🔽اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش پنجم: جایگاه عقل در دستیابی به واقعیت
⁉️ما به عنوان انسان، تفاوتی با سایر موجودات داریم و آن همان وجود عقل در ما است.
اما بهراستی عقل چیست که برای ما تفاوت ساخته؟ اصلا چرا انسانها عقل دارند؟ اگر در جهان هستی همهچیز سر جای خود است و ذرهای از قضای الهی تخلف نمیکند و همهچیز در جای خود، بهترین است، جایگاه انسان کجاست که باید با موهبتی بهنام «عقل» همراه باشد؟
✅ پاسخ این است: «واقعیت». عقل برای دستیابی به واقعیت ایجادشدهاست. انسان جایگاهی در نظام هستی دارد که برخلاف سایر موجودات، توانایی دستیابی به مغز واقعیات هستی را دارد. سنگ بیش از سنگ نیست؛ گراز هم بیش از گراز نیست! اما انسان بیش از همۀ اینهاست؛ حتی انسان میتواند از انسان هم بیشتر شود! بهمیزانی که این انسان برای نیل به واقعیت تلاش میکند، آن واقعیت را حائز میشود و خود را در نظام هستی ارتقا میبخشد و بر فاصلۀ خود با سایر موجودات میافزاید. وگرنه انسانی که حیات نباتی دارد، چه بهرهای از انسانیت خود میبرد؟ یا انسانی که دائمالخمر است و همواره در مستی بهسر میبرد، چه حظی از انسانیت میبرد؟ یا حتی انسانی که دائمالخمر نیست، اما گاها مرتکب گناه شرب خمر میشود و با این کار به نظام هستی میگوید که من بیعقلی را دوست میدارم، چه چیزی از انسانیت بدست میآورد؟ مگر نه این است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند «قیمة کل امرء ما یحسنه»: ارزش هر کسی به اندازۀ چیزی است که آن را نیکو میشمارد؟
همه بیانگر این است که انسان که «عقل» دارد، نگرش خاصی به هستی دارد که این نگرش در حیوانات و گیاهان و اجسام وجود ندارد. آن نگرش چیست؟ نگرش دستیابی به واقعیت و حقیقت. انسان میخواهد واقعیات را بدستآورد و بر همان اساس، زندگی کند.
✳️ هیچ انسانی را نمیبینید که بر اساس 2×2=5 خانه بسازد! هیچ انسانی را نمیبینید که خود را چوب خشک بداند! اصلا عمدۀ لطیفههای خندهآور از جایی به مطلب میپردازند که جنبهای غیر واقعی داشتهباشد تا با برانگیختن تعجب انسان از ناواقعیبودن آن مطلب، خندۀ او را برانگیزند. مثلا «از هر کی بپرسی چی کار کنم زبانم خوب بشه درجا میگه فیلم و سریال خارجی ببین. ولی من چایی داغ خوردم زبونم سوخته، فیلم و سریال خارجی ببینم که چی بشه؟» این لطیفه با تلفیق غیر واقعی سوختن زبان، زمینۀ تعجب و سپس خنده را فراهم میآورد. چرا؟ چون ما عاقلیم و عقل همواره ما را به سمت واقعیت میکشاند و مطلب غیر واقعی را پسمیزند.
🔹 حال برگردیم به بحث اصلی.
تحلیل، کار عقل است؛ عقل تحلیل میکند تا واقعیت را بیابد. اما کدام نوع تحلیل است که طی آن، عقل بهدنبال واقعیت میرود؟ پسینی یا پیشینی؟ پاسخدهیم پیشینی. تحلیل پیشینی است که دست ما را در دست واقعیت میگذارد؛ زیرا همانطور که در قسمت قبل بیانشد، تحلیل پیشینی است که حقیقتا بهدنبال «تحقیق» و «حقیقتیابی» و «واقعیتیابی» است. تحلیل پسینی صرفا در مقام ارزیابی و ایجاد انگیزه برای بازبینی در تحلیلهای پیشینی کاربرد دارد؛ اگرچه برخی از فیلسوفان غربی سعی در تشکیک در این مسئله دارند، اما این مسئله در حال حاضر موضوع بحث ما نیست.
