💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫
💫💫
💫
💥 #پارت_نود_و_هشت
💥 #دختر_بسیجی
پوزخندی زد و گفت :چه خوب! آفرین به هوش بالاتون !
از کنارم گذشت و پشت به من به سمت در حیاطشون رفت که گفتم: نمی خوای بدونی کار کی بوده؟
با این سوالم از حرکت وایستاد و به سمتم برگشت و گفت: من همون اولش فهمیدم کار کی بوده .
_خب پس چرا چیزی نگفتی؟
راه رفته رو برگشت و مقابلم وایستاد و گفت: چون اونموقع گوش برای شنیدن زیاد بود ولی اونی که باید می شنید چیزی نمی شنید.
(منظورش از گوش برای شنیدن زیاد بود، کارمندای جمع شده توی سالن بودن که آرام خود داری کرده بود و جلوی اونا حرفی نزده بود تا آبروی پرهام حفظ بشه)
_به هر حال من اومدم اینجا که بگم همه چی روشن شده و تو هم می تونی به شرکت برگردی.....
دو روزه غیبت کردی و کلی کار عقب مونده داری .
_هه! مثل اینکه یادتون رفته منو با چه افتضاحی بیرون کردین، حالا ازم می خواین بدون اینکه حتی بهش فکر کنم برگردم و کارای عقب مونده ام رو انجام بدم؟
_یعنی تو چیز بیشتری می خوای؟ خیلی ناراحتی می تونی برنگردی !...
✨
✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
#رمان_جدید_تقدیم_نگاه_های_قشنگتون👌
#گردان_بر_خط😎
#مارو_زیاد_کنید👌
@gordan_bar_khat
گردان برخط "سـࢪباز"
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ ◼️◼️◼️◼️◼️◼️ ◼️◼️◼️◼️ ◼️◼️ ◼️ 💥 #پارت_نود_و_هفت 💥 #پسر_حاجی محدثه نفسي عميق كشيد
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️◼️◼️◼️
◼️◼️
◼️
💥 #پارت_نود_و_هشت
💥 #پسر_حاجی
سجاد پسر حاجى اى كه دو سالى مي شد داماد آنها بود، كه با سر به زيرى
و آرام بودنش باد به غبغه ى حاج محمود انداخته بود. و تنها نكته ى منفى
اين وصلت خانه ى دور محدثه بود كه در شهرى ديگر ساكن بودند. و سهمشان
از محدثه ماهى يكبار ديدن؛ آن هم آخر هفته ها بود.
از جايش بلند شد و رو به روى آينه ايستاد و با نفرت به انعكاس درون آينه
چشم دوخت.
-تف بهت محراب خان كه غيرتت واسه خواهرت كار ساز نيست. تف بهت
ترسو.
با حرص اسپرى را روى خودش خالى كرد و محكم روى ميز كوبيد. فرق
محراب و محدثه فقط در جنسيتشان بود وگرنه خودشان خوب مى دانستند
كه چگونه اسير خواسته هاى حاج محمود اند. اين را محراب زمانى درك كرد،
كه نتوانست براى دِل خواهر عزيزش كارى كند؛ چون او هم تحت سلطه ى
تصميم و حرف هاى حاج بابا بود.
از اتاقش بيرون رفت و همان طور كه راهش را به سمت اتاق مهديه قصد
كرد؛ صداى بلند شدن آيفون باعث شد سر جايش بايستد.
با شنيدن زنگ دوم، حاج بابا از داخل سالن پذيرايى صدايش را بلند كرد.
-يكى اون آيفون رو جواب بده؛ مهمونا رسيدن...
✨
✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨✨
#رمان_جدید_تقدیم_نگاه_های_قشنگتون👌
#گردان_بر_خط😎
#مارو_زیاد_کنید👌
@gordan_bar_khat