eitaa logo
یا علی مدد حیدر
324 دنبال‌کننده
696 عکس
612 ویدیو
332 فایل
ارتباط با ما @A110_F135 لینک دعوت https://eitaa.com/joinchat/2153054208C936e9b12da
مشاهده در ایتا
دانلود
امام هادی علیه السلام در زندان متوکل متوکل کینه عجیبی از امام در دل داشت و همواره در صدد آزار و اذیت آن حضرت بود و با آن که امام در سامرّاء در حقیقت همانند یک زندانی به سر می‌برد، با این حال پس از احضار امام از مدینه به سامرّاء دستور داد مدتی حضرت را زندانی کنند. «صقر بن ابی دلف» می‌گوید: هنگامی که امام هادی (علیه السلام) را به سامرّاء آوردند، رفتم تا از حال او جو یا شوم. «زرّافی» دربان متوکل مرا دید و دستور داد وارد شوم. وارد شدم. پرسید: برای چه کار آمده ای؟ گفتم: خیر است. گفت: بنشین! نشستم، ولی هراسان شدم و سخت در اندیشه فرو رفتم و باخود گفتم: اشتباه کردم (که به چنین کار خطرناکی اقدام کردم و برای دیدار امام آمدم). «زرافی» کار مردم را انجام داد و آن‌ها را مرخص کرد و چون خلوت شد، گفت: چه کار داری و برای چه آمده ای؟ گفتم: برای کار خیری. گفت: گویا آمده ای از حال مولای خود خبر بگیری؟ گفتم: مولای من کیست؟ مولای من خلیفه است! گفت: ساکت شو، مولای تو برحق است، نترس که من نیز بر اعتقاد تو هستم و او را امام می‌دانم. من خدا را سپاس گفتم. آن گاه گفت: آیا می‌خواهی او را ببینی؟ گفتم: آری. گفت: قدری بنشین تا پستچی (نامه رسان) بیرون رود. چون وی بیرون رفت، با اشاره به من، به غلامش گفت: این را به اتاقی که آن علوی در آن زندانی است، ببر و نزد او واگذار و برگرد. … چون به خدمت امام رسیدم، حضرت را دیدم روی حصیری نشسته و در برابرش قبر حفر شده ای قرار دارد، سلام کردم. فرمود: بنشین! نشستم! پرسید: برای چه آمده ای؟ عرض کردم: آمده‌ام از حال شما خبری بگیرم. در این هنگام بر قبر نظر کردم و گریستم. فرمود: گریان مباش که در این گرفتاری، آسیبی به من نمی رسد. من خدا را سپاس گفتم. آن گاه از معنای حدیثی پرسیدم امام جواب داد و پس از جواب، فرمود: مرا واگذار و بیرون رو که بر تو ایمن نیستم و بیم آن است که آزاری به تو برسانند. [۱] این حادثه از یک سو خشونت و شدت عمل متوکل را در مورد امام هادیمی رساند و از سوی دیگر بیان گر میزان نفوذ امام در میان درباریان و مأموران ویژه خلیفه است. متوکل در آخرین روزهای عمرش به پیشکار خود، «سعید بن حاجب»، دستور داد امام را به قتل برساند، ولی حضرت فرمود: بیش از دو روز نمی گذرد که متوکل کشته می‌شود، و همین جور هم شد! [۲]. سیره پیشوایان _ مهدی پیشوایی ---------- [۱] مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۰، ص ۱۹۴; امام علی بن محمد الهادی، مؤسسه در راه حق، ص ۱۶. [۲] علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّة، ج۳، ص ۱۸۴.
امام هادی (علیه السلام) در زندانی مخوف و وحشتناک ابوسلیمان از ابن اورمه نقل می‌کند در عصر خلافت متوکل به سامره رفتم، متوکل حضرت هادی (علیه السلام) را زیر نظر سعید حاجب محبوس نموده بود تا او آن حضرت را به قتل برساند. نزد سعید حاجب رفتم، به من گفت: آیا دوست داری خدای خود را بنگری؟ ص: ۱۳۷ گفتم: پاک و منزّه است خدائی که چشمها نمی توانند او را بنگرند. [۱] گفت: منظور این شخص (امام هادی علیه السلام) است که شما می‌پندارید او امام شما است: گفتم: بی میل نیستم. گفت: من مأمور شده‌ام تا او (امام هادی علیه السلام) را بکشم، فردا او را خواهم کشت، رئیس پست در نزد سعی حاجب بود، واسطه گردید و من به آن خانه ای که امام هادی (علیه السلام) در آنجا بود وارد شدم، ناگاه دیدم در مقابل آن حضرت قبری کنده اند، به محضر آن حضرت رفته و سلام کردم و گریه سختی نمودم، فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ گفتم: به خاطر آنچه را که می‌نگرم. فرمود: گریه نکن، آنها به این کار دست نمی یابندا، از این سخن آرامش یافتم، و از این جریان دو روز نگذشت، که خداوند او (متوکل) و همدمش (فتح بن خاقان) را [توسط ترکان] کشت، آری سوگند به خدا بیش از دو روز از این جریان نگذشت که آنها کشته شدند. ---------- [۱]: سُبْحانَ الَّذِی لا تُدْرِکُهُ الاَبصار. ..... سوگنامه آل محمد (صلوات الله علیه و آله) . محمد محمدی اشتهاردی(رحمه الله)
شهادت امام امام هادی (علیه السلام) با آن که در سامرّاء تحت کنترل و مراقبت قرار داشت، اما با وجود همه رنج‌ها و محدودیت‌ها هرگز به کم ترین سازشی با ستمگران تن نداد. بدیهی است که شخصیت الهی و موقعیت اجتماعی امام و نیز مبارزه منفی و عدم همکاری او با خلفا، برای طاغوت‌های زمان، هراس آور و غیرقابل تحمل بود، و پیوسته از این موضوع رنج می‌بردند. سرانجام تنها راه را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و در صدد قتل امام بر آمدند و بدین ترتیب امام هادی نیز مانند امامان پیشین با مرگ طبیعی از دنیا نرفت، بلکه در زمان «معتزّ»، مسموم گردید [۱] رجب سال ۲۵۴ هجری به شهادت رسید و در سامرّاء، درخانه خویش به خاک سپرده شد. [۲] ---------- [۱]: شبلنجی، نورالأبصار، ص ۱۶۶. [۲]: شیخ مفید، الإرشاد، ص ۳۳۴. ....... سیره پیشوایان . مهدی پیشوایی
MohammadZavvar_91_3_1_Payani_P22 9 اگر به آقات دل دادی شهادت امام هادی سلام الله علیه.mp3
1.29M
اگر به آقات دل دادی .... شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باداگر به آقات دل دادی
karimi213 یا حضرت هادی.mp3
1.99M
یا حضرت هادی .... 🏴شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد🏴
16.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ شهادت امام هادی (سلام الله علیه) 🔍 حجم: 15/8 مگابایت 🕒 زمان: 3:48 🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴 👈فهرست کانال👉 .
