🔖مهمان ویژهی اعتکاف
✍️آمنه عسکری منفرد
مادر در سجاده بود که باصدای دختر بهخودآمد. «مامان زود بیایید! این دخترها را ببینید! رفتند پیش آقا جشن تکلیف گرفتند خوش به حالشون!...کاش من هم بین آنها بودم!...» مادر که اشک در چشمانش حلقه زده بود، وقتی شوق و حسرت آمیخته با اشک را در چشمان ریحانه دید، گفت: «انشاالله تو جزء معتکفین میشوی. آنجا از خدا بخواه زیارت روی ماه آقا روزی ما هم بشود.»
یک هفته بود که منتظر خبر بودند. قرار بود از طرف مسئول فرهنگی حوزه به آنها خبر دهند که آیا ریحانه، واجد شرایط حضور در این مراسم هست یا نه. مادرش نذر امام جواد کرده بود، حالا که دخترش این همه مشتاق حضور است، شرایط برای حضورش فراهم شود. بالاخره دو روز مانده به شروع مهمانی، مسئول حوزه برای آخرین بار تماس گرفت و اعلام کرد متاسفیم، دختر شما ۱۲ سال دارد و برنامه های فرهنگی اعتکاف ما برای دختران نوجوان و جوان ۱۴ تا ۲۰ سال برنامهریزی شده. دختران مشتاق ۱۲سالهی زیادی مراجعه کردند و ما همهی تلاش خودمان را کردیم اما متاسفانه... »
مادر درحالیکه فکرمیکرد چطور به ریحانه خبردهد، در قلبش خدا را شکرمیکرد که دختران همسن وسال ریحانه، اینقدر از اعتکاف امسال استقبال کردند. این نشانهی روشنی از پررنگ بودن حضور پروردگار در قلب نوجوانانی بود که به تازگی طعم بندگی را چشیدهبودند. اما در دلش هم ناراحت بود که این فرصت ناب نصیب ریحانه نشده. او دیده بود که دختر نوجوانش چطور خودش را برای حضور در این برنامه آماده کرده، به دنبال همسفر امین برای حضور در این سفر پربرکت بوده، اما حالا نمیتوانست در مهمانی خانهی خدا حاضر شود.
شب شد و ریحانه که طاقتش تمام شده بود، با هیجان و اضطراب از مادر پرسید: «چه شد؟ آیا می توانم در اعتکاف شرکت کنم؟» مادر دخترش را در آغوش کشید و با ناراحتی جواب داد: «دختر گلم انشالله سال آینده. ظاهرا ظرفیت خالی باقی نمانده تا بتوانند از دخترانه ۱۲ ساله هم پذیرایی کنند چون قرار بود برای شما برنامه های ویژهای تدارک ببینند، اما ظاهرا شرایط مهیا نشده.» برای لحظهای هر دو سکوت کردند.مادر میدانست که چقدر فرشته کوچک خانه ناراحت شده اما کاری از دستش برنمیآمد.
برای شب میلاد امام علی (ع) در خانه مهمان داشتند. همهی وسایل پذیرایی رو آماده کردهبودند، اما هر دو بدون اینکه با هم از اعتکاف صحبتی کنند، به فکر سعادتی بودند که از ریحانه سلب شدهبود. جمعه شب وقتی مهمانی تمام شد، ریحانه سراغ گوشی رفت تا سرگرم شود. یکدفعه صدای شادیاش بلند شد: «مامان ! مسجدالرضای محل خودمان، برای دختران ۱۲ تا ۱۸سال اعتکاف گذاشته. ای کاش اینجا ثبتنام کرده بودیم.» مادر بلافاصله با مسئول بسیج تماس گرفت و شرایط را توضیح داد اما جایی خالی در مسجد نمانده بود. مادر از عمق حان به امام رضا متوسل شد تا بهترین را برای دخترش بخواهد، انگار همین اعتماد قلب و جانش را آرام کرد.
