eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
آیا روزی نویسنده خواهی شد، یا همینجوری باهمین وضعت پخ پخ؟
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
نور #تمرین138 چشم خود را ببندید و پایتان را به نزدیکترین جسمی که رسید متوقف کنید. حالا شروع کنید
نور همین الان پشت دست‌تان را لیس بزنید. بله من هم قبول دارم کار خیلی زشتی است. بله. می‌دانم در شأن شما هم نیست. ولی خب چاره چیست؟ تمرین است دیگر. خب یک لیس کوچک که کسی را نکشته. نوک زبان بزنید اصلا، ما می‌پذیریم. خب چه مزه‌ای داشت؟ این مزه را توضیح دهید. اصلا برای این مزه یک داستان بنویسید. برای اینکه بهتر این مزه را حس کنید قبل و بعدش یک هاااا پشت دست تان بکنید. (البته این تمرین مناسب کسانی که بینی‌شان را میمالند به پشت دستشان نیست. چون طبیعتاً مزه شوری دارد. بی تربیوت نباشیم. شمبس کمبلی باشیم. حتما قبلش دست‌تان را با مایع دستشویی اَوه یا پودر کیک رشد یا ماکارونی مانا یا چاکلز پنیری شسته باشید.) مثلا👇 چقدر مو داشت. مرسی اَه. مزه که چه بگویم خواهر جان. اصلا زندگی برایم مزه‌ای ندارد. آخر می‌دانید من در این دنیای درندشت یک شوهر ندارم که لحظه هایم را با او تقسیم کنم و البته موقع تقسیم قسمت بیشترش را برای خودم بردارم. وقتی می‌بینم یک نفر شوهر می‌کند دلم آتش می‌گیرد و می‌خوام پشت دستم را داغ کنم. البته پشت دستم الان خیس است نه داغ. اثر لیس است. تازه لیسانس هم دارم. جهاز هم به قدر کفایت دارم. ولی متاسفانه شوی. قول می‌دهم اگر یک شوی استاندارد گیرم بیاید تا آخر عمر ناهار بپزم. تازه ممکن است شام هم با خودم باشد. اصلا پشت دستم را هم دیگر لیس نمی‌زنم. خیلی کار زشتی بود. واقعا مجبور شدم به خاطر یک تمرین چه کار زشتی بکنم. نزدیک بود اکبر آقا پسر همسایه‌مان که چهار سال از من بزرگتر است مرا ببیند. چطور با زندگی آدم ها بازی می‌کنند. ولی خب اکبر آقا هیچ وقت سرش را از زمین بلند نمی‌کند و بعید می‌دانم که اصلا من را تا به حال دیده باشد. آه و صد آه. یک نفر نیست که ما رو حرم ببره و بعد از حرم محضر ببره و بعدش ماه عسل...خخخخخب. 😐کافیه. ﷽؛اینجابا هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. باهم ساقه می‌زنیم وبرگ می‌دهیم. به زودی به اذن خداانارهای ترش و شیرین وملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARLAND
🔻 شهادت جوان بسیجی در شهرستان کازرون توسط نوجوان هتاک 🔹متأسفانه شب گذشته جوان بسیجی کازرونی به نام بهروز نبیئی، جانشین پایگاه مقاومت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مسجد صاحب الزمان در پیاده‌رو مقابل این مسجد بر اثر اصابت ضربات چاقو دار فانی را وداع گفت. 🔸به گفته اهالی و مطلعین، جریان از سه ماه پیش آغاز شده بود که قاتل، جهت آزار و اذیت بسیجی های پایگاه مقاومت مسجد امام زمان(عج) و ناآرام کردن فضای پایگاه و مسجد، پس از ورود به مسجد، نسبت به خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام اهانت نموده و حتی در یک مورد خادم مسجد را نیز با چاقو تهدید کرده بود. 🔹شهید بهروز نبیئی جانشین پایگاه مقاومت ولی عصر(عج) مسجد صاحب الزمان پی در پی به دنبال آرام کردن فضا و این شخص بود و چندین بار مقابل مزاحمت این نوجوان قاتل را گرفت اما متاسفانه نصیحت ایشان در قاتل اثر نکرده و مجدداً اقدام به مزاحمت می‌کرد. قاتل در شب جمعه(۱۰ شهریور)، مصادف با شب شهادت حضرت رقیه(س) دگرباره با فحاشی به مقدسات، وارد مسجد شد که شهید نبیئی، با اقدام به ، قاتل را برای آرام کردن فضا و نصیحت او به بیرون از مسجد هدایت می‌کند؛ اما متاسفانه از نیت شوم او با خبر نبوده و قاتل با ضربات چاقو این بسیجی هیئتی مخلص و فعال در عرصه فرهنگی را به شهادت می‌رساند. 🔸ساعاتی پس از این واقعه، قاتل ۱۵ ساله و همدستش با عملیات نیروی انتظامی دستگیر شدند. ✔️ را بدون پارازیت بشنوید 👇 eitaa.com/joinchat/1467023382C72b81b3b57
هدایت شده از یا فاطمة الزهرا
دسته جمعی هوا تاریک بود.۱ صدای زوزه‌ای از لای پنجره به گوش می‌رسید۲ چند ثانیه‌ای گوش سپردم تا هوشیاری و صحت صدای شنیده شده را پردازش کنم.۳ به یکباره از توی رختخوابم جهیدم و به طرف کلید برق رفتم.۴ کلید برق را با دستان لرزان چند بار بالا و پایین زدم ، خبری از روشنایی نبود.۵ چشم تیز کردم. - وای! سهند پاشو! ستاره تو رختخوابش نیست.۱ صدایی از سهند بلند نشد. جلوتر رفتم. سهند هم توی اتاق نبود. ناخودآگاه دستم روی قلبم نشست.۲ بی امان می‌کوبید و خفگی‌ام شدت می‌یافت، هراسان به بیرون کلبه پریدم که ناگهان زیر پایم خالی شد.۳ با صورت روی زمین پرت شدم، ناخواسته صدای جیغ خفیفی از اعماق حنجره‌ام به بیرون گریخت.۴ دستم را به زانو‌گرفتم بلند شوم. هنگام زمین خوردن لباس خواب بلندم خیس شده بود. فکر کردم آب است اما بوی خون حالم را بهم زد.۵ روبرویم تونلی دیدم. خمیده خمیده جلو رفتم تا سرم به جایی گیر نکند.۱ بوی آهن سوخته‌ای که با خون قاطی شده باشد به مشامم رسید. چشمانم را محکم بهم فشار دادم. باز همان صدای وحشتناک کشیده شدن لاستیک روی زمین، عرق سرد به پیشانی‌ام آورد.۲ با دستان خاکی‌ام جلوی خونریزی سر و پایم را گرفتم و مبهوت از مبدا صدا، در انتخاب بین سه راهی باز شده‌ی مقابلم ماندم و دریغا که وقتم تنگ بود.۳ خوب که چشم تیز کردم، انتهای یکی از راه‌ها باریکه‌ی نوری دیدم.۴ لباسم را از دست و پایم جمع کردم و به طرف نور دویدم. به موقع رسیدم. دریچه داشت بسته می شد.۵ به سختی از دریچه رد شدم. پایم چیزی را احساس کرد. خم شدم. خرس کوچولوی ستاره بود.۱ سرم را بالا گرفتم. ستاره‌ی کوچکم در آغوش سهند در انتهای راهروی پر از نور بود. لبخند غمگین سهند را تار می‌دیدم. دستی به چشم‌هایم کشیدم تا تاری دیدم برطرف شود.۲ این‌گونه نمی‌شد. پا تند کردم و خواستم لمس‌شان کنم، که دستم از آن نور قرمز جیغ عبور کرد و متقابلا ناله‌ی سهند، از تونل سوم سیاه‌چاله بلند شد.۳ بلند صدایش زدم: -سهند! سهند... کجایی؟۴ صداهای عجیب و غریبی بلند شد انگار صدای فریاد من عده‌ای موجودات ناشناخته را از خواب بیدار کرد‌.۵ بی‌اختیار روی زمین نشستم و جیغ کشیدم.۱ تمام تنم خیس عرق بود. به لامپ بالای سرم نگاه کردم. قطع و وصل می‌شد. تکیه به دیوار داده بودم. قاب عکس را محکم بغل کرده بودم. عکسی که ستاره در آغوش سهند‌،می‌خندید. باز همان کابوس‌های همیشگی...۲ : ۱بانو صداقتی ۲کاربر محبوب ۳کاربر🌱(بانو کلانی) ۴کاربر یا علی بن موسی الرضا ۵ کاربر مه ‌یاس(بانو صادقی) شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۱۲ ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۷:۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی ۱۲۴.mp3
11.23M
۱۲۴ 💥 احساس میکنم زیر پام خالی شده! 💥 احساس میکنم دیگه تحمل دلشوره‌ها و اضطرابهام رو ندارم! 💥 احساس میکنم به تهِ ناامیدی و پوچی رسیدم! 💥 احساس میکنم وسط یه طوفان شِن گیر کردم، نمی‌تونم جلو راهمو ببینم! من چـــــــرا اینجوری شدم؟ یازدهم ♥️ @ANARSTORY @Ostad_Shojae
روضه خانگی - حضرت عباس(ع) - 1227.mp3
10.25M
🎙السلام علیک یا بقیة الله 🔻مناجات با (عج) 🔻روضه (ع) ⏱ | 10:58 👤استاد 💡 کانال روضه‌های کوتاهِ کاملِ خانگی یازدهم ♥️ @ANARSTORY @RozeKhanegee
Shab05Safar1401[03].mp3
7.82M
▪️خیال کن که همان نازدخترم مثلا. 🎙 با نوای: حاج میثم مطیعی یازدهم ♥️ @ANARSTORY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گوش دادید یا توفیق ندارید؟🤔
هدایت شده از نࢪگـسِ شیــراز💙
خداروشکر خداروشکر الان دو روزه که بچه علاوه بر اینکه چشماشو باز کرده تکون هم میخوره و اونقد ورجه وورجه میکنه که قنداقش میکنن😅😍 و میگن رو به بهبودی بسرعت و خیلی بهتر شده خداروشکر😍😍😍😍
هدایت شده از نࢪگـسِ شیــراز💙
😍😍😍 اما هنوز تا موقعی که بهبودی و سلامتی کاملشو بدست بیاره محتاج دعا هستیم بازم☺️☺️☺️
💯چایی روضه. نور. جلسه یازدهم. ابتدا یک ، سپس می‌گذارم. کوتاه. بعدش یک که حتما باید گوش کنید. بعدش بزنید روی دریافت پول یک استکان چایی که تبرک است و حتما بعدش یک چایی بخورید به نیت چای روضه. سپس برای امامِ حاضرِ بچه شیعه‌ها دعا کنید. برای سلامتی‌اش. برای ظهورش. برای اینکه قلب‌مان از سیاهی پاک شود تا نور نزول اجلال کند. ان‌شاءالله با پنجاه تا چایی ادامه می‌دهیم. اگر کسی خواست به این روضه مجازی کمک مالی کند به خودم خبر دهد. از اینجا👇 @evaghefi خب بریم برای سخنرانی و روضه و مداحی و چایی. پ.ن پول یه استکان چایی رو 500 تومن حساب کردم. دیگه سخت نگیرید. یازدهم قبول باشد. حالا که اشک ریختید بلند شوید و یک چایی برای خودتان بریزید و عکسش را بگیرید و بفرستید. در کانال زیر که عضو شوید بعد از چند ساعت ادمین می‌شوید و می‌توانید عکس چایتان را برای بقیه به اشتراک بگذارید. https://eitaa.com/joinchat/3507159149C9decdf8353 حتما از هشتگ یا استفاده کنید. برای دریافت هزینه چایی از کانال : 💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎 وارد شوید. ♥️ https://eitaa.com/ANARSTORY https://pay.eitaa.com/v/?link=vW7U9
4_5809986858993585696.mp3
4.44M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار شرکت‌کنندگان در هفتمین اجلاس مجمع جهانی اهل بیت(ع) 📥 farsi.khamenei.ir/audio-content?id=50877 💻 Farsi.Khamenei.ir
https://eitaa.com/joinchat/1045823571Cf996759856 📚کتابخانه باغ انار 🍎هیس! 🔸انارها اینجا در حال مطالعه اند.
🔸💯فَلیتوکِّلِ المُؤمِنوُنَ. @ANARSTORY