بهناماو
مرواریدی داشتیم زیبا و پر تلألو در رشتهای از مرواریدها.
مرواریدی داشتیم از قبلِ تاریخ تا ۵۲ سال پیش، در تلاقی دو بحر، به نام بحرین.
مرواریدی درون فیروزه نیلگون همیشه پارس. ناگهان چشم بیگانه به آن افتاد و او را از گردن آویز زیبایمان ربود. مانند دست کودکی که از مادر کنده شود آنهم به ظلم.
ما ماندیم و حسرت ربودنش. ۵۲ سال است که جای نبودنش درد میکند؛ دردی از جنس خیانت و بیلیاقتی، دردی شبیه دستکش مخملی و دست چدنی، دردی از جنس ردپای روباهپیر.
🖊فاطمه میریطایفهفرد
#بحرین
#خلیج_فارس
#مرداد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«دختر نگون بخت ایران»
در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ رژیم آل خلیفه که چندی پیش با حمایت انگلیس در بحرین حاکمیت یافته بود، رسماً اعلام استقلال کرد و ساعتی بعد دولت پهلوی، به عنوان نخستین کشور، این استقلال را پذیرفت و پس از آن، با حماقت تمام، در روزنامه های حاکمیتی، از شوهر دادن پاره تن خویش به اجوی غاصب، اعلام رضایت کردند!
آنهم دختری که از دوران هخامنشیان و ساسانیان یک بخش از سه بخش یک ساتراپ (استان) ایران و محل پایگاه اسپهبد بزرگ نیروی دریایی این سلسلههای پادشاهی بود!
این دختر نگون بخت، از ثروت هم که چیزی کم نداشت و امروزه به رده نهم ذخیره «میدان نفتی» دنیا صعود کرده است؛ آه که انگلیس ها درست می دانستند چه لقمه ی چربی برای خود پیچیده اند!
البته که شوهر دادن دختر ثروتمند ایران، بدون پرداخت شیربهاء از جیب والدین انجام نشد و در ازای بخشش او، سه جزیرهٔ ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی که به اشغال نظامی انگلیس درآمده بود، تخلیه و با ورود نمادین نیروهای ایران، به ایران بازگردانده شد!
بلی، وقایع این چنینی را باید برای نسل امروز بسیار گفت؛ آن روزها ناموس می دادیم تا ناموسمان را پس بگیریم؛ اعطای خاک می کردیم؛ تا خاکمان را پس بگیریم و خبری از «جان می دهیم اما خاک را نه» هرگز و هرگز در کار نبود!
در حالی که در روزگار فعلی، آن رژیم جعلی، در هزاران کیلومتر آنورتر، از ترس تهدید ایرانی ها، خواب از چشمان ناپاکش، ربوده گشته و از اضطراب افتاده بر جانش، هر روز یک کشور را واسطه می کند تا بلکه مانع انتقام ایرانی ها شود!
✍🏻 فاطمه شکیبرخ
#بحرین
#غزه
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI