eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
898 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
تفکر تداعی گرا: جریان سیال ذهن همچنین از تفکر تداعی گرا استفاده می کند. در این سبک از نوشتن، نویسندگان با استفاده از پیوندهای ضعیفی که اغلب مبتنی بر و یک شخصیت هستند، از یک ایده به ایده دیگر حرکت می کنند. هدف این است که با این تکنیک نویسندگان بتوانند را با صحت بیشتری انتقال دهند، نسبت به حالتی که یک سری ایده ها بصورت واضح و منطقی به هم پیوند بخورند.  تفکر تداعی گرا ممکن است "تصادفی" به نظر برسد، زیرا از یک فکر به فکر بعدی جهش می یابد و بین این افکار تنها وجود دارد. به عنوان مثال، افکار شخصیت ها اغلب در پاسخ به به خواننده ارائه می شود، مشاهدات پراکنده ای از آنچه شخصیت می بیند، می شنود، استشمام می کند، احساس می کند، می چشد و ... را توصیف می کند. ساختار پیرنگ داستان: بسیاری از نویسندگانی که جریان سیال ذهن را به کار می گیرند، ساختار طرح داستان را نیز می آزمایند و از عناصری مانند یا یک استفاده می کنند (یعنی داستان در زمان، به گذشته و آینده می رود). بعضی از نویسندگان به سرعت بین دیدگاه های شخصیت های مختلف جابه جا می شوند و به خوانندگان این امکان را می دهند که "جریان سیال ذهن" افراد مختلف را تجربه کنند. برخی از نویسندگان همچنین ممکن است تصمیم بگیرند که حوادث را با تنظیم نکنند یا جزئیات گذشته شخصیت را از طریق او به خوانندگان نشان دهند. در "خشم و هیاهو"، ویلیام فاکنر حوادث و جزئیات مهم بسیاری را از طریق خاطراتی که به عنوان بخشی از جریان‌های سیال ذهن شخصیت های مختلف پدید می آید، منتقل می کند. ♦️نشانی باغ https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 ♦️نمایشگاه باغ    @anarstory
💢جریان سیال ذهن در رمان خانم دالووی از ویرجینیا وولف ویرجینیا وولف به دلیل استفاده از جریان سیال ذهن در نوشتار خود شناخته شده است. رمان "خانم دالووی" افکار، تجربیات و خاطرات چند شخصیت را در یک روز در لندن دنبال می کند. در این قسمت، شخصیت رمان به نام کلاریسا دالووی، عبور اتومبیل ها را تماشا می کند: ✴️هم چنان که به تاکسی ها نگاه می کرد احساسی دائم داشت که در خارج است، در بیرون، تا نزدیک دریا و تنها، همواره این احساس را داشت که زندگی کردن حتی یک روز هم بسیار بسیار خطرناک است. این نبود که خود را زرنگ یا خیلی غیرعادی بپندارد. اینکه چگونه توانسته بود با چند ترکه دانش که فرولاین دانیلز به ایشان داده بود از میان زندگی بگذرد. فکرش را هم نمی توانست بکند، هیچ چیز بلد نبود، نه زبان، نه تاریخ، و با این حال برای او به طور مطلق جاذب بود، همه این ها، تاکسی ها که می گذشتند، و او حاضر نبود درباره پیتر بگوید، یا درباره خود بگوید، من اینم، من آنم. در اینجا می بینید که وولف فقط به گفتن اینکه "خانم دالووی در حال تماشای تاکسی ها به زندگی خود نیز فکر می کرد" بسنده نکرده است. در عوض خواننده را به وارد کرده است و از جملات طولانی که با کاما از هم جدا شده اند، برای نشان دادن جریان آرام ایده ها و افکار استفاده کرده است. خوانندگان می توانند ببینند که افکار خانم دالووی ⬅️ از مشاهدات درمورد چیزهایی که می بیند ➡️به نسبت به زندگی تغییر می کند ↗️و سپس به سمت خاطرات کودکی خود می رود، ↘️ و دوباره به تاکسی هایی که در خیابان حرکت می کنند باز می گردد ↖️و سرانجام به پیتر، عشق سابقش می رسد. این یک نمونه عالی از استفاده از   و برای ایجاد جریان سیال ذهن است.  وولف قادر است نه تنها بلکه و اندیشه های خانم دالووی را منتقل کند، واقعیتی که بسیار چشمگیرتر است زیرا او این کار را هنگام نوشتن با زاویه دید سوم شخص انجام می دهد. ♦️نشانی باغ https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 ♦️نمایشگاه باغ    @anarstory