🔴 هیچ چیز جلودار این سپاه نیست
🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند:
امام مهدی عجل ﷲ فرجه، با سپاهی حرکت میکند که اگر با کوهها روبرو شوند، کوهها را در هم میریزند و از دل کوهها راه خود را بر میگزینند.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ...یَخْرُجُ بجَیْشٍ لَوْ اِسْتَقْبَلَ بِهِ الجِبالُ لَهَدَّ مَها وَ اتَخَّذَ فیها طَرِیقَاً.
📗يوم الخلاص، ص ۲۷۲
✨ عظمت و قدرت سپاه امام مهدی
✨ سپاه پُر هیمنهٔ امام مهدی
✨ قدرت تکبیر یاران امام مهدی
✨ معجزهٔ امام مهدی در فتح سرزمینها
✨ ۴۶ هزار فرشته و ۴۶ هزار جنّ آمادهٔ جنگیدن در رکاب امام مهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 روش امام مهدی علیه السلام در روزگار فرمانرواییاش (از کتب عامه)
🌕 از لیث بن طاووس روایت شده که گفت: نشانۀ مهدی آن است که نسبت به کارگزاران و مأمورانِ دولتِ خویش بسیار سختگیر باشد؛ و با ناتوانان و مستمندان، بسیار دلرحم و مهربان.
عَنْ لَيْثِ بْنِ طَاوُسٍ قَالَ: عَلَامَةُ الْمَهْدِیّ أنْ یَکُونَ شَدِیداً عَلَی الْعُمّالِ جَوَاداً بِالْمالِ رَحِیماً بِالْمَسَاکِینَ.
📗کتب مخالفین، الفتن، ج۱، ص۲۲
✅ توضیح: «شدیدا علی العمال»
این دقیقاً سیره امیرالمومنین صلوات ﷲ علیه بوده چنانچه حضرت به مالک اشتر نوشت: با فرستادن جاسوسان و نیروهای مخفی راستگو و باوفا، کارهای کارمندان و کارگزارانت را زیر نظر بگیر! بازرسی مداوم پنهانی، سبب میشود که آنان به امانت داری و مدارا کردن به زیردستان تشویق شوند. یاران خودت را سخت زیر نظر بگیر! اگر یکی از آنها دست به خیانت زد و ماموران سرّی تو، متّفقا چنین گزارشی دادند، به همین مقدار از شهادت اکتفا کن و او را تازیانه بزن و به مقدار خیانتی که کرده کیفر کن. سپس خوار و ذليلش ساز و مهر خيانت بر او بزن و ننگ تهمت را بر گردنش بیاويز!
📗بحارالأنوار، ج۳۳، ص ۶٠۶
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک صلوات به نیت تعجیل در فرج
امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
قرائت بفرمایید.
#اللهم_صل_علی_محمدوآل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
﷽
❀
#امام_مهدے_عج
اگر شیعیانمان بہ
اندازه لیوان آبی
تشنہ ما بودند ،
ظهور میکردیم‼️
📚شیفتگان مهدے ج۱ ص۱۵۵
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠داستان همسر پادشاه و بهلول
✍روزی ﻫﻤﺴﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩبهلول ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻂ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ.
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺳﺎﺯﻡ
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﻢ .
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﺒﻠﻐﯽ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ !
🔹ﻫﻤﺴﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﺒﻠﻎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﺩﯾﻮﺍﻧﻪﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺎﻥ ﻓﻘﯿﺮﺍﻥ ﻗﺴﻤﺖ ﮐﺮﺩ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺐ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖﺷﺪﻩ،ﺧﻮﺍست ﺩﺍﺧﻞ ﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺮ ﺗﻮﺳﺖ !!..
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ.
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻗﺼﻪﯼ بهلول ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ !
🔸ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻧﺰﺩ بهلول ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ .
ﮔﻔﺖ :
ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﯽ؟
بهلول ﮔﻔﺖ :
ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﻢ .
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺑﻬﺎﯾﺶ ﭼﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ؟
بهلول ﻣﺒﻠﻐﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ !
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻧﺎﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪﺍﯼ !
🔹بهلول ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻫﻤﺴﺮﺕ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽﺧﺮﯼ !!!
ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ، ﻓﺮﻕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ !!!...
ﺍﺭﺯﺵ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ رضای خدا باشد نه برای معامله با خدا…!
داستان کوتاه
تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزهات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز میکنه و توش هشتاد و ششهزار و چهارصد دلار پول میگذاره، ولی دو تا شرط داره!
یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس میگیرند، نمیتونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگهای منتقل کنی.
