فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَن
🖤🥀عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الزَّكِيَّ الرَّاشِدَ
دهمین رهبر دین را صلوات
حافظِ شرع مبین را صلوات
کوکبِ پر اثر ملک وجود
هادیِ اهلِ زمین را صلوات
🖤🥀اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🖤🥀وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
🖤🥀شهادت مظلومانه امام هادی
🖤🥀علیه السلام تسلیت باد
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯دهمین حجت و امام سلام
🖤به دل خسته ات سلام سلام
🕯به حریم غریب سامره ات
🖤از دل شیعه مستدام سلام
🕯شهادت جانگداز امام
🖤علی النقی الهادی تسليت باد
💠 گوش دادن به سابلیمینال
⁉️ سؤال:
آیا گوش دادن به سابلیمینال در صورتى که از منبع معتبر باشد از لحاظ شرعى اشکال دارد؟
✍️ پاسخ:
🔹 اقدام برای ایجاد تغییرات در ذهن، نوع نگرش و... فی نفسه اشکالی ندارد ولی باید توجه داشت که در این زمینه لازم است از هر عمل حرام و دارای مفسده پرهیز شود؛ مثلا باید از گوش دادن به موسیقی حرام اجتناب شود و انجام این کار نباید موجب ترویج امور باطل و ضد اسلامی گردد.
-----------
🔷 هر موسیقى که انسان را از خداوند متعال و معنویات و فضائل اخلاقى دور نموده و به سمت بىبندوبارى، بیهودگى و گناه سوق دهد، موسیقى حرام محسوب مى شود.
🔹 سابلیمینال نوعی پیام پنهان برای ضمیرناخودآگاه است که بدون اینکه انسان متوجه آن باشد روی ذهن تاثیر میگذارد.
📚 پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای
📎 #احکام_موسیقی
🖇 لینک مطلب:
https://btid.org/fa/news/262403
💠 نذر زن از پول خودش
⁉️ سؤال:
حکم شرعی نذر زن بدون اذن شوهر چیست؟
✍️ پاسخ:
🔹 آیتالله خامنهای: اگر زن به همراه شوهرش باشد، نذر زن بدون اذن شوهر، اگر چه در مورد اموال زن باشد بنابر احتیاط واجب باطل است، البته معنی آن این نیست که زن در اموال خودش اجازه تصرف ندارد بلکه بدین معناست که نذر او واجب الوفاء نیست.
نکته: منظور از همراه شوهر باشد دسترسی به اذن اوست.
🔸 آیتالله مکارم: نذر زن اگر مزاحم حقوق شوهر باشد بى اجازه او باطل است و اگر مزاحم نباشد احتیاط مستحب آن است که با اجازه او باشد.
🔹آیتالله سیستانی: در صحت نذر مالی زن بدون اجازه شوهر، در غیر حج، زکات، صدقه، احسان بر والدین و صله رحم، اشکال است.
📚 پینوشت:
رساله آموزشی آیتالله خامنهای ج 2 ، ص273 و 274 / منهاج آیتالله سیستانی م 706 / توضیحالمسائل آیتالله مکارم، مساله 2277
📎 #احکام_نذر
📎 #نذر
🖇 لینک مطلب:
https://btid.org/fa/news/263866
#قسمت_چهل_و_یک داستان به سوی خوشبختی ❣
جوجه مواد فروش
.
هنوز از مدرسه زیاد دور نشده بودیم که چشمم به چند تا جوون هجده، نوزده ساله خورد … با همون نگاه اول فهمیدم واسطه #مواد دبیرستانی هستن …
زدم بغل و بهش گفتم پیاده شو … رفتیم جلو … .
- هی، شما جوجه مواد فروش ها … .
با ژست خاصی اومدن جلو …
جوجه مواد فروش؟ … با ما بودی خوشگله؟ …
- از بچه های #جیسون هستید یا #وانر ؟ … .
یه تکانی به خودش داد … با حالت خاصی سرش رو آورد جلو و گفت … به تو چه؟ … .
جمله اش تمام نشده بود، لگدم رو بلند کردم و کوبیدم وسط سینه اش … نقش زمین شد …
دومی چاقو کشید … منم اسلحه رو از سر کمرم کشیدم … .
- هی مرد … هی … آروم باش …
خودت رو کنترل کن … ما از بچه های #وانر هستیم … .
همین طور که از پشت، یقه #احد محکم توی دستم بود … کشیدمش جلو …
تازه متوجهش شدن … به #وانر بگید #استنلی_بوگان سلام رسوند … گفت
اگر ببینم یا بفهمم هر جای این شهر، هر کسی، حتی از یه گروه دیگه … به این احمق مواد فروخته باشه … من همون شب، اول از همه دخل تو رو میارم …
#قسمت_چهل_و_دوم
نمی کشمت
.
سوار ماشین که شدیم، زل زده بود به من … .
- به چی زل زدی؟ …
- جمله ای که چند لحظه قبل گفتی …
یعنی قصد کشتن من رو نداری؟ … .
محکم و با عصبانیت بهش چشم غره رفتم…
من هرچی باشم و هر کار کرده باشم تا حالا کسی رو نکشتم …
تا مجبور هم نشم نمی کشم …
تو هم اگر می خوای صحیح و سالم برگردی و آدم دیگه ای هم آسیب نبینه بهتره هر چی میگم گوش کنی …
و الا هیچی رو تضمین نمی کنم… حتی زنده برگشتن تو رو … .
بردمش کافه … .
- من لیموناد می خورم … تو چی می خوری؟ …
یه نگاه بهش انداختم و گفتم …
فکر #الکل رو از سرت بیرون کن …
هم زیر سن قانونی هستی؛ هم باید تا آخر، کل هوش و حواست پیش من باشه …
منتظر بودم و به ساعتم نگاه می کردم که سر و کله شون پیدا شد … ای ول استنلی، زمان بندیت عین همیشه عالیه…
پاشون رو که گذاشتن داخل، نفسش برید … رنگش شد عین گچ … سرم رو بردم نزدکیش … به نفعته کنارم بمونی و جم نخوری بچه … یکی مردونه روی شونه اش زدم و بلند شدم …
یکی یکی از در کافه میومدن تو … .
- هی بچه ها ببینید کی اینجاست؟ … چطوری مرد؟ … .
یکی از گنگ های موتور سواری بود که با هم ارتباط داشتیم …
#قسمت_چهل_و_سوم
قول شرف
تمام مدتی که ما با هم حرف می زدیم عین جوجه ها که به مادرشون می چسبن … چسبیده بود به من …
- هی استنلی، این بچه کیه دنبالت خودت راه انداختی؟ … پرستار کودک شدی؟ … .
و همه زدن زیر خنده … یکی شون یه قدم رفت سمتش … خودش رو جمع کرد و کشید سمت من … .
- اوه … چه سوسول و پاستوریزه است … اینو از کجای شهر آوردی ؟ … .
- امانته بچه ها … سر به سرش نزارید …
قول شرف دادم سالم برگردونمش …
تمام تیکه هاش، سر هم …
همه دوباره خندیدن … باشه، مرد …
قول تو قول ماست … اونم از #احد دور شد … .
از کافه که اومدیم بیرون … خودش با عجله پرید توی ماشین… می شد صدای نفس نفس زدنش رو شنید … .
- اینها یکی از گنگ های بزرگ موتورسوارن
… اون قدر قوی هستن که پلیسم جرات نمی کنه بره سمت شون …
البته زیاد دست به اسلحه نمیشن …
یعنی کسی جرات نمی کنه باهاشون در بیوفته … این 60 تا رو هم که دیدی رده بالاهاشون بودن …
- منظورت چی بود؟ … یه تیکه، سر هم …
سوالش از سر ترس شدید بود … جوابش رو ندادم …
جوابش اصلا چیزی نبود که اون بچه نازپرورده توان تحملش رو داشته باشه …
#قسمت_چهل_و_چهارم
مسیر آتش
مقصد دوم مون یکی از مراکز موادی بود که قبلا پیش شون بودم … .
اونجا هم اوضاع و احوالش فرق چندانی با جای قبلی نداشت…
چشم هاش می لرزید … اگر یه تلنگر بهش می زدی گریه اش در میومد …
جایی بودیم که اگر کسی سرمون رو هم می برید یه نفرم نبود به دادمون برسه …
تنها چیزی که توی محاسبتم درست از آب در نیومد … درگیری توی مسیر برگشت بود … .
درگیری مسلحانه بود … با سرعت، دنده عقب گرفتم … توی همون حالت ویراژ می دادم و سر ماشین رو توی یه حرکت چرخوندم اما از بد بیاری … همزمان یکی از ماشین هاشون از تقاطع چرخید سمت ما و ماشین بین ماشین ها قفل شد … .
اسلحه رو کشیدم و از ماشین پریدم پایین … شوکه شده بود و کپ کرده بود …
سریع چرخیدم سمتش … در ماشین رو باز کردم و کشیدمش بیرون … پشت گردنش رو گرفتم … سرش رو کشیدم پایین و حائلش شدم تیر نخوره … سریع از بین ماشین ها ردش کردم و دور شدیم …
از شوک که در اومد، تمام شب رو بالا میاورد …
براش داروی ضد تهوع خریدم … روی تخت متل ولو شده بود …
روی تخت دیگه نشسته بودم و نگاهش می کردم … مراقب بودم حالش بدتر نشه … حالش افتضاح بود … خیس عرق شده بود …
دستم رو بردم سمت پیشونیش با عصبانیت زدش کنار … نیم خیز شد سمتم … توی چشم هام زل زد و بریده بریده گفت … چرا با من اینطوری می کنی؟ … .
یهو کنترلش رو از دست داد و حمله کرد سمت من …