مختصری از زندگی حضرت زینب کبری سلام الله علیها
ولادت‌
در تاریخ ولادت زینب علیها السلام اختلاف است. در ریاحین الشریعه آمده است که میلاد آن حضرت را، برخی پنجم ماه‌جمادی الاولای سال ششم، بعضی اوایل شعبان آن سال، بعضی در ماه رمضان و برخی دیگر در دهه آخر ماه ربیع‌الثانی و طبق نقلی ماه محرم سال پنجم هجرت ذکر کرده‌اند ولی هیچ‌یک از این اقوال دلیل محکم تاریخی ندارد. این عدم اتفاق نظر در مورد تاریخ وفات آن مخدره نیز به چشم می‌خورد به طوری که برخی آن را در ماه رجب سال 62 و بعضی در چهاردهم رجب سال 62 دانسته‌اند. همچنین در مورد محل دفن و قبر ایشان نیز اختلاف است. برخی قبر آن بانوی بزرگوار را در مدینه، جمعی در شام و گروهی در قاهره پایتخت مصر می‌دانند. نام و کُنیه و اَلقاب «زینب کبری» بوده است و چنان که شیخ مفید و برخی دیگر گفته‌اند «زینب صغری» همان خواهر مادری زینب یعنی «امّ‌کلثوم» بوده است ولی شیخ مفید؛ در پایان کلام خود، در زمره فرزندان علی علیه السلام به زینب صغرای دیگری اشاره می‌کند که مادرش کنیز بوده است. یکی از القاب حضرت زینب که در روایات هم آمده است «عقیله» یا «عقیله بنی‌هاشم» به معنای زن ارجمند و یکتا در میان خویشاوندان می‌باشد. و در میان کنیه‌های زینب علیها السلام نیز «امّ‌کلثوم» و «امّ‌عبداللَّه» ذکر شده که بر اساس این نقل، زینب «امّ‌کلثوم کبرا» و خواهرش «امّ‌کلثوم صغری» است. با این حال در بسیاری از کتابها مانند «مناقب» ابن شهرآشوب و «شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن ابی‌الحدید»، خواهر آن بانوی معظمه را امّ‌کلثوم کبرا می‌دانند و برای زینب علیها السلام چنین کنیه‌ای ذکر نکرده‌اند.
دوران کودکی‌
دختر بزرگوار فاطمه علیها السلام در سن پنج یا شش سالگی مادر خود را از دست داد. لیکن با همین سنّ کم چنان تربیت شده بود که از فاطمه علیها السلام حدیث و روایت نقل کرده و برخی از تاریخ‌نویسان و محدثان، خطبه «فدک» را به نقل از همین بانوی بزرگوار یعنی حضرت زینب ذکر کرده‌اند. به عنوان نمونه ابوالفرج در مقاتل الطّالبیین در شرح حال «عون بن عبداللَّه بن جعفر» می‌نویسد: «مادر عون زینب عقیله، دختر علی بن‌ابی‌طالب است.» سپس ادامه می‌دهد: «زینب همان زنی است که ابن عباس خطبه فدک فاطمه علیها السلام را از او روایت کرده است و در آغاز خطبه گوید: این خطبه را عقیله ما زینب دختر علی علیه السلام برای ما روایت کرد». 1
علم حضرت زینب سلام الله علیها
امام چهارم علیه السلام است که پس از سخنرانی زینب علیها السلام در کوفه، آن حضرت خطاب به او فرمود: «یا عَمَّة! اسْکُتی انْتِ بِحَمْدِاللَّهِ عالِمَةٌ غَیْرُ مَعَلَّمَة، وَ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة ...» [عمه جان! آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمداللَّه دانشمندی معلم ندیده و فهمیده‌ای هستی که کسی به تو فهم نیاموخته است.]