صبح روز ۱۳ رجب، مادر که فرشتهی پاک خانه را روزهدار دید، فکری به ذهنش رسید. از طرفی میدانست که اولین شرط از شرایط اعتکاف، حضور معتکف از شب سیزدهم ماه رجب در مسجد است. بلافاصله با معلم ریحانه تماس گرفت و ماجرا را تعریف کرد. خانم معلم از فکر مادر استقبال کرد و قرار شد بعد از اعتکاف در درسها به او کمک کند اما...
🔗ادامه متن در صفحه نویسنده
#ماه_رجب
#اعتکاف
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«نجوای معتکف»
#سیده_الهام_موسوی
سه روز به خانهات آمدم تا نفس و روحم را جلا دهی،
سه روز به خانهات آمدم تا از بندهای دنیا رها شوم،
از هر آنچه مرا از تو دور میکند.
معبودم، مهربانم، آن لحظه که به نعمتها، لطف بیپایان، کرم و عفتت میاندیشم، عاشقتر از همیشهات میشوم.
تنها بودم، تو کنارم بودی.
دلشکسته بودم، تو کنارم بودی.
شاد بودم، باز هم تو کنارم بودی.
حتی وقتی از گرداب گناه صدایت کردم، تو باز کنارم بودی.
ای خدای دانا، به من آگاهی و علم عطا کن،
قدرتی ببخش تا هرچند اندک، بتوانم ذرهای از لطف و محبتت را جبران کنم.
اما میدانم، حتی به اندازه پر کاهی نمیتوانم شکر نعمتهایت را به جا آورم.
حال که مهمان خانه تو هستم، چقدر آرامم.
مگر میشود در خانه محبوب بود و آرام نبود؟
کمکم کن این ساعات را بهخوبی استفاده کنم،
تا بالهای زخمیام از هجوم غفلتها دوباره جان بگیرند و به سوی تو پرواز کنند.
سکوت و خلوت خانهات، گواهی است که حتی در سکوت،
به نجواهای این عبد روسیاه گوش میسپاری و نگاه مهربانت را از من دریغ نمیکنی.
ای معبود بیهمتا، عاشقم کن، اما نه عاشق دنیا،
عاشق خودت کن، تا قلبم در این عشق الهی به آرامش برسد.
مرا از قفس تردیدها و وابستگیها برهان و به سوی رهایی هدایت کن.
یا رب، قلبم را چون آیینهای شفاف کن،
آیینهای که جز تو در آن نمایان نباشد.
بخشش و هدایتت را از من دریغ نکن،
که جز تو پناهی ندارم.
"إِلٰهِی هَبْ لِی قَلْبًا یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ، وَلِسَانًا یَرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ، وَنَظَرًا یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ."
(خدایا، دلی به من ببخش که شوقش مرا به تو نزدیک کند، زبانی که صداقتش به تو پیوندم دهد، و نگاهی که حقیقتش مرا به تو رساند.)
معتکف یعنی اسیر در بند تو بودن،
و چه بندگیای زیباتر از این؟
ای خدای بزرگ، مرا اسیر خودت قرار بده،
که جز تو پناهی ندارم.
#اعتکاف
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
📌 معتکفان؛ قربانی شگرد رسانهای «تجمع سه گربه»
(تأملی بر معصومیت و مظلومیت نسل زد ایران )
♦️ اگر سه گربه در کنار سطل زبالهی یکی از کوچههای تهران تجمع کنند و میوو میووکنان بگویند: «چقد اینجا کثیفه، پیف پیف...»؛ رسانههای واداده و روشنفکرنما، دندان تیز میکنند برای استعفا یا برکناری یا ترور شخصیت شهردار تهران. پس از آن، تیترهای آبدار و جاندار با طعم «حیاتِ حیوانی» میسازند تا در پوشش آن سه گربهی معترض، مدیریت شهری را به زیر بکشند. حتی پچپچِ این سه گربه را تا انتخابات ملی و بعدش تا هیأت دولت، ضرب و تقسیم میکنند و ضریب میسازند. این شگردی رسانهای است که از دل و دماغ همین «گربهخوریها» درمیآید.
