eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
737 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
211 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. "جهاد فرزندآوری" ✍نرگس سلیمانی در درس اصول به بحث "تزاحم" که رسیدند از نظرش بحث مشکلی نبود؛ اما حالا که "تزاحم" میان روزه گرفتن و نگرفتن برایش رخ داده، به‌نظر امر بسیار دشواری بود! تعداد روزه‌های نگرفته هر سالش داشت بیشتر می‌شد. روزه‌های نگرفته در دوره بارداری دخترش خدیجه و حالا دوباره روزه‌های نگرفته سر زیبای تو راهی. می‌دانست تکلیف امروزش روزه گرفتن نیست! انگار حالا بیشتر حال مادربزرگ پیرش در ماه رمضان را درک می‌کرد، هنگامی‌که همه می‌گفتند:"مادر جان تکلیف‌تان روزه گرفتن نیست‌!"و او با حسرت و بغضی در گلو می‌گفت: "پس چه کنم این حال بد جاماندگی را؟!" با صدای خدیجه دختر نازنینش، از درگیری ذهنش خارج شد و به دنبال آماده کردن تهیه ناهار رمضانی رفت! بعد از خواباندن کودکش تازه وقت کرد، گوشی را نگاه کند و بحث شیرین رصد کانال‌های فضای مجازی، که چشمش روی مطلبی ایستاد و دقیق‌تر خواند. " با حاج مهدی داشتم صحبت می‌کردم درد دل کرد و گفت: در این سال‌های دفاع مقدس ، ۲۰۰ روزه قضادارم، در رمضان‌های این سال‌ها هیچ وقت نشده است ده روز در شهری اقامت داشته باشم از این منطقه عملیاتی به آن منطقه عملیاتی..." روزی که خبر شهادتش را میان لشکر ۱۷علی بن ابیطالب (ع) قم اعلام کردم؛ گفتم "بچه‌ها حاج مهدی ۲۰۰ روز روزه قضا داشت. حساب که کردم حاضران جمع چند هزار نفر بودند. چند هزار نفری که قرار شد برای حاج مهدی روزه‌های قضایش را بگیرند، بیشتر از۲۰۰ روز دین حاج مهدی! " بعد از خواندن مطلب مبهوت ماند، حالا او بود و عمل به تکلیف زمانه‌اش و فرمان ولیّ یعنی جهاد فرزندآوری ... @AFKAREHOWZAVI
1260723969_1399166581.pdf
2.57M
کاهش جمعیت ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین نویسنده: آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی توضیحات: کتاب «رساله نکاحیه» اثر ذی‌قیمت حضرت علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی قدس سره است. در این کتاب با توجه به آیه (و لایقتلن اولادهن) مسأله کنترل جمعیت از دیدگاه قرآن و اسلام مورد تحلیل واقع شده و با بیان اینکه کاهش جمعیت ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین است از توطئه‌ها و سیاست‌های مزوّرانۀ استکبار در جهت کاهشِ قوّت مسلمین که با بهانه تنظیم خانواده و کنترل جمعیت و با عناوين واهىِ «اقتصاد و زيبائى شهر و زندگانى راحت و مرفّه» هستى مسلمین را به باد فنا می‌دهند، پرده برداشته‌ شده است.این کتاب در دولت سازندگی که سیاست های کنترل جمعیت بر ایران حاکم شد اجازه انتشار نیافت. 🌍گروه مطالعات علم ،دین و فنآوری 🛰 @AFKAREHOWZAVI
. 🔺️برای سرنوشت فرزندمان باغبانیم یا نجار؟! ✍️زهراسعادت 🌿باغبان برای کاشتن دانه در زمین،با حوصله فراوان و دقت کافی خاک را آماده و مهیا مینماید تا به بهترین شکل ممکن،آب و نور را در خود جذب نموده و بتواند در وقت خودش جوانه زده و سر از خاک بیرون آورده و برای رشد و طراوتش تلاش کند! 🌴وقتی دانه ها را در دل خاک نهان میکند مطمئن نیست که قرار است چه اتفاقی برای رشد یا از بین رفتن آنها بیفتد،اما امید خود را از دست نداده و سعی میکند امکانات لازم و کافی را فراهم نموده و فرصت رشد و جوانه زدن دانه ها را به خواست خدا و آنچه پیش خواهد آمد بسپارد و منتظر چیزهای پیش بینی نشده خواهدماند! 