🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_125
از اون روز انگار ترنج سابق مرد. در واقع برام خیلی سخت بود که شاد باشم و نقش یک دختر شاد و سرخوش و بازی کنم.
من دختر پونزده ساله ای بودم که توی اولین تجربه عاشقانه زندگیش شکست بدی خورده بود اونم از
کسی که روش حساب ویژه ای باز کرده بود و فکر میکرد خیلی خوب می شناسش.
ناگهان بزرگ شدم.
دنیای پر شیطنت گذشته انگار مال سالها پیش بود. مال بچه گی هام.
ارشیا دیگه به خونه ما نیومد.
انگار همونطور که خودش گفته بود دیگه نمی خواست چشمش به چشم من بیافته.
نمی دونم چه بهونه ای جور کرده بود که دیگه نمی اومد. ولی سر حرفش ایستاد.
چقدر دلتنگش بودم. خودم و لعنت می کردم که رفتم و باهاش حرف زدم کاش همه چیز بر می
گشت به هفته گذشته اونوقت بدون شک دیگه نمی رفتم دیدن ارشیا.
بدتر ازهمه ماجرای خواستگاری بود. تا شب بشه و صبح بشه و مامان زنگ بزنه به مهرناز خانم من مردم و زنده شدم.
ارشیا روی حرفش ایستاده بود و زیر بار نرفته بود همین باعث میشد بیشتر به خودم بد و بی راه بگم.
کاش صبر کرده بودم و چیزی نگفته بودم.
تمام این حرفها بی فایده بود. اتفاق افتاده بود و من مطمئن شده بود که توی قلب ارشیا جایی ندارم.ولی با تمام این حرفها
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_126
اتفاقات انگار سر سوزنی از علاقم به ارشیا کم نشده بود.
خودم توقع داشتم بعد از اون ماجرا ازش متنفر باشم ولی اینطور نبود.
روز ها و شب های من بی شباهت به گذشته می گذشت.
رنگ تیره اتاق برام جذابیت نداشت به اندازه کافی دلم تنگ بود که این دیوار های تیره هم بخوان اذیتم کنن.
برای همین یک روز با بابا درباره رنگ دیوارهای
اتاقم صحبت کردم.
خیلی جدی و بدون مسخره بازی و اصرارهای بچه گانه.
_بابا می تونم چند دقیقه وقت تون و بگیرم.
بابا که داشت روزنامه می خوند با تعجب به من که برای اولین بار توی عمرم داشتم مثل ادم حرف می زدم
نگاه کرد و گفت:
_البته دخترم.
روبروی بابا روی مبل نشستم و آرنجامو گذاشتم روی زانوهام. بعد به دستام زل زدم و گفتم:
_یک خواهش از تون داشتم.
بابا روزنامه شو بست و با دقت بهم گوش داد انگار لحن صحبتم نشون می داد که خیلی جدی دارم صحبت می کنم
_می شنوم.
_میشه یه نقاش بیارین اتاق منو رنگ بزنه. یک رنگ روشن!؟
بد از این جمله به بابا نگاه کردم.بابا با دقت به من زل زده بود.
_چی شد که تصمیمت عوض شد؟
_از این رنگ خسته شدم. اتاقم دلگیر شده احساس افسردگی میکنم.
بابا هومی گفت و چونه اشو خاروند.بابا سکوت کرده بود منم حوصله بحث و اصرار
نداشتم. بنابراین گفتم:
_اگه جوابتون نه هست اشکال نداره.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#سلام_امام_مهـربان_زمانـم♥
منتظر لحظه ظاهر شدنت هستيم
و به شوق آن لحظه ی شیرین،
خانه دل را هر روز
آب و جارو ميكنيم ...
وقتی که بیایید
به انتظار هایی که کشیده ایم
افتخار خواهیم کرد
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
الســلام علیکـــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)
مولاےمهربانم
نامتان را كه مےبرم
دلم چه قرص مےشود
چنان كوه ها كه ستونهاے زمينند
عمود سياره سرگردان قلبم مےشود
نامتان را كه مےبرم
اقيانوس موّاج دلم چه رام مےشود
تمام ترديدها كه ته نشين مےشوند
تصوير تماشائےمهرتان در آن جلوهگر مےشود
.
