eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️آرمینه‌آرمین: گروهک سیاسی رو چی کار کنیم؟ 💟۱ بنظرم اگر مهران دانشجو نباشه بهتره اینم تکراریه. مثلا دنبال گمشده‌ای اومده تهران. (عموش که اطلاعاتیه ازشم خبری نیست) باید مدتی بمونه دنبال خونه‌ست که با همون رییسش اشنا میشه.(که رییسم از قبل می‌شناسش و میخواد یه جوری بکشش سمت خودش) کم کم وارد کاراشون میشه. مهران از یک خانواده ساده‌ست ولی معتقد و پیرو امام. بعدا گولش میزنن که عموی تو توسط فلان خانوده کشته شده، تو هم باید انتقام بگیری. مهران نمیدونه چیکار کنه تا اینکه میگه من نمیتونم بکشم‌شون و اونا روی واقعی خودشون رو نشون میدن و میگن جون خانوادت دست ماست. من کلی این به ذهنم رسید 💟مهران باید بین از دست رفتن آبروی دختر و از دست دادن برادر کوچکترش که به دلیل نبود پدر و مادر او هم برایش پدر بود هم مادر یکی رو انتخاب میکرد ⭕️آرمینه‌آرمین: میتوانید ایده‌ها را به همین روش شماره گذاری کنید و بسط دهید. هر شماره را باز بسط دهید.‌ اینقدر این کار را بکنید تا هیچ علت و معلولی از قلم نیوفتد. 💟مهران بین دو راهی گیر می کنه ، که ابروی دختره یا بی خیال دختر بشه چون برادرش تو زندگیش اهمیت داره ⭕️آرمینه‌آرمین: به زمان، مکان، حوادث تاریخی، صحنه‌ها، المانها،... دقت کنید و اگر به ناشناخته‌ای برخورد کردید تا می‌توانید تحقیق کنید. در دوره تحقیق تعصب را کنار بگذارید نظر مخالف را هم بشنوید. 💟بعدش برادرش گروگان می گیرن مجبورش می کنند کاری رو که باب میلش نیست براشون انجام بده ⁉️ 💟علت و معلول در داستان مگه نباید یکی باشه؟ 💟مهران و برادرش تمام مدت جایی زندگی میکنن که اون گروهک ضد انقلاب انتخاب کرده به همراه یه نگهبان و این موضوع باعث فشار زیاد روحی و روانی رو برادر مهران میشه ⭕️آرمینه آرمین : هر دستگیره داستانی، هر روند داستانی علت و معلولی دارد. شاید هم بیشتر از یک علت داشته باشد که مجموع آنها باعث معلولی شود. درختان باغ هر چه خواستید از باغ بردارید اگر ایده پر باری چیدید دست به قلم شوید. نگران تکراری بودن نشوید چون قلمها یک جور نخواهند بود. 💟مهران ماجرارو برای دختر توضیح میده انتخاب برای دختر سخت است 💟یا برادر مهران دست بابای دختر خلافکار بوده کشته شده مهران هم برای انتقام نزدیک به دختره می سه تا موضوع و علت کشته شدن برادرش،سر در بیاره