🔉 پیرامون تفاوتهای این دو نوع تحلیل، میتوان بیشتر گفت، اما فعلا مورد نیاز نیست. آنچه اکنون اهمیتدارد این است که بدانیم عقل در درجۀ اول بهدنبال تحلیلهای پیشینی میگردد نه پسینی. پس معقول و منطقی آن است که اگر مسئلهای را مینگریم، بنمایههای استدلالی پیشینی آن را نیز ببینیم و صرفا از جهت کارآمدی، آن را بررسی نکنیم. چهبسا واقعا آن مسئله اشکالات زیادی نداشتهباشد و با کنارنهادن آن یا پذیرفتن آن، مشکلات بیشتری بسازیم.
👈 اگر همین مسئلۀ انواع تحلیل را برای خود حل کنیم، بسیاری از مشکلات شخصی و اجتماعی ما حل خواهد شد! لذا سعی داریم دنبالۀ مباحث را بر اساس همین مسئله ارائهدهیم ان شاء الله.
______________
@Aagahaneh
🔽 اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش ششم: تعقل در واقعیت
🔺 در بخشهای پیشین به مسئلهٔ عقل و جایگاه آن در یافتن واقعیتهای جهان هستی پرداختیم و گفتیم که انسان با جایگاهی که در نظام هستی دارد، توانایی فهم و یافتن واقعیات در بالاترین سطوح آن را حائز است.
❓ اما چهمقدار از واقعیات برای خود انسان قابل فهم است؟ اگر این انسان را رها کنیم و هیچچیزی به او نیاموزیم، او در نهایت چهمیزان از واقعیات را خواهد یافت؟ مثلا آیا او هرگز به تکنولوژی فرآوری اورانیوم دستمییابد؟ آیا میتواند بدون داشتن هیچ زمینهٔ علمی، مشکل اختلاف بین تفسیرهای کپنهاگی و تفسیر کلاسیک از مکانیک کوانتوم را حل کند؟
حتی بالاتر، آیا میتواند رنگهایی که تجربهگران مرگ موقت در برنامهٔ زندگی پس از زندگی میگفتند را درک کند؟ مثالهای دانش فیزیک البته با ممارست جوامع قابل دستیابی است، اما رنگهای آنچنانی که در تجربیات مرگ موقت دیدهمیشد چطور؟ آیا بههیچوجه برای انسان ممکن است چنان رنگهایی را در زندگی خود ببیند؟
♦️ آیا انسان میتواند بدون اتکا به اعتبارات انسانی محض، مفهوم «عدالت» را فهم کند و مصادیق آن را بهدرستی مشخص کند؟ «آزادی» چطور؟ حتی فراتر، «هستی» چطور؟ آیا میتواند بدون اینکه معجزهای ببیند یا حکایتش را بشنود، بپذیرد که معجزه امکان دارد و ممکن است کسی بیاید یا آمدهباشد که میتواند چنین خرقعادت کند؟ آیا اگر جن و انس جمع شوند، میتواند حتی یک آیه همچون قرآن بیاورند؟
✅ پاسخ به این پرسشها مشخص است؛ انسان بهتنهایی توانایی فهم بسیاری از حقایق را ندارد؛ یا به تعبیری بهتر، انسان بهتنهایی توانایی برقراری ارتباط با بخش اعظمی از حقایق جهان هستی را ندارد.
اما آیا به پاسخی برای این پرسشها نیاز دارد یا خیر؟ آیا بدون فهم مقولهٔ «عدالت»، میشود زندگی کرد؟ اگر پدری عدالت را نفهمد، فرزندانش چگونه خواهند زیست؟ اگر فرزندی آزادی را بهدرستی فهم نکند، چگونه با خانواده و جامعهٔ خود، و حتی با خود و خدای خود تعامل دارد؟
مثالهای اجتماعی و سیاسی بسیاری میشود مطرح کرد؛ آیا بدون درک درست از مقولهٔ عدالت، درنهایت سر از مارکسیسم و کمونیسم درنمیآوریم؟ آیا بدون درک درست از مقولهٔ آزادی، سر از لیبرالیسم درنمیآوریم؟ سیاستگذاری یک کشور بر اساس فهمهای ناقص از این مقولات، چگونه خواهد بود؟ اگر فهم کامل داشتهباشیم چطور؟
👈 باز هم پرواضح است که ما در زندگی روزمرهٔ خود نیز محتاج پاسخ به پرسشهایی هستیم که بههیچوجه خودمان اگر باشیم و خودمان، دسترسی به پاسخهای مربوطه نداریم. پس چه باید کرد؟ در بخش بعدی با ما همراه باشید تا به حول و قوهٔ الهی، پاسخ این پرسش را مورد بحث قراردهیم.