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ✋
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد رائفی پور
📝 آیا دیدن امام زمان واجب است⁉️
🔺مدعیان دروغین
#شناخت_امام_زمان
🔵#علائمظهور ۱
💠نشانهها
🔹اين مساله از فطرت انسان است که هميشه برای دانستن آينده کنجکاو باشد و بداند که چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. به همين دليل است که بازار طالع بينان هم رونق دارد.
اين آينده بينان؛ يا الهی اند و سخنشان ريشه در وحی دارد (آسمانی)، يا شيطانی و زمينی اند.
🔹در اين ميان وعده ی آمدن منجی در تمام اديان و مکاتب اشاره شده است اما آمدن اين منجی نيز دارای علائم و نشانه هايی است برای گم نکردنِ مسير اصلی که در اين زمينه احاديث فراوانی وارد شده است که همين يعنی اهميت اين موضوع و آثار مثبت و منفی زيادی که در زندگی فردی و اجتماعی دارد...
⬅️اما نکته ی مهم بررسی سندی و تحليل درست اين احاديث و روايات می باشد که بايد به آن نگاه ويژه ای داشت.
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی ۷🌷 🔸ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻭ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﺭﺍ، ﻧﻪ ﻋﻘﻠﯽ، ﺑﻠﮑﻪ ﻭﻫﻤﯽ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ، ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﻪ ﺩ
🌷مهدی شناسی ۸🌷
🔸ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺿﺮﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺘﻀﺮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ امام برایش ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﺩ، ﺿﺮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩ، ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
"ﻟﻮ ﮐﺸﻒ ﺍﻟﻐﻄﺎﺀ ﻣﺎ ﺍﺯﺩﺩﺕ ﯾﻘﯿﻨﺎ".
🔹ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﻋﺎﻡ، ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻟﺬﺕ ﺳﻔﺮﻩ ﻋﺎﻡ، ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﭼﻮﻥ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﺎﻡ، ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
🔸ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺣﺎﻻ ﻧﺼﯿﺐ ﻫﻤﻨﻮﻋﺎﻧﺶ ﺷﺪﻩ ﻟﺬﺕ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.
ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﻌﺸﻮﻕ، ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ، ﻭﻟﯽ ﺑﺮ ﺍﻓﺎﺿﺎﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺩﯾﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﻪ ﺷﻨﺎﺱ
ﺗﺎ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻟﺒﺎﺱ
🔹ﺷﺎﻩ ﻫﺴﺘﯽ،
ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ) ﺍﺳﺖ.
ﺍﮔﺮ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻓﻠِﺶ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﯿﺎﺳﺖ، ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ، ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺷﻨﺎﺧﺖ.
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺜﺮﺍﺕ، ﺟﻠﻮﺍﺕ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻋﺮﺽ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
🔸ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻡ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ، ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻋﺮﺿﻪ ﺷﻮﺩ، ﺭﻧﮓ حضرت ﻣﻬﺪﯼ(ﻋﺞ) ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ. ﺭﻧﮓ ﻧﻤﺎﺯﺵ، ﺭﻧﮓ ﺭﮐﻮﻉ ﻭ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﻭ ﻗﻌﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.
🔹ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺁﻝ ﯾﺎﺳﯿﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧیم:
"ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻌﺪ، ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻮﻡ، ﺣﯿﻦ ﺗﺮﮐﻊ، ﺣﯿﻦ ﺗﺴﺠﺪ"
ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ امام ﻣﻬﺪﯼ(ﻋﺞ) ﺭﺳﯿﺪﯼ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ. ﭼﻮﻥ ﻓﻠﺸﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ.
🔸ﺍﯾﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ امام ﻋﻠﯽ(ع) ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
🔹ﺍﮔﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ع) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ، ﻣﺸﺮﮎ ﯾﺎ ﮐﺎﻓﺮ ﯾﺎ ﺷﮑﺎﮎ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﯿﺴﺖ.
🔸ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ تشخیص ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ. ﺭﻭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﻭﺵﻫﺎ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ما ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍیم ﻭﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍیم ﮐﻪ، ﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ع) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ع) ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺁﻥ ها ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ.