⭕️آرمینه‌آرمین: و در نهایت تصمیم مهران چه خواهد بود.؟ سعی کنید خلاف آمد عادت را برگزینید. یعنی مهران با آنها همکاری کند. چطور او را به سمت انسان خوب بودن برگردانیم. باید حادثه یا حوادثی خلق کنیم. 💟قبول می‌کنه ⭕️آرمینه‌آرمین: یا اینکه مهران با آنها همکاری نکند و آنها قصد کشتن اعضا خانواده را داشته باشند. حادثه یا حوادثی را برای نجات عضو خانواده باید خلق کنیم. 💟اگر اتیش زدن پرچم باشه قبول می‌کنه و چون قرار هست اون روز خیلیا جمع شن به بهانه‌ای خانوادش رو هم اونجا می‌کشونه ⭕️آرمینه‌آرمین: میتوانیم اصلا عضو خانواده را نجات ندهیم و باعث مرگ او شویم. و مهران را به دنبال انتقام بفرستیم. 💟الزاما یکی از اعضای خانواده باید تهدید به قتل بشن؟ مهران یک خواهر مریض داشته که بشدت بهش وابسته است... میتونه سر دوراهی پا گذاشتن بر اعتقادش، و جور شدن پول عمل خواهر توسط تشکیلات، یکی رو انتخاب کنه... 💟تظاهر به قبول کردن میکنه اما سعی میکنه با زیرکی چوب لای کارشون بزاره و سعی به نابود شدن اون گروه بکنه 💟نصیحت مادرش به طور اتفاقی باعث میشه پیشنهادو رد کنه 💟ارمغان تاریکی دیدید خیلی شیک تموم شد. انتقام نگرفت ولی اونا کلی ضرر کردن 💟عاشقانه.. تاثیر گدار اعتقادی.. 💟پسرش جز پلیس مخفی یک قاقچی رو دستگیر می کنه ، 💟قا قاچی رو اعدام می کند. دخترش می خواد از پلیس انتقام بگیره 💟پیشنهاد رئیس به مهران اینه که با دختر یکی از انقلابیون وارد رابطه بشه و آبروش رو ببره مهران قبول میکنه و وقتی وارد عملیات می شود اما در عین حال که هیچ حسی نسبت به دختر پیدا نمیکند دلش به حال سادگی و معصومیت دختر میسوزد... 💟مهران قبول میکنه و باهاشون همکاری میکنه و تا پای تمام کردن ماموریتش میره اما روزهای اخر مهران شیفته اخلاقیات و تفکرات هدف اون گروه که ماموریت خودش هم هست میشه و حالا گیج و سردرگم که باید چ کنه (خودمم گیج شدم چی گفتم😄) ⭕️آرمینه‌آرمین: تا می‌توانید ببارید. شاید خودتان میوه‌تان را نخواهید ولی سبد دیگری را پر می‌کنید 💟من ادامه اینو بگم.. قبول میکنه... با سختی و زخمت و مدت زیاد.. میره میشه یکی از محافظای امام.. یا حالا هرچی به امام نزدیک میشه و شدیدااا مجذوب امام میشن.. تاثیر گڋار میشه اینطوری رفتارای امام.. لبخند هاشون و... میتونیم گاری کنیم با قلممون مخاطب مجذوب حضرت امام رحمت الله بشه میتونیم اتفاقات مهیجم اضافه کنیم 💟یا با سرعت زیاد رانندگی می کنه ترمز ماشبن مشکل پیدا می کنه نمی تونه کنترل کنه عابر پیاده یا بچه رو زیر می کنه 💟مهران با دوستش شراکت می کنه یه مغازه می زنه ،دوستش بهش نارو می زنه فرار می کنه مهران می ره زندان تا بیاد ثابت کنه که اون هیچ کاره بوده بعد از مدتی دوستش رو دم مرز دستگیر می کنند. بی گناهیش ثابت می شه بعدش کلی قرص که پول مردم باید بده ⭕️آرمینه‌آرمین: بخاطر نوع ایده شخصیت پردازی مهران را قوی کنید. تا میتوانید جزییات روحی او را در داستان بیاورید.