عبادت حضرت زینب سلام الله علیها
«نیشابوری» یکی از مورخان نقل کرده است که: «زینب در فصاحت، بلاغت، پارسایی و عبادت همانند پدرش علی علیه السلام و مادرش فاطمه علیها السلام بود» 2 از برخی مورخان دیگر نیز نقل شده است که: «تهجد و شب زنده‌داری زینب علیها السلام در تمام مدت عمرش ترک نشد از حضرت سجاد علیه السلام روایت شده که فرمود: در شب یازدهم محرّم عمه‌ام زینب را دیدم که در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است». 3 مرحوم «بیرجندی» در «کبریت احمر» می‌نویسد: از برخی مقاتل معتبره از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که فرمود: عمه‌ام زینب با تمام مصیبت‌هایی که بر او وارد شده بود از کربلا تا شام هیچ‌گاه نوافل خود را ترک نکرد. همچنین روایت کرده است که چون امام حسین علیه السلام برای وداع زینب آمد از جمله سخنانی که به او گفت این بود که فرمود: «یا اخْتاه! لا تَنْسِنی فی نافلةِ اللَّیْل»؛ [خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش نکن.] درباره شب عاشورای زینب علیها السلام در کتاب مثیرالاحزان از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام نقل شده است: «وَ امّا عَمَّتی زَیْنَب فَانَّها لَمْ تَزَلْ قائِمَةً فی تِلْکَ اللَّیلَةِ- أی عاشِرَة مِنَ المُحَرّم- فی مِحْرابِها تَسْتَغیثُ الی رَبِّها، وَ ما هَدَأَت لَنا عَیْنٌ وَ لاسَکَنَتْ لَنا زَفْرَة». [و اما عمه‌ام زینب، پس وی همچنان در آن شب در جایگاه عبادت خود ایستاده بود و به‌درگاه خدای تعالی استغاثه می‌کرد و در آن شب چشم هیچ‌یک از ما به خواب نرفت و صدای ناله ما قطع نشد.] 4 حضرت سجاد علیه السلام فرمود:
«انَّ عَمَّتی زَیْنَب کانَتْ تُؤَدّی صَلَواتِها مِنْ قِیام، الفَرائِضَ وَ النَّوافِلَ، عِنْدَ مَسیرِنا مِنَ الکُوفَةِ الَی الشّامِ، وَ فی بَعْضِ المَنازِل تُصَلّی مِنْ جُلُوسٍ لِشِدَّةِ الجُوعِ وَ الضَّعْفِ مُنْذُ ثَلاثِ لَیالٍ؛ لَانَّها کانَتْ تَقْسِمُ ما یُصیبُها مِنَ الطَّعامِ عَلَی الاطْفالِ، لِانَّ القَوْمَ کانُوا یَدْفَعُونَ لِکُلِّ واحِدٍ مِنّارغیفاً واحِداً مِنَ الخُبْزِ فِی الیَوْمِ وَ اللَّیلَة» [همانا عمه‌ام زینب همه نمازهای واجب و مستحب خود را در طول مسیرما از کوفه به شام ایستاده می‌خواند و در بعضی از منزل‌ها نشسته نماز خواند و این هم به‌جهت گرسنگی و ضعف او بود، زیرا سه شب بود که غذایی را که به او می‌دادند میان اطفال تقسیم می‌کرد، چون که آن مردمان (سنگدل) در هر شبانه روز به ما یک قرص نان بیشتر نمی‌دادند.] 5 منبع زینب علیهاالسلام عقیله بنی هاشم - هاشم رسولی محلاتی پی نوشت 1- مقاتل الطالبیین، ترجمه نگارنده، ص 89 2- بانوی شجاع قهرمان کربلا، ص 61 3- ریاحین الشریعه، ج 3، ص 61 3- همان، ص 62 4- همان، ص 62 5- همان.
القاب حضرت زینب سلام الله علیها
زینب کبری: جهت تمییز با زینب بنت محمد 6و دیگر خواهران حضرت عالمه غير معلمه : داناى نياموخته فهمة غير مفهمه : فهميده بى آموزگار كعبة الرزايا: قبله رنجها نائبة الزهراء: جانشين و نماينده حضرت زهرا سلام الله علیها نائبة الحسين : جانشين و نماينده حضرت حسين علیه السلام مليكة الدنيا: ملكه جان ، شهبانوى گيتى عقيلة النبوة : بانوى خردمند پيامبرى عقيلة الطالبين : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بين طالبيان ) عقلية الوحى : بانوى خردمند وحى عقلية القريش : بانوى خردمند از قريش عقیله بنی هاشم : بانوى خردمند ینی هاشم عقيلة النساء: خردمند بانوان عقيلى خدر الرسالة : خردمند پرده نشينان رسالت عديلة الخامس من اهل الكساء: همتاى پنجمين نفر از اهل كساء شريكة الشهيد: انباز شهيد كفيلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد ناموس رواق العظمه : ناموس حريم عظمت و كبريايى سيدة العقائل : بانوى بانوان خردمند. سرّ ابيها: راز پدرش على علیه السلام سلالة الولاية : فشرده و خلاصه و چكيده ولايت وليدة الفصاحة : زاده شيوا سخنى شقيقة الحسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن علیه السلام رضيعة ثدى الولاية : كسى كه از پستان ولايت شير خورده بليغة : سخنور رسا فصيحة : سخنور گويا صديقة الصغرى : راستگوى كوچك (در مقابل صديقه كبرى "لقب مادر حضرت") الموثقة : بانوى مورد اطمينان الفاضلة : بانوى با فضيلت الكاملة : بانوى تام و كامل عابدة آل على : پارساى خاندان على شمسة قلادة الجلالة : خورشيد منظومه بزرگوارى و شكوه نجمة سماء النبالة : ستاره آسمان شرف و كرامت المعصومة الصغرى : پاك و مطهره كوچك قرينة النوائب : همدم و همراه ناگوارى ها محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول صلوات الله علیه و آله قرة عين المرتضى : نور چشم حضرت على علیه السلام صابرة محتسبة : پايدارى كننده به حساب خداوند براى خداوند. ربة خدر القدس : پرونده پرده نشينان پاكى و تقديس قبلة البرايا: كعبه آفريدگان رضيعة الوحى : كسى كه از پستان وحى شير مكيده است . باب حطة الخطايا: دروازه آمرزش گناهان حفرة على و فاطمه : مركز جمع آورى دوستى و محبت على علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها ربيعة الفضل : پيش زاده فضيلت و برترى بطلة كربلاء: قهرمان كربلا عظيمة بلواها: بانويى كه امتحانش بس بزرگ بود. الباكية : بانوى گريان سليلة الزهراء: چكيده و خلاصه حضرت زهرا سلام الله علیها امنية اللّه : امانت دار الهى آية من آيات اللّه : نشانى از نشانه هاى خداوند. مظلومة و حيدة : ستمديده بى كس
زینب سلام الله علیها در منابع اهل سنت ابن اثیر در اُسدُ الغابَة می نویسد: وكانت زينب امرأة عاقلة لبيبة جزلة ....وكانت مع أخيها الحسين رضي الله عنه لما قتل، وحملت إلى دمشق، وحضرت عند يزيد بن معاوية، وكلامها ليزيد حين طلب الشامي أختها فاطمة بنت علي(1) من يزيد مشهور مذكور في التواريخ، وهو يدل على عقل وقوة جنان. (2) همواره زینب زنی عاقل ، تیز هوش، خردمند محکم رأی بود و با برادرش امام حسین علیه السلام بود زمانی که برادرش به شهادت رسید و زینب سلام الله علیها را بعد از شهات برادرش به دمشق نزد یزد بردند و گفته زینب سلام الله علیها به یزید ، زمانی که مرد شامی از یزید (لعنه الله)خواست تا فاطمه بنت علی علیه السلام (خواهر حضرت زینب سلام الله علیها) به او ببخشد ، مشهور ودر کتب تاریخی مذکورر می باشد. و این کلام دلالت بر عقل و قوت قلب و شجاعتش می کند. ---------------- ناله زینب سلام الله علیها در وقت عبور دادن از کنار پیکر شهداء فلما حمل النساء والصبيان فمروا بالقتلى صرخت امرأة منهم: يا محمداه. هذا حسين بالعراء مرمل بالدماء واهله ونساؤه سبايا. فما بقي صديق ولا عدو إلا أكب باكيا. ثم قدم بهم على عبيد الله بن زياد. فقال عبيد الله: من هذه؟ فقالوا: زينب بنت علي بن أبي طالب زمانی که زنان و کودکان را [به قصد کوفه و شام] بردند پس زنان و کودکان را از قتلگاه عبور دادند زنی فریاد بلندی کشید ای محمد (ص) این حسین است که بیابان به خون خود آغشته گشته و اهلش و زنانش اسیر گشتند. با شندیدن سخن این زن ، دوست و دشمن همگی گریه کردند. سپس با همین اسراء ، نزد عبید الله بن زیاد(لعنه الله) حضور یافتند و عبید الله گفت این زن کیست ؟ گفتند زینب دختر علی بن ابی طالب (علیه السلام) هست. زمانی که عبید الله بن زیاد (لعنه الله) گفت: الحمد لله الذي قتلكم وأكذب حديثكم شکر خدایی که شما را کشت و سخن شما را تکذیب کرد. زینب سلام الله علیها جواب داد: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمْنَا بِمُحَمَّدٍ وَطَهَّرَنَا تَطْهِيرًا (3) لَا كَمَا تَقُولُ، وَإِنَّمَا يُفْتَضَحُ الْفَاسِقُ وَيُكَذَّبُ الْفَاجِرُ(4).. شکر خدایی را که ما را بمحمد(ص) تکریم کرد و گرامی داشت و ما را پاک و مطهر ساخت. داستان خواسته مردشامی از یزید و پاسخ شجاعانه حضرت زینب سلام الله علیها وقتی مرد شامی در مجلس یزید ، جسارت کرد و از یزید خواست تا فاطمه بنت علی(علیه السلام) را به او ببخشد زینب سلام الله علیها جواب داد: كذبت والله ولؤمت ما ذلك لك ولا له دروغ می گویی و بخدا پست هستی این دختر نه از آن توست و نه برای او. در اين هنگام یزید غضبناک شد و گفت كذبت والله إن ذلك لي لو شئت أن أفعله لفعلت دروغ می گویی آن دختر برای من هست اگر بخواهم بخشم به آن شامی، می بخشم. زینب سلام الله علیها جواب داد: كلا والله ما جعل الله ذلك لك إلا أن تخرج من ملتنا وتدين بغير ديننا هرگز ! بخدا قسم ، خداوند اختیار بخشش و هبه آن دختر را برای تو قرار نداده مگر اینکه از دین ما خارج شوی و دین دیگری را انتخاب و اختیار کنی!! فغضب يزيد واستطار ثم قال إياي تستقبلين بهذا إنما خرج من الدين أبوك وأخوك پس يزید غضبناک شد و شمشیرش را بیرون کشید و گفت بیاید نزد من ، با همین شمشیر پدرت و برادرت از دین خارج شدند. فقالت زينب بدين الله ودين أبي ودين أخي وجدي اهتديت أنت وجدك وأبوك زینب سلام الله علیها فرمودند: با دین خدا و دین پدرم و دین برادرم و جدم ، تو و جَدّت ابوسفیان و پدرت معاویه هدایت شدید.(5) آري اين زينب بود كه با سخنان كوبنده اش ، چشمان یزید را به گریه انداخت فدمعت عينا يزيد(6) و این رشادت زینب بود که موجب شد یزید به نعمان بن بشير دستور بازگشت به مدینه را با سلامت و امنیت بدهد. يا نعمان بن بشير جهزهم بما يصلحهم وابعث معهم رجلا من أهل الشام أمينا صالحا وابعث معه خيلا وأعوانا يسير بهم إلى المدينة (7) (1) شيخ مفيد(ره) متوفی 413 هق در ارشاد ج2 ص121 فَاطِمَةُ بِنْتُ الْحُسَيْن‏ آورده. (2)أُسدُ الغابَة لابن اثير ابوالحسن متوفى630 هق ط العلمية (7/ 134) (3) الطبقات الكبرى - متمم الصحابة - الطبقة الخامسة لابن سعد متوفی230ه ق (1/479) (4) الكامل في التاريخ لابن اثير ابوالحسن متوفى630 هق (3/ 186).