هدایت شده از مریم جلال
💠 شعر زبان گفتگوی جهان است 💠
#انجمن_ادبی_پردیسان ،
محفلی صمیمی با شاعران ، اساتید ، نوسرایان و علاقمندان به شعر
خوانش اشعار ، نقد و بررسی نوسروده ها
📆شنبه ها
⏰۵تا۷عصر
🏢پردیسان ، بلوار ۲۲ بهمن ، خیابان شهیدان رضی ۱، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
🔰 موضوع این جلسه:
✴نگاه تخصصی به شعر رضوی ✴
باحضور ارزشمند دکتر محمد عابدی
به مناسبت دهه ی کرامت ،
به پنج شعر برتر با موضوع کبوتر🕊
جوایزی اهدا خواهد شد .
❇لینک دعوت باافتخار و امتنان :
https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e
#شهر_پردیسان
#انجمن_ادبی_پردیسان
#قرارگاه_مردمی_کرامت
#کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان
اشعار آیینی محمد عابدی
💠 شعر زبان گفتگوی جهان است 💠 #انجمن_ادبی_پردیسان ، محفلی صمیمی با شاعران ، اساتید ، نوسرایان و علاق
آنچه در انجمن ادبی پردیسان در روز شنبه گذشت
💚 آغاز جلسه با قرائت قرآن جناب عابدی
🤍 خوانش شعر صائب تبریزی در مدح امام رضا (ع)
❤️ بیان مقدمه ای از ایشان در خصوص شعر آیینی
💜 شعرخوانی حاضرین در جلسه
💛 نقد و بررسی آثار
🤎بررسی شعر رضوی از «دیدگاه تاریخی»
💖 اهدای جوایز به برترین اشعار
🧡 بنا شد در برنامه ای دیگر، شعر رضوی از «دیدگاه تحلیلی» که نگاه مهمتری نیز هست مطرح شود البته که در طول جلسه به بخشی از آن اشاراتی شد اما به دلیل گذشت بیش از یک ساعت از اتمام جلسه، فرصت پرداختن به همه زوایا و مثال های آن نبود اما در ادامه آورده می شود تا مورد مطالعه دوستان قرار بگیرد
🔰 متن جناب عابدی
توفیق بود، شنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ در انجمن ادبی پردیسان قم، ساعتی با انسان های برتر جهان، گفتگویی آسمانی داشته باشیم
معمولا در جلسات خاص و خصوصی، حرف هایی زده می شود که در جلسات عمومی نه فرصت ایراد آنهاست نه حال جلسه ایجاب می کند که به این سمت و سو حرکت کنیم اما خدارو شکر دیروز، باب تازه ای در معرفت افزایی و شناخت بهتر من از خودم گشوده شد و حالم، احسن الحال شد.
با تشکر از اعضا و خانم جلال و جناب فرامرزی که عاشقانه چراغ این انجمن را روشن نگه داشته اند🌹🌹
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
👌🏻🤦🏻 قصیده صائب تبریزی در مدح امام رضا (ع)
این حریم کیست کز جوش ملایک روز بار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار؟
کیست یا رب شمع این فانوس کز نظاره اش
آ ب می گردد به گرد دیده ها پروانه وار؟
)این شبستان خوابگاهِ کیست کز موج صفا
دودِ شمعش می رباید دل چو زلفِ مُشکبار
یا رب این خاک گرامی مغرب خورشیدِ کیست
کز فروغش می شود چشم ملایک اشکبار؟
این مقام کیست کز هر بَیضه قِندیل او
سر بر آرد طایری چون جبرئیل نامدار
کیست یا رب در پس این پرده کز انفاسِ خوش
می بَرَد از چشمها ـ چون بوی پیراهن ـ غبار
این مزار کیست یا رب کز هجوم زایران
غنچه می گردد در او بال ملایک در مطار
جلوه گاه کیست یا رب این زمین مشک خیز
کز شمیمش می خورد خون ناف آهوی تتار
ساکنِ این مهد زرین کیست کز شوقِ لبش
شیر می جوشد ز پستانْ صبح را بی اختیار
این همایون بقعه یا رب از کدامین سرورست
کز شرافت می زند پهلو به عرش کردگار
سرور دنیا و دین سلطان علی موسی الرضا
آنکه دارد همچو دل در سینه عالم قرار
جدول بحر رسالت کز وجود فایضش
خاک پاک طوس شد از بحر رحمت مایه دار
گوهر بحر ولایت کز ضمیر انورش
هر چه در نه پرده پنهان بود گردید آشکار
آنکه گر اوراق فضلش را به روی هم نهند
چون لباس غنچه گردد چاک این نیلی حصار
آسمان از باغ قدرش غنچه نیلوفری است
یک گل رعناست از گلزار او لیل و نهار