⭕️آرمینه‌آرمین: بعد از گروهک شناسی و رییس و ... حالا چه خواسته‌ای؟ ↓ 💟_کشتن روحانی محله 💟_بدست آوردن یکی از مدارک مهم 💟_جذب یک دختر(ترجیحاً آشنا) به گروهک. دوست شدن و ارتباط عاطفی داشتن برای زمینه‌چینی برای ورود آن فرد. 💟_بمبگذاری در مهدکودکی که بچه ی یکی از فرماندهان سپاه اونجاست. فرماندهی که برادر رییس رو که یک حزبی بوده اعدام کرده 💟_جا سوسان دوره انقلاب که حق ازدواج نداشتند ضد انقلابیون بم گذاری می کردند 💟_ازدواج با یه دختر از خانواده‌ی انقلابی.. جاسوسی تو این خانواده و در آخر بمب گزاری در خانه‌ی این خانواده چون این خانواده انقلابی ناخواسته لاعث مرگ پسر ساواکیش شدن 💟_بمب گذاری برای اینکه یکی از مقامات عالی رتبه ی کشته بشه 💟_جاسوسی ترور اسید پاشی ادم ربایی کشتن روحانی 💟_جذب گروهک فرقان شده، گول اسمش رو خورده ⭕️آرمینه‌آرمین: هر چه بیشتر ببارید سبدتان موقع رفتن از باغ سنگینتر خواهد بود 💟_برادر رئیس رو هنگام بمب گذاری دستگیر کردن و چون همکاری نکرده اعدام کردن. اون فرمانده دستور اعدام رو داده. ولی در هنگام اعدام یه اشتباهی رخ داده مثلا طناب پاره شده و اون فرد بیشتر از حد معمول زجر کشیده برای همین این رئیس از اون فرمانده کینه داره و می خواد بچش رو که تنها سرمایه ی وجودیشه بطور فجیعی از بین ببره برای همین به مهران دستور می ده که اون بچه رو زیر بگیره 💟_لباس زنانه بپوشد با کفش پاشنه بلند و موهای بلوند بگذارد و برود در مراسم مخفی یکی از سران آمریکایی... 💟_به او دستور بده که خواهرش رو به جمع یک عده آمریکایی کثیف بفرسته برای جاسوسی (به غیرتش بر بخوره نه به اعتقادش) 💟_ترور کردن شخص مهمی مرد چادر زنانه با پوشیه می بنده وارد مجلس میشه 💟_به شهادت رسوندن حضرت امام رحمت الله... چون مخااف انقلاب بودخ این اقای رییس از مهران میخواد اینکارو بکنه.. اما مهران با وجود نداشتن اعتقاد به دلیل متدین بودن خانوادش مخالفه... اما قبول میکنه 💟_عملیات انتحاری انجام بده. خب جون خودش رو دوست داره 💟_کشتن باباش که جزوه انقلابیون بوده 💟من نظرم روی چیزی غیر از کشتن هست...کمی خلاقیت چیزی که کشتن توش نباشه و اینکه اینقدر هم مهم باشه. ⭕️آرمینه‌آرمین: خب تا می‌توانید ببارید. سعی کنید خلاف آمد ترین واقعه را برای جذاب کردن داستان انتخاب کنید. شخصیت مهران و روابط عاطفی و خانوادگی‌اش را در نظر بگیرید. شرط از دست دادن یکی اعضا خانواده چگونه باشد. خواهر برادر همسر پدر مادر دوست پسر عمه دختر خاله و چرا برای مهران مهم خواهد بود. روابط عاطفی بیچاره بودن و ضعیف بودن شخص در طول زندگی کوچک و بی گناه بودن. بزرگ فامیل بودن 💟گروگان گرفتن، تا رسیدن به منافع شخصی و... 💟بی گناه پرونده قطور براش درست می کنند بی گناه زندانی و شکنجه می شه 💟شکنجه کردن یه نفر 💟ربودن فرزند یکی از انقلابیون و انتقال این شخص ب اسرائیل برای کار کردن روی بچه ب عنوان جاسوس و بر گرداندنش ب ایران 💟شهادت دادن نادرست علیه یه روحانی معروف.. 💟چون مهران ممکنه شخصیت مذهبی باشه و فعالیت انقلابی داشته باشه ازش بخوان لیستی از افراد مهم انقلابی تهیه کنه و فعالیت های اونهارو گذارش بده 💟مهران خودش یک آدم مذهبی نشون بده و وارد یکی از خانواده های سرشناس انقلاب بشه و باید از پدر خانواده اطلاعات مهمی بدست بیاره 💟دختر خاله مسائل عاطفی 💟همسر، روابط عاطفی ⭕️آرمینه‌آرمین: اگر دوست دارید به این گام قدم بگذارید ریزتر احسنت ایده را بقاپید دوست ندارید توی این گام بیشتر قدم بزنید؟ . 💟آتش زدن قرآن!😡 💟پدر نامزدش... پدر دختری که دوستش داره شرط میزاره.. یکیو بکشه.. بدزده.. بزنه شهادت غلط بده.. و.. 💟اتیش زدن پرچم در وسط خیابون و دعوا راه انداختن 💟ی چیزی بگم اخیرا رمانی خوندم شخصیت منفی داستان یک مرد بود ک اصلا قابل پیش بینی نبود البته من اینو ضعف داستان میدونم ک هیچ نقطه ضعفی ازطرف ذکر نشده بود برای حدس مخاطب اما این بچه هه در آینده چنین شخصیتی میشه ⭕️آرمینه‌آرمین: مثلا یکی از یتیمهای فامیلش که خودش زیر پر و بال او را گرفته شیرین زبان و ناز است. و و و 💟اگر اینکارو نکنه.. پدره دخترشو به رقیب عشقی مهران میده
💯💯خیلی مهم💯💯 ✨توجه✨توجه✨ 🔸فرم🔸 🔻 لینک پرسشنامۀ درختان. همگی کامل نمایید حتی کسانی که قبلا کامل کرده اند. 🔻🔻 https://survey.porsline.ir/s/Upn3owz 💯💯 با تشکر @anarstory
❤️🧡💛 💫مردم عده ای مثل هستند که تا تکان بدهی می ریزند؛ مثل بچه های حزب اللهی و بسیجی که به جماعت و جمعه و ... می آیند. یک عده هستند که با تکان نمی ریزند, باید سراغشان رفت. عده ای مثل هستند که با چوب بر سرشان هم بزنی نمی افتند. پس سه رقم جوان داریم: توتی، اناری و گردویی؛ مسوولیت ما بیشتر درباره اناری ها و گردوئی هاست, توتی ها خودشان می آیند. بعضی قیافه های پای منبر از اول مغرورانه می نگرد یا مختصر سوادی دارد یا تیغی در مغزش هست یا ... بعضی قیافه ها عاشق هستند, بعضی قیافه ها هم بی تفاوتند, بعضی قیافه ها لیزند که هی خمیازه می کشند و ساعت نگاه می کنند. آن ها که فکر می کنند که دیپلم یا لیسانس سواد است و به آن مغرور شده اند, باید باد آن ها را خالی کرد. دیپلم مثل شلوار است که نداشتن آن عیب است و داشتن آن هنری نیست, لیسانس مثل دندان است, اگر نداشته باشید چیزی نمی توانی بخوری یعنی کسی که می تواند به کتابخانه رجوع کند چند تا کتاب مگر خوانده است؟ صد تا یا دویست تا با این تعداد که کسی با سواد نمی شود. بعد از لیسانس باید دید چند کتاب مطالعه کرده است. از کسی که دندان دارد باید پرسید چه می خوری؟ همانطور که دندان وسیله است لیسانس هم وسیله مطالعه است. مثل آخوندی که تا کفایه بخواند تازه می تواند وارد دنیای علم شود و می تواند المیزان و فی ظلال و ... را بفهمد. اینها در علم هستند نه خود علم. امام رضا علیه السلام فرمود: با افراد لاابالی که مواجه شدید, بگویید یا قیامت هست یا نیست (شل بگویید که مشتری شود) اگر قیامت نبوده, مذهبی ها چه ضرری کرده اند؟ سالی سی روز نهار را به جای ظهر غروب می خورند. روزی هم چند دقیقه نماز می خوانند. کمتر از مقداری که جلوی آینه می ایستی, به اندازه یک اتوی لباس. بدون مقنعه یک خانم 70 کیلو است با مقعنه می شود 70 کیلو و 100 گرم. همان زندگی را کرده اند که همه می کنند (ازدواج و خنده و مسافرت و ...) اما اگر قیامت بود!! که به هزار و یک دلیل هست, انسان بی دین چه خاکی به سر خواهد ریخت. یک مثال دیگر: می خواهیم 200 کیلومتر مسافرت برویم چند اتوبوس باهم حرکت می کنند یکی چند تا وسایل مثل چراغ قوه, چماق, آفتابه، زنجیر برای بکسل و ... برمی دارد. چند تا راننده هم قهقه می خندند و مسخره می کنند و تخمه کدو می شکنند و گاهی هم سیگار می کشند. اگر در راه خطری هم متوجه اتوبوس نشود, راننده ای که وسایل احتیاطی را همراه برده ضرری نکرده است, اما اگر خطر بود راننده دست خالی چه خاکی بر سر می کند, بنابراین هر کس مذهبی است عاقل است. افراد بی دین هستند که اُمّل هستند. اگر قیامت باشد, فرد لاابالی چه خواهد کرد؟ عقل می گوید انسان باید دین داشته باشد. منبع: کتاب «قرآن و تبلیغ» تالیف استاد قرائتی @anarstory