هر روز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز میکنه، شرط بعدی اینه که بانک میتونه هر وقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد.
حالا بگو چه طوری عمل میکنی؟
او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا ... همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم؛ "زمان".
این حساب با ثانیهها پر میشه، هر روز که از خواب بیدار میشیم هشتاد و ششهزار و چهارصد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که میخوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم.
لحظههایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته دیروز ناپدید شده، هر روز صبح جادو میشه و هشتاد و ششهزار و چهارصد ثانیه به ما میدن.
یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک میتونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده.
ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل میکنیم و غصه میخوریم.
بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم، ازت تمنا میکنم.
🔴 هفت سال حبس
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی، پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی، دامت برکاته، در مشهد مقدّس، برای آن که به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان می فرمود: «در یکی از جمعه های آخر، ناگهان، شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید.
در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر امام زمان (عج)، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.
وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: «چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم.» بعد فرمود: «این، بانویی است که در دوره بی حجابی (دوران رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند!»[1]
پی نوشت
[1] شيفتگان حضرت مهدى(عج)، ج 3، ص 158. و نيز ر. ك: عنايات حضرت مهدى(عج) ...، صص 361- 370.
منبع : میر مهر جلوه های محبت امام زمان(علیه السلام)، ص: 43
🔴 داستان کوتاه
جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکهای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد بخاطر این گناهت بود؟
پیر گفت: بلی. جوان گفت از کجا مطمئنی؟ پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها میشوند زود میفهمم و بلافاصله توبه میکنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا میشوم. تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهان کم میشود و زودتر میتوانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشهی آن بلا را بشناسی.
بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه مینویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه میشود اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. ای پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که براحتی، ریشه مصیبت خود را میدانی که از کدام گناه تو بوده است.
🌷باسم رب المهدی
سلام صبح بخیر
باز هم جمعه و
آرزوی ظهور عشق
ذکر روز جمعه
صد مرتبه 🌺صلوات
اللهم صل علی محمد
وآل محمدوعجل فرجهم
🌹🌷خدایا به برکت صلوات
امام غایبمان رابرسان. "آمین"😘
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
سلام آقا 💚🙏
جمعه است و
با زبان تشنه دنبال تو هستیم
کجا باید بجوییم رد پایت
بیا یابن الحسن جانم فدایت💚🙏
اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج🙏
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
#بابیانتیاامامجوادع💔
زهرِ کاری یک طرف، رقاصه ها از یک طرف
تشنه ای و طالبِ آبی و این ها یک طرف
بر زمین می ریزد آب، آن بی حیا از یک طرف
می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت...
می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف...
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان🥀
#شهادت_امام_جواد(ع)🥀
#تسلیت_باد.🥀
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امام جواد عليه السلام فرمودند
✅سه چيز است كه اگر در كسى باشد سبب خوشنودى خداست:
۱- زياد استغفار كردن
۲- و همنشينى خوب
۳-زياد صدقه دادن
✅و سه چيز است كه هركس دارا باشد پشيمان نمى شود :
۱- پرهيز از عجله و شتاب
۲-مشورت در كارها
توكل بر خدا وقتى تصميم به انجام كارى گرفت.
📚الفصول المهمه
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صلوات خاصه
امام جواد علیه السلام🖤
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برای امام غائبمون وقت بذاریم...
نیازهــــای کاذبِ دنیــا ، ما رو از #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه غافل کرده!
🎙استاد عالی
اللهم عجل لولیک الفرج
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اگر #امام_زمان (عج) بیاد چه اتفاقی میوفته...
💐 #روز_امید
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داستان های #عبرت_آموز (تلنگر آمیز)
الهام شدن ذکر عجیب کِرمی که در دل سنگ بود به حضرت موسی علیه السلام
🎙استاد عالی
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ناگفته هایی از بازی های #نات_کوین و #همستر | حتما نگاه کنید!
👈 #شایعه تا واقعیت حواشی
🎙دکتر محمدی
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
🔆تاييد دين از طرف گنهكار
ابوالفتوح رازى صاحب تفسير روض الجنان ، از علماى برجسته قرن ششم بود و قبرش در صحن حمزه بن موسى (علیه السلام ) در جوار حضرت عبدالعظيم واقع شده است .
