eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
422 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
129 ویدیو
25 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🤦🏻 به پیشگاه امام زمان (عج) رد می شود ........... خورشید در شب می دمد، از خواب ها رد می شود لبخند بر لب دارد و از قاب ها رد می شود از پله ها بالا می آید می رود بر پشت بام خلوت نشینِ خانه از سرداب ها رد می شود تا خنده هایش گُل کند در سهله ی باران شده از کوفه ی تنهایی و محراب ها رد می شود یوسف ترین ها دستشان را می بُرند از دیدنش وقتی که از بین همه جذاب ها رد می شود چون پیچکی بر شانه ی دیوارها گُل می کند از خانه های گرمِ دقّ الباب ها رد می شود پا می گذارد از نگاهِ پنجره در کوچه و از سایه ی طولانی مهتاب ها رد می شود هیئت، خبر دارد که شب را دور می اندازد و خورشید من، از روی اسطرلاب ها رد می شود طوفان الاقصی می شود بر آسمانِ شبزده چون کشتی نوح از دل گرداب ها رد می شود دریا به چشم خویش خواهد دید در روز فرج یک شاه ماهی از دل قلاب ها رد می شود دل، کودک است و تا کند کوتاه، راه درس را قرآن به لب می خواند و از آب ها رد می شود قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مریم جلال
💠 شعر زبان گفتگوی جهان است 💠 ، محفلی صمیمی با شاعران ، اساتید ، نوسرایان و علاقمندان به شعر خوانش اشعار ، نقد و بررسی نوسروده ها 📆شنبه ها ⏰۵تا۷عصر 🏢پردیسان ، بلوار ۲۲ بهمن ، خیابان شهیدان رضی ۱، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان 🔰 موضوع این جلسه: ✴نگاه تخصصی به شعر رضوی باحضور ارزشمند دکتر محمد عابدی به مناسبت دهه ی کرامت ، به پنج شعر برتر با موضوع کبوتر🕊 جوایزی اهدا خواهد شد . ❇لینک دعوت باافتخار و امتنان : https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشعار آیینی محمد عابدی
💠 شعر زبان گفتگوی جهان است 💠 #انجمن_ادبی_پردیسان ، محفلی صمیمی با شاعران ، اساتید ، نوسرایان و علاق
آنچه در انجمن ادبی پردیسان در روز شنبه گذشت 💚 آغاز جلسه با قرائت قرآن جناب عابدی 🤍 خوانش شعر صائب تبریزی در مدح امام رضا (ع) ❤️ بیان مقدمه ای از ایشان در خصوص شعر آیینی 💜 شعرخوانی حاضرین در جلسه 💛 نقد و بررسی آثار 🤎بررسی شعر رضوی از «دیدگاه تاریخی» 💖 اهدای جوایز به برترین اشعار 🧡 بنا شد در برنامه ای دیگر، شعر رضوی از «دیدگاه تحلیلی» که نگاه مهمتری نیز هست مطرح شود البته که در طول جلسه به بخشی از آن اشاراتی شد اما به دلیل گذشت بیش از یک ساعت از اتمام جلسه، فرصت پرداختن به همه زوایا و مثال های آن نبود اما در ادامه آورده می شود تا مورد مطالعه دوستان قرار بگیرد 🔰 متن جناب عابدی توفیق بود، شنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ در انجمن ادبی پردیسان قم، ساعتی با انسان های برتر جهان، گفتگویی آسمانی داشته باشیم معمولا در جلسات خاص و خصوصی، حرف هایی زده می شود که در جلسات عمومی نه فرصت ایراد آنهاست نه حال جلسه ایجاب می کند که به این سمت و سو حرکت کنیم اما خدارو شکر دیروز، باب تازه ای در معرفت افزایی و شناخت بهتر من از خودم گشوده شد و حالم، احسن الحال شد. با تشکر از اعضا و خانم جلال و جناب فرامرزی که عاشقانه چراغ این انجمن را روشن نگه داشته اند🌹🌹 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🏻🤦🏻 قصیده صائب تبریزی در مدح امام رضا (ع) این حریم کیست کز جوش ملایک روز بار نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار؟ کیست یا رب شمع این فانوس کز نظاره اش آ ب می گردد به گرد دیده ها پروانه وار؟ )این شبستان خوابگاهِ کیست کز موج صفا دودِ شمعش می رباید دل چو زلفِ مُشکبار یا رب این خاک گرامی مغرب خورشیدِ کیست کز فروغش می شود چشم ملایک اشکبار؟ این مقام کیست کز هر بَیضه قِندیل او سر بر آرد طایری چون جبرئیل نامدار کیست یا رب در پس این پرده کز انفاسِ خوش می بَرَد از چشمها ـ چون بوی پیراهن ـ غبار این مزار کیست یا رب کز هجوم زایران غنچه می گردد در او بال ملایک در مطار جلوه گاه کیست یا رب این زمین مشک خیز کز شمیمش می خورد خون ناف آهوی تتار ساکنِ این مهد زرین کیست کز شوقِ لبش شیر می جوشد ز پستانْ صبح را بی اختیار این همایون بقعه یا رب از کدامین سرورست کز شرافت می زند پهلو به عرش کردگار سرور دنیا و دین سلطان علی موسی الرضا آنکه دارد همچو دل در سینه عالم قرار جدول بحر رسالت کز وجود فایضش خاک پاک طوس شد از بحر رحمت مایه دار گوهر بحر ولایت کز ضمیر انورش هر چه در نه پرده پنهان بود گردید آشکار آنکه گر اوراق فضلش را به روی هم نهند چون لباس غنچه گردد چاک این نیلی حصار آسمان از باغ قدرش غنچه نیلوفری است یک گل رعناست از گلزار او لیل و نهار مهره مومی است در سرپنجه او آسمان می دهد او را به هر شکلی که می خواهد قرار حاصل دریا و کان را گر به محتاجی دهد شق شود از جوش گوهر آسمانها چون انار می شود گوهر جواهر سرمه در جیب صدف در دل دریا شکوه او نماید بر مدار رازِ سرپوشیدگانِ غیب بر صحرا فُتَد پرده بردارد اگر از روی خورشید اشتهار آنچه تا روز جزا در پرده شب مختفی است پیش علم او بود چون روز روشن آشکار گر سپر از موم باشد در دیار حفظ او تیغِ خورشید قیامت را کند دندانه دار بوی گل در غنچه از خجلت حصاری گشته است تا نسیم خلق او پیچیده در مغز بهار تیغ او چون سر بر آرد از نیام مشکفام می شود صبح قیامت از دل شب آشکار آنکه تیغ کهکشان در قبضه فرمان اوست چون تواند خصم با او تیغ شد در کارزار؟ تیغ جوهردار او را گو به چشم خود ببین آنکه گوید برنمی خیزد نهنگ از چشمه سار چون تواند خصمِ روبه باز با او پنجه زد؟ آنکه شیر پرده را فرمانش آرد در شکار همچو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است در رضای او رضای حضرت پروردگار شکوه غربت غریبان را ز خاطر بار بست در غریبی تا اقامت کرد آن کوهِ وقار زهر در انگور تا دادند او را دشمنان ماند چشم تاک تا روز قیامت اشکبار تاک را چون مار هر جا سبز شد سر می زنند تا شد از انگور، کام شکّرینش زهربار وه چه گویم از صفای روضه پرنور او کز فروغش کور روشن می شود بی اختیار گوشوار خود به رشوت می دهد عرش برین تا مگر یابد در او یک لحظه چون قِندیل بار می توان خواند از صفای کاشی دیوار او عکس خطّ سرنوشت خلق را شبهای تار روضه پرنور او را زینتی در کار نیست پنجه خورشید مستغنی است از نقش و نگار خیره می شد دیده ها از دیدنش چون آفتاب گر نمی شد قبه نورانی او زرنگار می توان دیدن چو روی دلبران از زیر زلف از محجرهای او خُلد برین را آشکار همچو اوراق خزان بال ملایک ریخته است هر کجا پا می نهی در روضه آن شهریار! می توان رفتن به آسانی به بال قدسیان از حریم روضه او تا به عرش کردگار قُلزُمِ رحمت حبابی چند بیرون داده است نیست قندیل اینکه می بینی به سقفش بی شمار! زیر بال قدسیان چون بیضه پنهان گشته است قبه نورانی آن سرور عرش اقتدار از مُحجّرهای زرینش که دام رحمت است می توان آمرزش جاوید را کردن شکار تا غبار آستانش جلوه گر شد، حوریان از عبیر خلد افشانند زلف مشکبار هر شب از گردون ز شوق سجده خاک درش قدسیان ریزند چون برگ خزان از شاخسار کشتی نوح است صندوقش که از طوفان غم هر که در وی دست زد آمد سلامت بر کنار خادمان صندوق پوشِ مرقدش می ساختند گر نمی بود اطلس گردون ز انجم داغدار با کمال بی نیازی مرقد زرین او می کند با دام سیمین مرغ دلها را شکار اشک شمع روضه او را ز دست یکدگر حور و غلمان می رباید از برای گوشوار نقد می سازد بهشت نسیه را بر زایران روضه جنت مثالش در دل شبهای تار می توان خواند از جبین رحل مصحفهای او رازهای غیب را چون لوح محفوظ آشکار ادامه 👇🏻 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15