______________
@Aagahaneh
🔺 بهنظر میرسد انقلابیونی که تاکنون با دمدستیترین مطالب، به تبیین و دفاع از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی میپرداختند و بحثهای سیاسی انجام میدادند و خود را تابع ولیفقیه میدانستند، اکنون که دیگر نمیتوانند با استدلالات دمدستی از سیاستهای اقتصادی انقلاب اسلامی دفاعکنند، در معرض امتحان سختی قرارگرفتهاند؛ آیا آنها نیز همچون غنینژادهای عصر حاضر، انقلاب و ولایت فقیه و خدا را تا جایی میپذیرند که با عقلانیت و علم اقتصاد! تعارضی نداشتهباشد؟ آیا خواهندگفت که اقتصاد، علم است و ضوابط مشخص خود را دارد و خدا هم -نعوذ بالله- باید در چارچوب همین علم رفتار کند؟
👈 یا اینکه پای مبانی خود میمانند و بهدنبال حل مسئلۀ اقتصاد میروند بهنحوی که مبانی اسلام و انقلاب را در مقام عمل پیادهکنند و علمی نو دراندازند؟ آیا حاضر خواهندشد همانند ادعای همیشگیشان که میگویند «در راه انقلاب، خون میدهیم» و «فلان شهید، الگوی من است» و «رهبر اگر فرماندهد جان را فدایش میکنیم»، جان که نه، اما اقلا مسیر زندگی خود را از دکتر و مهندس شدن و کسب درآمد، به سمت مطالبۀ ولیّ در زمینۀ اصلاح علوم انسانی و تدوین علومی همچون علم اقتصاد اسلامی تغییر دهند؟
🔻بسم الله...
این گوی و این میدان، ای مدافعان حریم ولایت!
______________
@Aagahaneh
♦️ ببینید عدم آشنایی با مبانی، و بیسوادی نسبت به گفتمان انقلاب، چه بر سر انسان میآورد؛ وحید اشتری بسیجی تبدیل به چهچیزی شده؟!
از این مثالها فراوان است! انقلابیونی که با مواجهه با نیمۀ تاریک سیاست، نفهمیدند که وظیفۀ آنها بردن روشنایی انقلاب به درون تاریکیهاست، نه اینکه مقهور تاریکی شوند و سعی کنند تاریکی را به نور ببرند! البته راه به جایی نخواهندبرد، و این خود هستند که ضرر میکنند.
امثال وحید اشتری اگرچه چشم انقلابیون سنتی را به برخی حقایق بازمیکنند و نیمۀ تاریک را نشانمان میدهند، لیکن خطر «زبیر»شدن از بیخ گوشمان هم به ما نزدیکتر است!
پ.ن: با تشکر از جناب نبویان (@ahmad_nabavian) بابت انتشار این تصویر.
_______________
@Aagahaneh
🔽 اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش هفتم: دین
🔺 در بخش قبل بیانشد که پرسشهایی وجود دارد و ما برای پیشبرد تمام شئون زندگی خود، نیازمند پاسخ به آن پرسشها هستیم، اما امکان پاسخگویی برای ما وجود ندارد و اگر جن و انس هم جمعشوند، نمیتوانند پاسخهای متناسب با آن را بیابند. تاجایی که فرانسیسکو فوکویاما که پایان تاریخ را با لیبرالیسم غربی (= پاسخهای بشری برای آن پرسشها) میدانست و پاسخهای لیبرالیسم را پاسخهای نهایی و آخرین تلاش بشری جهت دستیابی به پاسخ مناسب میدید، اخیرا از این عقیده بازگشته و معتقدشده مارکس هم بیراه نمیگفت!!
✅ اما پاسخ واقعی چیست؟ «دین»؛ کارکرد اصلی دین، شناساندن همین واقعیتهاست؛ در واقع دین نمیخواهد در مقابل عقل قرارگیرد، بلکه میخواهد دست عقل را بگیرد و او را به افقهایی ببرد که اگر خودش بود و خودش، حتی با کمک عقول جن و انس هم نمیتوانست به آن افقها دستیابد. لذا دین بهمعنای خرافات و چیزهای هَپَروتی نیست! بلکه واقعیاتی است همانند سایر واقعیات، که بشر برای کوچکترین تا بزرگترین شئون زندگی خود بدان نیازمند است؛ البته واقعیاتی که برای خود بشر بهتنهایی قابل دستیابی نیست.
دین مانند 2×2=4 است؛ همانقدر واقعنما، و بلکه حتی واقعنماتر از آن؛ آنگاه که دین راجع به عدالت سخن میگوید، آنجا که نهجالبلاغة میخوانید، راه و رسم برخورد با فرزند را نیر میگوید؛ چگونگی تصمیمگیری برای تنظیم بازار و کنترل تورم را هم میگوید؛ نحوۀ تعامل اجزاء مختلف جامعه را نیز میگوید؛ اینکه امروز در دعوای با اعضای خانواده باید چهرفتاری بروز میدادم را میگوید. و بسیاری از مسائل دیگر را نیز میگوید.
آیا تاکنون دقت کردید که چقدر نحوۀ برخورد ما با این پرسشها متفاوت است؟ هرکسی بهطریقی با این پرسشها کنار میآید! یکی دعوا و هیاهو میکند، یکی کوتاه میآید، یکی قهر میکند، یکی فحش میدهد؛ اما کدامیک از این رفتارها «درست» و منطبق بر «واقعیت» است؟ جهان هستی اقتضاء این را دارد که ما به عنوان عضوی کوچک از آن، چه رفتاری انجام بدهیم؟ دین همین را میگوید. آنگاه میبینید کسانی که واقعا دیندار بودند و دین را واقعا (نه در ظاهر و ادعا) در خود پیاده کردهاند، چقدر زندگی آرامتر و با آرامش بسیار بیشتری دارند، اگرچه با امکانات مالی کمتر زندگی کردهاند. چرا؟ چون خود را در تعارض با اجزاء هستی قرارنمیدهند و با هستی دشمنی نمیکنند، لذا هستی نیز با معضلات جسمی و روحی، با او به مقابله برنمیخیزد.
⭕️ اگر ما بپذیریم که خداوند در جهان هستی، مؤثرترین نقش، و بلکه «تنها نقش مؤثر» را دارد (بنابر توحید افعالی)، زندگیمان دگرگون خواهد شد. فقط کافیست ایمان بیاوریم.
❓ اما صبر کنید؛ اگر دین واقعنماست، پس چرا در تعداد زیادی از جوامع، باعث مشکلات و معضلات بسیاری شده؟ مگر دین قرارنبود واقعیات را بگوید؟ چرا واقعیات دینی، نتایج غیر واقعی دادند؟ چرا موجب فقر، کشتار و مانند آن شدند؟
این پرسش، پاسخهای مختلفی دارد؛ اولا عمدۀ کشتارها در دنیا بهنام دین نبودهاست. ثانیا فعل متدینین، عین دین نیست. و ثالثا 2×2=4 هم به بمب اتمی منتهیشده! کدام احمقی خواهد گفت باید 2×2=4 را کنارنهاد و آن را نپذیرفت؟! به قول معروف، هر عیب که هست، از مسلمانی ماست.
👈 در قسمت بعد، به اسلام سیاسی و عرصۀ واقعیت در سیاست خواهیمپرداخت ان شاء الله.
_______________
@Aagahaneh
هدایت شده از افرا (اقتصاد فردای روشن ایران)
آزادسازی تولید،ریالیسازی هزینه مواد اولیه و جلوگیری از واردات بیقاعده، سه راهکار تحول بازار خودرو است.
خودروی ارزان قیمت خارجی فقط یک سراب است.
قیمت خودرو گران است و باید عادلانه و ارزان شود، کیفیت و کمیت خودروها باید افزایش یابد واردات نخواهیم داشت. این سه وعده، نقطه ثقل مرکزی گفتمان خودرویی دوره وزارت صمت فاطمیامین بود.
مصاحبه امروز بنده با روزنامه قدس را در اینجا بخوانید.
سعی کردم مفصل، مستدل و صریح مشکلات و راهکارهای امروز صنعت خودرو را بررسی کنم.
✅به افرا بپیوندید:
@afra_eco
🔽 اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش هشتم: اسلام سیاسی
🔺 در قسمت قبل پیرامون ارتباط دین با واقعیت سخنگفتیم؛ از ویژگیهای دین این است که پاسخی است به پرسشهای بنیادین بشر از واقعیتهایی که بهشدت برای حیات خود نیازمند به آن است، اما دسترسی به پاسخ آن ندارد.
❓ اما آیا پرسشهای بنیادین منحصر در پرسشهای اعتقادی هستند؟ مثلا اینکه قرآن بر حق است یا نه؟ پیامبران آمدهاند یا نه؟ معاد و قیامتی هست یا نه؟ قضا و قدر وجود دارد یا نه؟
یا اینکه پرسشهای بنیادین منحصر در این موارد نیست؟ مقولههایی همچون عدالت، آزادی، حق، جمهوریت، حکومت، ساختارهای اجتماعی، و موارد اینچنینی، مسائلی هستند که بدون پاسخ به آنها اساسا امکان تشکیل حکومت و حرکتهای اجتماعی وجود ندارد؛ بهراستی حدود و ثغور این مفاهیم کجاست؟
🔅 آزادی تا کجا باید باشد؟
🔅 نقش آزادی در جمهوریت و آراء مردم چیست؟
🔅 آیا مردم میتوانند آزادی خود را محدودکنند؟
آیا اصولا آزادی نامحدود امکان تحقق خارجی دارد یا نه؟
🔅 ساختارهای اجتماعی بر اساس عدالت شکلمیگیرند یا بر اساس دیکتاتوری، جمهوریت و یا تکامل جمعی؟
🔅 نقش حکومت در تنظیم روابط اجتماعی چیست بهنحوی که به آزادی افراد صدمهنزند؟
🔅 و پرسشهایی دیگر از همین قبیل.
اگر دقتکنید، میبینید که بسیاری از بحثهای سیاسی و اجتماعی در میان جمعهای رفاقتی و خانوادگی، همگی از اختلاف در پاسخهایی نشأت میگیرد که به این پرسشها میدهیم! چه بحث حجاب باشد، چه بحث اقتصاد، و چه بحث سیاست!
✅ اینجاست که دین مبین اسلام، برای این پرسشها پاسخ میآورد و دست عقل را در دستان واقعیتهای نظام هستی میگذارد؛ اینجاست که «اسلام سیاسی» متولد میشود و بشر را از مصائب رویکردهای اومانیستی و خودمحور درمیآورد؛ راه صحیح توسعه را نشانمیدهد، و ساز و کار دستیابی به آن را واضح میسازد.
⁉️ اما همینجا سوالی مطرح میشود؛ اگر اسلام سیاسی بر اساس واقعیتهاست، پس چرا جمهوری اسلامی که از ابتدا مدعی همین مطالب بود، وضع امروزش این است؟ بهعبارت دیگر اگر ادعای جمهوری اسلامی این است که اسلام را پیاده میکند، پس چرا «کارآمدی» نداشتهاست؟
این سوال، در واقع همان پرسش اولیهٔ این سلسلهمباحث است؛ کارآمدی نظام. آنچه در این ۸ قسمت مطرحشد، همگی مقدمهای بود تا به همین پرسش برسیم.
👈 ان شاء الله در قسمت بعد، سرآغازی خواهیمداشت بر پاسخ به سوال اصلی. با ما همراه باشید.
⭕️ پ.ن: همانطور که گفتهشد، پرسشهای بنیادین منحصر در مسائل سیاسی نیستند، بلکه حتی یک پدر در برخورد با فرزندش نیازمند این پاسخهاست؛ مثلا اگر حد آزادی و عدالت را بهدرستی نداند، یا فرزند را بیش از حد آزاد میگذارد، و یا او را بیش از حد در تنگنا قرارمیدهد. موارد دیگر را در زندگی خود جستجو کنید؛ حتما مثالهای بسیاری خواهیدیافت. منتهی بحث فعلی ما منحصر در مسائل اسلام سیاسی است، اگرچه میشود پیرامون پرسشهای بنیادین در زندگی روزمره نیز سخنگفت.
______________
@Aagahaneh
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
تا وقتی چهارچوب تحلیلی بر مبنای نظریه عدالت اسلامِ انقلابی نداشته باشید بر سر هر موضوع اقتصادی به جان هم میافتید.
از حذف ارز ترجیحی گرفته تا واردات خودرو و وزارت بازرگانی و حذف یارانه و حداقل دستمزد و نقدینگی و ...
وقتی با سیستم طرفید با شناخت قطعات سیستمشناس نمیشوید!
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar
آگاهانه...
تا وقتی چهارچوب تحلیلی بر مبنای نظریه عدالت اسلامِ انقلابی نداشته باشید بر سر هر موضوع اقتصادی به جا
ناظر به بخش هشتم مبحث اسلام سیاسی که اخیرا نوشتهشد.
🟢 دربارۀ مقولۀ «عدالت» و نظریات غربیها پیرامون آن مطالعه میکردم و دیدم که بدون توجه به الهیات، جقدر بشر حیران است! هریک ملاکی برای عدالت ارائه دادهاند، دریغ از اینکه ذرهای در این ملاکها به واقعیت نظرداشتهباشند! اصلا اکثرشان واقعیتی در ازاء این مفاهیم قائل نیستند و اگر هم قائلباشند، واقعیتی بسیار محدود و دستبسته را درنظردارند.
تعمق در معارف دینی کنید تا عدالت واقعی برایتان مکشوفشود؛ آن عدالتی که ملاکش مطابقت با عالَم هستی و اقتضائات آن است؛ آن عدالتی که انسان را بهعنوان موجودی واقعیاب و حقیقتیاب، و سعادت این انسان را نادیده نمیانگارد؛ آن عدالتی که برای انسان شأنی الهی قائل است و انسان را در راستای «علی»شدن و «محمد»شدن صلوات الله علیهما و آلهما میبیند؛ آن عدالتی که بشر سرگشته را در همین حال سرگشتگی خود تحلیل نمیکند، بلکه او را اشرف مخلوقات میداند؛ همۀ مناسبات بشری را در راستای زندگی مادی نمینگرد، بلکه او را واجد شأن خلیفةاللهی میداند و در تنظیم مناسبات اجتماعی و فردی وی، سعی در تحقق میلیونها و بلکه میلیاردها قاضی و بهجت و حسنزاده دارد.
🔻 آری؛ آنگاه که کرامت و مقامات عالیه منحصر در طبقۀ خاصی از علما شد و با مدرنشدن جوامع و توسهطلبیهای سکولار، برای سایرین تبدیل به امری دستنیافتنی گشت، عدالت ذبحشد. و الا الآن باید بهجای دغدغۀ مشکل خودرو، به دغدغۀ گسترش طیالارض از 4 میلیارد انسان به 4 میلیارد دیگر میاندیشیدیم!
______________
@Aagahaneh
♦️ اصولا روش کاری غرب جدید و علیالخصوص ایالات متحده چنین است که در عوض تسلط مستقیم بر ملتها، یک زمین بازی بر اساس قواعدی تقریبا مشخص ایجاد میکنند، منتهی خودشان را همواره بهترین بازیکن زمین قرارمیدهند. چه در علم و فناوری، چه در قدرت سیاسی، چه در قدرت نظامی و چه در قدرت اقتصادی. لذا کافیاست بازیکنی دیگر قدرتبگیرد تا در همین زمین بازی، از غرب پیشیبگیرد!! چنان که میبینیم که چین اکنون تنه به تنۀ آمریکا میزند.
⚠️ اما هر بازیکنی که میدان را در دست بگیرد، باز هم در زمین بازی دیگری توپ میزند؛ چه چین باشد، چه ایران و چه روسیه. مگر آنکه در راستای ایجاد تمدنی جدید قدمبردارند.
البته چنین تمدنی از چین و روسیه برنمیآید! شاید تنها کشوری که برای تمدن غرب بدیلی دارد، جمهوری اسلامی ایران باشد؛ ما هستیم که میتوانیم زمین بازی را عوضکنیم، چراکه در مبانی هستیشناختی، دستگاهی کاملا منسجم داریم.
ناکارآمدیهای درون کشور بدین سبب است که ما پای در زمینی نهادیم که زمین بازی ما نیست. طراح و سازنده و قهرمان آن زمین، کسی دیگر است؛ ما ناچاریم برای حرکتمان زمینی جدید بسازیم؛ وگرنه تا هست، همین مشکلات فعلی کشور ادامهخواهدیافت.
______________
@Aagahaneh
🔽 اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و مشکلات امروز ما / بخش نهم: جمهوری اسلامی
🔺 در قسمت قبل گفتیم که اسلام برای پرسشهای بنیادین سیاسی و اجتماعی پاسخهای واقعی را ارائه میدهد. در این قسمت اما به جمهوری اسلامی میپردازیم. بهراستی جمهوری اسلامی چیست و چه بهرهای از «واقعیت» و «اسلام سیاسی» دارد؟ با شناخت درست جمهوری اسلامی میتوانیم یک قدم به یافتن منشا وضع نابسامان موجود (البته بر فرض نابسامانبودنش!) نزدیکتر شویم، چراکه مشکلات حال حاضر در بستر جمهوری اسلامی محققشده و جهت تحلیل پیشنی لازم است به شناخت دقیقی از جمهوری اسلامی بپردازیم.
🔲 جمهوری اسلامی خلاصه میشود در قانون اساسی. قانون اساسی ما بیانگر تمام آن چیزی است که از جمهوری اسلامی سراغداریم. چیستی، آرمانها، تئوریهای بنیادین و راهکارهای اساسی برای تحقق اهداف، همگی در قانون اساسی آمدهاست. نویسندگان قانون اساسی، همگان از اسلامشناسان بنام بودهاند و پرسشهایی که در قسمتهای گذشته مطرح کردیم را پاسخگفته، و در متن قانون اساسی اشراب کردهاند. قانون اساسی بر اساس واقعیات دینی نوشتهشده و انعکاسدهندۀ روش حکومتداری بر اساس آن واقعیات است. البته متن این قانون، ساختۀ دست بشر است و همچون هر مصنوع بشری دیگر، امکان خطا در آن میرود، اما اصول و بنیانهای اساسی قانون، همگی مستفاد از اسلام و تماما قابل دفاع است.
⁉️ اما چهچیزی موجب مشکلات فعلی کشور شدهاست؟ اغلب ما با این مسئله مواجهشدهایم که جناحهای مختلف با تفکرات مختلف بر سر کار آمدهاند، اما به قول معروف «الذینَ و الذینَ، روز به روز بدتر از اینَه»!! باری با شعار سازندگی وارد شدند، باری با شعار آزادی، باری با شعار عدالت، باری با شعار اعتدال، و باری با شعار فسادستیزی. اما چرا همۀ این دولتها و مجالس با تمام اختلافات فکری و شخصیتی و عملی خود، نتوانستند مشکلات را حلکنند؟ چرا بسیاری از این افراد پس از دورۀ مسئولیت خود گله میکنند که نتوانستیم کاری کنیم و نگذاشتند و اینگونه سخنها را مطرح میکنند؟
آنگاه برای پاسخ به این مسئله، بهدنبال ریشۀ مشکلات میگردیم؛ ریشهای که در تمام دولتها و مجالس ثابت است و اوست که سیاستگذاری اصلی را خصوصا در حوزۀ اقتصاد در دست دارد.
دربارۀ مصادیق این ریشه نیز بین مردم اختلافنظر وجوددارد. برخی همدستی پشتپردۀ اصولگرا و اصلاحطلب را عامل یکسانی سیاستهای اقتصادی میدانند، برخی رهبری و شورای نگهبان و سپاه را، و برخی مسائلی دیگر را. در ریشهیابی این مسائل نیز تحلیلهای گوناگونی مطرح میشود که عام و خاص را درگیر میکند. باری شعار میدهند «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و باری شعار میدهند که «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه». فرقی ندارد کسی که این شعار را تدوینکرده واقعا بهدنبال مبارزه با منشا مشکلات بودهباشد یا نه، اما این شعارها به مزاق بسیاری از مردم خوشآمده؛ زیرا که برایشان منشا مشکلات را مشخص میکند؛ باری گویند مشکل از همدستی جریانات با هم است، و باری گویند مشکل از رهبری و ولایت فقیه و ارکان ثابت نظام است. بالاخره مشکلات کشور که با آمدوشد جریانات مختلف، همچنان بعد از 44 سال باقی است، باید از جایی آببخورد؛ آنجا کجاست که دولتی میرود و دولت دیگر می آید، اما او نمیرود و نمیآید؟ نکند دولتها صرفا در ظاهر فرقداشتند؟ یا اینکه اصل ولایت فقیه و یا شخص ولی فقیه (بدون ذرهای تعارف!!) باعث آن هستند؟!
👈 اما آیا این تحلیل صحیحی است؟ حداقل میتوان گفت که اصل ولایت فقیه، مستفاد از دین است و یکی از واقعیاتی است که دین آن را مطرحنموده و قانون اساسی نیز آن را آوردهاست.
اما آیا شخص ولی فقیه باعث مشکل است؟ یا اینکه جناحها توافقات پشتپرده دارند؟ یا اینکه اصلا همۀ ما سر کاریم! و مشکل کلا از جایی دیگر است؟
در قسمتهای بعد همراه ما باشید.
______________
@Aagahaneh