animation.gif
251.7K
💚🙏 به ساحت حجة بن الحسن (عج)
می آید
...............
اشارت کن بهار از راه می آید
شکوه سبزه زار از راه می آید
اگر صیاد خوبی باشی ای چشمم
سر موقع، شکار از راه می آید
جهان می ایستد تا بنگرد او را
همینکه آن سوار از راه می آید
بگویید ای مسلمانانِ چشمانش
قرار بی قرار از راه می آید
طواف عاشقان با او چه دلچسب است
و دورِ افتخار از راه می آید
به خورشیدِ نگاهش می خورم سوگند
غروب انتظار از راه می آید
#محمد_عابدی
#اشعار_مهدوی_عابدی
قم المقدسه
برای شب هفتم امام حسین (ع)
🙏😭 تقدیم لحظه های آخر اباعبدالله الحسین (ع)
«الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک»
زیر پای شمر
......................
وقتی خدایش را صدا زد زیر پای شمر
در قتلگاه آمد خدا، زد زیر پای شمر
یکبار دیگر گفت مادر جان غریبم من
آمد کنارش مرتضی، زد زیر پای شمر
از خیمه بیرون آمد عبدالله و در گودال
در آخرین دم، بی هوا زد زیر پای شمر
اما مُصر بودند هر دو بر طریق خویش
مولا، رضا بود و رضا شد از رضای شمر
خورشیدِ نی ها می توان شد؛ پیش از آن اما -
باید که در خون، دست و پا زد زیر پای شمر
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی_عابدی
قم المقدسه
😭 تقدیم به حسین زهرا (ع)
سوهان روح
....................
تا شرابِ اشک دارد چشم های ساغرم
مست از این میخانه ام، با روضه هایت بهترم
می دهم هر هفته، قول دیدنت را بر دلم
دل به تو خوش کرده ام! اینقدر اگر خوش باورم
نیستم من مثل خیلی ها که قیدت را زدند
بی صفت بودم ولی دست تو بوده بر سرم
با توسل مانده ام در جمکرانِ انتظار
تا کجا شب های بی روحِ بشر را بشمرم!؟
من هنوز اندر خم آن کوچه ام مثل خودت
فاطمیه می رسد از راه، گویا آن درم
کربلا در کربلا آتش گرفتم با عطش
زنده ام اما هنوز از آبِ چشمان ترم!
شیرِ پاکِ مادرم را خوردم و گفتم حسین (ع)
روضه ی شش ماهه بوده لای لای مادرم
زیر بیرق ها علی اکبر شدم! از من نگیر -
این بزرگی را... که مدیون علیِ اصغرم
کربلا بیچاره ام کرده، شب و روزم یکیست
اربعین با مادرم امسال می آیم حرم
قتلگاهت را نبینم باز می ریزم به هم -
سنگِ آن باشد نگین، هرچند بر انگشترم
رفته بودم قم، وداع و... روضه خواندم در دلم
چشم وا کردم... پر از دلداده شد دور و برم -
«یاد ما هم باش» می بارید از چشم همه
التماسم کرد این آخر، خیابان ارم
یاد تو افتادم و آن پیکرِ درهم شده
تا خریدم باز هم سوهان برای خواهرم
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی_عابدی
قم المقدسه
زینب برای دلخوشی می گفت:
از کربلا تا شام راهی نیست 😭
#محمد_عابدی
قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
🏴آغاز پیادهروی #اربعین دسته بنیعامر از سامرا
🔴 https://eitaa.com/joinchat/1719206265C3fe5bbf88b
🙏🌷 تقدیم به دلدادگان اربعین
سفر
.................
از اربعینت می شود دنیای من آغاز!
