eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
407 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏🖤 برای ارباب بی کفن حسین(ع) بالا .................... پای این قافله ماندن، خطرش بالا بود آمد از راه، خزان و... تبرش بالا بود «ابر و باد و مه و خورشید و فلک»، یار شدند هر که آمد به تقابل، سپرش بالا بود توده ای ابرِ سیاه آمد و ماهش را برد آخر کار رسید و قمرش بالا بود تا صدا زد کسی آیا کمکم خواهد کرد!؟ بین گهواره دو دست پسرش بالا بود تندبادی به دل جنگل سبزش پیچید زیر پا رفت ولی باز سرش بالا بود قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌در ذمّ دنیا و ستایش تقوا تفاوت .............. من مُسلِم و بر دین خود، خائن او کافر و بر دین خود، مؤمن صدها تفاوت بود بین ما از اعتقاد و ذائقه تا سن از من فراری بود و با من بود یک روز انسان بود و روزی، جن گفت از من و عشقم به مولایم گفتم که اینم، ظاهر و باطن دیروز عکسی را فرستادم زیرش نوشتم ساده در کپشن: دنیا برای اهل تقوا چیست!؟ نارنجکی افتاده، بی ضامن قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
animation.gif
251.7K
💚🙏 به ساحت حجة بن الحسن (عج) می آید ............... اشارت کن بهار از راه می آید شکوه سبزه زار از راه می آید اگر صیاد خوبی باشی ای چشمم سر موقع، شکار از راه می آید جهان می ایستد تا بنگرد او را همینکه آن سوار از راه می آید بگویید ای مسلمانانِ چشمانش قرار بی قرار از راه می آید طواف عاشقان با او چه دلچسب است و دورِ افتخار از راه می آید به خورشیدِ نگاهش می خورم سوگند غروب انتظار از راه می آید قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای شب هفتم امام حسین (ع) 🙏😭 تقدیم لحظه های آخر اباعبدالله الحسین (ع) «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» زیر پای شمر ...................... وقتی خدایش را صدا زد زیر پای شمر در قتلگاه آمد خدا، زد زیر پای شمر یکبار دیگر گفت مادر جان غریبم من آمد کنارش مرتضی، زد زیر پای شمر از خیمه بیرون آمد عبدالله و در گودال در آخرین دم، بی هوا زد زیر پای شمر اما مُصر بودند هر دو بر طریق خویش مولا، رضا بود و رضا شد از رضای شمر خورشیدِ نی ها می توان شد؛ پیش از آن اما - باید که در خون، دست و پا زد زیر پای شمر قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭 تقدیم به حسین زهرا (ع) سوهان روح .................... تا شرابِ اشک دارد چشم های ساغرم مست از این میخانه ام، با روضه هایت بهترم می دهم هر هفته، قول دیدنت را بر دلم دل به تو خوش کرده ام! اینقدر اگر خوش باورم نیستم من مثل خیلی ها که قیدت را زدند بی صفت بودم ولی دست تو بوده بر سرم با توسل مانده ام در جمکرانِ انتظار تا کجا شب های بی روحِ بشر را بشمرم!؟ من هنوز اندر خم آن کوچه ام مثل خودت فاطمیه می رسد از راه، گویا آن درم کربلا در کربلا آتش گرفتم با عطش زنده ام اما هنوز از آبِ چشمان ترم! شیرِ پاکِ مادرم را خوردم و گفتم حسین (ع) روضه ی شش ماهه بوده لای لای مادرم زیر بیرق ها علی اکبر شدم! از من نگیر - این بزرگی را... که مدیون علیِ اصغرم کربلا بیچاره ام کرده، شب و روزم یکیست اربعین با مادرم امسال می آیم حرم قتلگاهت را نبینم باز می ریزم به هم - سنگِ آن باشد نگین، هرچند بر انگشترم رفته بودم قم، وداع و... روضه خواندم در دلم چشم وا کردم... پر از دلداده شد دور و برم - «یاد ما هم باش» می بارید از چشم همه التماسم کرد این آخر، خیابان ارم یاد تو افتادم و آن پیکرِ درهم شده تا خریدم باز هم سوهان برای خواهرم قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زینب برای دلخوشی می گفت: از کربلا تا شام راهی نیست 😭 قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 با این مقدمه زیبا از این پس نیز بارگذاری خواهد شد👌
🙏🌷 تقدیم به دلدادگان اربعین سفر ................. از اربعینت می شود دنیای من آغاز! آنجا که فطرس می شوم، در آبیِ پرواز شعری بلند از واژگانی ژرف راهی شد در جاده ای سرخ از تبارِ حضرتِ ایجاز انگار سال شصت و یک شد، در مسیرم من نی در دواتِ عشق خورد و باز شد اعجاز در صفحه ی چشمت بیا ای خوشنویسِ عشق این نقطه ی ناچیز -من را- از قلم ننداز امسال، افتاده گره در کار و بارم آه! فرصت بده ای عشق، تا خود را کنم ابراز دلخوش به حافظ هستم و فال خوشایندش شاید بگوید یک سفر در پیش دارم باز قم المقدسه