🔹ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻭﺟﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ؟ ﭼﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻭﺟﻮﻫﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﻭ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽکنیم: کسی ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ حقیقتش ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ، ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﻫﻤﺎﺕ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺎﻓﺖ ﻫﺎﯼ ﺫﻫﻨﯽ؛ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﺑﻪ ﻋﺼﻤﺖ ﺍﻣﺎﻡ، ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﻣﺎﻡ، ﺑﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺭﻭﺣﯽ، ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻭ ﺟﺴﻤﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﺟﻮ ﺯﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
#مهدی_شناسی
#قسمت_هشتم
4_5989883690195354282.mp3
810K
•°🌱
🔹یادمان رفته یه اقایی بنام امام زمان(عج) داریم
🔹 #حاج_اقا_دانشمند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ کلیپ مهدوی
💚خلوت کردن با #امام_زمان
👤 استاد عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روایت عجیب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) درباره #ظهور
🍃 اللهم عجل لولیک الفرج
🔴 برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند.
🔵 حجت الاسلام شیخ احمد کافی فرمودند :یک نفر از رفقا از یزد نامه ای به من نوشته؛ آدم دینی خوبی است از عاشقان امام زمان است، از رفقای من است. در نامه چیزی نوشته که مرا چند روز است منقلب کرده؛ گرچه این پیغام خیلی به علما رسیده، به مرحوم مجلسی گفته به شیخ مرتضی انصاری گفته به شیخ عبدالکریم حائری گفته و... ، این بنده خدا نوشته: من چهل شبِ چهارشنبه از یزد می آمدم مسجد جمکران، توسلی و حاجتی داشتم.
شب چهارشنبه چهلمی، دو هفته قبل بود. در مسجد جمکران خسته بودم، گفتم ساعتی اول شب بخوابم، سحر بلند شوم برنامه ام را انجام بدهم. در صحن حیاط هوا گرم بود، خوابیده بودم یک وقت دیدم از در مسجد جمکران یک مشت طلبه ها ریختند تو، گفتم چه خبر است؟ گفتند: آقا آمده.
🔺 من خوشحال دویدم رفتم جلو، آقا را دیدم اما نتوانستم جلو بروم. حضرت فرمودند: برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند. به خدا قسم آی مردم دعاهایتان اثر دارد، ناله هایتان اثر دارد. خود آقا به مرحوم مجلسی فرموده: مجلسی به شیعه ها بگو برایم دعا کنند. هِی پیغام می دهد، به خدا دلش خون است.
قربان غریبی ات شوم مهدی جان
📚 کتاب ملاقات با امام زمان در مسجد جمکران، ص۱۵۸
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_127
بعد بلند شدم برم که بابا صدام کرد :
_ترنج!
برگشتم:
_بله!
مطمئنی دوباره تصمیمت عوض نمیشه و نمیری یه رنگ مسخره دیگه بزنی.لبخند نیم بندی
زدم وگفتم:
_فکر نکنم. نمی دونم.
بابا همین جور نگام کرد و بعد از اینکه نفسشو داد بیرون گفت:
_باشه. اتاقتو خالی کن.
رفتارم به طرز مشخصی توی ذوق میزد. همه خانواده درباره تغییرات من خوشحال بودن.
و ساده لوحانه فکر می کردن من دیگه بزرگ شدم واین ساکت شدن و بی درد سر شدن من نشونه عاقل شدنم هست..
شاید اونا هم از این همه شیطنت و آزار خسته شده بودند و ترجیح میدادن که ترنج همین جور آروم بمونه و دوباره بر نگرده به اون شرایط قبل.
رنگ اتاقم جاشو داد به یک پرتقالی ملایم با طرحهای زرد رنگ از گل های آفتاب گردون.
آهنگای متال و تند با آهنگ های ملایم و غمگین جایگزین شدند و کتابهای رمان به قفسه کتابام اضافه شد.
من واقعا عوض شده بودم.روزهایی که کلاس زبان داشتم می رفتم و گاهی روی همون نیمکت می نشستم و با خودم خلوت می کردم.
دوباره و سه باره خاطرات اون روز و مرور می کردم و آه های پر حسرتی می کشیدم.
یکی از همون روزها بود که روی نیمکت نشسته بودم و توی فکر و خیال خودم غرق شده بودم که چند تا پسر بی کار مزاحمم شدند.
_نبینم تنها نشسته باشی.کدوم کج سلیقه ای تو رو اینجا کاشته؟
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_128
یکی شون داشت می اومد طرفم که از جا بلند شدم و با عصبانیت گفتم:
همزاحم نشین!
_کی گفته ما می خوایم مزاحم شیم خانم کوچولو. یک گپ دوستانه اس.
نگاهی به دور و برم انداختم. پارک خلوت بود. دیدم موندنم ممکنه باعث دردسرم بشه. برای همین با یک حرکت سریع شروع به دویدن
کردم.اون سه تاهم دنبالم.
با آخرین سرعت می دویدم که چشمم افتاد به ساختمونی که درست کنار پارک بود.
دم درش کمی شلوغ بود و چند نفر داشتن رفت و آمد می کردن.منم سریع خودمو انداختم تو. چون از توی نور وارد تاریکی شده بودم درست جلوم و ندیدم و محکم خوردم به یک نفر.
وسایلی که دستش بود پخش زمین شد. با شرمنده گی گفتم:
_وای ببخشید
و به چهره طرف نگاه کردم. یک پسر تقریبا بیست و دو سه ساله بود که مقابلم ایستاده بود با چشمهایی متعجب به من خیره شده بود.
_معلوم هست حواست کجاست؟
و از روی شونه ام به پشت سرم سرک کشید. منم برگشتم و سه تاپسری که تا اونجا اومده بودن ولی تاریکی داخل ورودی مانع میشد که منو
ببینن نگاه کردم.
_مزاحمت شدن؟
با حرکت سر تائید کردم.نشست و شروع کرد به جمع کردم خرت و پرت هایی که روی زمین ریخته بود در همون حال گفت:
_این وقت روز اینجا چکار میکنی؟
منم نشستم و شروع کردم به جمع کردن.
_کلاس زبانم همین پشته.
دست از کار کشید و نگام کرد. بعد سرشوتکون داد و دوباره مشغول شد.شروع
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_129
کردم به برانداز کردنش.
قد متوسطی داشت موهای تقریبا روشن چشماش یه چیزی بین سبز و خاکستری بود.ترکیب صورتش خیلی پسرونه نبود خصوصا که چشما و موهاشم رنگی بود.سرشو که گرفت بالا هول شدم و
وسایلی که جمع کرده بودم و دادم دستش که یکی از ته سالن صداش زد.
_میلاد کجا موندی پس؟
بعد هم شبح دختری از ته سالن پیدا شد و به طرف ما اومد. قد متوسطی داشت و تپل بود.
پوست سبزه وچشمای قهوه ای پر رنگی داشت.
مانتوی مشکی بلندی پوشیده بود و موهاشو حسابی پوشونده بود.با تعجب نگامون کرد و از میلاد پرسید:
_این کیه؟
میلاد کاغذ ها و پوستری هایی که پخش و پال شده بودند و مرتب کرد و گفت:
_منم نمی دونم یهو ظاهر شد و کاسه کوزه منو به هم ریخت.
باز چرخیدم و به بیرون نگاه کردم اون سه تا هنوز داشتن اون دور و بر می پلکیدن.
پوفی کردم و حیرون موندم چکار کنم که دختر اومد جلو وگفت:
_مزاحمتن؟
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#سلام_مولا_جانم♥
عطر شما
در هوای جهان پیچیده است..
من عاشق زندگی ای هستم،
که با عطر نفس مسیحایی تان
رنگ و بو میگیرد..
دلبرا رخ بنما،
تا من به قربانت شوم..
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
⚘﷽⚘
گفتم: دلم گرفته و ابرهے اندوهش سیل آسا مےبارد.
