🔴 #فرمول_شیفته_کردن_زن
💠 آقایان اگر میخواهید همسرتان #شیفته شما شود دنبال #بهانه برای تعریف کردن از او باشید:
💠از ظاهرش
💠از جملاتش
💠از نگاهش
💠از دست پختش
💠از رفتارش
💠از هنرش و ...
💠 از لحاظ روانشناسی تعریف و تمجید از #زن به او آرامش داده و او را برای #مهربانی کردن و عشقورزی با همسر شارژ خواهد کرد.
🌸☘🌸☘🌸☘
#سؤالات_شما
سلام. اگه کسی حج بهش واجب باشه و فیش مکه هم داشته باشه؛ اما بهخاطر کارهای عربستان، بخواد مکهش رو عقب بندازه تا ایشالا آلسعود سرنگون بشه، گناه کرده؟
#پاسخ
ــــــــــــــــ
🌺 سلام علیکم 🌺
این #بهانه درست نیست ❌ و باید وقتی شرایط عمومی فراهمه، به همراه بقیه حجاج برای انجامدادن حج #عازم_بشه.
یا ابا صالح:
📲 کانال زلال احکام
@zoolaleahkam
سوالات شرعی خود را به ایدی ما بفرستید👇
@talabehpasokhgo9⚜️
🌿☁️⃟🌸჻﷽࿐
بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شم و اولین چیزی هم که دلم میخواست بخرم یه یخچال برای ننه نخودی بود...
👵ننه نخودی پیرزنِ #تنهای محل ما بود که هیچ وقت بچهدار نشده بود...
میگفتند در جوانی شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود میریخت و فال میگرفت؛ پیر که شد، دیگه نخود برای کسی نریخت اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش.
زمستان و تابستان آب یخ میخورد ولی یخچال نداشت.🍶
🧊 ننه، شبها میآمد درِ خانه ما و یک قالب بزرگ یخ میگرفت.
🥣توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه ننه نخودی" بود.
ننه با خانه ما ندار بود.😌
درِ خانه اگر باز بود، بدون در زدن میآمد تو،و اگر سرِ شام بودیم یه بشقاب هم میآوردیم برای او.🍽
ننه با بابا رفیق بود!
برایش شالگردن و جوراب پشمی میبافت و در حین صحبت با پدر توی هر جملهاش یک "#پسرم" میگفت.
🌒یک شب تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ ننه ، پرده را کنار زد و وارد حیاط شد.
بچه فامیل که از دیدن یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود جیغ زد و گریه کرد.😰
ننه بهش آبنبات🍭 داد ولی نگرفت و بیشتر جیغ زد.😱
بچه را آرام کردیم و کاسه ننه نخودی را از جایخی برایش آوردیم.🥣🧊
بابا وقتی قالب یخ را توی زنبیل ننه انداخت آرام بهش گفت:🧺"ننه! از این به بعد در بزن!"🚪
ننه #مکث کرد و به بابا #نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد #بیحرف رفت...
بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد.
🥣کاسه ننه نخودی مدتها توی جایخی یخچال مان ماند و روی یخاش یک لایه برفک نشسته بود..🌗یک شب، کاسه را برداشتم و با بابا رفتیم درِ خانهی ننه...
در را باز کرد. به بابا نگاه کرد.
گفت: "دیگه آبِ یخ نمیخورم، #پسرم!"
قهر نکرده بود ولی نگاهش به بابا #غریبه شده بود.
او توی خانه ما کاسه🥣 داشت، بشقاب🍽 داشت و یک "پسر".👱♂️
🛡یک در، یک درِ آهنی ناقابل، یک در نزدن و حرف پدر....
👩🦳ننه را برد به #دنیایتنهاییخودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده!
😔ننه نخودی یک روز داغ تابستان از #دنیا رفت...
⚰️توی تشییع جنازهاش کاسۀ یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک #پسرِمادرمرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد.😭
✍️ یک حرف، یک نگاه، یک عکس العمل... چقدر آثار تلخی به همراه دارد....
کاسه یخ؛ انگار #بهانه عشق و مهربانی بود...
‼️خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی هزار بار برفک گرفت و شکست و خورد شد و دیده نشد...
👌حواسمان به یکدیگر باشد.
🌀در پیچ و خم این روزگار، هوای #دل همدیگر را داشته باشیم و محبت و مهربانی را به بوته فراموشی نسپاریم.
نگذاریم #گلمحبت، پشت در نامهربانی پژمرده شود...
یکدیگر را #صمیمانه دوست بداریم...
چون عمر و زندگی اون چیزی که فکر می کنیم نیست و خیلی کوتاه است...