مهره مومی است در سرپنجه او آسمان
می دهد او را به هر شکلی که می خواهد قرار
حاصل دریا و کان را گر به محتاجی دهد
شق شود از جوش گوهر آسمانها چون انار
می شود گوهر جواهر سرمه در جیب صدف
در دل دریا شکوه او نماید بر مدار
رازِ سرپوشیدگانِ غیب بر صحرا فُتَد
پرده بردارد اگر از روی خورشید اشتهار
آنچه تا روز جزا در پرده شب مختفی است
پیش علم او بود چون روز روشن آشکار
گر سپر از موم باشد در دیار حفظ او
تیغِ خورشید قیامت را کند دندانه دار
بوی گل در غنچه از خجلت حصاری گشته است
تا نسیم خلق او پیچیده در مغز بهار
تیغ او چون سر بر آرد از نیام مشکفام
می شود صبح قیامت از دل شب آشکار
آنکه تیغ کهکشان در قبضه فرمان اوست
چون تواند خصم با او تیغ شد در کارزار؟
تیغ جوهردار او را گو به چشم خود ببین
آنکه گوید برنمی خیزد نهنگ از چشمه سار
چون تواند خصمِ روبه باز با او پنجه زد؟
آنکه شیر پرده را فرمانش آرد در شکار
همچو معنی در ضمیر لفظ پنهان گشته است
در رضای او رضای حضرت پروردگار
شکوه غربت غریبان را ز خاطر بار بست
در غریبی تا اقامت کرد آن کوهِ وقار
زهر در انگور تا دادند او را دشمنان
ماند چشم تاک تا روز قیامت اشکبار
تاک را چون مار هر جا سبز شد سر می زنند
تا شد از انگور، کام شکّرینش زهربار
وه چه گویم از صفای روضه پرنور او
کز فروغش کور روشن می شود بی اختیار
گوشوار خود به رشوت می دهد عرش برین
تا مگر یابد در او یک لحظه چون قِندیل بار
می توان خواند از صفای کاشی دیوار او
عکس خطّ سرنوشت خلق را شبهای تار
روضه پرنور او را زینتی در کار نیست
پنجه خورشید مستغنی است از نقش و نگار
خیره می شد دیده ها از دیدنش چون آفتاب
گر نمی شد قبه نورانی او زرنگار
می توان دیدن چو روی دلبران از زیر زلف
از محجرهای او خُلد برین را آشکار
همچو اوراق خزان بال ملایک ریخته است
هر کجا پا می نهی در روضه آن شهریار!
می توان رفتن به آسانی به بال قدسیان
از حریم روضه او تا به عرش کردگار
قُلزُمِ رحمت حبابی چند بیرون داده است
نیست قندیل اینکه می بینی به سقفش بی شمار!
زیر بال قدسیان چون بیضه پنهان گشته است
قبه نورانی آن سرور عرش اقتدار
از مُحجّرهای زرینش که دام رحمت است
می توان آمرزش جاوید را کردن شکار
تا غبار آستانش جلوه گر شد، حوریان
از عبیر خلد افشانند زلف مشکبار
هر شب از گردون ز شوق سجده خاک درش
قدسیان ریزند چون برگ خزان از شاخسار
کشتی نوح است صندوقش که از طوفان غم
هر که در وی دست زد آمد سلامت بر کنار
خادمان صندوق پوشِ مرقدش می ساختند
گر نمی بود اطلس گردون ز انجم داغدار
با کمال بی نیازی مرقد زرین او
می کند با دام سیمین مرغ دلها را شکار
اشک شمع روضه او را ز دست یکدگر
حور و غلمان می رباید از برای گوشوار
نقد می سازد بهشت نسیه را بر زایران
روضه جنت مثالش در دل شبهای تار
می توان خواند از جبین رحل مصحفهای او
رازهای غیب را چون لوح محفوظ آشکار
ادامه 👇🏻
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
ادامه👇🏻
بس که قرآن در حریم او تلاوت می کنند
صفحه بال ملایک می شود قرآن نگار
هر شب از جوش ملک در روضه پرنور او
شمعها انگشت بردارند بهر زینهار
تا دم صبح از فروغ قبه زرین او
آب می گردد به چشم اختران بی اختیار
هر شبی صد بار از موج صفا در روضه اش
در غلط از صبح افتد زاهد شب زنده دار
حسن خلقش دل نمی بخشید اگر زوّار را
آب می شد از شکوهش زهره ها بی اختیار
اختیار خدمتِ خدامِ این در می کند
هر که می خواهد شود مخدوم اهل روزگار
از صفای جبهه خدام او دلهای شب
می توان کردن تلاوت مُصحف خطِّ غبار
از سر گلدسته اش چون نخل اَیْمَن تا سحر
بر خداجویان شود برق تجلی آشکار