آنجا که فطرس می شوم، در آبیِ پرواز
شعری بلند از واژگانی ژرف راهی شد
در جاده ای سرخ از تبارِ حضرتِ ایجاز
انگار سال شصت و یک شد، در مسیرم من
نی در دواتِ عشق خورد و باز شد اعجاز
در صفحه ی چشمت بیا ای خوشنویسِ عشق
این نقطه ی ناچیز -من را- از قلم ننداز
امسال، افتاده گره در کار و بارم آه!
فرصت بده ای عشق، تا خود را کنم ابراز
دلخوش به حافظ هستم و فال خوشایندش
شاید بگوید یک سفر در پیش دارم باز
#محمد_عابدی
#اشعار_اربعینی_عابدی
قم المقدسه
هدایت شده از اشعار آیینی احمد علوی
🔻کانال اشعار شاعر اهلبیت؛ #احمد_علوی
#انتشار_تازهترین_آثار
#اطلاع_رسانی_برنامهها
#فایلهای_صوتی_و_تصویری
https://eitaa.com/ahmadealavi
😭🖤 قصیده ای چهل بیتی نثار قلب داغدار سیدالساجدین (ع)
او بود...
...............
«پرده اول»
او بود امامی که به بازار رسید
او بود غلامی که کس او را نخرید
او بود یتیمی که پر از مقتل بود
مَن ماتَ علیٰ حبّ علی، ماتَ شهید
ای وای از آن زمان که افتاد زمین
با هروله اما سوی گودال دوید
گودال، قصیده را غزل کرد و غزل
از وزن نشد خارج و شد شعر سپید
بر خاک کشید
جسم بی جانش را دریا
امواجِ پریشان شد
باید ببرد بر سر دوشش خود را
تا شام
یک قافله در او غرق
ساحل، که سرابی بود
گم کرد نگاهی را
طوفانِ شب از راه آمد
فانوس، زمین افتاد
از دستِ کمین خورده ی ماه
در مقتلِ عشق
با دستِ سپید
زد رو به سیاهی ها آه...
آن دست بلندی که کمی بالا رفت
مست از مِی سیب شد ولی سیب نچید
بی تاب ترین ماه زمین بود علی
آن روز که از نیزه برآمد خورشید
بنویس چه آمد به سر برکه ی سبز
بنویس چه آمد به سر قوی سفید
بنویس چه آمد به سر نیلوفر
بنویس چه آمد به سر سرو رشید!
از کوچ پرستو بنویس، از آن تیر
از خون اناری که رسید و نرسید
بنویس: چرا شمر به گودال رسید!؟
بنویس: چرا حرمله تکبیر کشید!؟
بنویس چگونه آب شد قلب علی
بنویس چه چیز را شنید و نشنید!؟
مظلوم تر از او چه کسی بود!؟ آنکه
در تشت طلا زد به لبش چوب...! یزید
در غربت یک مدینه ی غرقِ نفاق
مثل حسن از عطش، به خود می پیچید
«پرده دوم»
سجاده اش آسمان شد و مُهرش ماه
هر کس که تو را به قدر وسعش فهمید
من، آن شتری که با تو ده ها حج رفت
اما به جز عشق و معرفت از تو ندید ۱
من، شاپرکی که بر سر شانه نشست
اما به هوای «دیگری»، از تو... پرید
باید به تو برگردم و عاشق باشم
ای وعده ی آشکار، الوعده وعید
من در رمضان تو گرفتار شدم
ای ماه ترین ماه من، ای عید سعید
اعجازِ مناجاتِ شما راهگشاست
از گنجِ صحیفه ات بده شاهْ کلید
شد شبنم اشک در قنوتِ صدفت
تسبیحِ نجات بخشی، از مروارید
در ساحت آن پنجره که رو به شماست
باید که مفید بود یا شیخ مفید
امثال ابوحمزه و انصاری ها
از حنجره ی سبز تو گشتند پدید
بذر کلمات تو به بار آورده
علامه و مرعشی، خمینی و وحید
آرامشِ پنهان شده در هر سخنت
از معرفت توست به قرآن مجید
بگذار سلامی بدهم قبرت را
بگذار زیارت کنمت، عبدِ عبید
«پرده سوم»
می سوزم از آن گنبد و گلدسته که نیست
در ذهن من است طرح یک صحن جدید
باید که بقیع تو گلستان بشود
نابودی این حرامیان نیست بعید
زیباست چراغ سبز در صحن حسن
در صحن تو سجاده ای از سنگ سفید
خیبرشکن از راه می آید یک روز
تا گردنِ کفر بشکند بی تردید
ما منتظران، شوق رسیدن داریم
پیش قدمش...آه، مرا سر بزنید!