💫مردم عده ای مثل هستند که تا تکان بدهی می ریزند؛ مثل بچه های حزب اللهی و بسیجی که به جماعت و جمعه و ... می آیند. یک عده هستند که با تکان نمی ریزند, باید سراغشان رفت. عده ای مثل هستند که با چوب بر سرشان هم بزنی نمی افتند. پس سه رقم جوان داریم: توتی، اناری و گردویی؛ مسوولیت ما بیشتر درباره ها و هاست, توتی ها خودشان می آیند. @anarstory
📒 📚 📂 اختیار ها دو دسته هستند: اختیار زبانی و اختیار وزنی اختیار زبانی یعنی این‌که با تلفظ اتفاق می‌افتند ۱، حذف های غیر ملفوظ ۲، حذف همزه بیش از» بیشز در آب » دراب اما حرف ع مثل همزه تلفظ نمی شود. یعنی در عالم را نمیشود درالم خواند‌ ۳، تغییر کمیت مصوت‌ها الف) بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه در آخر واژه مثل خانه پروانه دست من ، عروسک زیبا (کسره علامت اضافه ) (واو عطف )کتاب و دفتر ، من و تو ب) کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند مثل جادویی آهویی نوشدارویی نکته»»» هیچ‌وقت سه هجای کوتاه کنار هم نمی‌آیند و حتماً یکی از آن‌ها برابر اختیارات شاعری بلند محسوب می شود. اختیار وزنی: شاعر بدون تغییر در تلفظ واژه‌ها کمیت هجا را تغییر می‌دهد. چهار اختیار وزنی داریم که به ترتیب کاربرد عبارت‌ند از: ۱) هجای پایانی بیت یا مصراع همیشه بلند است یعنی تو = در = درد = هحای بلند هر سه کمیت یکسانی در پایان بیت دارد ۲) تبدیل فعلاتن به فاعلاتن درآغاز مصراع اما عکس آن درست نیست. ۳) ابدال یا تبدیل دو هجای کوتاه به یک هجای بلند یا برعکس ۴) قلب یا جابجایی یک هجای بلند و کوتاه کنار هم در یک رکن عروضی معمولاً در مفاعلن و مفتعلن اتفاق می‌افتد کیست که پیغام من به شهر شروان برد / یک سخن از من بدان مرد سخن‌دان برد مفتعلن فاعلن مفاعلن فاعلن/ مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن رکن‌های سوم رو اگر نگاه کنیم مفاعلن و مفتعلن داریم اون دو رکنی که کمتر تکرار شده تبدیل می‌شه به اون رکنی که بیشتر تکرار شده یعنی مفاعلن به مفتعلن تبدیل می‌شه. ﷽؛انار، پادشاهی ست وارونه با تاجی رو به زمین چرا که انار پادشاه درختان آسمان است که قدش تا زمین کشیده شده. اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6 نمایشگاه باغ🔻 @anarstory
📚 چیست؟ نه شادم نه محزون نه خاكم نه گردون نه لفظم نه مضمون چه معنيستم من؟ بیدل معنی، مفهوم، مقصود، درونمایه ، اندیشه و مضمون و کلماتی از این قبیل را در مباحث ادبی ، اغلب به جای هم به کار می برند. در این میان "مضمون" اصطلاحی است که بسیار رایج است ولی چندان شناخته شده نیست. برای شناخت مضمون ، چند شعر را که بیانگر مفهومی مشابهند باهم می خوانیم: 1- ای مرغ سحر عشق زپروانه بیاموز کان سوخته را جان شد وآواز نیامد 2- آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم 3- عشق آن نبود که همچو بلبل نالی آن گه که بمیری و ننالی عشق است 4- شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی 5- بیان شوق چه حاجت که حال آتش دل توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد این شعرها دربارۀ ارتباط عشق و خاموشی است ،یعنی تحمل سختی های عشق و گلایه نکردن و ننالیدن، اما ببینید که در هر شعر این موضوع با تصویر ولحنی متفاوت بیان شده است.