🔅حالا یک میلیون و 250 هزار نفر، ایرانِ 1403 را به اعتکاف آراستند و به آرامش و معنویت در هیاهوی سرمایهسالاری و مدرنیته، تن دادند. بازتاب نیافت؛ چون شگرد «سه گربه» اجازه نداده این جمعیت انبوه تیتر رسانههای خودکمبینهای ایرانی شود.
💎 چیزی از رویداد اعتکاف نگذشته؛ همین چند روز پیش، بیش از 8 هزار مسجد میزبان معتکفان بود؛ شگفت از دوربین ناجنسی که تجمع سه گربه را میبیند و تجمع فرزندان مرز پرگهر را هرگز!
🔸یک هفته هم نمیشود که به چشم دیدهایم 70 درصد معتکفان امسال ایران را جوانان و نوجوانان تشکیل دادند و با مسجدنشینی، میل معنویشان را عیان کردند. این جوانها کم هم نبودند، از یک قوم و قبیله هم نبودند تا به بهانه عدالت خبری، حضور معصومانهی آنها زیر تیغ سانسور ذبح شود.
🔺همین چند روز، چرا طوطیهایی به اصطلاح جامعهشناس روشنفکر ایرانی که رگ و پی جامعه ایران را روایت میکنند و کارشان در روزنامههای کثیرالانتشار، تکرار سیاهی و ناامیدی است، لالمانی پیشه کرده، و نگاه هیزشان را به پدیدههای آشکار و پنهان اجتماعی و حال خوب کشور، روانه نکردند.
🔻اینجاست که از کنش و ناکنشِ جریانهای غربگرا و سیاهنما میتوان انسان و انسانیتِ باب میلشان را کشف کرد؛ حق بدهید بترسیم که اینان برای آینده ایران و ایرانی چه رؤیای سهمگینی در سر دارند؟!
🔹چنین میشود که میگوییم بازار ذهنی غربلیسها، باغ وحش است؛ هر حیوانی را حمایت میکنند به جز انسان! هر هوایی را پمپاژ میکنند جز پاکی و پاکدامنی!
▫️این سکوت مرموزِ رسانههای کلیدی اصلاحات را آسان نباید گرفت. پادوهای رسانهایشان، تداوم اندیشه «دین افیون ملتها» را پی میگیرند و دست چدنی سکولاریسم را بر فرق ملتی اسلامی و اصیل میکوبند تا نمایی از افول دینداری را با انحراف افکار عمومی در سایهی مذاکره و آزادی و محیط زیست، به نمایش بگذارند.
🔹از این سو نیز رسانههای معنویتگرا و دلسوزِ آرمان ایرانی، خوشحالیشان را جز با انتشار چند عکس و آمار و کلیپ ابراز نکردهاند و در کنشها به لایههای عمیق جامعهشناختی و پدیدههای معنوی سرزمین نپرداختهاند؛ گویا بدنه نخبگانی_مذهبی بیدار نبودند.
🔺گویا ما هم سرگرم گربههای ذهنیمان هستیم و یا سردرگم از خوشحالی رویدادهای خوب، از اعتکاف، از جشنهای پرشور تکلیف، از اختراعات جوانان ایرانی، از دستاوردهای زندگی و پیشرفت.
♦️راستی کجای میدان روایت ایستادهایم؟! لااقل سکوت مرگسالاران را نقد و شگرد رسانهای «سه گربه» را پیش روی مرم افشا کنیم.
🖍علی اسفندیار
#اعتکاف
#سانسور_واقعیت
#سانسور_حقیقت
#پویانویسی
@pooyanevisi