خالی ست اگرچه دستمان مولاجان
داریم به ذوالفقارِ دستت... امّید
«پرده چهارم»
تو خاطره ی خونِ حسینی، سجاد
تو... آنکه تمام روضه را درد کشید
مداح از آن رو که تو غش می کردی
از خواندن روضه، پیش تو می ترسید
هر بار که گفت از قتیل العبرات
از شدت اشکت، آسمان هم بارید
دیدند که بارشِ شهابی دارد
چشمان تو زیرِ تیربارانِ شدید
کشتند خدا را و نمی دانستند
او بوده و هست «اَقربُ مِن حبل ورید»
دستی که به او سنگ زد این بار ولی
بیرون شد از آستینِ آن روح پلید
مرگ آمد و پنجه بر حقیقت انداخت
انگار قیامت شد و در صور دمید
پایان تو را نوشت با جامِ سراب
دستی که عطش را به گلویت پاشید
جامی که به لب رسید با دست ولید
جانی که به لب رسید با دست ولید ۲
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
..............................................
۱. زین العابدین (ع) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود.
وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.
خبر به امام باقر (ع) رسید.
امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:«آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.»
شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد.
امام باقر باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او میداند که از دنیا خواهد رفت.»
سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت.
بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۴۷ و ۱۴۸، حدیث ۲ و ۳ و ۴ به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول کافی ج ۱، ص ۴۶۷، حدیث ۲ و ۳ و۴
۲. مورخین درباره قاتل امام با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید مسموم شد و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک که برادر خلیفه بود؛ اما به هر حال، او نیز نمیتوانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود.
برگرفته از: بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۵۲، حدیث ۱۲ و ص ۱۵۳ و ۱۵۴
اربعین
..............
قسم به همت والای زائرین او
که قبله گاه جهان است سرزمین او
عزیز فاطمه رزمایشی به پا کرده
زمینه ساز ظهور است اربعین او
#محمد_عابدی
#اشعار_اربعینی_عابدی
قم المقدسه
🙏 برای آنها که برای کربلا به آب و آتش می زنند
دست از طلب ندارم
.................................
دست از طلب ندارم تا نام من درآید
«یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن درآید» ۱
در مرزِ بی قراری، خورده گره به کارم
دور از وطن...!
تنِ من، کی از وطن درآید!؟
از لطمه، گُل نشسته بر صورتی شکسته
از لاله های مرده، خون از کفن درآید
هر واژه یک درخت است! آتش به باغ
افتاد...
از داغِ روضه هایش، دادِ سخن درآید
هر روز با مرورِ گودالِ قطعه قطعه
فریادِ یاحسینِ هیزم شکن درآید ۲
آمد کسی به مقتل! غارت کند خدا را...!
هی کرد زیر و رویش...! تا پیرهن درآید!
دختر اگر ببیند اینگونه صحنه ها را
از قتلگاهِْ بی جان، یک پیرزن درآید
مربع
نیلوفرانه غرقم! کو دستی آسمانی -
تا با صدای پایش، ماه از لجن درآید
دل چیست!؟ خاکِ سردی، کز شعله... جان بگیرد
با دست کوزه گر، باز... از سوختن درآید!