نقل شده : وى در شرح اين سخن پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) كه فرمود: انّ اللّه ليويد هذا الدين بالرّجل الفاجر: (بدرستى كه خداوند، اين دين (اسلام ) را (گاهى ) بوسيله آدم فاجر وگنهكار، تاييد مى كند) داستانى از خودش نقل نمود و گفت :
در دوران جوانى ، در مجلسى كه معروف به سراى علاّن بود، مى رفتم ، جمعيت بسيارى به گرد من مى آمدند (و من تدريس مى كردم ) واين مجلس مورد قبول مردم ، و مهم بود.
عده اى به مقام من ، حسد بردند، و در نزد استاندار وقت ، از من سخن چينى و شكايت نمودند، تا مرا با او درگير كنند و در نتيجه او مجلس مرا ممنوع كند.
من هسيايه اى داشتم كه از نزديكان شاه وقت بود، وقتى اين موضوع را شنيد با اينكه ايام عيد بود، و او به رسم خود، سفره بزمى ترتيب داده بود، تا شراب بنوشد، بى دينگ سوار مركب شد و خود را به شاه رساند و به او گفت : اين گونه كه درباره ابوالفتح رازى خبر داده اند، دروغ است و خبر آنها از روى حسادت بوده است ، سپس به منزل من آمد و مرابا احترام به آن مجلس برد و بر منبر براى تدريس نشاند و خود تا آخر در مجلس ماند، به مردم گفتم : اين همانست كه پيامبر (ص ) فرمود: بى گمان خداوند (گاهى ) اين دين را بوسيله مردى فاسق ، تاءييدد مى نمايد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
#داستان_آموزنده
🔆گرايش پنجاه نفر يهودى به اسلام
آنگاه كه امير مؤمنان على (علیه السلام ) زمام امور مسلمانان را به دست گرفت ، در اين ايام روزى در نخيله (سرزمين نزديك كوفه ) بود، پنجاه نفر از يهوديان به محضر آنحضرت رسيده وعرض كردند. ما از كتابهاى خود ديده ايم كه خبر داده اند از سنگى عظيم كه نام هفت نفر از پيامبران در آن نوشته شده وآن سنگ در همين سرزمين است ولى هر چه كاوش كرديم آن را نيافتيم .
امام على (علیه السلام ) همراه آنها از نخيله بيرون آمد و چند قدم راه پيمودند تا به تل ريگى رسيدند، على (علیه السلام ) همانجا توقف كرد وفرمود: آن سنگ زير ريگها است .
يهوديان عرض كردند: ما نمى توانيم آن همه ريگ را برداريم تا آن سنگ را بنگريم .
امام على متوجّه خدا شد واز درگاهش خواست كه آن ريگها رااز روى سنگ بردارد، ناگهان طوفانى وزيد وتمام آن ريگها را به اطراف پراكنده ساخت و در نتيجه ، آن سنگنمايان شد و على (علیه السلام ) به يهوديان فرمود: آن نامها در آن جانب سنگ كه روى زمين قرار گرفته ، ثبت شده است .
آنها با بيل وكلنگى كه همراه داشتند، هر چه در توانشان بود كوشيدند، تا سنگ را به آن سو برگدانند، ولى از عهده اين كار درمانده شدند. در اين وقت امير مؤمنان على (علیه السلام ) به پيش آمد و با دست پرتوان خود، آن سنگ را به جانب ديگر انداخت ، در نتيجه آن سوى كه نام هفت پيامبر، در آن نوشته بود آشكار شد.
يهوديان ديدند در آن ، نام اين پيامبران نوشته شده : نوح و ابراهيم و موسى و داود سليمان و عيسى و محمد على هم السّلام جمع همانجا و هماندم نور حقانيت اسلام بر قبلشان تابيد و شهادتين را به زبان جارى كرده و قبول اسلام نمودند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#پس_از_۳۳_سال...!
🌷پس از گذشت ۲۰ روز از خرابی دستگاه بیل مکانیکی و تعمیر صورت گرفته بر آن، سرانجام در ساعت ۱۰ صبح روز نیمه شعبان با استمداد از امام زمان (ع) از حضرتش عیدی طلب کرده و با نیت کار را آغاز کردیم. راننده بیل مکانیکی ابتدا در مکانی که از قبل تفحص شده بود خاکها را تکان میدهد تا شاید آثاری پیدا شود، سپس بیل را به داخل باتلاقی با آب به عمق دو متر و در فاصله ۱۰۰ متری از اروند فرو میبرد که در همین لحظه پیکر اولین شهید پیدا میشود....
🌷این شهدا در زمان تفحص استخوانهای کامل از پیکر، لباس و تجهیزات کاملی مانند قمقمه پر از آب، مهر و تسبیح و سربند داشتند. وقتی لباس یکی از شهدا را کنار زدیم که بتوانیم پلاک شهید را بیابیم متوجه یک چفیه شدیم که به کف پای این شهید محکم بسته شده و تا زانو به پایین را پوشانده بود که وقتی چفیه را باز کردیم پس از ۳۳ سال لکههای خون این شهید بر روی چفیه وجود داشت.
#راوی: آقای احمد ذلیکانی یکی از افراد فعال و مسئول در جریان تفحص شهدا
#انتخابات
#امام_زمان
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا افرادی مثل آیت الله بهجت ره
در نماز گریه می کردند؟
42.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‹🕌✨›
شفای دوقلو های نابینا در حرم #امام_رضا (ع)
اصلا بلد نیست به کسی نه بگه...
✨✨چند وقتی میشد که همکار شده بودیم…
بچههای کوچولویی که از در پیتزا فروشی رد میشدند با ذوق نگاهش میکردند و لبخند میزدند. "کریمی" صاحب مغازه، میگفت این چهارمین نفریست که برای پوشیدن لباس کلاه قرمزی و ایستادن در مغازه استخدام کرده اما از هیچکدام راضی نبوده، میگفت دل به کار نمیدهند، خوب نمیرقصند و بلد نیستند چطور مشتری را به داخل بکشانند، اما از این یکی راضی بود. با هم استخدام شده بودیم. من پیک موتوری بودم و او عروسک دم مغازه.
یک شب که تعداد سفارشهای بیرونبر کمتر بود، روی موتورم جلوی در مغازه نشسته بودم و در حالی که ساندویچم را گاز میزدم به او نگاه میکردم. تا به حال ندیده بودم که کسی تا اینحد نقشش را خوب بازی کند، با دل و جان میرقصید. هرکسی که از جلوی مغازه رد میشد، با دیدن او چند دقیقهی مکث میکرد و با نگاه به او و رقص و ادا و اطوارش لبخند میزد. خیلیها هم بعد از گفتن جملاتی مثل دمت گرم و خیلی باحالی وارد مغازه میشدند و غذا سفارش میدادند.
آخر شب که کار تمام شده بود، روی چهارپایهی بیرون مغازه نشسته بود، کلهی عروسک را از سرش برداشته بود و سیگار میکشید. سی و پنج ساله بود. این را از روی فرم استخدامی که کنارم پر کرده بود خاطرم است اما موهای جوگندمی و چروکهای کنار چشمش سنش را بیشتر نشان میداد. کنارش نشستم و به شوخی گفتم: خوب میرقصی و نقش باز میکنیا، خدایی اگه جای دیگه میدیدمت فکر میکردم بازیگر مازیگری چیزی هستی. بدون اینکه سرش را بالا بیاورد پُک عمیقی به سیگار زد و گفت: اگه تو هم بچهات مریض بود و پول لازم بودی از منم بهتر میرقصیدی.
خواستم بپرسم بچهاش چندساله است و چه مشکلی دارد که گفت: باید پیوند مغز استخوان بشه که حالش بهتر شه، فقط پنج سالشه.
دلداری دادن بلد نبودم. گفتم: پاشو لباستو عوض کن من میرسونمت. جواب داد: میخوام با همین لباس برم در بیمارستان واسش برقصم، عاشق کلاه قرمزیه، هر شب همین کارو میکنم، از پنجره منو نگاه میکنه و نمیدونه که این بابای بدبختشه که داره قر میده.
آن شب، جلوی پنجرهای که یک بچهی پنج ساله با سری تراشیده از آن به بیرون نگاه میکرد و لبخند میزد، غمانگیزترین رقص زندگیام را دیدم، غمانگیزترین تلاش یک پدر برای خنداندن بچهاش.
چند روز بعد، سفارشها را که تحویل دادم و به مغازه برگشتم، دیدم کلهی کلاه قرمزی را از سرش درآورده و دارد میرود، جوری راه میرفت که انگار کوهی از غم روی دوشش گذاشته بودند، صدایش کردم اما در آن شلوغی نشنید، کریمی گفت: از بیمارستان بهش زنگ زدند گفتند بچهش میخواد ببینتش، اینم واسه ما نشد عروسک، باید به فکر یه کلاه قرمزی دیگه باشم... تو کسیو نمیشناسی؟
و من به او فکر میکردم... به او و به همهی کلاه قرمزیهای قبلی...
🔥
❤️ قوطی خالی کمپوت
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ.
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: «ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ.
ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ.
📚نقل از شهید حسین خرازی
📕 #حکایت_و_داستانهای_زیبا📘
👇👇👇
🌸🌸🌸🌸
@zibastory🌸
@zibastory🌸
🌸🌸🌸🌸
#انتشار_با_شما✅