فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #برش_کوتاه | این را طلا باید گرفت...
🗣 حجت الاسلام والمسلمین استاد میرزا محمدی
🚨فردا چهارمین نشست شاعرانه مدح امیر ساعت 18:30 برگزار خواهد شد.
👨👩👧👦خانوادگی دعوتید
🏢 مکان؛ قم، بلوار سمیه، خیابان شهیدین، بنیاد فرهنگی امامت
🆔 کانال ایتا بنیاد فرهنگی امامت
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم
رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد
#شهریار
🆔 https://eitaa.com/Abedi_Aaeini
🔴پرسش؟ 👆
کدام قهرمان،پهلوان است؟
«همه نامداران ایران زمین/
گرفتند بر پهلوان آفرین»
✍«فردوسی»
@adabkhane
هدایت شده از اشعار آیینی محمد عابدی
🔴پرسش؟ 👆
کدام قهرمان،پهلوان است؟
«همه نامداران ایران زمین/
گرفتند بر پهلوان آفرین»
✍«فردوسی»
@adabkhane
😭🖤🌷 تقدیم به #حضرت_زهرا (س)
بلیط
...............
بلیط در دستم بود و پشت یک گیشه
پی تئاتری با ده زنِ هنرپیشه
صدای دسته و طبل آمد از خیابانی
مرا به سمت خودش برد! رفتم و پیشِ-
مغازه دار عزیزی که حال سبزی داشت
میان جمعیتِ گریه کن، زدم ریشه
گذشتم از دل تاریخ با دَم مداح
که با مرور غمی، زد به جان من تیشه:
کتک زدند زنی را و همسرش می دید
زنی که داشت به همراه، باری از شیشه
صدای مستعمان رفت و رفت بالاتر
و من به خود گفتم: «ای خدا...! مگه میشه!؟»
چنین جسارت محضی که کرد آن ملعون
نمی کند کفتارِ گرسنه در بیشه
بلیط در دستم شد مچاله و آن روز
نمایشی را دیدم، سراسر اندیشه
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#اشعار_محسنیه
#اشعار_فاطمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak15
🌷🙏 برای اول ربیع و لیلة المبیت مولا علی (ع)
خبر
..................
بلایای عظیمی بود در راه
علی از تک تک آنها خبر داشت
جهان می خواست پیغمبر نباشد
ولی مولا رسید و باز نگذاشت
چهل نامردِ جانی از چهل قوم
به قتل او کمر بستند اما
علی تنها به میدان آمد آن شب
علی بود و خدا بود و تماشا
دهان وا کرد کوه نور از دور
صدا زد مصطفی را با هیاهو
هوای مکه گرگ و میش بود و
چهل کفتار در تعقیب آهو
خدا وقتی بخواهد بودنت را
برایت معجزاتی می فرستد
کبوتر می نشیند روی تخمش
به تاری زنده می ماند محمد
علی را با غل و زنجیر بردند
علی آن اولین مظلوم عالم
ندای یا علی آمد به گوشش
باذن الله رفت از آن جهنم
پسر عمّ و برادر بود حیدر
رفیق و یار غار و بین بستر
برادر جان! علی جانِ نبی بود
از این جان محمد، ساده نگذر
#محمد_عابدی
#اشعار_علوی
قم المقدسه
از زبان حضرت سکینه (س)
اشک
.................
تیرها و نیزه ها بستند بر جسمت دخیل
تا مُشبّک تر شدی از نعل مَرکب، ای قتیل!
غیر نستعلیقِ سینت که کش آمد با سنان
شد بیابان از دواتِ خون تو، بحر طویل
خیمه های سبزمان، با اینکه شد زرد از خزان
هیچ آثاری ندیدیم از گلستان و خلیل
چشم های آسمان، عین عقیقی سرخ بود
ساربان، انگشتری را برد و زد کوسِ رحیل
«پله پله تا ملاقات خدا» رفتی به نی ۱
هودجی از نور بودی روی بال جبرئیل
اشکِ تو از نیزه ها افتاد پیش پای ما
آه... بابا «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» ۲ و ۳
ریختم بر هم همینکه دست های کوچکی -
سنگ بر ماهِ بلندِ برکه ام زد بی دلیل
این جماعت ای عمو چشم تو را دیدند دور
ای به قربان نگاهت! «یا وکیل» و «یا کفیل»
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
........................................
۱. اثری از عبدالحسین زرینکوب
۲. شکل تصویریِ «آه» در ارتباط با مصراع اول، نیزه (آ) و اشک (ه) است و در ارتباط با مصرع دوم، نخل (آ) و حضرت سکینه (ه)
۳. بیتی از حافظ
پای ما لنگ است و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
🖤😭 برای #حضرت_سکینه (س)
کمان
.........................
زهرای کربلا شدی و جاودان شدی
تیر آمدی به این سفر اما کمان شدی
«تا» شد شبیه هشت، پدر پیش چشم تو
قلبت وسیع تر شد و هفت آسمان شدی
گفتند مشک آب به سقا رسانده ای
گفتند ساقیِ همه ی کودکان شدی
اما چه حیف که، نه عمو آمد و نه مشک!
تا جان دهی به قافله، رود روان شدی
با تو چقدر تلخ شده روضه ی وداع
آنجا که پیش بابا، شیرین زبان شدی
با زین واژگون آمد تا که ذوالجناح
آماده ی جری شدنِ ساربان شدی
آتش گرفته دامنت از شعله های خشم
رنگت پریده، ای گل و... برگ خزان شدی
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
"به یاد فریدون مشیری"
سیام شهریور، با نام شاعر مشهور معاصر فریدون مشیری پیوند خورده است. او که متولد 1305 و درگذشته به سال 1379 است، از معدود شاعران نیماییسراست که پس از انقلاب نیز در میان تودهی مردم حسن شهرت داشته و برخی از اشعارش بر زبان تودهی میانهی جامعه جاری بوده است.
مشیری، در اشعارش کمتر در جایگاه شاعری پیشرو مطرح بوده و بیشتر او را باید پیرو جریانهای تجربهشده دانست. او در دهههای سی و چهل، از میان شاعران جریان شعر رمانتیک، شهرت کسانی چون: ابتهاج، نادرپور و کارو را ندارد؛ با اینحال هرچه به دهههای اخیر نزدیک شدهایم، بر محبوبیتش در مقایسه با برخی از آنان افزوده شده است.
شهرت مشیری، بیش از همه مدیون دفترهای "ابر و کوچه و بهار را باور کن" بوده و او را باید شاعری دانست که چون پیشینیان، بهترین اشعارش را پس از سی و پنج سالگی سروده است؛ نکتهای که مویّد غلبهی اعتدال در سنتگرایی اشعار اوست و اینکه در اشعارش، خلاقیتها و جسارتهای نوآورانهی جریان شعر نمادگرای اجتماعی و همچنین شعر منثور پس از نیما کمتر تجربه شده است.
مشیری، شاعر عرصهی تجربههای عام انسانهای میانه است و مفاهیمی را در شعرش منعکس میکند که محدود به زمان خود او نیست؛ به همین دلیل عشق، اصلیترین مضمون اشعار اوست که گویی بازتابی سنتی_معاصر از این مفهوم غالبِ سبک عراقی را، در اشعارش جلوهگر ساخته است:
ای عشق پناهگاه پنداشتمت
ای چاه نهفته راه پنداشتمت
ای چشم سیاه، آه ای چشم سیاه
آتش بودی، نگاه پنداشتمت
او کوشیده بین عشق انتزاعی کهن و عشق زمینی مورد نیاز مخاطبان معاصر، پیوند بر قرار کند؛ بیآنکه جایگاه معشوق او به سبک بسیاری از معاصرانش به ابتذال کشیده شود. الگوی این نوع عشقورزی را در شعر کوچه بهوضوح میتوان دید:
بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم...
نگاه به جهان و زیباییهای محسوس آن، از دیگر علل مقبولیت شعر مشیری است. از این جهت اشعار او شاد، احساسی و کاملا روزمره هستند:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، بارانخورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
...
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
در اشعار مشیری، عمق و ابهام شاعران جامعهگرا دیده نمی شود؛ با این حال با نگاهی احساسی به انتقاد از برخی معضلات انسانی و اجتماعی میپردازد و در این شیوه، گاه زبان نصحیتگر سعدی و شیوهی بیان او را به یاری میگیرد.
او در نگاه به جهان، گاه به عرفان سهراب سپهری نزدیک میشود؛ هرچند عمق تفکر فلسفی- عرفانی سهراب را در اشعار مشیری نمیتوان دید. عرفان او بازخوانی تغزلهای عارفانهی شاعران سدههای پیشین است که با بیانی سادهتر، در اشعار فریدون مشیری انعکاس یافته است.
من همین یک نفس از جرعهی جانم باقی است
آخرین جرعهی این جام تهی را تو بنوش
زبان مشیری، هرچند به استواری و تحرک شاعران بزرگ همعصر او نیست؛ چون بسیاری از رمانتیکها دچار دودستگی و خطاهای نحوی نیز نمیشود. ترکیبات اشعار او ساده و چیزی بین ترکیبسازیهای سنتی و نو است.
از دیگر جنبههای مثبت اشعار او، تنوع قالبی و موسیقایی اشعار است که شاید برخواسته از علایق و دانش او در این حوزه باشد. در شعر او نیمایی، غزل، چارپاره، رباعی، دوبیتی، مثنوی، قطعه و ... حضور دارد و وزنها و نوع کارکرد قافیهها نیز، تنوع و ساختهایی متعدد دارد.
در پایان باید گفت که ایجاد زبان و ساختاری اعتدالی در حد توانایی شاعر، ویژگی اصلی شعر اوست؛ هرچند اغلب اشعار مشیری در سطح واژگان باقی میماند و در برقراری پیوند با مخاطب خاص، چندان موفق نیست. شاید بتوان گفت که او متاثر از فعالیت سی و چند سالهاش، در وزارت پست و حوزهی مخابرات، در اشعارش نیز بیش از همه به ارتباط با مخاطبان میانهی جامعه دلبسته بوده است.
#فریدون_مشیری
#نقد_شعر
#شعر_معاصر
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
شعر خوبی پیشکش به حضرت سکینه بنت الحسین (س)
از دوست عزیزم مجتبی خرسندی👇
بسم الله الرحمن الرحیم
سکینةالحسین
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هرچند "آمنه"ست و "امینه"، ولی حسین
نام تو را سکینهی خود کرده انتخاب
دربارهی مقام بلند تو گفتهاند؛
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را
شد "فخرةالنسا" لقب از "سیدالشباب"
از آن زمان که راویهی "شیعتی" شدی
دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب
در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم
شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب
درد تو را شنیدهام از سهلساعدی
داغ تو را گرفتهام از مجلس شراب
آتش گرفت سینهی دشمن برای تو
حتی دل یزید شد از داغ تو کباب
"بس کن که نالهات جگرم را کباب کرد!"
این حرف را شنیدهای از فاطمه بهخواب
رویش سیاه باد و دودستش بریده باد
هرکس که دستهای تو را بسته با طناب
هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است
هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب
یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد
گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب
با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟
وقتی که سم اسب گرفت از گلش گلاب...
ای روضهخوان واقعهی کربلا، بگو؛
با اشک خود چگونه بهپا کردی انقلاب
سرهای غیرتی سر نی سنگ خوردهاند
تا دشمن از شما نتواند برد حجاب
ای بشکند دهان قلمهای روزگار
وقتی کم است نام تو در این همه کتاب
شأن تو باشکوهتر از حرفهای ماست
هرکس دروغ بسته به تو خانهاش خراب!
باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج
زیرا دعای خستهدلان هست مستجاب.
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_سکینه_سلاماللهعلیها
#امام_زمان
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Mojtaba_khorsandi
به ساحت ثارالله حسین بن علی (ع)
هیهات
.................
شاعران، پیدا کنید انگیزه ی هیهات را
شاعران رسوا کنید اندیشه ی افراط را
مصلحت اندیشی و تردید و تقلید و سکوت
بر زمین خواهد زد آخر، مردم محتاط را
دین اگر باقیست زیر دِین امثالِ علی ست
او که قرآن بود و گفت انجیل را... تورات را
از قلم خون می چکد تا می نویسد یا حسین!
دم به دم می بارد و دق می دهد خطاط را
سوزنی بالا و پایین می رود در چشمشان
پاره پاره کرده روضه، قلب هر خیاط را
کربلا، ذبح غدیر است و حسینش خونبها
تا ولایت، جان ببخشد مرگ استنباط را
خسته از گودال، بیرون آمد اما بس نبود
حمله ور شد شمر و آتش زد دل فسطاط را ۱
سوره های پرپرش را باد با خود می بَرد
شرحه شرحه شرح باید داد این آیات را
تا جهان خالی شود از ظلم و ظلمت ها، خدا -
تا چهل منزل به نی ها برد این مشکات را ۲
نور حق را منعکس می کرد بر دل ها حسین
سنگ ها طاقت نیاوردند این مرآت را ۳
خیزران آمد! خدایا... واکن و قدری ببند
دست های بسته را و چشم های مات را
کربلا رفتید... با خود چشمه ی اشک آورید
هر شب جمعه، به یاد آرید این سوغات را
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی_عابدی
قم المقدسه
.................................
۱. فسطاط: خیمه
بخشی از مقتل لهوف
ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ (ع) یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ
۲. مشکات: چراغدان
۳. مرآت: آیینه