با گریه های نم نم، با سینه های محکم
گرد و غبار کینه، از سینه زن درآید
«هیهات مِنَّ الذلّه»، یعنی سقوط طاغوت
از نسل او خمینی، آن بت شکن درآید!
«از دوست یک اشارت، از ما به سر دویدن» ۳
از لاک خویش، یک روز... این مرد و زن درآید
با چشم های سبزش، با خشم های سبزش
دنیای بدگمانی، از سوءظن درآید
با لطف چشمِ ساقی، با دستِ انتقامی
از غربت و خرابی، قبر حسن درآید!
#محمد_عابدی
#اشعار_اربعینی_عابدی
قم المقدسه
............................................
۱. به استقبال غزلی از خواجه حافظ شیرازی با مطلع:
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
۲. هیزم شکن به معنای یک. هیزم شکن/ دو. مرثیه خوان و هر که روضه ی اباعبدالله الحسین (ع) را مرور می کند.
۳. اشاره به بیتی از هُمام تبریزی
موقوفِ التفاتم تا کی رسد اجازت
از دوست یک اشارت از ما به سر دویدن
💚💐 تقدیم به #مدافعان_حرم
حُسن یوسف 🌺
.......................
زیبا و ساده، بی ریا و بی تکلف بود
از بین گل ها نام سبزش، حُسن یوسف بود
خود را میان #فاطمیون جا زد و رد شد
تنها خلافش در همهْ عمر... این تخلف بود
هم در خصوص خیمه گاهِ حضرت ارباب
هم در قبالِ مام میهن، بی تعارف بود
از تیغِ داعش در امان بودند آهوها
هرچند شام و کوفه، آن شب در تصرف بود
شب ها قنوتش را ملائک جمع می کردند
دیدند برخی دوستان...! اهل تشرف بود
ما را به یاد #حیدر_کرار می انداخت
در حمله ها با رمزِ «یا هو»، بی توقف بود
دست و سرش در #سوریه جا ماند و #ساقی شد
اینها بگو ای عشق، از روی تصادف بود!؟
کار بزرگی کرد با کوچش! ولی در شهر
کار بزرگان، باز... ابراز تأسف بود!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
#اشعار_دفاع_مقدس
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
👌اثر فوق العاده ای از دوست خوبم #فراز_ملکیان به مناسبت سالگرد شهادت #شهید_محسن_حججی
تصور کن تو در سنگر، وَ داعِش در کمین باشد
تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد
تصور کن بیفتی دست داعش، تازه در دستت
عقیق سرخ باشد، «یاعلی» نقش نگین باشد
تصور کن که روی بازویت لبیک یا زینب
و نامت نام فرزند امیرالمؤمنین باشد
تصور کن علی باشی و تنها، آنطرف اما
سپاه ناکثین و مارقین و قاسطین باشد...
تصور کن بپرسند از کجایی؟ شیعهای؟ باید
برای هر سؤالی پاسخت در آستین باشد
تصور کن لبانت خشک باشد مثل اربابت
فقط دلواپس طفلت نباشی، فرقش این باشد!
تصور کن نفربرهای دشمن اسب باشند و
ببینی پیکر یاران تو روی زمین باشد
تصور کن کسی که میبرد با خود تو را، شمر است
تصور کن برادر! کربلا شاید همین باشد
چه خواهی کرد؟ مثل من تو هم پاهات میلرزد؟
اگر یک سمت دنیا باشد و یک سمت دین باشد؟
هزاران بار دیدم عکس آخر را، نفهمیدم
چه باعث میشود یک مرد تا این حد متین باشد
گمانم چشم «محسن» رو به قاب تازهای وا شد
گمانم حق در آن تصویر، با «روح الامین» باشد
::
جوابم را ندادی ای برادرجان! چه خواهی کرد؟
تصور کن تو باشی، شمر باشد، دوربین باشد!
#محمدحسین_ملکیان
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1719206265C3fe5bbf88b