آیا نمیخواهے با آمدنت پایان خوشے بر دلتنگیم باشے؟
گفتے بگو:♡الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ♡
گفتم: روز آمدنت نبودم روز رفتنت هم نبودم
اماحالا با التماس ازتومیخواهم که روزظهورت باشم؟
گفتے بگو: ♡الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ♡
گفتم: تو که گفتے با غم شیعیانت دلتنگ میشوے
اما من سوختم و از تو خبرے نشد؟
گفتے: بگو: ♡ الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ♡
گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را
زمزمه کرده ام اما تو نیامدے
گفتے : صداےتپش هاےقلبت را بشنو
اگر از جان برایت عزیزترم با هر صداے تپش قلبت باید
زمزمه کنے: ♡الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَجْ♡
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد رائفی پور
📝راه به دست آوردن علم حقیقی، اطاعت از امام است
🔸سواد مقدمه علم آموزی حقیقی است
🔺قبول مسئولیت در شیعه خانه امام زمان
🔴 علائم ظهور...
⭕️ حوادث مصر...
🌕 معمر بن خلاد از حضرت رضا عليه السلام روايت كند كه فرمودند: «گویا مىبینم پرچمهاى سبز رنگینى که از مصر پیش مىآیند تا آن که به شامات وارد شوند و به پسر صاحب وصیتها (حضرت مهدى علیهالسلام) سپرده گردند. (یا هدایت و راهنمائى كنند.)
اَلْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: كَأَنِّي بِرَايَاتٍ مِنْ مِصْرَ مُقْبِلاَتٍ خُضْرٍ مُصَبَّغَاتٍ حَتَّى تَأْتِيَ اَلشَّامَاتِ فَتُهْدَى إِلَى اِبْنِ صَاحِبِ اَلْوَصِيَّاتِ.
📗الإرشاد، ج ۲، ص ۳۷۶
📗الصراط المستقيم، ج ۲، ص ۲۵۰
📗کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۶۱
➖➖➖➖➖➖➖
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی ۸🌷 🔸ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺿﺮﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺘﻀﺮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ
🌷مهدی شناسی ۹🌷
◀️ﺑﺴﻴﺎﺭی ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻋﯿﻦ ﮐﺎﻣﻞ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺗﻮﻗﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ. ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ، ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﻝ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻭﻫﻢ.
🔹ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻋﯿﻦ ﺍﻻﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺮﮐﺘﯿﻢ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ! ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺣﻀﺮﺕ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ.
✅ﺷﺮﻁ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ، ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﯿﻨﺶ ﺻﺤﯿﺢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﮐﻨﯿﻢ، ﺗﺎ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺑﯿﻨﺶ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﻪ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﺶ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ.
🔸ﮐﻨﺶ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛ ﺑﻠﮑﻪ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ، ﮐﻨﺶ ﺑﺎ ﺑﯿﻨﺶ ﺍﺳﺖ. ﮐﻨﺶ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮ ﺑﯿﻨﺶ ﺻﺤﯿﺢ ﭘﺎﯾﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺷﺪ، ﺑﯿﻨﺶ ﺭﺍ ﺗﺜﺒﯿﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﯽ، ﺧﻮﺩ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺑﯿﻨﺶ ﺻﺤﯿﺢ ﺭﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻭﺍﺟﺒﺎﺕ ﻓﻘﻬﯽ ﻣﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻭ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﺩﯾﻨﯽ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ. ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺶ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻭ ﺗﺜﺒﯿﺖ ﺑﯿﻨﺶ ﺩﺭ ﻣﺎ ﺷﻮﺩ. ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﯿﻨﺶ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﺑﯿﻨﺶ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﺸﻮﺩ، ﮐﻨﺶ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﺜﺒﯿﺖ ﺑﯿﻨﺶ ﻭﻫﻤﯽ ﻭ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺠﺎﻣﺪ.
🍃ﺧﺪﺍ ﻧﮑﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭﮎ ﺻﺤﯿﺤﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﯿﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ، ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺧﻮﺍﺏ، ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻭ ﺗﺼﻮﺭ -ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻧﺸﺎﯼ ﻧﻔﺲ ﻫﺴﺘﻨﺪ- ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻣﯽﺳﺎﺯﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﺑﻐﻠﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻮﺭﺍﺕ ﻭ ﺍﻭﻫﺎﻡ، ﻟﺬﺕ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ. ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﺎﻭﺭﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺷﻮﺧﯽ ﯾﺎ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ.
