همه صفحه 313 قرآن را باز کنید و بخوانید.
هدیه به حضرت مادر.
زود باشید
رسم الخط عثمان طه و تبدیلش کنید به یک داستان به سبک سیال.
به گروه بانوان هم انتقال دهید.
#تمرین53
@ANARSTORY
بسم الله الرحمن الرحیم
(عین بیانیههای وزارتی شد!)
حسب فرمایش جناب آقای واقفی، برای سازماندادن به فعالیتهای گروه و افزایش بازدهی کارها، بنده نیازمند اطلاعاتی شستهرفته در مورد عزیزان اعضا هستم. در فرصتی که براتون مقدور بود، حول محورهای زیر(و نیز چیزهایی که خودتون میخواید) در شخصی به بنده پیام بدید؛ با سپاس.
محورها:
+انگیزه(ها)تون از فعالیت در زمینه طراحی بازی
+سبک مورد علاقهتون در بازیهای دیجیتالی
+چه بازیهای رومیزیای رو تا حالا بازی کردید؟
+سطح تسلطتون بر زبان انگلیسی(هدف: فهم متن) چقدره؟ از ۱ تا ۵
+آیا روزانه حدود ۳۰ دقیقه میتونید وقت بذارید برای هدفی خاص در زمینه بازی؟ اگر بیشتر یا کمتر میتوانید، اون رو هم بفرمایید.
+سن شما
+نیازها و مجهولاتتون برای بازیسازی(هر نوع بازی) بیشتر در چه زمینهای هست؟ در واقع برای بازیسازی، منتظر چی هستید؟ (زمان، ایده، اطلاعات، همتیمی، هر چی...)
+کپی شناسنامه، کارت ملی(پشت و رو)، گواهی عدم سوء پیشینه... 😉😅
درختانی که علاقه و اطلاعاتی در مورد بازی های رومیزی زیرمیزی(دیجیتال) دارند به بنده اطلاع دهند.
#رومیزی
#بازی
#مافیا
#منچ
#سیطره_کتان
#دورهمی
#غیردیجیتال
#دیجیتال
#آمانیتا
#ساماروست
#امانگ_اس
#ماشینارویم
#بازی
#موتوربازی
@ANARSTORY
@HOLLYYAGHUT
@AMANITATREES
آهای درختان صدا قشنگ باشما هستم.
صدایتان را بیاندازید در سرتان.
برای قصه شب نیاز به صداهای مردانه داریم...خانم ها از برادر یا پسرشان یا شوهرشان می توانند استفاده کنند و پیشنهاد بدهند.
این آدرس کانال مان است.
عضو بشوید لطفا و نمونه کارها را برای سپهر بفرستید.
@Sepehr_3307
https://eitaa.com/derakhtane_sokhangoo
#تمرین54
آذرماه سال 56 است. نصفه شب ساواکی ها می ریزند توی حیاط خانه. شهر مشهد است. پدرتان انقلابی است. صدای گلوله می آید. مادرتان می دود به سمت اتاق پدرتان. شما یک پسر دوازده ساله هستید.
اطلاعات ابتدایی را دارید. یک داستان کوتاه بنویسید.
#داستان
#داستان_کوتاه
#انقلابی
@ANARSTORY
هدایت شده از .khadijeh
سلام دوستان امشب نماز لیلة الدفن برای شهید محسن فخری زاده فراموش نشه.اسم پدر حسن
#اطلاع_رسانی_کنید.
#نیم_ساعت_خواندن
#واو
#یک_تیکه_نور
ناریان مرناریان راطالب اند
نوریان مرنوریان راجاذب اند
#فتحاللهی
#990910
قرائتهای مرحوم مصطفی اسماعیل هم یکی از منابع الهامدهی به بنده هستند. بسیار عالیاند.
وقتی آنقدر خوب بنویسید...حتی ویراستار کتاب هم دستی در نوع نوشته تان نمی برد... و حتی کارشناس سختگیر سوره...
فقط خوب بنویسید.
هر نویسنده ای مخاطب خودش را دارد...ولو ما انتقاد داشته باشیم به قلمش...
وقتی 5 کار از شما منتشر شد دیگر فروش بقیه اش تضمینی است...
رهش در رونمایی اش 4 تا چاپ اش تمام شد... و در عرض یک یا دوماه 12 تا چاپش رفت...
البته من چاپ اولش را دارم😎
سلیقه بی قاعده است.
جهان داستانی و ظرفیت های امکانی قاعده دارد.
اگر منظورتان از سلیقه، جوشش های عمیق دنیای زیسته ی نویسنده است، پس اختلاف نظر ما دعوای عنب و انگور است
خواننده همان نویسنده است
در شکلی دیگر.
اولین خواننده هر اثری خود نویسنده ان است.
نه دیگه اقای واقفی امکان ندارد یک اثر بلا استثناء همه ان را تایید کنند.
اثر من رو ممکنه ۸۰ نفر تعریف کنند
۲۰ نفر بگوید این خزئبلات چیه
برعکسش البته بیشتر صادقه
۲۰ نفر تایید کنند و ۸۰نفر بگن چرندیاته
ببینید هر نویسنده ای مخاطب خودش را دارد.
ولو اول کتابش بنویسد تقدیم به استقلالی های عزیز و پرسپولیسی های ... یا مثلا خودش را از یک گروه سیاسی بداند و ...
نوع قلم نویسنده علاقه مندانی دارد.
یک جور دیگر بگویم...
قرآن که نازل میشد مشرکان درجه یک یواشکی گوش می کردندش...یعنی کلام را دوست داشتند و لی نازل کننده و رسولش را نه...
نوع قلم شما اگر خوب باشد مخاطب خودش را دارد...فقط خوب بنویسید. در هر ژانری می نویسید خوب بنویسید. قواعد آن ژانر را بفهمید و ارتقا اش دهید.
خواهید دید که همان انتشاراتی ورشکسته هم شده کارتان را چاپ میکند و بعد به قهقرا می رود فقط بزاررررید برود او.
برای نوشتن یک کتاب همینطوره
قطعا توصیفات نو و جدید باید باشد
متاسفانه مخاطب مجازی براش فهمش سنگینه
گعده چیه؟
باید برای گعده پاورقی بزنم🤦♀️
ما گفتیم کلاس بذارید برامون زیرش در رفتید
این نکته ی خیلی خوبی بود
اصلا عمیق بر وجودم نشست.
تلنگری بود که تاحالا نشنیده بودم
اثر ارزشی و انقلابی باید وام دار قران باشد.
ما از سبک کلاسیک تقلید میکنیم
عجب نکته ای✅
اقای ابراهیمی دنبال تاثیر منشاء غربی رمان بودید این هم روشش
کلا میشود طرحی نو در انداخت در ادبیات
آقا من خیلی هیجان زده شدم.
قابل توصیف نیست. شاید برای شما یه جمله ی معمولی بود اما برای من دنیایی به روم گشود
#باغ_انار
#توصیف
#قرآن
🔻نشانی باغ انار
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
🔻نمایشگاه باغ
@anarstory
حاصل مکالمه سه چهار تا باغبان....شده سیال ذهن...شبیه دری وری های ذهنی...ولی جالب شده.
البته از شدت ذوق زدگی یک تلفات دادیم.
و اینکه یک بخش دیگرش جا مانده می روم بیارمش.
بخوانیدش.
بنده به شخصه اولین باری که فهمیدم سوره والعادیات چه گنجی است مربوط است به اولین برخورد جدی ام با اسب.
شبی در بزرگترین پارک یزد(پارک کوهستان) نمایشی اجرا شد و رفیق ما مسئول اسب ها بود و بنده ها به عنوان افسار کش کمکش می کردم. شبی نسبتا سرد و پاییزی و پر از باد های عجیب که حتی خانه اسب ها را باد جابه جا می کرد. خانه ای از میله های فولادی که رویش را برزنت کشیده بودند.
...
خلاصه اش کنم.
باد شدیدی آمد و هادی دهانه اسب را به من سپرد. افسار نداشت فقط کله گی داشت. و یک بند پلاستیک برای بسته های بزرگ مقوایی که پست ازش استفاده میکند. نوارهای باریک دو سانتی از جنس پلاستیک ضخیم. یکدفعه رعد برق زد اسب از شدت ترس سرش را آورد پایین. قدش دو برابر من بود. یک غولی بود. چشمانش از ترس دودو میزد. رعد و برق دوم که زد توی آن تاریکی فقط چشمانش را تنگ شده بود. سرش را کشید. کف دستم را خراشید...حرکت دوم اگر ولش نکرده بودم هم دستم کنده میشد و هم نمی دانم چه میشد. مثل گلوله از تفنگ در رفت...هادی داد می زد. من بهت زده بودم.
اسب با نعل تازه انگار روی هوا پرواز می کرد. وقتی پایش به سنگهای روی زمین می خورد تا شش هفت متر از زیر سم اش جرقه می زد. انگار یک ماشین جنگی دارد حرکت میکرد....
حالا بروید سوره والعادیات را بخوانید...کولاک است. کسی که تجربه زیستی با اسب دارد می فهمد چه می گویم و من تابه حال رمانی نخواندم که آن روز صبح و جنگ امیر المومنین علیه السلام را توصیف کند...
پووووففف....فکر کن علی سوار اون اسب بوده....هوووووووف...اصلا دارم روی فضا سیر می کنم.
بروید بروید بخوانید...
#خواندن
#قرآن
@anarstory
هدایت شده از ❄
هرچه می نویسید توی قواعد خودش باید خوب باشد.
زرشک پلو اگر یک قاشق نمک اضافه داشته باشد بد است..
ماست و خیار اگر گردو و خیار و ماست اش میزان باشد عالی است ...
مهم خوب نوشتن است...
تجربه هزار ساله است...آویزه گوشتان کنید... 🌶
#نوشتن
#باغ_انار
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
@anarstory