با آن که بسیاری از عناصر این تصاویر مشترکند. مضمون همان روشی است که شاعر برای بیان اندیشه و مقصود خود دارد،گاهی با تصویر گاهی با لحن ، گاهی با نماد و استعاره، به هر حال هر شیوه ای که ضمن آن شاعر ، سخن خود را عرضه می کند مضمون نام دارد. مانند معلم ریاضی که برای انتقال مفهوم ضرب و تقسیم،گاهی از شکل ها استفاده می کند،گاهی از مداد و کاغذ، گاهی سیبی را چند قسمت می کند و گاه داستانی می سارد از پرتقال فروش و پارچه فروش، اما هدف تمام این روشها، یکی است. یعنی برای او آن تصویر یا آن سیب و نیز آن قضیۀ پرتقال فروش ، فقط آن مقدار اهمیت دارد که ضرب وتقسیم را بیاموزد. و اگرنه فرقی میان پرتقال فروش و پارچه فروش نیست. اما در شعر که اثر هنری است، نمی توان این گونه مرزبندی کرد؛ یعنی بگوییم که اندیشه و مقصود از مضمون مهم تر است و فرقی نمی کند که شاعر چه شیوه ای برای بیان سخن خویش دارد. در شعر نه تنها این شیوه ها اهمیت دارد حتی کلمات و لحن و ترتیب کلمات در جمله نیز اهمیت دارد. به این دو بیت که از مثال های مشهور است توجه کنید" خدا خواهد آنجا که کشتی برد اگر ناخدا جامه بر تن درد برد کشتی آنجا که خواهد خدای اگر جامه بر تن درد ناخدای هر دوبیت در یک وزن هستند با کلمات یکسان، فقط ترتیب کلمات ابیات متفاوت است، با این حال می بینیم که تأثیر حسی آنها باهم خیلی متفاوت است. باز هم دوبیت دیگر با مفهومی نزدیک اما با دو مضمون متفاوت بخوانیم: - دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است - دنیا حریف سفله و معشوق بی وفاست چون می رود هرآینه بگذار تا رود هر دوبیت دربارۀ بی اعتباری دنیاست اما یکی با مضمون /پیرزن عشوه گری که عروس دامادهای متعدداست/ طنزی گزنده آفریده و دیگری با کلمات و نگاهی دیگر ، از موضع برتری و بی اعتنایی سخن می گوید. برای آن که با گونه های مختلف مضامین آشنا شویم، می توانیم نظیر همین مثال ها ابیاتی را که مفاهیم نزدیک دارند در کنار هم قرار دهیم تا تفاوت نگاه و البته تفاوت توان شاعران را ببینیم. چند بیت دربارۀ گریستن در کنار هم می آورم تا مقصود از تفاوت لحن و مضمون روشن شود: - نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه های غریبانه قصه پردازم - جز در صفای اشک دلم وا نمی شود باران به دامن است هوای گرفته را - به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن ببین در آینۀ جویبار گریۀ بید - گریه و زاری قوی سرمایه ای ست رحمت کلی قوی تر دایه ای ست - قاصدک !ابرهای همه عالم شب وروز در دلم می گریند - تمام روز در آیینه گریه می کردم بهار پنجره ام را به وهم سبز درختان سپرده بود - چون صاعقه در کورۀ بی صبری ام امروز از صبح که برخاسته ام ابری ام امروز دکتر اسماعیل امینی ﷽؛انار، پادشاهی ست وارونه با تاجی رو به زمین چرا که انار پادشاه درختان آسمان است که قدش تا زمین کشیده شده. اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6 نمایشگاه باغ🔻 @anarstory
📚 وقتی می گوییم «فلانی چشم و گوش بسته است» در واقع منظور ما این است که فلانی مثلا در موضوعی یا موضوعاتی بی اطلاع است؛ در اینجا ما میخواهیم به دلیل یا دلایلی با بیانی غیر مستقیم منظورمان را برسانیم. یا وقتی می گوییم فلانی «ریش سفید است» همینطور؛ در ظاهر چیزی را می گوییم ولی در اصل منظور ما با تجربگی است. و به قول جلال‌الدین همایی: «کنایه در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح، سخنی است که دارای دو معنی قریب و بعید باشد، و این دو معنی لازم و ملزوم یکدیگر باشند. پس گوینده آن جمله را چنان ترکیب کند و به کار برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل شود.» با این تعریف و به خاطر نزدیکی زیاد مجاز و کنایه به هم ممکن است جایی آن‌ها را از هم تشخیص ندهیم اما می‌توان تفاوت‌های آن‌ها را اینگونه بیان کرد: ازجمله اینکه در مجاز همیشه یک طرف کلام صحیح است مثلا در شعر سهراب که پیش تر گفته شد، فقط معنی باطنی درست است(دوانده در رگ او ترس) اما در کنایه هم معنای ظاهری کلام درست است و هم معنای باطنی. و اینکه مجاز در یک واژه اتفاق می افتد و کنایه در ساختار کلام. به هر حال شاعر هر زمانی که نخواهد یا به هر دلیلی نتواند منظور خودش را صریح بیان کند از کنایه استفاده می‌کند. برای مثال در این شعر شهریار: شب است و چشم‌به‌راه ستارهٔ سحرم که تا سپیده‌دم امشب ستاره می‌شمرم؛ چشم‌به‌راه بودن کنایه‌ای است از انتظار. ﷽؛انار، پادشاهی ست وارونه با تاجی رو به زمین چرا که انار پادشاه درختان آسمان است که قدش تا زمین کشیده شده. اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6 نمایشگاه باغ🔻 @anarstory
﷽؛ محسن حججی همین الان برایتان یک خبر خوش دارد... خبر چی میتونه باشه که اینطور داره لبخند میزنه و منتظر است شما خبر خوش را حدس بزنید. این اتفاق همین الان دارد می افتد و محسن حججی برا شما و فقط برای شما آمده به این دنیا تا یک خبر بیاورد. برای این لحظه یک موقعیت داستانی خلق کنید دارای توصیف ، صحنه، دیالوگ. بدون محدودیت کلمه...هرچه کوتاهتر بهتر. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 متن ادبی و دلنوشته ننویسید...متن ادبی برود در پادشان وارونه نمایشگاه باغ🔻 @anarstory
هدایت شده از میـرمهدی
🌷 🍀: سلام دوستان جمعه و شنبه ، حرم امام رضا علیه السلام، ظرفیت غذای حضرت رو چند برابر کردند به مناسبت دهه آخر صفر گفتن به شما عزیزان بگم هر کدومتون عدد3 رو به 8800پیامک کنید تا در قرعه کشی غذای حضرت شرکت کنید . برای هر کس که در بیاد می‌تونه پنج تا غذا برای پنج نفر با کد ملی خودشون بگیره. عزیزانی هم که مشهد نیستید این کد رو بزنید اگر ان شاءالله اسمتون در بیاد تا ۲ سال اعتبار داره یعنی هر موقع رفتید مشهد تو این دو سال می تونید قبلش رزرو کنید روزی رو که می خواهید.
کودکان؛ امضا خداوند پایِ کائنات اند.
طرح اوّلیه لوگوی کانال: از آقای «امیر مهدی احمدی» طلبه ی حوزه قم...
هدایت شده از حسین ابراهیمی
عوامل کشش در داستان از نظر محمدرضا سرشار که در کتاب الفبای قصه‌نویسی جلد دوم آمده است: (که البته به نظرم بسیار جامع است، با این‌ که استاد به آن زیاد نپرداخته) - نثر و تصاویر شاعرانه - عوامل روانشناسانه - طنز - درگیری و کشمکش - حادثه‌های متعدد و پر هیجان - بعدش چی شد؟ - چرا یا چگونه چنین شد؟ - بکر بودن و تازگی فضا - عمق، تازگی و احتمالا چندلایگی مضمون - صمیمیت و شیرینی حوادث در ادامه استاد سرشار نوشته است که هر یک به تنهایی و یا دو یا چند عامل از این عوامل با هم، می‌توانند باعث ایجاد کشش در یک داستان شوند. که هر چه این عامل‌ها به‌جاتر، بهتر و قوی‌تر در داستان مورد استفاده قرار گرفته باشند، اثر از جذابیتی بیشتر برخوردار خواهد بود.