♨️ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻮﺍﻝ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺍﺳﺖ.
〽️"ﺟﺎﻣﻊ" ﯾﮏ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺟﺎﻣﻊ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﯿﻨﺶ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﯿﻢ، ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻊ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻫﺴﺖ؛ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ، ﻫﻢ ﻣﻠﮑﻮﺕ ﻭ ﻫﻢ ﺟﺒﺮﻭﺕ.
ﯾﻌﻨﯽ ﺟﺎﻣﻊ، ﻫﺮ ﺳﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ، ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﺳﯿﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺭﻭﻏﻦ ﻭ ﻟﻌﺎﺏ ﺯﺩﻥ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﭘﺮﻭﺭﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﻧﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ، ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻧﮓ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ.
🔺ﺩﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﻣﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻓﺮﺍﻁ ﻭ ﺗﻔﺮﯾﻂ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﯿﺮﯾﻢ. ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻌﻨﺎ ﺷﻮﯾﻢ، ﺍﺯ ﻭﻇﺎﯾﻒ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯿﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﺳﯿﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻟﺬﺕ ﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
👈🏻ﺍﮔﺮ ﺗﮏ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﺮﻭﯾﻢ، ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﺌﻮﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ، ﭘﺬﯾﺮﺷﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺳﺨﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
◀️ﺯﺍﻫﺪﺍﻥ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺁﺑﺸﺨﻮﺭ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ(ع)، ﭼﻪ ﻃﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ؛ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ع) ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﻮﺧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ.
ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ع) ﺍﯾﺮﺍﺩ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻧﺮﻡ ﻭ ﻟﻄﯿﻒ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯽ.
♻️ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎ، ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ. ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺻﻼ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺍﺑﺪﺍ. ﻣﻨﺘﻬﺎ ﻧﻈﻢ ﻭ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺩﻧﯿﺎ، ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻗﻮﺍﻧﯿﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺧﺮﺕ رسیده ﺍﺳﺖ. ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻭ ﭼﺎﺭﭼﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺑﺎﻃﻦ ﻧﻮﺭﯼ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﻣﻌﻨﺎ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﻧﯿﺎ، ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺪﻭﺩ ﻓﻄﺮﯼ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩﻥ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻣﻮﺭﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﺎﻣﺮﺗﺒﯽ ﻭ ﮐﺜﯿﻔﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻓﻄﺮتمان ﻧﻤﯽ ﭘﺬﯾﺮﺩ، ﮐﻨﺎﺭ بگذاریم...
#مهدی_شناسی
#قسمت_نهم
تشرف اسماعیل هرقلی.mp3
3.71M
🔴 داستان تشرف اسماعیل هرقلی و شفای بیماری صعب العلاج ایشان توسط امام عصر علیه السلام
🎙️#ابراهیم_افشاری
💠 آثار و برکات دعا برای فرج امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
🔹 _ دعا کننده مورد مباهات خداوند قرار می گیرد
🔸 _ فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند
🔹 _ از نیکان مردم پس از ائمه اطهار می شود
🔸 _ اين دعا اطاعت از اوليای امر است که خداوند اطاعتشان را واجب کرده است
🔹 _ مايه خرسندی خداوند می شود
🔺 ادامه دارد ...
📚 برگرفته از کتاب ارزشمند مکیال المکارم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سربازِ کوچولویِ امام زمان..👼🏻💛
||•🎥
════⟨📼⟩══════
-
آوینۍچهزیباگفت:
فحشاگربدهندآزادۍبیاناست،
جواباگربدهۍبیفرهنگۍاست!
سوالۍاگربڪنندآزاداندیشهاند،
سوالۍاگربڪنۍتفتیشعقاید!
تھمتاگربزننددرجستوجوۍحقیقتند،
جواباگربدهۍدروغگویۍ!
مسخرهاتبڪنندانتقاداست،
جواباگربدهۍبۍجنبهاۍ!
اگرتھدیدتڪننددفاعڪردهاند،
اگرازعقایدتدفاعڪنۍخشونتطلبۍ!
آرۍ...
حزباللھۍبودنراباهمهتراژدۍهایشدوستدارم...((: