eitaa logo
اهل کتاب
136 دنبال‌کننده
152 عکس
1 ویدیو
4 فایل
اهل کتاب صادق معرفی کتاب و ترویج فرهنگ مطالعه و تفکر «هرکس‌باکتاب‌ها‌آرام‌گیرد هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است....» #امام‌علی‌؏ ارتباط با مدیر @ibrahimshojaat صفحه‌ی اینستاگرام: Instagram.com/ahleketab
مشاهده در ایتا
دانلود
غرور، تکبر، فخر، افتخار به خود و خویشتن برتر انگاری؛ کلیت کتابی است که پیش از انتخابات ۲۰۱۶، برای از دور خارج کردن و نامزد مورد حمایت او یعنی رقیبش، منتشر کرد. با خواندن این کتاب نظام سرمایه داری را بصورت کاملا عریان خواهید دید، افول ایالات متحده ، پرچم دار تمدن غرب را در هر فصل و صفحه این کتاب ورق خواهید زد. از اقتصاد و بهداشت گرفته تا اخلاقیات و اجتماعیات. در این کتاب با اتکا به آمار ها و واقعیات حاضر، سیاست های هشت ساله را به سخره گرفته است و حتی پا را از آن نیز فرا تر گذاشته و به رئسای پیشین ریاست جمهوری ایالات متحده نیز تاخته است. البته این کتاب شامل فصل های دیگری هم هست. سرفصل هایی که تفاوت ارزش های اجتماعی جامعه غربی و لیبرال را با ارزش های جامعه اسلامی نشان می دهد. جایی که در آن بسیار به خود و داشته ها و اموال خود افتخار می کند و فخر می فروشد و به معنای واقعی کلمه، خویشتن برتر انگاری را به نمایش می گذارد. از دارایی یازده میلیارد دلاری اش تا زمین های گلف و هتل های لوکسش، همه و همه را مایه عظمت و برتری خود می داند. بله، او با صراحت، خود را از همه فاضل تر و داناتر و عاقل تر می داند و در کمال وقاحت دیگر نامزد ها را احمق توصیف و فرا تر از توصیف، توهین می کند. آیا می بایست هر لحظه در انتظار گسترش و ظهور ترامپ های دیگر در این باشیم؟! (راستی، در کشور خودمان هم ترامپ داریم؟) بمانیم
شهروند بودن خوش شانسی است. می دانم چقدر خوش شانسم. روزی که متولد شدم، بزرگ‌ترین بلیط بخت آزمایی دنیا را بردم. من در ایالات متحده متولد شدم، با فرصت های شگفت انگیزی که هر شهروند آمریکایی دارد. حق تبدیل شدن به بهترین فرد ممکن، حق استفاده از خدمات درمانی مساوی با همهٔ آمریکایی های دیگر، حق آزادانه حرف زدن(که اتفاقا آن را حقی بسیار جدی می دانم)، حق انجام اعمال مذهبی به شیوه ای که خود آن را انتخاب می کنید، حق موفقیت به اندازه سخت کوشی و استعدادتان. حق امنیت در خانه هایشان به لطف بزرگ ترین سازمان های اجرای قانون در همه جا و امتیاز پرورش خانواده تان با علم به این نکته که زنان و مردان بهترین نیروی نظامی جهان از شما حفاظت می کنند. فکر می کنم پدر و مادرم باید دانسته باشند چقدر به آمریکایی بودنم افتخار خواهم کرد. من در روز پرچم یعنی چهاردهم ژوئن به دنیا آمدم. به شما می گویم چگونه به آمریکایی بودنم افتخار می کنم. شاید شنیده باشید که من خانه ای در پالم پیچ فلوریدا دارم که نام آن مایک لاگو به معنای دریا تا دریاچه است. این خانه ۱۲۸ اتاق دارد. این بنای دیدنی به عنوان یک اثر تاریخی ملی ثبت شده، یکی از زیبا ترین خانه هایی است که تاکنون ساخته شده اند. این بنا را ای. آف. هوتون و همسرش مارجری مری وودر در پست در سال ۱۹۲۷ ساخته اند. زمینی که این خانه در آن واقع شده بنا به گزارش ها معادل بیست آکر زمین موجود در فلوریدا است. بعد از این که خانه را خریدم، می خواستم مردم بدانند چقدر به آمریکایی بودنم افتخار می کنم و شکرگزارم، بنابراین تصمیم گرفتم پرچمی را جلوی خانه ام به اهتزاز در بیاوریم، یک پرچم که هیچ کس نمی تواند آن را نادیده بگیرد، پرچمی مناسب این خانهٔ زیبا. بنابراین پرچم بی نهایت بزرگی به ابعاد ۱۵ در ۲۵ فوت را در میلهٔ پرچمی به ارتفاع ۲۰۰ فوت افراشتم. تماشای اهتزاز این پرچم در باد و پرواز غرورآمیزش منظرهٔ زیبایی بود. بمانیم
آیا تاکنون به زندگی در آمریکا فکر کرده‌اید؟ بیایید زندگی دو خانواده ایرانی که یکی مذهبی و دیگری غیرمذهبی هست و در آمریکا با چالش‌های متفاوتی مواجه می‌شوند را در کتاب تولد در لس آنجلس بخوانیم. کتابی که به تازگی منتشر شده است و تاکنون با استقبال خوبی مواجه بوده است. در قسمتی از کتاب داریم: با تاکسی خودم را به مرکز شهر رساندم. چشم‌هایم مثل آدمی گرسنه به دنبال رد یا نشانه‌هایی از آن کارناوال می‌گشت که من را تا آنجا کشانده بود. راننده تاکسی فرودگاه می‌گفت: «تا یکی دو ساعت دیگر آفتاب غروب می‌کند و هوا کمی خنک‌تر می ‌شود، کارناوال راه می‌افتد. کارناوال، شب تا صبح توی شهر می‌گردد و مردم به دنبالش پای‌کوبی می‌کنند و نزدیک صبح، خسته و بی‌رمق به حتلشان برمی‌گردند. تا صبح روز بعد که دوباره کارناوال راه بیفتد و دوباره دور یکدیگر جمع شوند.» فکر کردم این هفته چه هفته لذت بخشی است! یک هفته طلایی. بمانیم
ویتنام مدت‌هاست که اولین تصویری که پس از شنیدن نام ویتنام برای ما ایرانی‌ها پدیدار می‌شود، جنگ پر از خشونت و خون ریزی آمریکایی‌ها در دهه هفتاد میلادی است. جنگی که در آن فجایع عجیب انسانی رخ داد و در مقطعی حدود ۵۵۰ هزار سرباز آمریکایی را به کشوری با فاصله‌ی یک اقیانوس آرام تا کشورشان کشاند! خب، حال شاهد کتابی هستیم که برگرفته از سفر سال ۱۳۹۶ آقای منصور ظابطیان به این کشور است و فجایع قرن پیش آمریکایی‌ها در دستور کارش! بله، گاهی با به حاشیه بردن و کمتر پرداختن به یک اصل، آن اصل را می‌شود به فرع کشاند و فرعیات را اصل کرد. نگارنده این کتاب بیشتر مسائل روزمره مردم ویتنام مثل باران‌های فراوان و آداب غذاخوری ایشان پرداخته و گاهی هم از مناظر طبیعی این کشور سخن به میان آورده است و در هنگام تقابل تاریخی آمریکا و ویتنام، با اسرار، به کنار آمدن مردم و فراموشی آن‌ها از وقایع جنگ اشاره کرده است. البته که نباید فراموش کرد که این ماجرا سوی دیگری هم دارد که همان مردمی هستند که این تصویر را تا حدودی ساخته‌اند. البته همین که یک نفر از ایران تنها بلند بشود و کلی پول خرج سفر به کشوری چون ویتنام کند، هم جای سوال دارد و هم جای تقدیر! . (به هرحال تفکر سازش با غرب و آمریکا فعال است و برای به کرسی نشاندن حرفشان حتی تا هانوی (پایتخت ویتنام) هم سفر می‌کند! پس نیاییم کم‌کاری خودمان را به گردن دیگران بیاندازیم.) . پ.ن: موآ در زبان ویتنامی به معنای باران می‌باشد. . بمانیم
در هر دوره زمانی و در هر حکومتی، افرادی وجود دارند که جایگاه و شایستگی آن‌ها در بستر زمان و تاریخ مشخص می‌گردد. یکی از شایسته‌ترین این افراد در تاریخ معاصر ما بی‌شک دکتر می‌باشد. فردی که در سال ۱۳۰۰ و در کرمانشاه به دنیا آمد و بعدها به تهران مهاجرت نمود تا در مدرسه‌ی به تحصیل بپردازد. وی سپس از دانشگاه صنعتی ایران و آلمان () مدرک مهندسی معدن و ذوب فلزات را اخذ نمود و برای ادامه تحصیل در رشته مدیریت صنعتی به مهاجرت کرد و در دانشگاه‌های نیویورک و سیراکیوس مشغول به تحصیل در رشته تا مقطع دکتری شد. نیازمند در ایران در ابتدا در سال ۱۳۲۲ به‌عنوان مهندس تعمیرات مکانیکی به استخدام دولت درآمد و در سال ۱۳۲۴ به‌عنوان مدیر فنی و معاون در مشغول به کار شد. در سال ۱۳۲۹ و پس‌ از یک دوره تحصیلی در آمریکا به ایران بازگشت و کارشناس مهندسی شد. او سال‌ها در گروه گروه‌های مشاوره مدیریت به خدمت پرداخت تا در سال ۱۳۳۸ به‌ عنوان رییس هیئت‌ مدیره و مدیرعامل انتخاب شد. انتخاب او به‌ عنوان مدیر عامل شرکت نساجی مازندران یک امتحان مهم در کارنامه او محسوب می‌شود چراکه شرکت نساجی مازندران ده سال بود که زیان‌ده بود و او توانست در عرض یک‌ سال این شرکت را از زیان خارج نموده و سودده نماید. سپس در سال ۱۳۴۰ مدیر عامل شد در سال ۱۳۴۱ رییس شد و بعدها از دل همین مرکز را تاسیس کرد. در سال ۱۳۴۲ و هنگامی‌که به‌عنوان وزیر اقتصاد انتخاب شد، به رسید و در دوره او و و شروع به حرکت به سمت ساخت داخل و عمق‌بخشی به تولیدات خود نمودند. در سال ۱۳۴۶ وی مامور به تاسیس شد. طی مدت چهار سال مدیریت نیازمند بر این سازمان کارخانه‌های ، ، و تاسیس شدند. در سال ۱۳۵۱ نیازمند مأمور شد که دومین معدن بزرگ مس جهان را برپا کند و او شرکت کرمان را در مدت‌ زمان اندکی از صفر به مرحله بهره‌برداری رساند. نیازمند در سال ۱۳۵۴ و با توجه به بیماری و به تجویز پزشکان، قبل‌ از شروع افتتاح شرکت مس سرچشمه، از مدیریت آن استعفا داد و از مناصب دولتی به‌کلی خارج شد. او در سال ۱۳۵۴ برای همکاری با در شرکت را تاسیس کرد و با خرید اورانیوم سوخت ۱۷ سال را تامین نمود. نیازمند در خارج از کشور نیز چندین همکاری مشاوره‌ای داشته‌است که مهم‌ترین آن‌ها کمک به خروج از رکود شرکت‌های و به سوئد و کمک به به‌ عنوان مشاور رییس‌جمهور در تاسیس معدن مس این کشور می‌باشد. از دکتر نیازمند کتاب‌های زیادی به جا مانده‌ است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از اداره امور فردا، سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران، رضاشاه از تولد تا سلطنت، رضاشاه از سقوط تا مرگ، رهنمودهایی از قرآن مجید، شیعه در تاریخ ایران، آخرت یا تاریخچه عقیده به دنیای بعد از مرگ، قرآن به‌ ترتیب نزول آیات، قرآن به‌ ترتیب موضوع، تفسیر قرآن و علوم جدید و چندین کتاب و مقاله در موضوعات مختلف دیگر. دکتر نیازمند خود را از افراد می‌دانست و تعریف تکنوکراسی را چنین می‌نمود که تکنوکرات‌ها افرادی هستند آموزش‌دیده و ماهر که در مناصب و شغل‌های خود مشکلات اجتماعی و اقتصادی مهم را قابل‌ حل می‌دانند و اغلب برای این مشکلات راه‌حل‌هایی ارائه می‌دهند که بر محور علم و خرد استوار است. وی افراد را به سه دسته تکنوکرات بروکرات و دموکرات تقسیم می‌نمود که هدف دست‌اول را کارخانه‌سازی، هدف دسته دوم را کاغذبازی و دست سوم را مردم بازی می‌دانست. از وی به‌عنوان نیز یاد می‌شود. رضا نیازمند در نهایت در سال است ۱۳۹۶ و در تهران درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد. بمانیم https://ble.ir/ahleketabsadegh