🪑قصه نجار،چوب مرغوب و متر و اندازه گیری دقیق است تا یک صندلی استاندارد را بسازد و در این میان،ذره ای بی دقتی در محاسبه اندازه ها آسیب بزرگی به ساخت وسیله چوبی خواهد زد و مهارت نجار،رمز موفقیت او خواهد بود! 🔸️ما بعنوان پدرو مادرهایی که سرمایه عمرمان را فرزندان دلبندمان دانسته و تلاش میکنیم آینده آنها را تضمین نماییم گاهی مانند نجاری که ادعای مهارت کافی دارد،آینده فرزندانمان را با نقشه طراحی شده ذهن خودمان در مسیر زندگی اش قرار داده و برای اینکه پسرمان مهندس و دخترمان دکتر خوبی شود تمام زوایای زندگی آنها را با دقت وسواس گونه ای بررسی نموده و با خط کش آگاهی خودمان برای هر ثانیه زندگی آنها برنامه ریزی مینماییم و اجازه اختلال در اموراتشان را به بهانه گذر از کودکی و نوجوانیشان نمیدهیم! 🔹️شاید این پدرو مادر در نظر دیگران،دلسوز و آینده نگر باشند اما نکته اینجاست که فرزندان،نهال های زنده و پویایی هستند که نیاز به توجهی دارند که شرایط رشد و بالندگی آنها را در حالی فراهم نمایند که ادامه راه را به تلاش و جدیت و انتخابهای عاقلانه خودشان موکول نمایند! ▪️فرزندانی که نشاط زندگی را با بازی کودکانه آموخته و داشتن برنامه منظم را با بهم ریختگی نوجوانانه درک نموده اند! فرزندانی که یادگرفته اند هر انتخابی نتیجه ای دارد و هر بی مسئولیتی آنها در برابر تکالیفشان،تاوانی خواهدداشت که ممکن است آنها رافرسنگها از اهدافشان دور کند! 🔻گاهی بدون در نظر گرفتن استعداهای خدادادی در امور مختلفی که برای رسیدن به آنها نیاز به کتاب و دوره و هزینه های گزاف وجودندارد،رنج مضاعفی را به آنها تحمیل مینماییم تا آرمانهای خود خواسته مان محقق گردد، غافل از اینکه حتی باکیفیت ترین سازه های چوبی یک نجار ماهر،هیچ گاه به ثمر نخواهند نشست!! @AFKAREHOWZAVI
. چگونه گل دختران نوتکلیف را به حجاب تشویق کنیم؟! ✍م* صالحی، عضو تحریریه مجتهده امین دختران نوجوان با دیدن صحنه هایی از بی حجابی یا بد حجابی، ممکن است بر سر دوراهی در انتخاب راه قرار گیرند. لذا مربیان و مادران گرامی وظیفه ی سنگینی بر عهده دارند. دخترگل ما باید ببیند که بانوی محجبه دوستدار زیبایی است، (و در عین حال همهٔ ما موظف به اجرای اوامر الهی هستیم.) همانگونه که خداوند محب زیبایی است: امام صادق (علیه‌السّلام) از جدّ گرامیش علی (علیه السّلام) روایت کرده است که فرمود: «خداوند جمیل است و جمال و زیبایی را دوست دارد و همچنین دوست دارد که اثر نعمت‌های خود را در مردم مشاهده نماید» ( کافی، ج6، ص 438) ❓سوال بنده از بانوان محجبه این است که چرا بیشتر در محیط اجتماع، پارک‌ها ومراکز تفریحی، مراکز خرید ومکانهای عمومی.... حاضر نمی شوید؟ چرا اکثر این مراکز را بانوان بد حجاب احاطه کرده اند؟! تا یک نوتکلیف امکان دیدن هر دو را داشته و با فکر ومنطق و دلیل به انتخاب آگاهانه برسد؟ وظیفه‌ی ما تبلیغ عملی حجاب است، جهاد عملی وحضور در صحنه... نکته:مربیان ومعلمان محجبهٔ ما از مانتو و مقنعه های رنگ تیره در کلاسها استفاده نکنند، رنگهای روشن انتخاب نموده وظاهری تمیز و آراسته داشته باشند. @AFKAREHOWZAVI
. شیرین بگو ✍طیبه روستا گفتنش واجب است اما چگونه گفتن واجب‌تر. پاشنه ی کفش هایمان را ورمی کشیم و به قاعده ی یک عمر پله های مدرسه و دانشگاه را گز می کنیم‌؛ می خوانیم و می خوانیم تا بعدِ عمری یاد بگیریم چگونه پند و کلام شایسته بر زبان بیاوریم، اما همین بیخ گوش خودمان دو سه تا محله ی چند صد ساله را که برگردیم عقب، حافظ شیرین سخن بدون پاس کردن حتی یک واحد و واریز ریالی شهریه و... از دریای بیکران کلام خدا به زیبایی شیوه یادآوری خوبی ها را آموخت و به شیواترین زبان در دل ها جاری کرد. لسان الغیب برای دلدارش این چنین مهربان سرود: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم طره را تاب مده تا ندهی بر بادم یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم قد برافراز که از سرو کنی آزادم شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه شور شیرین منما تا نکنی فرهادم رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس تا به خاک در آصف نرسد فریادم حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی من از آن روز که دربند توام آزادم -مسئله امر به معروف و نهی از منکر مثل نمازاست یاد گرفتنی است باید بروید یاد بگیرید مسئله دارد که کجا و چگونه باید امر به معروف و نهی از منکرکرد. ۱۳۷۱/۴/۲۲ مقام معظم رهبری امام خامنه ای(مدظله العالی) @AFKAREHOWZAVI
. ، یك (۲) ✍فخری مرجانی بعد از خستگیِ كارِ روزانه وارد منزل می‌شوم، غذایی روی اجاق می‌گذارم تا آماده شود. روی صندلی آشپزخانه می‌نشینم و از شدت خستگی چشمانم را چند لحظه‌ای روی هم می‌گذارم. ناگهان بی‌اختیار خوابم می‌برد. آن‌قدر عمیق که حتی بوی سوختن غذا را متوجه نمی‌شوم. شاید دقایق خیلی کوتاهی چشمانم بسته بود؛ اما وقتی بیدار می‌شوم احساس نشاط دوباره به سراغم می‌آید. احساس می‌کنم یک شبانه‌روز خوابیده‌ام. در عالم رؤیا چه اتفاقی برایم افتاد؟ آن مأمور الهی من را کجا برد که تا قبل از این خوابِ کوتاه، نیرویم به صفر رسیده بود؛ اما الآن کاملاً سر حال و با نشاط شده‌ام؟ چه غذایی به روح من تزریق شد که این‌گونه متفاوت شدم و قوایم به حرکت افتاد؟ چرا این تحول بزرگ را خودم هم نفهمیدم؟ اگر یك راننده در شروع حركت ماشین و انتقال قدرت موتور به ماشین و چرخ‌ها، دقت كافی در تنظیم صفحه‌کلاج نكند، تمام ماشین می‌لرزد. اما اگر رانندۀ ماهری باشد، طوری ماشین را به حرکت می‌آورد كه سرنشینان نمی‌فهمند ماشین كِی به حركت افتاد. این مأمور چه مهارت فوق‌العاده‌ای دارد! آن‌قدر قوی و ماهرانه روح من را به بدنم متصل می‌کند كه حتی لحظۀ آمدن را هم متوجه نمی‌شوم. بردن و آوردن من دست چنین قدرتی است. خودم هم هیچ اختیار آن را ندارم. «از آیه‌های خدا خواب شما در شب و روز است.» من آن‌قدر ضعیفم كه حتی از درك آن نیرو كه من را می‌برد و می‌آورد عاجزم. پس به چه چیز مغرور می‌شوم؟! @AFKAREHOWZAVI
💠 زن، مرد نیست! ✍فاطمه ابن‌علی زن، عطر است؛ بوی خوش است؛ هواست؛ هوایی که فضای خانواده را انباشته؛ اگر نباشد نفس آدم بند می‌آید؛ این جملات برداشت رهبر انقلاب از کلمه «ریحانه» در حدیث امیرالمومنین (ع) است که فرمودند: إنَّ المَرأَةَ رَيحانَةٌ و لَيسَت بِقَهرَماَنةٍ ؛ در شرح «قهرمانه» هم گفته‌اند که معنای قهرمان در فارسی با عربی فرق دارد؛ در زبان عربی قهرمان یعنی کارگزار، سرکارگر یا کارگر. بله! زن ریحانه است. قهرمانه نیست. در کارهای سخت‌افزاری می‌شکند، مریض می‌شود و کم می‌آورد. به توصیه خانم مهندس توکل که خود قهرمانه و کارآفرین نمونه است باید زنانه کار کند. چون خدا او را خلق کرده برای زنانگی؛ او می‌تواند سرشت انسان را با سرانگشتان ظریفش طراحی کند و هویتی متعالی را در او به وجود بیاورد. زن، تربیت می‌کند، فرهنگ می‌سازد، آگاهی می‌آفریند، شور به پا می‌کند و حماسه خلق می‌کند؛ اما وجه تمایزش این است که آرام و لطیف کارش را پیش می‌برد. من تعریف در را دوست دارم. @AFKAREHOWZAVI
