ من آن است که من میدانم
💥شیشه را در بغلِ سنگ نگه میدارد...
@zibastory
انمیشین زیبا که این ضرب المثل را به تصویر کشانده...
حتماببینید👌
🌹سوره مبارکه آل عمران(145)🌹
☘وما کان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا موجلا...
🌱هیچکس، جز به فرمان خدا، نمیمیرد؛ سرنوشتی است تعیین شده...
#شیشه
#سنگ
#ضرب_المثل
🟩داستان ضرب المثل شکم را پهنش کنی دشت است، جمعش کنی مشت است
🔹️روزی بود روزگاری بود.
روزگار اسکندر بود. کار لشگر کشی و جنگ اسکندر پیش رفت و پیش رفت تا به چین رسید. امابر خلاف انتظار او نه لشگری در برابرش مقاومت کرد و نه سپاه و فرمانده ای به جنگش آمد. خاقان چین که فرمانده بزرگ مردم چین بود،دستور داد اسکندر ولشگریانش را با احترام به پایتخت چین ببرند. اسکندر و سربازانش خوشحال بودند که بدون جنگ وخونریزی چین را هم فتح کرده اند،اما نمی دانستند که در پشت پرده حکایت هایی است... وقتی اسکندر به پایتخت چین رسید،خاقان چین به استقبالش رفت واو را با عزت واحترام وارد قصر کرد.
شب خاقان چین مهمانی بزرگی راه انداخت وهمه ی بزرگان چین را به آن مهمانی دعوت کرد. از اسکندر و فرماندهان سپاه او هم خواست که در آن مهمانی شرکت کنند.مهمانان که آمدند وجمع شدند،بساط شام چیده شد.جلوی هرکدام از مهمانان ظرف سرپوشیده ای بودکه غذای خوشمزه ای در ان گذاشته بودند.وقت خوردن شام شد.همه ی مهمانان سرپوش های غذا را برداشتند و مشغول خوردن غذا شدند.اسکندر وفرماندهان او هم سرپوش های ظرف خود را برداشتند،اما در ظرف آنها غذا نبود تعجب کردند.
در ظرف غذای آنها به جای غذا،طلا وجواهرات گران قیمت گذاشته بودند.اسکندر با دیدن طلاها وجواهرات شگفت زده شد و روکرد به خاقان چین و با خنده گفت:متشکرم که به من و فرماندهانم احترام گذاشتید و این جواهرات گران بها را به ما هدیه دادید اما من انتظار داشتم که مثل بقیه برای ما هم شام بیاورند،دلیل این کارتان چیست؟
خاقان چین با آرامش جواب اسکندر را داد و گفت:من فکر می کردم که اسکندر وفرماندهانش به جای غذا طلا وجواهرات می خوردند،به همین دلیل برای شما چنین چیز هایی را به عنوان شام گذاشته ام. اسکندر کمی ناراحت شد و گفت: این چه حرفی است که می زنی.تا حالا چه کسی به جای غذا طلا وجاهرات خورده است؟
خاقان چین گفت:اگر طلا وجواهرات نمی خورید،این همه کشور گشایی وجنگ وخونریزی برای چیست؟ اگر پادشاه یک کشور کوچک هم باشید،بهترین غذاها را می توانید بخورید. شکم را پهن کنی از دشت هم بزرگتر است وجمعش کنی اندازه ی یک مشت است.
🔻از آن به بعد برای این که بگویند برای یک لقمه غذا نباید به درو دیوار زد و با قناعت هم میشود زندگی کرد،این مثل را به زبان می آورند.
✍️شکم را پهنش کنی دشت است جمعش کنی مشت است
@zibastory
#شکم #دشت #مشت #پهن
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در ماجرای عبور از نیل تنها یک نفر از سپاهیان فرعون غرق نشد...
🔹حضرت موسی از خدا پرسید چرا؟
🚨 اتفاق عجیب هنگام دفن زنی که بچههای خود را در تنور میسوزاند!😳
@zibastory
💠 در زمان امام صادق علیهالسلام زن بدکارهای بود که هر وقتی بچهای از طریق نامشروع به دنیا میآورد به تنور می انداخت و آنها را میسوزاند، تا این که اجلش رسید و مرد.
اقوام و خویشان او، زن را غسل و کفن کردند و نماز برایش خواندند و به خاکش سپردند، ولی یک وقت متوجّه شدند زمین جنازهی این زن بد کاره را قبول نمیکند و به بیرون انداخت، آن عده که در جریان دفن این زن بد کاره شرکت داشتند احساس کردند شاید اشکال از زمین و خاک باشد جنازه را در جای دیگری دفن کردند، دوباره صحنه قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد.
مادرش متعجب شد آمد محضر مقدّس آقا امام صادق علیه السلام و گفت: ای فرزند پیامبر به فریادم برس و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک به حضرت گردید، وجود مقدّس آقا امام صادق علیه السلام وقتی جریان را از زبان مادرش شنید متوجّه شد کار آن زن، نامشروع بوده و بچههای حرامزاده را میسوزانده. حضرت فرمود: هیچ مخلوقی حقّ ندارد مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط به دست خالق است. مادر آن زن بدکاره به امام عرض کرد: حالا چه کنم؟ حضرت فرمود: مقداری از #تربت جدّم سیدالشهداء ابی عبداللّه الحسین علیه السلام را همراه جنازهاش در قبر بگذارید زیرا تربت جدّم حسین علیه السلام مشکل گشای همه امور است مادر این زن مقداری تربت کربلا تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت، و دیگر ایت قضیه تکرار نشد.
@zibastory
📙کشکول النور ج۲، ص۱۸
#حکایت_قدیمی
آوردهاند که شخصی به مهمانی دوست خسیس رفت. به محض این که مهمان وارد شد.
میزبان پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر.
پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت. پدر از او پرسید: پس گوشت چه شد؟!
پسر گفت: به نزد قصاب رفتم وبه او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده، قصاب گفت: گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد.
با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده.
او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم، و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده، او گفت: شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کفایت آب داریم.
این گونه بود که دست خالی برگشتم.
پدر گفت: چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد.
پسر گفت: نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم!!
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•°•°
@zibastory
درختی نیست که از باد نلرزیده باشد
آدمی نیست که شکست نخورده باشد
اما اینکه با چه عشقی ریشه بدوانی
تو را سرپا نگه می دارد…🌱
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🎙پادکست «الان در دنیا معنویت، دین و اخلاق شرعیه، مشتری ندارد»
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🍀 در ادعیه هم، شیعه ملازمتشان عجیب و غریب بوده است. ولو اینکه الان دیگر در دنیا معنویت، دین و اخلاق شرعیه مشتری ندارد، مشتریش کم شده!
🔸 وإلا بنده دیده بودم، آن آقایی را که خودش گفته بود که رفتم [در] ماه رمضان، شنیده بودم هفتاد نفر، خواستم خودم حساب بکنم؛ رفتم شمردم در حرم حضرت امیر علیهالسلام و رواقهایش و نمیدانم ایوان را، همه این حدود را شماره کردم، دیدم پنجاه نفر مشغول نماز وترند(رکعت آخر نماز شب)، و در قنوتش مشغول دعای ابوحمزه ثمالی (از ادعیه سفارش شده در ماه رمضان و با مضامین عالی معرفتی) هستند.
🔸بالاخره، الآن چقدر ضعیف شده است معنویت و دین ...!
آنها میگفتند؛ آن آقا هم گفته بود من هفتاد نفر شنیده بودم میخواستم بروم امتحان بکنم؛ من دیدم پنجاه نفر را توانستم [بشمارم]، پنجاه نفر...!
@zibastory
#آیت_الله_بهجت_ره