💢جریان سیال ذهن در کتاب گور به گور (جان که میدادم) از ویلیام فاکنر
مانند ویرجینیا وولف، ویلیام فاکنر نیز به دلیل استفاده از جریان سیال ذهن شناخته شده است.
در این بخش از رمان خود به نام "گور به گور"، شخصیت جویل رنجش خود را از این ابراز می کند که:
🔸 در حالی که مادرش در حال مرگ است،
🔸 برادر ناتنی او دقیقا پشت پنجره اتاق با سر و صدای زیاد مشغول ساختن تابوتی برای اوست.
چون که من گفتم اگه تو همین جور هی ارّه بکشی هی میخ بکوبی که آدم دیگه خواب به چشمش نمی آد، آَدی هم دست هاش رو گذاشته بود روی لحاف، عین دو تکه از اون ریشه های درخت که هر چی بشوریشون دیگه تمیز بشو هم نیستند. الان بادبزن و دست دیویی دِل جلو چشممه. گفتم کاش دست از سرش ور میداشتی. هی ارّه بکش، هی میخ بکوب، هی هوا رو همچین روی صورتش به هم بزن که نا نداشته باشه نفس بکشه. اون تیشه نحس هم هی بزن بتراش، بزن بتراش. بزن بتراش، اون قد که هر کی از تو جاده رد شد وایسه این جعبه رو دید بزنه، بگه عجب نجّاریه این کَش. اگه دست من بود وقتی کَش از بالای اون کلیسا افتاد یا اگه دست من بود وقتی بابا بار هیزم افتاد روش ناکارش کرد، اون وقت اینجور نمی شد که هر ناکسی تو این ولایت بیاد وایسه زل بزنه اَدی رو نگاه کنه، چون اگه خدایی هم هست پس به چه درد میخوره؟ کاش فقط من بودم و اَدی سر یک تپه بلند، من سنگ ها رو هل می دادم پایین تو صورت شون، ور می داشتم می زدم تو صورتشون و دندوناشون و خدا می دونه هر جا که می خورد، تا وقتی که آَدی آروم می گرفت. اون تیشه نحس هم نبود که هی بزن بتراش. بزن بتراش تا آروم می گرفتیم.
تکرار عبارت " بزن بتراش "
کمک می کند تا احساس جویل را در شنیدن صداهای تکراری ایجاد شده توسط ارّه و تیشه در بیرون از پنجره منتقل کند،
هر صدای تیشه یادآور مرگ قریب الوقوع مادر خود است.
جملات او همچنین چرخش های عجیب و غریبی به خود می گیرد
و به جاهای غیر منتظره ای می رسد.
🔹مثلاً وقتی جمله ای را با خاطره ای از کش آغاز می کند که از پشت بام سقوط می کند،
🔹نسبت به کسانی که به ملاقات مادرش آمده اند ابراز انزجار می کند،
🔹 و در نهایت این جمله را می پرسد که " اگه خدایی هم هست پس به چه درد میخوره ".
این متن در به تصویر کشیدن #طیف_وسیعی از افکار و احساسات جویل در هنگام ملاقات مادر در حال مرگش بسیار مؤثر است.
#آموزش
#سیال_ذهن
#سبک_غیرخطی
#تکرار
#جمله_بندی
#تفکر_تداعیگرا
#دستورزبان
#داستان
#داستانک
#قصه
#پیرنگ
♦️نشانی باغ
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
♦️نمایشگاه باغ
@anarstory