. «روایت سنگ» ✍طیبه فرید عصر یکی از شب های قدر به دستم رسید ! یک قطعه سنگ کوچک تراش خورده که هشتصد سال قدمت همجواری اش با حرم حضرت زینب(س) بود. تا قیافه اش را دیدم یادم افتاد به گریه های ستون حنانه تکیه گاه پیامبر ،وقتی منبر جایش را پر کرده بود!خب قیافه اش این شکلی بود. انگار دلشکسته ها، عین بچه هایی که مادرشان را گم کرده باشند وانبوه اشک روی صورتشان شوره بسته باشد و با بغض یک گوشه کز کرده باشد. بی صدا و بی توجه به همه آدم ها و اتفاقات پیرامون! حکما اگر انسان بود دست و پا می زد که همانجا بماند،می رفت التماس می کرد مشبک های ضریح را می گرفت و می گفت چرا باید از دل نور برگردم توی تاریکی دنیای آدم ها؟! چرا سنگ حریم دختر سلطان باید بشود نگین انگشتر کسی در نقطه ای دور؟ انگار سیر کمالی سنگ برگشته بود عقب! اما این ها تصورات من بود!نه اینکه سنگ دلگیر نباشد نه! اما او برای وصل کردن آمده بود. او سنگ نبود یک قطعه نور تراش خورده از یک مساحت نورانی بزرگ و بی انتها بود،که به چشم های مادی ما سنگ می نمود.او مأمور شده بود برای وصل کردن!آمده بود به من بگوید آن روزها که تابوت شهدای فاطمیون روی شانه مردم قم از مسجد امام حسن عسکری(ع) تشییع می شد و تو از غصه شب ها، سرت را می‌کردی توی بالشت و گریه می کردی که چرا هیچ ربطی به قصه جنگ سوریه نداری، اشک هایت به هدر نرفته،همه اش را دیده اند! حتی وقتی غم سوریه توی دلت کهنه کرده بود هم حواسشان بود. اصلا خودشان تلاطمت را آرام کردند!حق با او بود. سنگ آدم شده بود و در سفر من الحق الی الخلقش رسیده بود به دست های من! گِلی خوشبوی روزی، روزگاری رسید از دست محبوبی به دستم بدو گفتم‌ که‌ مشکی‌ يا عبیری ‌كه‌ از بوي‌ دل‌آويز تو مستم‌ بگفتا من‌ گِلی‌ ناچيز بودم ‌ولیكن‌ مدتی‌ با گُل‌ نشستم‌ کمال‌ هم‌نشين‌ در من‌ اثر کرد وگرنه‌ من‌ همان‌ خاکم‌ که‌ هستم ... @AFKAREHOWZAVI
17.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. «انتظار» ✍ سیده الهام موسوی در این شب‌ و روزها که در حال گذرند؛ چه مصرع‌هایی که در انتظار بیت‌ بودند، چه بیت‌هایی که در انتظار غزل بودند تا غزلهایی پر معنایی شوند و حکایت این دلهای آشفته، بیقرار و منتظران را بیان کنند. نوشتند، می‌نویسند اما همچنان میان کلمات او را می جویند. همه‌ی مخلوقات یگانه هستی، در انتظار به سر می‌برند. انتظار، را در تمام سختی‌ها و شادی‌ها می‌‌توان دید؛ یا بهتر بگویم نشانه‌ی صبر، استقامت و دلدادگی ما است. منتظر بودن و دانه‌ی امید کاشتن، در این زمانه زیباست. هرچند زمان روبه تاریکی مطلق است اما ما او را نزدیک می پنداریم و آنها دور!! حتی رب العالمین، بارها در مصحف خویش گفته است:«منتظر باشید و من هم با شما منتظر خواهم بود.» کی و کجا، روز موعود فرا می‌رسد، که وعده پایان این انتظار بیقراریی ما است؟ و چه زیبا جواب این سوال ما خداوند به ملائک گفته است.«إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» ۳۰بقره «حضرت معشوق، موی سفید در موی سر نمایان شد پس کجایی؟!» @AFKAREHOWZAVI
«پروپاگاندای مجلسی» ✍️ فاطمه شکیب رخ اینکه چرا نمایندگان مجلس، طرح استیضاح وزیر صمت را بعد از گذشت ۴ ماه دوباره در دستور کار قرار دادند، می تواند اذهان عموم را به سوی همدلی نمایندگان با مردم در گرانی اخیر خودرو سوق دهد ولی آیا به راستی چنین است؟! و آیا این اقدام صرف ملزومات اهداف انسانی نمایندگان بوده و پذیرش گرانی های اخیر توسط وزارت صمت، راهکاری غیر منصفانه است که انگشت اتهام را متوجه ی بی کفایتی وزیر آن خواهد نمود؟! جا دارد که پیش از اظهار پیش داوری، به چند مسئله در گرانی های خودرو توجه داشته باشیم! صنعت خودرو ایران سال هاست به بیماری زمینه ای ابتلا گشته که با برخورد هر نوع ویروسی در جامعه دچار عود بیماری می شود، بیماری هایی از قبیل ساختار مالکیت این شرکت ها و یا ناپایداری تولید و غیره. برای شرح صرف یکی از این‌ موارد، یعنی ناپایداری تولید باید اشارتی به مقدار تولید خودرو در این سال ها داشت؛ در سال ۹۶ در کشور حدود یک میلیون و چهارصد خودرو تولید شد، در حالی که در سال بعد با تحریم صنعت خودرو توسط آمریکا، تولید به هشتصد هزار خودرو در سال نزول پیدا کرد، مضاف بر آن در سال ۹۹ واردات خودرو نیز ممنوع گردید، در نتیجه بازار با تقاضای بیشتری از عرضه روبرو شد، طبیعتا در این میان تورم ارز و‌ نزول ارزش سرمایه های مردمی، عموم را متوجه بازار خودرو به منظور حفظ ارزش سرمایه نمود که همین امر نیز به تقاضای کاذب و رشد بازار دلالان انجامید. موارد بیان شده در حالی ست که تولید خودرو در دولت فعلی و با وجود شرایط پیشین یعنی تحریم صنعت خودرویی، نسبت به دولت قبل ۳۹ ٪ رشد داشته است! از طرف دیگر فشار ناشی از تورم ارز تنها متوجه متقاضیان نشد و خودرو سازان را نیز مبتلا نمود بسیاری از این شرکت ها علاوه بر بدهی به قطعه سازان، برای ادامه حیات گزینه ای جز وام‌های کلان بانکی را نیافتند و در نتیجه آن، خودروسازان در مجموع با بدهی انباشته ۱۸۰ هزار میلیارد تومان مواجه شدند. در واقع در صنعت خودرو، پتانسیلی مخفی وجود داشت که برای جلوگیری از فلج شدن آن، اجازه افزایش قیمت داده شد، حال آنکه وزیر کنونی می توانست به جای پذیرش واقعیت مسائل صنعت خودرو، برای کسب کرسی خویش با هر افزایش قیمتی مقابله کند! جا دارد که نمایندگان مدافع استیضاح، در ابتدا به مردمی که خادمی آنان را به افتخار پذیرفته اند، پاسخ دهند که برای جلوگیری از شیوع یک بیماری آیا بهترین راهکار تعویض رییس یک بیمارستان است، یا تشخیص علل فراگیر شدن آن بیماری در جامعه را باید مد نظر قرار بگیرد؟! ضمن آنکه با توجه به فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری، مبنی بر همکاری بین قوا در حل مسائل کشور، لازم است که نمایندگان مجلس، همراه با انتقادهای مطرح راهکارهای علمی و منطقی را با توجه به شرایط کشور برای حل مشکل صنعت خودرو بفرمایند، تا بلکه این اتهام از جمیع مدافعان استیضاح بر داشته شود که آیا در مجلس فعلی جمعی صرفا به دنبال چوب لای چرخ نهادن هستند و یا اندیشه ی دلسوزانه ای هم از پس این‌انتقادات بر می خیزد؟! @AFKAREHOWZAVI