از نوای عندلیبان سر گلدسته اش
قدسیان در وجد و حال آیند ازین نیلی حصار
داغ دارد چلچراغ او درخت طور را
این چنین نخلی ندارد یاد چشم روزگار
از سر دربانی فردوس، رضوان بگذرد
گر بداند می کنندش کفشدارِ این مزار
خضر تردستی که میرابِ زلال زندگی است
می کند سقّایی این آستان را اختیار
می فتد در دست و پای خادمانش آفتاب
تا مگر چون عودسوز آنجا تواند یافت بار
مطلب کونین آنجا بر سر هم ریخته است
چون بر آید ناامید از حضرتش امیدوار؟
روز محشر سر برآرد از گریبانِ بهشت
هر که اینجا طوق بر گردن گذارد بنده وار
می کند با اسب چوب از آتش دوزخ گذر
هر که را تابوت گردانند گِرد این مزار
چشمه کوثر به استقبالش آید روز حشر
هر که را زین آستان بر جبهه بنشیند غبار
از فشار قبر تا روز جزا آسوده است
هر که اینجا از هجوم زائران یابد فشار
می رود فردا سراسر در خیابان بهشت
هر که را امروز افتد در خیابانش گذار
هر که باشد در شمار زایران درگهش
می تواند شد شفیع عالمی روز شمار
آتش دوزخ نمی گردد به گِردش روز حشر
از سر اخلاص هر کس گشت گِرد این مزار
بر جبین هر که باشد سکه اخلاص او
از لحد بیرون خرامد چون زر کامل عیار
می شود همسایه دیوار بر دیوار خلد
در جوار روضه او هر که را باشد مزار
هر که شمع نیم سوزی بُرد با خود زین حریم
ایمن از تاریکی قبرست تا روز شمار
می گذارد هر که در پایین پای او نماز
می دهد بالای سر فردوس جایش را قرار
می گشاید چشم زیر خاک بر روی بهشت
هر که از خاک دَرَش با خود بَرَد یک سرمه وار
بر جبین هر که بنشیند غبارِ درگهش
داخل جنت شود از گرد ره بی انتظار
هر که را چون مهر در پا خار راهش بشکند
سوزن عیسی برون آرد ز پایش نوک خار
آن که باشد یک طوافِ مرقدش هفتاد حج
فکر «صائب» چون تواند کرد فضلش را شمار؟
#صائب_تبریزی
#مدح_امام_رضا_ع
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
موضوع: نقد شعر رضوی
تألیف و گردآوری و ارائه: محمد عابدی
مقدمه:
تعریف شعر آیینی
شعر آیینی مجموعه ای از اشعار است که به مفاهیم توحیدی و اخلاقی و تعلیمی می پردازد و نیز کلان واژه هایی چون صداقت و امانتداری و مبارزه با ظلم و کمک به دیگران است که حتی در جوامع غیردینی مورد پذیرش و تایید عموم جامعه ست.
از منظر دینی، تمام ادیان الهی دارای خصیصه ها و توصیه های از سمت پیامبران خود هستند که پرداختن به آنها نیز در دایره شعر آیینی ست مانند یکتاپرستی و اهمیت احترام به والدین یا نظم و نظافت و رعایت آداب معاشرت و ...
در دین اسلام نیز هرآنچه که مرتبط با اصول و فروع دین است در ذیل شعر آیینی ست.
حال با این تعریف ببینید که ما چقدر این وسعت اندیشه و کلام را محدود کردیم و فقط با پرداختن به یکی از شاخه های فروع دین یعنی تولی، آن هم نه برای همه ائمه معصومین علیهم السلام بلکه فقط برای چند امام بزرگوار، آن هم بیشتر از بُعد مرثیه، دایره شعر آیینی را آنقدر کوچک کردیم که جهانیان را از ارائه مفاهیم بلندی که این چهارده نور پاک، بهترین مصداق آن هستند محروم کرده ایم.
بنابراین نه تنها باید این دوربین را از زوم درآورد بلکه باید آن را بالاتر از جای فعلی گذاشت تا نه تنها اصول و فروع دین دیده و شناخته شود بلکه به مفاهیم الهی که در دیگر ادیان و جوامع هست حتی به سنت های درست نیز پرداخت.
برای مثال یکی از عناوینی که ما امام رضا (ع) را با آن صدا می زنیم «یا معین الضعفاء و الفقرا» ست که می توان در قالب و فرم ها و سوژه ها و مضامین مختلف، صدها سال برای آن شعر گفت و آن را تقدیم به ساحت این حضرت و خاندانش که همگی سفره دار و اهل جود و کرم بودند کرد.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15