شما فیلمِ یا را دیده اید؟ یا یا از بنینی یا شاهکار جیبلی اینها همه در ژانر هستند و تقریبا برای رمانِ غیر مستقیم. الگوهایی برای یاد گرفتنِ غیر مستقیم نویسی. @anarstory
گفتنی است كتاب «‌ظهور» زندگي ‌سردار شهيد حاج ‌يونس ‌زنگي ‌آبادي‌ فرمانده ‌تيپ ‌امام‌ حسين‌ (ع‌) از لشكر 41 ثارا را به ‌تصوير مي‌كشد. نويسنده ‌سعي‌ دارد خواننده‌ را همراه ‌خود به ‌داخل ‌زندگي‌ شهيد بكشاند و لحظه‌ به ‌لحظه‌ همراه‌ شهيد به‌ بيان ‌خاطرات ‌او بپردازد. نويسنده ‌از جانب ‌شهيد مسؤوليت ‌نگارش ‌كتاب ‌را مي‌پذيرد و در حالي‌ كه ‌شهيد حاج ‌يونس‌ در تمام‌ لحظات‌ همراه‌ نويسنده ‌است‌، به ‌روستاي‌ زنگي ‌آباد سفر می‌كند و خودش ‌را در سالها پيش‌هنگام‌ تولد حاج‌ يونس ‌مي‌يابد. سير وقايع‌ همراه‌ با تفسير و بيان‌ خاطرات‌ گذشته ‌باعث ‌مي‌شود كه‌ خواننده‌ احساس ‌كند در صحنه‌های زندگی شهيد حضور داشته‌ است‌ بدين ‌ترتيب‌، با شرايط زندگی ‌شهيد، محيط خانوادگی ‌وی ‌و روحيات ‌و صفات ‌و خصوصيات ‌فردی اخلاقی و اجتماعی ‌او آشنا شود. فرزندان ‌شهيد به‌ عنوان‌ شاهدان ‌در داستان ‌حضور دارند. رمان با این جمله شروع می شود:«درست است، خودم هستم، کریم صفایی که با شما در یکی از شب‌های آفتابی این روزگار ملاقات کرده‌ام....» ص1 بعد از این جمله،‌ در پانویس آورده شده است که: «ملاقات در شب آفتابی، نوشتة کریم صفایی». پس خط مشی روایی مثل «ملاقات در شب آفتابی» است. کریم صفایی در همان فصل اول با خوانندگان روبرو می‌شود و از اظهار لطف‌شان به داستان «ملاقات در شب آفتابی» تشکر می‌کند. سپس دربارة چگونگی شروع این کتاب توضیح می‌دهد. @anarstory
لَیلَةُ المَبیت، شبی که امام علی(ع) برای حفظ جان پیامبر(ص) در بستر ایشان خوابید. مشرکان قصد داشتند در این شب دسته‌جمعی به خانه پیامبر حمله کنند و او را به قتل برسانند. به درخواست پیامبر(ص)، امام علی(ع) در بستر ایشان خوابید و در نتیجه مشرکان متوجه عدم حضور پیامبر نشدند و رسول خدا(ص) توانست در آن شب به سمت یثرب هجرت کند. بسیاری از مفسران، شأن نزول آیه شراء در سوره بقره را این فداکاری امام علی در لیلة المبیت دانسته‌اند. تاریخ این واقعه، سال سیزدهم یا چهاردهم بعثت ذکر شده است. @anarstory
به زودی صدای بال ملائک را خواهید شنید.... همگی آمادگی دارید؟ اونهایی که آمادگی دارند یک صلوات برای حاج قاسم بفرستند و روی عددی که میفرستم کلیک کنید. ده دقیقه دیگه برگردید و بوی بهشت صدای فرشته ها نوازش بال فرشته ها رو برامون توصیف کنند. راستی امشب لیله المبیت است.... باید امشب...
به عرش سفر کنید. زود برگردید.