. ✔️نینای کلاس اندیشه ✍دکتر زهرا دلاوری پاریزی طبق معمول کلاس‌های اندیشه دانشگاه، با نقاشی درخت شروع می‌کنم و بعد ساختمانی با پی و ستون و نما. آن روز هم به همین منوال گذشت در کلاسی که طبق اعلام آموزش، مجازی بود و یکباره روز قبل اعلام کردند حضوری باید برگزار شود. طبیعتا باید نیمی از کلاس ریزش داشت و من هم آماده مواجهه با کلاس خالی بودم، وارد که شدم از ۳۴ نفر دانشجوی موسیقی و تدوین، تنها دو دختر آمده بودند، یکی کشف حجاب کامل با موهایی افشان و تاپ نیمه‌ای که رویش کت بود و دیگری مقنعه‌ای که تمایل به افتادن داشت، اما هر از چندی صاحبش پیش می‌کشیدش! مثل کلاس ۲۰ نفره، جدی و متعهدانه شروع کردم به تدریس. تمام حواسم به آن دخترک مکشوفه بود که گاهی چشم‌هایش تا آستانه باریدن پیش می‌رفت و خودش را کنترل می‌کرد، چون بار سنگین ریمل و خط چشم اجازه اشک ریختن نمی‌داد، نزدیکی پایان کلاس گفت:" استاد امروز درس خیلی متفاوتی داشتیم و من این کلاس را نشانه‌ای از خدا می‌بینم."گفت: "به بچه ها می‌گویم که بیایند و حیف است کلاس را از دست بدهند." جلسه بعدی حدود ۲۶ نفر با خودش آورده بود و این در کلاس دانشگاه یعنی لیدر... الحمدلله رب العالمین با مشارکت کامل دانشجویان کلاس برقرار شد، طوری که وقتی گفتم بچه ها کلاس تمام، اعتراض کردند و گفتند:" استاد تازه به جای حساس و شیرینش رسیده بودیم."اما همین مقدار تشنگی برای جلسه بعد لازم بود. آن جلسه به نینای قصه‌مان گفتم:" یک کتاب هست لطفا بخوان و نظرت را بگو" با غروری که تهش"استاد تحویلم گرفته" بود، جلوی بچه ها کتاب را گرفت و گفت: "یه هفته وقت بدین." جلسه بعد دوباره بچه‌ها با درس مطالعه شده و پرشور آمده بودند، اما نینای ما نبود، دلم در تلاطم بود و چنان احساس دلتنگی کردم که دو سه بار از بچه‌ها سراغش را گرفتم. در تردید بودم چه عکس العملی در برابر کتاب داشته، شاید هنوز زود بوده، شاید... امروز شد و نینای نازنین ما آمد، اما با موهایی جمع شده زیر روسری کوچکی که به دستمال سر بیشتر شبیه بود، از نگاهش التماس خواندم و احوالپرسی کردم. گفت: "استاد می‌تونم بعد از کلاس وقتتون رو بگیرم؟" گفتم:"با کمال میل!" گفتگویی که قرار بود ده دقیقه طول بکشد، به کلاس بعدی من متصل شد، اما نینا مثل اسپند روی آتش بود، از تأثیر کتاب، از انقلابی که روحش را تحت تأثیر قرار داده، از سردرگمی مسیر زندگی،از تغییر ریل، از اتفاقات تلخ زندگی اش، از گناهانی که او را به گریه انداخته بود و... این بار او می‌گفت و من سراپاگوش بودم، گاهی با قطره اشک ناخودآگاهی، یا بله و خیری تأیید یا ردش می‌کردم. آخرین جملاتش این بود هنوز هیچ کس در تمام عمرم این‌قدر مثل شما صبورانه و مهربانانه به حرف‌هایم گوش نکرده است، حتی خانواده‌ام! گفت:" برایم خیلی غرورآفرین است که اینقدر صمیمی به حرف‌هایم گوش کردید" اجازه گرفت کتاب را به دوستانش هم بدهد و من گفتم آن کتاب وقف خواندن است. البته که تأثیر کتاب بدون شک غیر قابل اغماض است، اما بی‌گمان همه این جلوه‌گری‌ها خبر از تنهایی و رنج عمیق مکشوفه‌ها می‌دهد. واقعا نیاز به محبت و صداقت، کمبود عمیق این روزهای دختران نازنینی مثل نینای قصه‌ی من است... بگذریم... اگر شب و روز بر تنهایی این بچه‌ها اشک حسرت بریزیم کمترین کاری است که می‌توان کرد! مطمئنم پایان قصه‌ی نینا ختم به چادر می شود. ان شاءالله با یاری خدای متعال و عنایت اهل بیت علیهم السلام از آن روز نینا حتما برایتان خواهم نوشت و تصویر آن لحظه را ثبت خواهم کرد. @AFKAREHOWZAVI