😭🖤 قصیده ای چهل بیتی نثار قلب داغدار سیدالساجدین (ع) او بود... ............... «پرده اول» او بود امامی که به بازار رسید او بود غلامی که کس او را نخرید او بود یتیمی که پر از مقتل بود مَن ماتَ علیٰ حبّ علی، ماتَ شهید ای وای از آن زمان که افتاد زمین با هروله اما سوی گودال دوید گودال، قصیده را غزل کرد و غزل از وزن نشد خارج و شد شعر سپید بر خاک کشید جسم بی جانش را دریا امواجِ پریشان شد باید ببرد بر سر دوشش خود را تا شام یک قافله در او غرق ساحل، که سرابی بود گم کرد نگاهی را طوفانِ شب از راه آمد فانوس، زمین افتاد از دستِ کمین خورده ی ماه در مقتلِ عشق با دستِ سپید زد رو به سیاهی ها آه... آن دست بلندی که کمی بالا رفت مست از مِی سیب شد ولی سیب نچید بی تاب ترین ماه زمین بود علی آن روز که از نیزه برآمد خورشید بنویس چه آمد به سر برکه ی سبز بنویس چه آمد به سر قوی سفید بنویس چه آمد به سر نیلوفر بنویس چه آمد به سر سرو رشید! از کوچ پرستو بنویس، از آن تیر از خون اناری که رسید و نرسید بنویس: چرا شمر به گودال رسید!؟ بنویس: چرا حرمله تکبیر کشید!؟ بنویس چگونه آب شد قلب علی بنویس چه چیز را شنید و نشنید!؟ مظلوم تر از او چه کسی بود!؟ آنکه در تشت طلا زد به لبش چوب...! یزید در غربت یک مدینه ی غرقِ نفاق مثل حسن از عطش، به خود می پیچید «پرده دوم» سجاده اش آسمان شد و مُهرش ماه هر کس که تو را به قدر وسعش فهمید من، آن شتری که با تو ده ها حج رفت اما به جز عشق و معرفت از تو ندید ۱ من، شاپرکی که بر سر شانه نشست اما به هوای «دیگری»، از تو... پرید باید به تو برگردم و عاشق باشم ای وعده ی آشکار، الوعده وعید من در رمضان تو گرفتار شدم ای ماه ترین ماه من، ای عید سعید اعجازِ مناجاتِ شما راهگشاست از گنجِ صحیفه ات بده شاهْ کلید شد شبنم اشک در قنوتِ صدفت تسبیحِ نجات بخشی، از مروارید در ساحت آن پنجره که رو به شماست باید که مفید بود یا شیخ مفید امثال ابوحمزه و انصاری ها از حنجره ی سبز تو گشتند پدید بذر کلمات تو به بار آورده علامه و مرعشی، خمینی و وحید آرامشِ پنهان شده در هر سخنت از معرفت توست به قرآن مجید بگذار سلامی بدهم قبرت را بگذار زیارت کنمت، عبدِ عبید «پرده سوم» می سوزم از آن گنبد و گلدسته که نیست در ذهن من است طرح یک صحن جدید باید که بقیع تو گلستان بشود نابودی این حرامیان نیست بعید زیباست چراغ سبز در صحن حسن در صحن تو سجاده ای از سنگ سفید خیبرشکن از راه می آید یک روز تا گردنِ کفر بشکند بی تردید ما منتظران، شوق رسیدن داریم پیش قدمش...آه، مرا سر بزنید! خالی ست اگرچه دستمان مولاجان داریم به ذوالفقارِ دستت... امّید «پرده چهارم» تو خاطره ی خونِ حسینی، سجاد تو... آنکه تمام روضه را درد کشید مداح از آن رو که تو غش می کردی از خواندن روضه، پیش تو می ترسید هر بار که گفت از قتیل العبرات از شدت اشکت، آسمان هم بارید دیدند که بارشِ شهابی دارد چشمان تو زیرِ تیربارانِ شدید کشتند خدا را و نمی دانستند او بوده و هست «اَقربُ مِن حبل ورید» دستی که به او سنگ زد این بار ولی بیرون شد از آستینِ آن روح پلید مرگ آمد و پنجه بر حقیقت انداخت انگار قیامت شد و در صور دمید پایان تو را نوشت با جامِ سراب دستی که عطش را به گلویت پاشید جامی که به لب رسید با دست ولید جانی که به لب رسید با دست ولید ۲ قم المقدسه .............................................. ۱. زین العابدین (ع) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود. وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود. خبر به امام باقر (ع) رسید. امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:«آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.» شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد. امام باقر باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او می‌داند که از دنیا خواهد رفت.» سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت. بحارالانوار، ‌ج ۴۶، ص۱۴۷ و ۱۴۸، حدیث ۲ و ۳ و ۴ به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول کافی ج ۱، ص ۴۶۷، حدیث ۲ و ۳ و۴ ۲. مورخین درباره قاتل امام ‌با‌ ‌هم‌ اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام ‌به‌ دست ولید مسموم شد ‌و‌ برخی دیگر معتقدند ‌به‌ دست هشام ‌بن‌ عبدالملک که برادر خلیفه بود؛ اما ‌به‌ ‌هر‌ حال، ‌او‌ نیز نمی‌توانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود. برگرفته از: بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۵۲، حدیث ۱۲ ‌و‌ ص ۱۵۳ ‌و‌ ۱۵۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا