eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_2789371078.mp3
6.91M
🎙 حسین توکلی_نگام کردی 🎧 ━━━━━━━━━●━━━━━━ ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
1_3109645522.mp3
10.34M
‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
1_3024120009.mp3
3.57M
🔹 آهنگ بی کلام و ملایم «تنهایی» کاری از علی نعمتی رفتن تو پایان این قصه نبود. حالا من با این شهری که اغشته به بوی توست چه کنم! 😢 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
1_3027674269.mp3
5.69M
محمد علیزاده بنام خوش برگشتی ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
تاثیر قرص‌های ضدبارداری بر احساسات تحقیقات جدید نشان می‌دهد زنانی که از قرص‌های ضدبارداری استفاده می‌کنند در تشخیص احساسات دچار مشکل می‌شوند. آنها کمتر می‌توانند احساساتی مانند غرور یا حقارت را که در صورت افراد بروز پیدا می‌کند، تشخیص دهند. مصرف این قرص ها باعث اختلالات چشمگیر در شناخت احساسات زنان می‌شود، به گونه‌ای که این زنان ۱۰ درصد کمتر از سایرین قادر به شناخت احساسات دیگران هستند. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae زنان،تشنه و عاشق تعریف و تمجید توسط شوهرشان هستند به‌ خصوص هنگامی‌که تغییری در آنها به‌وجود آید اگر او موهای بلند و بلوند خود را کوتاه وتیره نموده باید ازطرف شوهرش مورد توجه وتعریف قرارگیرد 👌 ‎‌‌‌‌‌ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ❤️❤️❤️ 💞مشاهده پیام مشکوک در گوشی همسر 🔋 قبل از هر اقدامی از صحت این که همسر شما مخاطب این پیامک بوده مطمئن شوید. با فرض درست بودن ذهنیت شما درباره همسرتان، احساساتی بودن محتوای این پیامک می تواند گویای یک نکته مهم باشد: ✨به این معنی که جای خالی عواطف در رابطه شما و همسرتان احساس می شود.✨ ✅ چاره این است که به دنبال بازسازی روابط عاطفی خود با همسرتان باشید. تلاش هایی که تاکنون داشته اید، کافی نبوده و باید بیشتر به همسرتان توجه کنید. 🔸از علنی شدن این رابطه بادعوا ومرافه بپرهیزید. زیرا خیلی مردها پس از پی بردن رابطه توسط همسرشان مصرتر خواهند شد. 🔸بجای قهر و دعوا و شکایت با تحمل فشار روانی به خود و زندگی تان فکر کنید و عرصه را برای میهمان ناخوانده باز نکنید. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 همسر شما همانی می‌شود که مدام در گوشش می‌خوانید! به صورت مستقیم یا غیر مستقیم! پس همیشه او را 👇 سلطان دل... ❤️ با گذشت.. 💪 مدیر و مدبّر .. 😌 فداکار ☺️ خانواده دوست🍀 مهربان 💓 دست و دل باز 👌 با ایمان 🌹 دوست‌داشتنی ❤️ و ... بنامید. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae گاهی به جای اینکه به شوهرتون بگید دوستت دارم،بگید بهت افتخارمیکنم 👈چون برای مردهااین جمله اثرش ازجمله اولی بیشتره این جمله باساختارشخصیتی یک مردمتناسبه وبه نوعی حس اقتدارروبهش میده ‎کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae چه صفاتی در شخصیت زن ، برای مردان جذاب تر است؟ • احساس خوب به خود داشتن • در اولویت بودن احساسات • خنده رو بودن • لذت بردن از محبت • گوش شنوا داشتن • آراستگی ظاهری کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ‎‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae خانم های باردار حتما در وعده صبحانه عسل بخورید،عسل از عفونت رحم جلوگیری می کند و جذب آهن را تسریع بخشیده و از زایمان زودرس و تولد نوزاد با وزن کم جلوگیری میکند. ‎‌‌‌‌‌ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 🎀سیاست های زنانه🎀👠 میدونی ... ! خیلی خوبه که آدم یه نفرو داشته باشه که بهش افتخار کنه .... دلش بهش قرص باشه که همیشه هست😊 کنارش که راه میری ، سرش رو بالا بگیره و هی خودشو بهش نزدیک کنه تا همه بدونن باهاشه 🤗 دستشو که بگیره دیگه جز خدا از هیچکس نترسه 💙 هر جا که بره مطمئن باشه بهترین و امن ترین پناهگاه دنیا کنارشه بازوشو که میگیری کاملا مردونگیش مشخصه روبروش که میشینی دنیا رو تو چشماش میبینی مهم نیست بقیه خوشبختی رو در چی میبینند ، مهم اینه که تو در کنارش خوشبخت ترینی ❤️ دلیل خوشبختی ام عاشقتم کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ♨️از حدود سن 45 سالگی سال به سال ضعيف تر می شود 🔺ورزش منظم 🔺تناسب اندام 🔺تغذيه ارگانيك 🔺مكمل هاى گياهى 👈تنها فرمول حفظ قواى جنسى مردان در ميانسالى مى باشد. ‎‌‌‌‌ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ✅ حضور یکدیگر را چندین بار در روز جشن بگیرید احوال پرسی های پرهیجان مکالمات تلفنی پرشور دوستت دارم های مکرر آواز خواندن برای یکدیگر عشق بدون قید و شرط قدر دانی و مهربانی ↙️ --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند 💓سیاست_زنان_عاشق یه خانم عاقل هرگز از نیاز جنسی شوهرش برای رسیدن به خواسته هاش سواستفاده نمیکنه چون میدونه اگه حرف معامله بشه پای نفر دیگه که بی توقع تر هست به زندگیش بازمیشه❗️ --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 💕وقتی مخالفت با همسربه نقطه اوج می رسد می توانید بحث و جدال را با یک علامت یا اشاره رمزی که بین خودتان دارید متوقف کنید 💕این علامت می تواند یک حرکت یا یک کلمه خنده دار باشد. ‎‌‌‌‌‌ --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae آدم هایی هستند که شاید کم بگویند "دوستت دارم" یا شاید اصلا به زبان نیاورند دوست داشتنشان را... بهشان خرده نگیرید ! این آدم ها فهمیده‌اند "دوستت دارم" حرمت دارد ، مسئولیت دارد ... ! ولی وقتی به کارهایشان نگاه کنی دوست داشتن واقعی را می فهمی. می فهمی که همه کار می کند تا تو بخندی ، تا تو شاد باشی ... آزارت نمی دهد ، دلت را نمی شکند من این دوست داشتن را می ستایم ... ‎‌‌‌‌‌‌‌‌ --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae به عنوان یک شوهر باید تکیه گاه مطمئن و محکمی برای همسرتان باشید، آرزوی هر زنی این است که شوهرش پشت و پناهش باشد و مانند یک کوه پشت او بایستد. همسرتان باید حس کند که میتواند به شما تکیه کند و شما نیز باید آنقدر جدی و کوشا باشید که ناامیدش نکنید. برای این که همسرتان احساس امنیت و آرامش کند، میتوانید کارهای پیش پا افتاده ای مانند خرید خواربار را انجام دهید یا اجازه بدهید که همسرتان برای مهمانی بعدی تصمیم بگیرد یا برنامه ریزی کند. همچنین اگر صاحب فرزند هستید، در امور مربوط به فرزندان مسئولیت پذیر باشید و همسرتان را در این مورد همراهی کنید. اگر همسرتان به حمایت شما دلگرم باشد، رابطه تان هرگز دچار مشکل نخواهد شد ‎ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae همسرتون رو موقع دعوا شوکه کنید!
