در اتاقی که پر است از ابر و مه🌫
دست هایم بوی باران می دهد🌧
عکس من در قاب می خندد به من🖼
خنده اش بوی دبستان می دهد📝
بوی باد از کوچه می آید، و من🌬
در اتاقم چای را دم کرده ام☕️
با بخار گرم چایی، سقف را🎈
پر ز باغ سرد شبنم کرده ام💧
قُل قُل گرم سماور در اتاق☕️
می برد من را به عصر کوزه ها🏺
می برد تا لحظه ی افطارها🍲
می برد من را به ماه روزه ها🌙
لحظه افطار وقتی می رسید🥗
سفره پر می شد ز عطر گل یاس🌸
لحظه ای احساس می کردم که من
نور دارم بر تنم جای لباس☀️
سبز می شد با پدر، باغ دعا🤲🏻
نرم می خواند از کتابی آشنا📖
با فطیر تازه مادر می رسید🥧
دست هایش داشت بوی ربّنا🌻
#جفعر_ابراهیمی
╭─┈
│𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺#شعر
│𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH
╰─────────────