این هنرو داشته باشید که نه تنها موقع دعوا جر و بحث نمیکنید بلکه یهو یک حرفی یا یک عکس العملی نشون بدین که خیلی خوشش میاد! مثلا وسط دعوا برید بغلش کنید و بگید تو هرچقدرم منو دعوا کنی من دوست دارم یا مثلا برید یه لیوان آب خنک یا یه بشقاب میوه بیارید و با روی خوش با هم میل کنید و بگید تا تو نخوری منم نمیخورم حالا بیا این میوه رو بخور بعد باهم صحبت میکنیم. اگر هم نمیتونید اینکارهارو انجام بدین فقط سکوت کنید و از جواب دادن به شدت پرهیز کنید. ‎‌‌کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 🌸 به روابط یکدیگر نکنید! اصلا نمیفهمم چرا باید کسی به رابطه ی دوستش حسادت کند یا مثلا دلیل بدبختی خودش را در خوشبختی دیگری پیدا کند! مگر ما چقدر زندگی میکنیم که بخواهیم در کثافتی به نام حسادت غرق شویم؟!! باور کن همه مان خوشبخت میشویم اگر کمی این حسادت را دور بریزیم و نسبت به جایگاهی که داریم و تلاشی که میکنیم خودمان را بسنجیم! اصلا نباید به خودمان این حق را بدهیم که بخواهیم رابطه یا جایگاه کسی را به خاطر اینکه به او حسادت میکنیم خراب کنیم!! البته هیچ کدام از اینها بدون جواب نمیماند یکروز ؛ یکجا ؛ به گردی زمین ایمان می آوریم!. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ­✨ از عشقتون سو ء استفاده نکنید. نزارید عشقی که دوست دارید طرفتون بهتون داشته باشه باعث بشه اون چیزی رو از دست بده و یا بعدا پشیمون بشه. باهاش زیاد در مورد این موضوع حرف بزنید. بیش از خودتون به فکر اون باشید تا به این صورت عشق خودتون رو ثابت کنید. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae یادتونه اون روزای اول ؟ که شوهرتون میخواست بیاد خونتون... اون روزای اول که تاااازه با هم آشنا شده بودید، انقدر باهم داشتید که شاید حتی انگشتتون هم به هم نمیخوردها، ولی قبل از هر سه ساعت میرفتید !🛁 قرار نبود باهم رابطه ای داشته باشیدها، ولی کل بدنتونو میکردید مثل ؛صاف و بدون مو... و صورتتون را هم طوری میکردید که حتی یه دونه موی اضافه هم رو صورتتون نبود، و خلاصه کلی به میرسیدید،💄💅 و کلی وسواس به میدادید تو انتخاب لباستون👗 و و و..... ولی؛؛؛؛؛؛؛ چرا الآن که چندسال از گذشته همه ی این کارها را گذاشتید کنار؟؟ 🔵چتون شده⁉️ چرا انقدر همه چیز براتون شده؟ چرا دیگه براتون مهم نیست که مرتب و تمیز بیاید به شوهرتون؟ یا یادتونه اونموقع ها چقدددر برای اومدنش میکردید؟؟ مدام به ساعت نگاه میکردید... میرفتید درو به روش باز میکردید و یه استقبال گررررم... ولی حالا همسرتون خودش کلیدو میندازه رو در و میاد خونه و شما اصلا انگار نه انگار... یه سلام ...😔 👈گاهی به دوران شیرین برگردیم... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae «فکر» با «فهم» متفاوت است فکر شبیه پر و بال است و فهم چون پرواز کردن چه انسانهایی که فکر دارند اما فهم ندارند همچون مرغانی که پر و بال دارند ، اما توان پرواز را ندارند...!!! کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae درختی می افتد؛ همه متوجه صدای افتادن اش می شوند، اما جنگلی رشد می کند، کسی متوجه نمی شود!! مردم این گونه اند: به رشدت توجه نمی کنند، بلکه به افتادنت توجه می کنند. پس مواظب جای پایت باش! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ✨✨✨✨✨ به این فکرنکنید که چه روزهایی را از دست داده اید به این فکرکنید که ... چه روزهایی را نباید از دست بدهید لحظه های زیبا امروز را با افکار گذشته خراب نکنید.... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae 💕زن اگر شاد باشد قلب خانه می تپد. زن اگر موهایش را شکل دهد ، اگر صورتش را آرایش کند ،اگر لباسهای شاد بپوشد زندگی در خانه جریان پیدا می کند.. ✅زن اگر کودک درونش هنوز شیطنت کند ، اگر شوخی کند ، بخندد ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند 🌀اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد تمام اهل خانه را به غم کشیده است آری زن بودن دشوار است زنان ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند. یادمان نرود قلب خانه باید بتپد 💞مواظب قلب خانه ات باش کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
--❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ✍زندگی یک فیلم خانوادگی نیست، گاهی این‌که توقع داشته باشیم همسرمان مثل شخصیت فلان سریال در هنگام برایمان نامه عاشقانه بنویسد، خیلی اشتباه است. بپذیریم که زندگی واقعی و خصوصیات همسرمان، آن چیزی است که باید با آن زندگی کنیم، نه رویاهای دوران نوجوانی.....! اگر بخواهیم منتظر پیش‌قدم شدن همسرمان بشویم شاید کار از کار بگذرد. اگر زمان دعوا طولانی شد، باید ببینیم در ازای چیزی که به دست می‌آوریم چه چیزی را از دست می‌دهیم. 👈 یادتان باشد شما به‌زودی باهمسرتان می‌کنید، اما تصویری که از او در هنگام ناراحتی در ذهن دیگران می‌سازید، هرگز فراموش نمی‌شود. در زمان و دلخوری با دیگران در مورد همسرتان صحبت نکنید. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae گذشته همسرت را رها كن‼️ گذشته همسرت مثل خاکی می مونه که رو یه قالی کهنه و قدیمی نشسته. اینکه چوب دستت بگیری و هی بکوبی به اون قالی، فقط گرد و خاکشو بلند می کنه و می فرسته ته حلقت و باعث آزار خودت میشه. گذشته و آدم های گذشته رو به حال خودشون بذار، چون اگه قرار بود جایی تو زندگی تو داشته باشن الان پیشت بودن... اما حالا فقط تو انتخاب همسرت هستی... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند --❅ೋ❅♥️♡♥️❅ೋ❅-- https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae دو چیز انسان را نابود میکند: 1-مشغول بودن به گذشته 2-مشغول شدن به دیگران هر کس در گذشته بماند آینده را از دست میدهد و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد نصفی از آسایش و راحتی خود را از دست میدهد بهترین انتقام در زندگی این است: که به راه خود ادامه دهید و اتفاقات بد را فراموش کنید. به هیچکس اجازه ندهید از تماشای رنج شما لذت ببرد. شاد بودن را سرمشق زندگی خود قرار دهید. و مسیر زندگیتان را به زیبایی ترسیم کنید... ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکنیک ساده و کاربردی نخ کردن سوزن با استفاده از یه تیکه کاغذ. ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کادو کردن به روش ژاپنی ها ببینید چقدر حرفه ای کادو می کنند ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
🌱🕊 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃 یک صبر کن و هزار افسوس نخور ! پادشاهی بود که همه چیز داشت، اما بچه نداشت. سال های سال بود که ازدواج کرده بود ، اما خدا به او و همسرش فرزندی نداده بود. پادشاه و زنش از این که بچه نداشتند، خیلی غمگین بودند. این پادشاه، عادل و با انصاف بود. مردم کشورش، دوستش داشتند. به همین دلیل همه دست به دعا برداشتند و از خدا خواستند که به او یک بچه بدهد. خدای مهربان دعای مردم را مستجاب کرد و یک روز خبر در همه جا پیچید و دهان به دهان گشت که خدا به پادشاه یک پسر داده است. همه از شنیدن این خبر خوشحال شدند و خدا را شکر کردند. بیشتر از همه ی مردم، پادشاه و زنش خوشحال بودند در سال هایی که پادشاه بچه نداشت، سرش را به یک راسوی خوشگل گرم می کرد. راسویی که پادشاه داشت، یک حیوان تربیت شده بود هزار جور پشتک و وارو می زد و کمی از غم بی فرزندی پادشاه و زنش کم می کرد. همه فکر می کردند که بعد از به دنیا آمدن پسر پادشاه، او دست از سر راسو بر می دارد و راسو را می فرستد توی جنگل تا بقیه ی عمرش را میان حیوانات جنگلی بگذراند اما این طور نشد. پادشاه باز هم راسو را که یادگار دوران تنهایی اش بود دوست داشت و گاه گاهی خودش را با دیدن بازی های راسو سرگرم می کرد. فرزند پادشاه، دایه و خدمتکار داشت. همه مواظب بودن که او به خوبی رشد کند و بزرگ شود. اما از آنجا که حساب و کتاب آدم ها همیشه درست از آب در نمی آید، یک روز ظهر که دایه های فرزند پادشاه از خستگی خوابشان برده بود، مار بزرگ و خطرناکی از میان باغ قصر پادشاه خزید و خزید تا به پنجره ی اتاق پسر پادشاه رسید. مار، آرام آرام وارد اتاق شد و یک راست رفت به طرف گهواره ی پسر یکی یک دانه ی پادشاه. راسو که همان دور و برها در حال بازی بود، خزیدن مار را دید و پیش از آن که مار به بچه آسیبی بزند، به روی مار پرید. جنگ همیشگی مار و راسو شروع شد. راسو کمر مار را گرفت و آن قدر به این طرف و آن طرف کوبید تا توانست مار را از پا در آورد از صدای جنگ و جدال مار با راسو، خدمتکار مخصوص پسر پادشاه از خواب پرید. چه دید؟ مار مرده را که روی گهواره ی کودک افتاده بود، ندید، اما تا چشمش به راسو افتاد که با دهان خونین از توی گهواره ی بچه بیرون می آید، جیغی کشید و فریاد زد و گفت: «ای وای! راسوی حسود بچه ی پادشاه را خورد!» با داد و فریاد زن خدمتکار، همه به اتاق بچه دویدند و آن ها هم راسو را در حالی که دهانش خون آلود بود، دیدند. پادشاه هم با خشم و غضب از راه رسید، داد و فریادها و گریه و زاری ها را که دید و شنید، شمشیر کشید و راسوی بیچاره را به دو نیم کرد. بعد هم در حالی که مثل همسرش به سرش می زد و گریه می کرد، به سر گهواره ی فرزندش رفت. همه ی اطرافیان پادشاه هم گریه کنان به طرف گهواره رفتند. چه دیدند؟ چیزی که باور نمی کردند. بچه زنده بود و می خندید. ماری تکه پاره شده هم روی او افتاد بود. همه انگشت به دهان و حیرت زده ماندند و فهمیدند که راسو نه تنها حسودی نکرده، بلکه جانش را به خطر انداخته است تا بچه ی بی گناه را از نیش مار نجات بدهد. پادشاه از این که بدون جست و جو و پرسش، جان دوست دوران تنهایی اش را گرفته بود، غمگین و پشیمان شد. ولی چه فایده که پشیمانی سودی نداشت و راسوی باوفا را زنده نمی کرد. از آن روز به بعد، پادشاه برای از دست دادن راسو افسوس می خورد و به اطرافیانش می گفت : «یک صبر کن و هزار افسوس مخور.» 🍃 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 #رمان_واقعی_مفهومی_
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت باز به یاد پدر مى افتى.... مگر سال از پدر گذشته است؟ پدر از آن و کوچک، بر تمام اسلام حکم مى راند... و اینان فقط براى بر چه اى بنا کرده اند؟! از این پس هر چه ظلم و ستم بر سر مردم جهان مى رود، باعث و بانى اش همان است. ✨اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلک.✨ را پیش از کاروان به دارالاماره رسانده اند و در پیش روى نهاده اند.... ابن زیاد با و تبختر بر تخت تکیه زده است و با که در دست دارد، بر و حسین مى زند، و قیحانه مى خندد و مى گوید: _✨چه زود پیر شدى حسین ! امروز تلافى روز بدر! و تو با خودت فکر مى کنى که آیا روزى سخت تر از امروز در عالم هست؟ مى فهمى که این صحنه را تدارك دیده اند تا به هنگام ورود شما، تتمه و جلالتان را هم فرو بریزند.... در میان حضار، چشمت به صحابى پیامبر مى افتد... با ریش و مو و ابرویى سپید و اندامى نحیف و تکیده . در دلت به او مى گویى : _✨تو چرا این صحنه را تاب مى آورى زید بن ارقم ؟ ، ناگهان از جا بلند مى شود و با لرزشى در صدا فریاد مى زند: _نکن ابن زیاد! چوب را از این لب و دندان بردار. به خدا که من بارها و بارها شاهد بوسه پیامبر بر این لب و دندان بوده ام. و گریه امانش را مى برد. ابن زیاد مى گوید: _خدا گریه ات را زیاد کند. براى این فتح الهى گریه مى کنى؟ اگر پیر و خرفت نبودى ، حتم گردنت را مى زدم. زید در میان گریه پاسخ مى دهد: _پس بگذار با بیان حدیث دیگرى خشمت را افزون کنم: '''من به چشم خودم دیدم که پیامبر نشسته بود، را بر پاى و را بر پاى نشانده بود، دو دست بر سر آن دو نهاده بود و به خدا عرضه مى داشت : (خدایا! این دو و مومنان صالح را به دست تو مى سپارم.) ببین ابن زیاد! که با امانت رسول خدا چه مى کنى ؟! و منتظر پاسخ نمى ماند.... به ابن زیاد پشت مى کند و راه خروج پیش مى گیرد و در حالیکه از و آرام آرام قدم بر مى دارد، زیر لب به حضار مجلس مى گوید: _از امروز دیگر دیگرانید. فرزند فاطمه را کشتید و زاده مرجانه را امیر خود کردید. او کسى است که خوبانتان را و بدانتان را به مى گیرد. بدبخت کسى که به این و تن مى دهد. یکى به دیگرى مى گوید: _اگر شنیده باشد ابن زیاد این کلام را، سر بر تن زید باقى نمى ماند. ابن زیاد با اعتراض زید به هم مى ریزد... و ابن زیاد به نقشه هاى دیگر خود فکر مى کند. تو را براى نشستن انتخاب مى کنى و مى نشینى. زنان دیگر به دورت حلقه مى زنند و تو را چون در میان مى گیرند. در نزدیکى تو و بقیه نیز در اطراف شما مى نشینند. ابن زیاد چشم مى گرداند و نگاهش بر روى تو متوقف مى ماند.... با لحنى سرشار از تبختر و مى پرسد: _آن زن ناشناس کیست ؟ کسى پاسخ نمى دهد. دوباره مى پرسد... ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت دوباره مى پرسد. باز هم پاسخى نمى شنود.... خشمگین فریاد مى زند: _گفتم آن زن ناشناس کیست ؟ یکى مى گوید: _زینب ، دختر على بن ابیطالب. برقى در نگاه مى دود. رو مى کند به تو و با تمسخر و تحقیر مى گوید: _خدا را شکر که شما را رسوا ساخت و افسانه دروغینتان را فاش کرد. تو با و که وصل به ، پاسخ مى دهى: _✨خدا را شکر که ما را به محمد، و بخشید و از هر و ساخت. آنکه مى شود، است و آنکه فاش مى شود است و اینها به ، ما نیستیم. ابن زیاد از این پاسخ و غیر منتظره جا مى خورد و لحظه اى مى ماند... نمى تواند را در ، بر خود کند.... نگاه حیرتزده حضار نیز او را براى حمله اى دیگر تحریک مى کند. این ضربه باید به گونه اى باشد که جز و پاسخى به میدان نیاورد. _چگونه دیدى کار خدا را با برادرت حسین ؟! و تو محکم و استوار پاسخ مى دهى : _✨ما راءیت الا جمیلا. جز خوبى و زیبایى هیچ ندیدم. و ادامه مى دهى : _✨اینان قومى بودند که خداوند، را برایشان رقم زده بود. پس به سوى خویش شتافتند. به زودى تو را و آنان را مى کند و در آنجا به مى نشیند. و اما اى ابن زیاد! گران و محکمه اى پیش روى توست. که براى آن روز پاسخى تدارك ببینى. و چه پاسخى مى توانى داشت ؟! ببین که در آن روز، شکست و پیروزى از آن کیست.... مادرت به عزایت بنشیند اى زاده مرجانه! ابن زیاد از این ضربه به خود مى پیچد،... به زمین مى خورد و ناى برخاستن در خود نمى بیند. تنها راهى که ، به ذهنش مى رسد، این است که جلاد را صدا کند تا در جا سر این حریف شکست ناپذیر را از تن جدا کند. که کشتن یک را بیش از ننگ این مى شمرد و جنس این ننگ را بیش از ابن زیاد مى فهمد، به او تذکر مى دهد که دست از این تصمیم بردارد.... اما ابن زیاد و شده است ، باید کارى کند و چیزى بگوید که این شکست را بپوشاند... رو مى کند به حضرت و مى گوید: _تو کیستى ؟ امام پاسخ مى دهد: _✨من على فرزند حسینم. ابن زیاد مى گوید: _مگر على فرزند حسین را خدا نکشت ؟ امام مى فرماید: _✨من برادرى به همین نام داشتم که... مردم! او را کشتند؟ ابن زیاد مى گوید: _نه ، خدا او را کشت. امام به از ، این بحث را فیصله مى دهد: _✨الله یتوفى الانفس حین موتها(27) خداوند هنگام مرگ ، جان انسانها را مى گیرد. ابن زیاد برافروخته مى شود، فریاد مى زند: _تو با این حال هم جرات و جسارت به خرج مى دهى و با من محاجّه مى کنى؟ و احساس مى کند که تلافى شکست در میدان تو را هم یکجا به سر او در بیاورد. فریاد مى زند: _ببرید و گردنش را بزنید. پیش از آنکه ماموران پا پیش بگذارند،... از جا کنده مى شوى ، دستهایت را چون بر سر سجاده مى گیرى... ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت می گیرى و بر سر ابن زیاد فریاد مى کشى : _✨ خونهایى که از ما ریخته اى. به خدا قسم که براى کشتن او باید از روى بگذرید. ابن زیاد به اطرافیان خود مى گوید: _ از این محبت خویشاوندى! به خدا قسم که به راستى حاضر است را فداى او کند. سجاد به تو مى گوید: _✨آرام باش عمه جان! بگذار من با او سخن بگویم. و بر سر ابن زیاد فریاد مى کشد: _ابن زیاد! مرا از قتل مى ترسانى؟! تو هنوز اى که کشته شدن ما و شهادت خاندان ماست ؟! ابن زیاد از این کلام برخود مى لرزد. رو مى کند به ماموران و مى گوید: _رهایش کنید. بیمارى اش او را از پا در خواهد آورد. و فریاد مى زند: _ببریدشان. همه شان را ببرید. و با خود فکر مى کند: _کاش وارد این جنگ نمى شدم . هیچ چیز جز و بر جا نماند... شما را اى کنار سکنى مى دهند تا فردا راهى کنند و تا صبح ، هیچ کس سراغى از شما نمى گیرد، مگر و چشیدگان. آنهمه مردمى که در بازار کوفه مى زدند.... و و مى کردند؟! چه شهر است ! 🏴پرتو پانزدهم🏴 پشت سر، فریبگاه فتنه خیز کوفه است و پیش رو، شهر شوم .... پشت سر، خستگى و فرسودگى است و پیش رو التهاب و ... کاش کوفه، نقطه ختم مصیبت بود... کاش شهرى به نام شام در عالم نبود. کاش در بین کوفه و شام ، منزلى به نام نبود و در این منزل از مرکب فرو نمى افتاد. کاش منزل'' '' ى درنزدیکى شام نبود و از اهل بیت ، به ضرب ماموران ، کودکش نمى شد.... کاش در بین کوفه و شام قریه اى به نام '' '' نبود و اهالى و ماموران ، شب را تا صبح با و و و و نوشیدن ، آتش به دل کاروان نمى زدند. کاش منزل '' '' ى در کار نبود و از مرکب نمى افتاد و زیر شتران نمى رفت و با جگر تو را نمی گداخت.... کاش راه اینقدر طولانى نبود.... کاش هوا اینقدر گرم نبود، کاش در منازل بین راه ، دشمن ، شما را در ضل آفتاب ، رها نمى کرد... تا تو ناگزیر شوى بیمار را در زیر بخوابانى و کنار بسترش بریزى و بگویى : _✨چه دشوار است بر من ، دیدن این حال و روز تو. کاش سهم هر کدام از اسیران در شبانه روز نبود... تا تو ناگزیر نشوى نانهایت را به ببخشى و از فرط و ، نماز شبت را بخوانى. و باز همه این مصائب، قابل تحمل بود اگر شهرى به نام شام در عالم نمى بود.... اى که زمانى مرکز حکومت پدرت بوده است ، جان تو را به آتش کشید،... با تو چه خواهد کرد!؟ ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت با تو چه خواهد کرد!؟ ''شام '' ى که از مقر حکومت بنى امیه بوده است... و بر تمام منابر، هر صبح و ظهر و شام ، على خطبه خوانده اند و به او گفته اند، ''شام '' ى که دست پرورده و اند،... ''شامى '' ى که اش را به با بسته اند، با تو چه خواهد کرد؟! چهار ساعت، این کاروان و و را بر '' دروازه جیران'' نگاه مى دارند... تا شهر را براى این پیروزى بزرگ مهیا کنند.... به نحوى که دروازه از این پس به خاطر این معطلى چند ساعته ، '' '' نام مى گیرد. پیش از رسیدن به شام ، تو خودت را به مى رسانى و مى گویى : _✨بیا و یک در بکن. شمر مى گوید: _باشد، هر خواهشى که کنى برآورده است. با تعجب و تردید مى گویى : _✨نگاه نامحرمان، دختران و زنان آل الله را آزار مى دهد. ما را از دروازه اى وارد شام کن که باشد و چشمهاى کمترى نگران کاروان شود. شمر مى زند و مى گوید: _عجب ! نگاهها آزارتان مى دهد. پس از دروازه شهر وارد مى شویم ؛ جیران! و براى اینکه دلت را بیشتر بسوزاند، اضافه مى کند: _یک خاصیت دیگر هم این دروازه دارد. اش با دارالاماره بیشتر است و در شهر مى توانند کنند. کاروان در ایستاده است... و تو به و کودکانى مشغولى... که زنى پرس و جو کنان خودش را به تو مى رساند، پسر جوانى که همراه اوست ، کمى دورتر مى ایستد... و زن که به کنیزان مى ماند، به تو سلام مى کند و مى گوید: _من اسمم '' زینبه'' است. آمده ام براى خانمم خبر ببرم . شهر شلوغ است و ما نمى دانیم چرا. گفتند کاروانى از اسرا در راه است. آمده ام بپرسم که شما کیستید و در کدام جنگ اسیر شده اید. تو سؤ ال مى کنى: _✨خانم شما کیست ؟ کنیز مى گوید: _اسمش؛ است از طایفه بنى هاشم. و به جوان اشاره مى کند: _آن جوان هم پسر اوست. اسمش است سعد، قدرى نزدیکتر مى آید تا حرفها را بهتر بشنود. تو مى گویى : _✨حمیده را مى شناسم. سلام مرا به او برسان و بگو من زینبم، دختر امیرالمؤمنین، على بن ابیطالب. و آن سرها که بر نیزه است ، سر برادران و برادرزادگان و عزیزان من است . بگو که... پیش از آنکه کلام تو به پایان برسد،... کنیز از شنیدن خبر، بى هوش بر زمین مى افتد. سر بلند مى کنى، جوان را مى بینى که و مى گریزد. به زحمت از مرکب فرود مى آیى... ادامه دارد
🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. 🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور 🌴 🐎 🌴قسمت به زحمت از مرکب فرود مى آیى و را به مى گیرى . کنیز انگار سالهاست که مرده است.... مصیبتى براى کاروانى که قوت دائمى اش مصیبت شده است. صداى فریاد و شیون ، توجهت را جلب مى کند.... را مى بینى ، با سر و پاى برهنه که افتان و خیزان پیش مى آید،... مى افتد، برمى خیزد، شیون مى کند، چنگ بر صورت مى زند و خاك بر سر مى پاشد.نزدیکتر که مى آید، مى بینى است.... خبر، او را از جا است و با به اینجا کشانده است. سر کنیز را زمین مى گذارى و به استقبال او مى شتابى تا مگر سر و رویش را .... که خود، و است با تکه پارچه هایى در دست به دنبال او مى دود.... براى اینکه را در بگیرى و دهى ، ،... اما زن پیش از آنکه آغوش تو را درك کند اى مى کشد و بر مى افتد.... مى نشینى و سر و شانه هایش را بلند مى کنى ، را برسرش مى افکنى و در مى گیرى.... و به درمى یابى که هم الان از بدنش مفارقت کرده است،... اگر چه از صورتش خون تازه مى چکد... و اگر چه و صورتش در زیر ناخنهاى خون آلودش رخ مى نماید... و اگر چه اشکبارش به تو خیره مانده است. سعد و پیش پایت زانو مى زند و نمى داند که بر شما گریه کند یا . ، حتى مجال بر سر را به تو نمى دهند. ، کاروان را راه مى اندازند و به سمت دروازه، پیش مى برند.... از ورود به شام ، صداى ، و و و ، به کاروان مى آید.... . و در کوچه و خیابان به و مشغولند.... 👈 ....👉 دختران و زنان ، در مى چرخند.... پارچه هاى و هاى دیبا، همه دیوارهاى شهررا پر کرده است.... هر که با هر چه توانسته ، کوچه و محله و خیابان را بسته است. جا به جا شدن افراشته اند... و قدم به قدم ، بر سر مردم مى پاشند. همه این به خاطر یک لشگر چندین هزار نفرى بر یک سپاه کوچک صد و چند نفرى است؟! ... همه این ساز و دهلها و بوق و کرناها براى اسیر گرفتن یک مرد بیمار و هشتاد زن و کودك داغدیده و رنج کشیده و بى پناه است!؟ آرى آنکه در به دست سپاه کشته شد، مخلوق روى زمین بود... و همه عالم و آدم در ارزش با او برابرى نمى کرد... و این و بود.... ولى مردمى که به پایکوبى و دست افشانى مشغولند که این چیزها را . آرى، تمام و و و و پهنه گیتى با از این کاروان ، برابرى نمى کند... و این کاروان به معنا بیش از تمام جهان است. اما این عروسکان دست آموز که دنبال اى براى و بى خبرى مى گردند که این حرفها را نمى فهمند. که قدرى از این حرفها را مى فهمد و از مشاهده این وضع ، حیرت کرده است ، مراقب و هراسناك ، خودش را به تو مى رساند و مى گوید: _قصه از چه قرار است ؟ شما که از چنان منزلتى برخوردارید، به چنین ذلتى چرا تن داده اید؟ چرا خدا به چنین حال و روزى براى شما رضایت داده است ؟! تو به او مى گویى : _✨به آسمان نگاه کن! نگاه مى کند... و تو پرده اى از پرده ها را برایش کنار مى زنى... در آسمان تا چشم کار مى کند، لشکر و سپاه و عده و عده است... که همه چشم انتظار یک اشارت صف کشیده اند..... غلغله اى است در آسمان و لشگرى به حجم جهان ، داوطلب یاورى شما خاندان ، گشته اند.... مرد، این و و ، زانو مى زند... ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا