eitaa logo
میراث امامان
165 دنبال‌کننده
55 عکس
3 ویدیو
11 فایل
مطالعاتی در خصوص روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی کانال در تلگرام: https://t.me/Al_Meerath https://t.me/Alasar_1 ارتباط با ادمین: @KhorvashAmirhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
پدرم محمد بن علی؛ برترین شخص در خاندان پیامبر (ص) حدثني الحسين بن أحمد الجشمي، ثنا الوليد، عن ابن عيينة قال: دخلت المدينة فإذا أنا يعني برجل يتهادى بين رجلين، فقلت: من هذا؟ فقالوا: جعفر بن محمد قلت: من الذي على يمينه؟ قالوا: أيوب السختياني قلت: من الذي عن يساره؟ قالوا: عمرو بن دينار، فقمت بين يديه، فقلت: حدثني فقال: حدثني أبي محمد بن علي وكان خير محمدي على وجه الأرض، عن أبيه علي بن الحسين، أن النبي صلى الله عليه وسلم بصر برجل يصلي في المسجد، ينقر كما ينقر الغراب، فقال: «لو مات هذا لمات على غير دين محمد» (المحدث الفاصل بين الراوي والواعي، ص198). مشابه این تعبیر از امام صادق (ع) دربارهٔ پدرشان در روایت دیگری نیز نقل شده است (الکافي، ج13، ص92). @Al_Meerath
محمد بن علی؛ سرور فقهای حجاز قالوا: كان محمد إبن علي بن الحسين لا يسمع المبتلى الاستعاذة، وكان ينهى الجارية والغلام أن يقولا للمسكين: يا سائل، وهو سيد فقهاء الحجاز، ومنه ومن ابنه جعفر تعلم الناس الفقه، وهو الملقب بالباقر، باقر العلم، لقبه به رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم يخلق بعد، وبشر به ووعد جابر بن عبد الله برؤيته وقال: ستراه طفلا فإذا رأيته فأبلغه عني السلام، فعاش جابر حتى رآه وقال له ما وصى به (الرسائل السیاسیة، ص452، رسالة فضل هاشم علی عبد شمس). ابوعثمان جاحظ (د. 255ق) در مقام بیان دیدگاه‌های هاشمیان در مقابل امویان می‌گوید: «گفتند محمد بن علی بن الحسین... سرور فقهای حجاز بود. مردمان از او و از پسرش جعفر، فقه آموختند. او به "الباقر؛ شکافندۀ دانش" ملقّب بود. پیامبر خدا (ص) این لقب را بدو داده بود؛ در زمانی که هنوز او به دنیا نیامده بود. پیامبر (ص) به وجود او بشارت داد و به جابر بن عبد الله وعده داد که او را خواهد دید و فرمود: "به زودی او را در حال طفولیت می‌بینی. پس چون او را دیدی، از جانب من بدو سلام برسان!" پس جابر زندگی کرد تا آنکه او را دید و آنچه را که بدو سفارش شده بود، بدو گفت. حدیث رساندن سلام پیامبر خدا (ص) توسط جابر بن عبد الله به امام باقر (ع) توسط ابن قتبیه دینوری نیز نقل شده (عیون الأخبار، ج1، ص312). همچنین در دیگر مصادر، از مفضل از ابان بن تغلب از امام باقر (ع) (تاریخ الطبري، ج11، ص642)؛ از عبد الله بن میمون از امام صادق (ع) از پدرشان (ع) (شرح الأخبار، ج3، ص276؛ الإرشاد، ج2، ص158؛ غیة الطلب في تاریخ حلب، ت زکار، ج6، ص2800)؛ از سعید بن محمد از ابوزبیر (تاریخ دمشق، ج54، ص276)، از سفیان بن عیینه از ابوزبیر (تاریخ دمشق، ج54، ص276)، از ابان بن تغلب از امام صادق (ع) (الکافي، ج1، ص469؛ اختیار الرجال، ص41؛ الاختصاص، ص62)، و از عمرو بن شمر از جابر بن یزید (علل الشرائع، ج1، ص233) این روایت با تحریرهای مختلفی آمده است. @Al_Meerath
صحیفه‌ای به خط علی (ع) به املای پیامبر (ص) وحدثني محمد بن الفرج بمدينة جرجان في المحلة المعروفة ببئر أبي عنان قال: حدثني أبو دعامة، قال أتيت علي بن محمد بن علي بن موسى عائداً في علته التي كانت وفاته منها في هذه السنة، فلما هممت بالانصراف قال لي: يا أبا دعامة قد وجب حقك، أفلا أحدثك بحديث تسر به؟ قال: فقلت له: ما أحوَجَنِي إلى ذلك يا ابن رسول الله، قال: حدثني أبي محمد بن علي، قال: حدثني أبي علي بن موسى، قال: حدثني أبي موسى بن جعفر، قال: حدثني أبي جعفر بن محمد قال: حدثني أبي محمد بن علي، قال: حدثني أبي علي بن الحسين، قال: حدثني أبي الحسين بن علي، قال: حدثني أبي علي بن أبي طالب، رضي الله عنهم! قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم «أكتب يا علي» قال: قال: قلت: وما أكتب؟ قال لي: «اكتب بسم الله الرحمن الرحيم، الإيمان ما وقرته القلوب، وصدقته الأعمال، والإسلام ما جري به اللسان، وحلت به المناكحة» قال أبو دعامة: فقلت: يا ابن رسول الله، ما أدري والله أيهما أحسن: الحديث أم الإسناد؟ فقال: انها لصحيفة بخط علي بن أبي طالب بإملاء رسول الله صلى الله عليه وسلم نتوارثها صاغراً عن كابر (مروج الذهب، ج4، ص85-86). @Al_Meerath
امام هادی علیه السلام و داستان زینبِ کذّابه ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: زينب ‌الكذابة. قال المسعودي: ادعت في عهد المتوكل العباسي أنها بنت الحسين بن علي بن أبي طالب [1] وأنها عمرت إلى ذلك الوقت في خبر مكذوب ادعته، فأحضر المتوكّلُ عليَّ بن محمد بن علي بن موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب، فكذّبها عليٌّ فيما ادعت، فجرت له معها قصة، ذكرها المسعودي في مروج الذهب. ثم وجدت قصتها في "شرف المصطفى" صلى الله عليه وسلم لأبي سعد النيسابوري [2] قال: ذكر محمد بن عاصم التميمي المعروف بالحزنبل عن أحمد بن أبي طاهر، عَن عَلِيّ بن يحيى المنجم قال: لما ظهرت ‌زينبُ ‌الكذّابة وزعمت أنها بنتَ فاطمةَ وعليٍّ، قال المتوكل لجلسائه بعد أن أحضرت إليه: كيف لنا أن نعلم صحة أمر هذه؟ فقال له الفتح بن خاقان: أحضر ابنَ الرضا يخبرك حقيقةَ أمرها. فحضر فرحّب به، وسأله، فقال: «المحنة في ذلك قريبة. إن الله حرّم لحم جميع ولد فاطمة على السباع. فألقها للسباع. فإن كانت صادقة، لم تتعرض لها. وإن كانت كاذبة، أكلتها». فعرض ذلك عليها فأكذبت نفسها فأديرت على جمل في طرقات سرّ من رأى، ينادي عليها بأنها "‌زينب ‌الكذابة" وليس بينها وبين رسول الله صلى الله عليه وسلم رحم ماسة. فلما كان بعد أيام، قال عليُّ بن الجهم [3]: يا أمير المؤمنين، لو جرّبت قولَه في نفسه لعرفنا حقيقتَه. فجرّبه وألقاه في مكان فيه السباع مطلقة، فلم تتعرض له. فقال المتوكل: والله، لئن ذكرتم هذا لأحدٍ من الناس لأضربنَّ أعناقَكم (لسان المیزان، ت أبي غدة، ج3، ص566). 1. در دیگر مصادر از جمله نقل شرف المصطفی خرگوشی گفته شده که زینب دروغگو، مدعی بوده که دختر علی بن ابی طالب (ع) است. در اینجا ممکن است «بنت» تصحیف «أخت» باشد. البته این اشکال مربوط به متن ابن حجر نیست و به نظر می‌رسد در کتاب ابوالحسن مسعودی (د. 346ق) «أخت» آمده است؛ چه مسعودی در در مروج الذهب (ج4، ص86) اشاره‌ای به این داستان می‌کند و در آنجا ادعای زینب را آن می‌داند که «ابنة الحسین بن علي بن أبي طالب» بوده است. 2. جمال الدین زرندی (د. 758ق) نیز در نظم درر السمطین (ص301) این داستان را از شرف النبي (ص) ابوسعد خرگوشی نقل کرده است. در ترجمۀ نجم الدین محمود راوندی (قرن ششم) از شرف النبي خرگوشی نیز این داستان آمده است (ت محمد روشن، ص279). 3. علی بن الجهم بن بدر؛ ذهبی دربارۀ او می‌گوید: «الشاعر المشهور، صاحب الديوان المعروف... وله اختصاص زائد بالمتوكل... وكان ناصبيا منحرفا عن علي عليه السلام... وقد ذكر المسعودي عنه أنه كان يسب أباه الذي سماه عليا بغضا منه لعلي، رضي الله عنه ولا رضي عن باغضه» (تاریخ الإسلام، ت بشار، ج5، ص1184-1185). داستان زینب دروغگو و امام هادی (ع) در منابع دیگری از علی بن مهزیار (الثاقب في المناقب، ص454؛ مناقب آل أبي طالب، ج4، ص416)، ابوالهلقام، عبد الله بن جعفر حمیری، صقر جبلی، ابوشعیب حناط (مناقب آل أبي طالب، ج4، ص416)، و ابوهاشم جعفری (الخرائج والجرائح، ج1، ص404) نقل شده است. شلمغانی (إثبات الوصیة، ص237) و ابوالصلاح حلبی (تقریب المعارف، ص177؛ در این اشاره به اشتباه داستان متعلّق به امام حسن عسکری (ع) دانسته شده) نیز به این داستان اشاره کرده‌اند. البته این داستان در مفاخر الرضا ابوعبدالله نیشابوری (الثاقب في المناقب، ص456)، و در کتابی از حاکم به نقل از علی بن محمد بن یحیی از ابو الفضل ابن ابی نصر از کتاب عیسی بن مریم عمانی (فرائد السمطین، ج2، ص208)، و در الفرج بعد الشدة (ج4، ص172-173) نوشتۀ تنوخی (د. 384ق) دربارۀ امام رضا (ع) و زینب دروغگو مطرح شده، اما به نظر می‌رسد اصل داستان دربارۀ امام هادی (ع) بوده و میان ایشان که «ابن الرضا» بوده‌اند با امام رضا (ع) خلط شده است. @Al_Meerath
زهد امام هادی علیه السلام در بیان جاحظ قالوا: وأما ما ذكرتم من نساك الملوك، فلنا علي بن أبي طالب، وبزهده وبدينه يضرب المثل. وإن عددتم النساك من غير الملوك، فأين أنتم عن علي بن الحسين زين العابدين الذي كان يقال له: علي الخير وعلي الأغر وعلي العابد، وما أقسم على الله بشيء إلا وأبر قسمه؟ وأين أنتم عن علي بن عبد الله بن العباس؟ وأين أنتم عن موسى بن جعفر بن محمد؟ وأين أنتم عن ‌علي ‌بن ‌محمد ‌الرضا، لابس الصوف طول عمره مع سعة أمواله وكثرة ضياعه وغلاته؟ (الرسائل السیاسیة، ص449؛ نیز نگر: شرح نهج البلاغة، ج15، ص273). ابوعثمان جاحظ (د. 255ق) که خود معاصر امام هادی (ع) (د. 254ق) است، در رسالهٔ فضل هاشم علی عبد شمس در مقام بیان پاسخ هاشمیان در مقابل مفاخر امویان، عابدان سرشناس هاشمی را نام می‌برد و در میان هاشمیانی که حکمران نبودند، تنها از چهار نفر نام می‌برد: امام سجاد (ع)، علی بن عبد الله بن عباس، امام کاظم (ع)، و امام هادی (ع). توصیف او از امام هادی (ع) چنین است: «با وجود گستردگی اموالش و فراوانی کشت‌زارهایش و درآمدش از زمین‌ها، در تمام عمرش لباس پشمین پوشید». گفتنی است در خصوص فضائل علی بن عبد الله بن عباس برخی تردید دارند و گفته می‌شود که بسیاری از فضائل وی بر اساس فضائل امام سجاد (ع) پرداخته شده و محتمل است جاحظ در راستای سیاست عباسی نام او را در میان نام‌های دیگر آورده باشد. @Al_Meerath
سنّت پیامبر خدا (ص) در خصوص روزهٔ مستحب 🔸علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن أبي أيوب عن محمد بن مسلم عن أبي عبد الله ع قال: كان رسول الله ص أول ما بعث يصوم حتى يقال ما يفطر و يفطر حتى يقال ما يصوم ثم ترك ذلك و صام يوما و أفطر يوما و هو صوم داود ع ثم ترك ذلك و صام الثلاثة الأيام الغر ثم ترك ذلك و فرقها في كل عشرة أيام يوما خميسين بينهما أربعاء فقبض عليه و آله السلام و هو يعمل ذلك (الکافي، ج4، ص90). 🔹نقل شده که امام صادق (ع) فرمود: پیامبر خدا (ص) در آغاز بعثتش روزه می‌گرفت تا آنکه گفته می‌شود افطار نخواهد کرد و افطار می‌کرد تا آنکه گفته می‌شد روزه نخواهد گرفت. سپس آن روش را رها کرد و یک‌روز را روزه می‌گرفت و روز دیگر را افطار می‌کرد و این شیوه، روزۀ داود (ع) بود. سپس آن روش را رها کرد و سه روزِ ایام البیض را [در هر ماه] روزه می‌گرفت. سپس رها کرد آن روش را و روزه‌هایش را جدا کرد در هر ده روز: [در هر ماه] دو پنجشنبۀ [اول و آخر ماه] و میان آن دو پنجشنبه، یک چهارشنبه. پس او (ص) از دنیا رفت؛ در حالی که این کار را می‌کرد. 🔸محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد عن ابن فضال عن ابن بكير عن زرارة قال: سألت أبا عبد الله ع عن أفضل ما جرت به السنة في التطوع من الصوم فقال ثلاثة أيام في كل شهر- الخميس في أول الشهر و الأربعاء في وسط الشهر و الخميس في آخر الشهر قال قلت له هذا جميع ما جرت به السنة في الصوم فقال نعم (الکافي، ج4، ص93). 🔹نقل شده که زراره گفت: از ابوعبدالله (ع) دربارۀ برترین چیزی که سنّت در خصوص روزه مستحبّی بر آن بوده، پرسیدم. فرمود: سه روز در هر ماه -پنجشنبه در اول ماه و چهارشنبه در وسط ماه و پنجشنبه در آخر ماه-. زراره گفت: عرض کردم: این، تمام آن چیزی است که سنّت در روزه بر آن بوده است؟ فرمود: آری. 🔸أحمد بن محمد عن علي بن الحسن عن أحمد بن صبيح عن عنبسة العابد قال: قبض النبي ص على صوم شعبان و رمضان و ثلاثة أيام في كل شهر أول خميس و أوسط أربعاء و آخر خميس و كان أبو جعفر و أبو عبد الله ع يصومان ذلك (الکافي، ج4، ص91). 🔹از عنبسۀ عابد نقل شده که گفت: پیامبر (ص) بر این سنّت درگذشت که ماه شعبان و ماه رمضان و سه روز در هر ماه -نخستین پنجشنبۀ ماه و چهارشنبۀ وسط ماه و آخرین پنجشنبۀ ماه- را روزه می‌گرفت. ابوجعفر (ع) و ابوعبدالله (ع) نیز این روزها را روزه می‌گرفتند. @Al_Meerath
حرمت روز جمعه و فضیلت آن علي بن محمد، عن سهل بن زياد، عن ابن أبي نصر: عن أبي الحسن الرضا عليه السلام، قال: «قال رسول الله صلى الله عليه و آله: إِنَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ سَيِّدُ الْأَيَّامِ يُضَاعِفُ اللهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ وَ يَرْفَعُ فِيهِ الدَّرَجَاتِ وَ يَسْتَجِيبُ فِيهِ الدَّعَوَاتِ وَ يَكْشِفُ فِيهِ الْكُرُبَاتِ وَ يَقْضِي فِيهِ الْحَوَائِجَ الْعِظَامَ وَ هُوَ يَوْمُ الْمَزِيدِ لِلهِ فِيهِ عُتَقَاءُ وَ طُلَقَاءُ مِنَ النَّارِ مَا دَعَا بِهِ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ وَ عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ إِلَّا كَانَ حَقّاً عَلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَجْعَلَهُ مِنْ عُتَقَائِهِ وَ طُلَقَائِهِ مِنَ النَّارِ فَإِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ مَاتَ شَهِيداً وَ بُعِثَ آمِناً وَ مَا اسْتَخَفَّ أَحَدٌ بِحُرْمَتِهِ وَ ضَيَّعَ حَقَّهُ إِلَّا كَانَ حَقّاً عَلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُصْلِيَهُ نَارَ جَهَنَّمَ إِلَّا أَنْ يَتُوب‏» (الکافي، ط دار الحدیث، ج6، ص445). از بزنطی نقل شده که امام رضا علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: روز جمعه، سرور روزهاست. خداوند در آن [پاداش] خوبی‌ها را چندبرابر می‌کند و رتبه‌ها را در آن بالا می‌برد و دعاها را در آن می‌پذیرد و اندوه‌ها را برطرف می‌کند و دلخواه‌های بزرگ را عملی می‌کند. روز جمعه، روزیست که خداوند آزادشدگان از آتش را در آن زیاد می‌کند. هیچ کسی از مردم در آن روز خداوند را نمی‌خواند در حالی که حقّ روز جمعه و حرمت آن را بشناسد، مگر اینکه بر خداوند -عزّ وجلّ- حقّ است که او را از آزادشدگان از آتش قرار می‌دهد؛ پس اگر در آن روز یا شبش بمیرد، شهید می‌میرد و با ایمنی [از قبر] برانگیخته می‌شود و هیچ کسی نیست که حرمت جمعه را کوچک بشمارد و حقّ آن را ضایع کند مگر اینکه بر خداوند -عزّ وجلّ- حقّ است که او را به آتش جهنم برساند، مگر اینکه توبه کند. @Al_Meerath
پیامبر خدا (ص) و یاد قیامت حَدَّثَنَا يَحْيَى، عَنْ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ: أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ يَقُولُ فِي خُطْبَتِهِ بَعْدَ التَّشَهُّدِ: إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللهِ [عَزَّ وَجَلَّ]، وَأَحْسَنَ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ -قَالَ يَحْيَى: وَلَا أَعْلَمُهُ إِلَّا قَالَ:- وَشَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا. وَكَانَ إِذَا ذَكَرَ السَّاعَةَ أَعْلَى بِهَا صَوْتَهُ، وَاشْتَدَّ غَضَبُهُ؛ كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ، ثُمَّ يَقُولُ: بُعِثْتُ أَنَا وَالسَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ، وَأَوْمَأَ: وَصَفَ يَحْيَى بِالسَّبَّاحَةِ وَالْوُسْطَى (مسند أحمد، ج6، ص3050). یحیی بن سعید قطّان از جعفر بن محمد (ع) از پدرشان (ع) از جابر بن عبد الله نقل کرد که پیامبر خدا (ص) در خطبۀ خویش پس از گواهی [به توحید] می‌فرمود: «نیکوترین سخن، کتاب خداست و نیکوترین سیرت، سیرتِ محمّد است». -یحیی گفت: در خاطرم نیست مگر اینکه [در ادامه] فرمود:- «و بدترین امور، بدعت‌هاست». پیامبر (ص) چون قیامت را یاد می‌کرد، صدایش را بالا می‌برد و سخت خشمگین می‌شد، گویا که هشداردهندۀ لشکری است [که هشدار می‌دهد نسبت به آنچه در پیشِ رو دارند]. سپس می‌فرمود: «مبعوث شدم من و قیامت مانند این دو» و اشاره می‌کرد -یحیی توصیف کرد:- به انگشت سبّاحه و انگشت میانه. مشابه این خطبه را مسلم بن حجاج به سه سند دیگر از امام صادق (ع) نقل کرده است (صحیح مسلم، ج3، ص11). این خطبه اسناد دیگری هم به امام صادق (ع) دارد. @Al_Meerath
همراه با دیگر مسلمانان عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ع يَأْمُرُنَا إِذَا أَدْرَكَتِ الثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَهَا فَنَبِيعَهَا وَ نَشْتَرِيَ‏ مَعَ‏ الْمُسْلِمِينَ‏ يَوْماً بِيَوْمٍ (الكافي، ج‏۵، ص۱۶۶). از معتّب خادمِ امام صادق علیه السلام روایت شده است که گفت: هر گاه میوه‌ها می‌رسید، ابو الحسن (امام کاظم علیه السلام) به ما امر می‌فرمود که ببریم و بفروشیم و همراه با دیگر مسلمانان، روز به روز خریداری کنیم! مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ جَهْمِ بْنِ أَبِي جَهْمَةَ عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَدْ تَزَيَّدَ السِّعْرُ بِالْمَدِينَةِ كَمْ عِنْدَنَا مِنْ طَعَامٍ قَالَ قُلْتُ عِنْدَنَا مَا يَكْفِيكَ أَشْهُراً كَثِيرَةً قَالَ أَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ لَيْسَ بِالْمَدِينَةِ طَعَامٌ قَالَ بِعْهُ فَلَمَّا بِعْتُهُ قَالَ اشْتَرِ مَعَ النَّاسِ يَوْماً بِيَوْمٍ وَ قَالَ يَا مُعَتِّبُ اجْعَلْ قُوتَ عِيَالِي نِصْفاً شَعِيراً وَ نِصْفاً حِنْطَةً فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ أَنِّي وَاجِدٌ أَنْ أُطْعِمَهُمُ الْحِنْطَةَ عَلَى وَجْهِهَا وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَرَانِيَ اللَّهُ قَدْ أَحْسَنْتُ تَقْدِيرَ الْمَعِيشَةِ. (الكافي، ج‏۵، ص۱۶۶) همچنین از معتّب خادمِ امام صادق (ع) روایت شده است که گفت: وقتی قیمت‌ها در مدینه افزایش یافت، ابو عبد الله (امام صادق ع) به من فرمود: چقدر غذا داریم؟ گفتم: به اندازه چندین ماه‌. حضرت فرمود: ببر و بفروش! گفتم: در مدینه غذایی نیست! فرمود: بفروش. وقتی فروختم، فرمود: همراه با دیگر مردم، روز به روز خریداری کن! سپس فرمود: ای معتب غذای خانواده مرا نیمی از جو و نیمی از گندم قرار بده. خدا می‌داند که به خوبی می‌توانم به آن‌ها گندم بدهم، ولی دوست دارم خدا ببیند که به درستی تقدیر معیشت می‌کنم. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: أَصَابَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ غَلَاءٌ وَ قَحْطٌ حَتَّى أَقْبَلَ الرَّجُلُ الْمُوسِرُ يَخْلِطُ الْحِنْطَةَ بِالشَّعِيرِ وَ يَأْكُلُهُ وَ يَشْتَرِي بِبَعْضِ الطَّعَامِ وَ كَانَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع طَعَامٌ جَيِّدٌ قَدِ اشْتَرَاهُ أَوَّلَ السَّنَةِ فَقَالَ لِبَعْضِ مَوَالِيهِ اشْتَرِ لَنَا شَعِيراً فَاخْلِطْ بِهَذَا الطَّعَامِ أَوْ بِعْهُ فَإِنَّا نَكْرَهُ أَنْ نَأْكُلَ جَيِّداً وَ يَأْكُلُ النَّاسُ رَدِيّاً. (الكافي، ج‏۵، ص۱۶۶). حماد بن عثمان گفت: مردم مدینه دچار گرانی و قحطی شدند تا جایی که افراد ثروتمند گندم را با جو مخلوط می‌کردند و می‌خوردند و تنها بخشی از غذای خود را می‌خریدند. نزد امام صادق (ع) غذای خوبی بود که در اول سال خریده بود. به یکی از خادمانش فرمود: برای ما جو بخر و با این غذا مخلوط کن یا این غذا را بفروش؛ زیرا ما خوش نداریم که غذای خوب بخوریم در حالی که مردم غذای سطح پایین می‌خورند. @Al_Meerath
دعای مستجاب امام صادق (ع) در خصوص کسی که آل ابی طالب را هجو کرد وقال شاعركم أيضا: ‌صلبنا ‌لكم ‌زيدا على جذع نخلة … ولم نر مهديّا على الجذع يصلب وقستم بعثمان عليّا سفاهة … وعثمان خير من عليّ وأطيب فروي أن بعض الصالحين من أهل البيت قال: اللهم إن كان كاذبا فسلط عليه كلبا من كلابك. فخرج يوما بسفر له فعرض له الأسد فافترسه (الرسائل السیاسیة، ص422). ابوعثمان جاحظ (د. 255ق) در «رسالة فضل هاشم علی عبد شمس» از قول بنی هاشم خطاب به بنی امیه می‌نویسد:... شاعر شما همچنین گفت: «ما زید [بن علی] را بر روی تنۀ نخلی به دار آویختیم * و ندیده‌ایم که «مهدی»ای بر روی تنۀ نخل به دار آویخته شود * و شما از روی بی‌خردی علی را با عثمان مقایسه کردید * در حالی که عثمان برتر و پاکیزه‌تر از علی است». روایت شده که یکی از صالحان از اهل البیت [چون این شعر را شنید] فرمود: خداوندا! اگر [شاعر] دروغگوست، سگی از سگانت را بر او مسلّط کن! پس [شاعر] روزی به سفری رفت و شیری در برابر او آمد و او را درید. در این نقل جاحظ که نشان از شهرت این حکایت در میان هاشمیان در نیمۀ نخست سدۀ سوم دارد، به نام آن شخص صالح از اهل البیت تصریح نشده است؛ با این حال، در نقل‌های دیگر نام آن شخص آمده و معلوم می‌شود که آن صالح از اهل البیت، امام جعفر صادق علیه السلام است: 1. ابوحیان توحیدی (د. 414ق) نقل کرده است: قال الحكيم بن عيّاش الكلبي: الطويل ‌صلبنا ‌لكم ‌زيداّ على جذع نخلةٍ … ولم أر مهديًّا على الجذع يصلب وقستم بعثمان عليًّا سفاهةً … وعثمان خيرٌ من عليٍّ وأطيب بلغ قوله جعفراً الصادق، رضي الله عنه، فرفع يديه إلى السماء وهما ترعشان فقال: اللهمّ إن كان عبدك كاذباً فسلّط عليه كلبك. فبعثه بنو أميّة إلى الكوفة، فبينما هو يدور في سككها إذ افترسه الأسد، واتصل خبره بجعفرٍ فخرّ لله ساجداً وقال: الحمد لله الذي أنجزنا ما وعدنا (البصائر والذخائر، ج8، ص16). 2. ابوسعد آبی (د. 421ق) مشابه گزارش ابوحیان توحیدی را آورده است (نثر الدر، ج1، ص243). 3. ابن عساکر (د. 571ق) این رخداد را چنین نقل می‌کند: «ذكر أبو علي الحسين بن القاسم الكوكبي نا أبو جعفر أحمد بن وهب نا عمر بن محمد الأزدي عن ثمامة بن أشرس عن محمد بن راشد قال جاء رجل إلى عبد الله بن جعفر عليه السلام فقال يا ابن رسول الله هذا حكيم الكلبي ينشد الناس بالكوفة هجاءكم قال هل علقت منه شئ قال نعم فأنشده * ‌صلبنا ‌لكم ‌زيدا على جذع نخلة * ولم ير مهديّا على الجذع يصلب * وقستم بعثمان عليا سفاهة * وعثمان خير من علي وأطيب * فرفع عبد الله يديه إلى السماء وهما ينتفضان رعدة فقال اللهم إن كان كاذبا فسلط عليه كلبا قال فخرج حكيم من الكوفة فأدلج فافترسه الأسد فأكله وأتى البشير عبد الله وهو في مسجد رسول الله صلى الله عليه وسلم فخر لله تعالى ساجدا وقال الحمد لله الذي صدقنا وعده» (تاریخ دمشق، ج15، ص134-135؛ مشابه: معجم الأدباء، ج3، ص1195). به نظر می‌رسد عبد الله بن جعفر در اصل «أبي عبد الله جعفر» بوده که به این عنوان تحریف یا تصحیف شده و پس از آن ادامۀ حدیث طبق آن اصلاح شده است؛ چه ابوحیان توحیدی صریحاً از «جعفراً الصادق رضي الله عنه» و ابوسعد آبی از «أبا عبد الله رضي الله عنه» نام برده است. همچنین عبد الله بن جعفر بن ابی طالب، قتل زید بن علی را درک نکرده و تعبیر «أهل البیت» و «یا ابن رسول الله» با او سازگار نیست. همچنین قابل توجه است که در اختصار ابن منظور (د. 711ق) از تاریخ دمشق در ابتدای گزارش «عبد الله بن جعفر بن محمد عليهم السلام» آمده که باید «أبي عبد الله جعفر بن محمد» باشد؛ چه در ادامهٔ همین متن از «أبو عبد الله» و «أبا عبد الله» نام برده شده است (مختصر تاریخ دمشق، ج7، ص240-241). همچنین مغلطای بن قلیج (د. 762ق) این گزارش را به نقل از «کتاب ابن عساکر» در مدخل «جعفر بن محمد بن علي بن الحسین» آورده و در خود گزارش هم صرفاً از «جعفر» نام برده و در گزارش «عبد الله» را نیاورده است (إکمال تهذیب الکمال، ج2، ص114). 4. ابن حجر عسقلانی مشابه گزارش ابن عساکر را مستقیماً از فوائد کوکبی که مصدر ابن عساکر بود، نقل کرده، اما صرفاً از «جعفر الصادق» نام برده است (الإصابة في تمییز الصحابة، ج2، ص182). همچنین در دلائل الإمامة این گزارش از قاضی ابوالفرج المعافی (د. 390ق) از حسین بن قاسم کوکبی (منبع ابن عساکر) به اسنادش نقل شده و در آن صرفاً از «أبي عبد الله» و «أبو عبد الله» نام برده شده است (دلائل الإمامة، ص253). با توجه به اینکه گزارش‌های ابن حجر و دلائل الإمامة مستقل از ابن عساکر، به منبع ابن عساکر -فوائد کوکبی- باز می‌گردد، تردیدی نمی‌ماند که در مصدر ابن عساکر این گزارش مربوط بوده است به امام صادق علیه السلام. @Al_Meerath
افضل امّت بعد از پیامبر (ص) در نگاه صحابه ابوبکر باقلّانی (د. ۴۰۳ق): برتری‌دادن علی -رضوان الله علیه- [بر دیگر اصحاب] مشهور است نزد بسیاری از صحابه؛ مانند آنچه از عبد الله بن عباس، حذیفة بن یمان، عمار [بن یاسر]، جابر بن عبد الله، ابوالهَیثم بن تَیِّهان، و غیر ایشان روایت شده است، هرچند روایت در خصوص برتری‌دادن ابوبکر [بر دیگر اصحاب] نزد «اصحاب الحدیث» مشهورتر است... اما قول به برتری‌دادن عمر یا عثمان یا عباس [بن عبدالمطلب] یا عبدالرحمن بن عوف بر دیگر اصحاب، اقوال تازه‌ای است که در نزد صحابه شناخته‌شده نبوده است (مناقب الأئمة الأربعة، ج۱، ص۲۹۴). باقلانی از متکلمان بزرگ اشعری مذهب است و آثار مهمی دارد که در برخی از آن‌ها چون الانتصار و مناقب الأئمة الأربعة به رد آموزه‌های موجود در مصادر امامیه توجه کرده است. این گزارش و گواهی او از این جهت ارزشمند است که نشان می‌دهد که اعتقاد شیعه به افضلیت علی علیه السلام -بر اساس مصادر عامه- در میان صحابه نیز شایع بوده است؛ اعتقای که بعدتر نزد اهل سنت، باوری فاسد دانسته شد و معتقد به آن دست‌کم «شیعيٌّ جَلدٌ» خوانده شد! @Al_Meerath
اشاره به اِخبار امام کاظم (ع) از قتال مأمون و امین در گزارشی از فراء (د. 207ق) از کسائی (د. 189ق) قال النضر بن شميل: حدّثني الفرّاء عن الكسائيّ قال: دعاني الرشيد ذات يوم و ما عنده إلاّ حاشيته فقال: يا عليّ أ تحبّ أن ترى محمّدا و عبد اللّه‌؟ قلت: ما أشوقني إليهما يا أمير المؤمنين و أسرّ إليّ معاينة نعمة اللّه جلّ و عزّ على أمير المؤمنين فيهما و بهما، فأمر بإحضارهما، فأقبلا كأنهما كوكبا أفق يزينهما هديهما و وقارهما، قد غضّا أبصارهما و قاربا خطوهما، حتى وقفا بباب المجلس فسلّما بالخلافة... فضمّهما إلى صدره و جمع يديه عليهما فلم يبسطهما حتى رأيت دموعه تتحادر على صدره رقّة عليهما و إشفاقا، ثمّ أمرهما بالخروج. قال: ثمّ أقبل علينا و قال: كأنّكم بهما و قد نجم القضاء و نزلت مقادير السماء و بلغ الكتاب أجله و انتهى الأمر إلى وقته المحدود و حينه المسطور الذي لا يدفعه دافع و لا يمنع منه مانع، و قد تشتّت أمرهما و اقترفت كلمتهما و ظهر تعاديهما و انقطعت الرقّة بينهما حتى تسفك الدماء و تكثر القتلى و تهتك ستور النساء و تمنّى كثير من الأحياء أنّهم بمنزلة الموتى. قلت: يا أمير المؤمنين أو كائن ذلك‌؟ قال: نعم. قلت: لأمر رأيته أو رؤيا أريته أو شيء تبيّن لك في أصل مولدهما أم لأثر وقع لأمير المؤمنين في أمرهما؟ قال: بل أثر واجب صحيح حملته العلماء عن الأوصياء و حملته الأوصياء عن الأنبياء، عليهم السلام (المحاسن والمساوئ، ص302-304). در این گزارش از ابو الحسن کسائی (د. 189ق) نقل شده که هارون الرشید از جنگ میان مأمون و امین خبر می‌دهد و از اینکه این جنگ به خونریزی ختم می‌شود. پس از آن، کسائی از هارون دربارهٔ ریشۀ این اِخبار می‌پرسد و هارون می‌گوید که ریشهٔ آن، روایتی درست و قطعی است که علماء از اوصیاء از انبیاء فراگرفته‌اند. باید مقصود از این سخن، روایتی باشد که عالم بزرگی که هارون بر او اعتماد کامل داشته و از گفتهٔ او برایش یقین حاصل می‌شده با سندی در غایت اعتبار از وصی پیامبر (ص) از پیامبر خدا (ص) نقل کرده باشد. در اینجا البته تصریح به نام آن عالم نشده، اما از نقل مرحوم ابن ابی طی از اصمعی (د. 216ق) دانسته می‌شود که مراد از این روایت، خبری است که امام کاظم (ع) به هارون الرشید داده‌اند؛ بر این اساس ممکن است که حضرت این خبر را از پدران گرامی‌شان نقل کرده باشند و نیز ممکن است که حضرت بدون اسناد، برای هارون از قتال میان دو پسرش گفته باشند، اما هارون چنین برداشت کرده باشد که این گزارش حضرت بر اساس میراث علمی پدران گرامی‌شان از امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر (ص) بوده است. @Al_Meerath
مصدر کهن دیگری در خصوص اِخبار امام کاظم (ع) از آیندۀ امین و مأمون عباسی وذكر عن الأصمعي قال: دخلت على الرشيد، وكنت غبت عنه حولين بالبصرة، فأومأ إلي بالجلوس قريبا منه، فجلست قليلا، ثم نهضت، فأومأ الى أن اجلس، فجلست، حتى خف الناس. ثم قال لي: يا أصمعي، ألا تحب أن ترى محمدا وعبد الله؟ قلت: بلى يا امير المؤمنين، إنى لأحب ذلك، وما أردت القيام إلا إليهما، لأسلم عليهما. قال: تكفي. ثم قال: علي بمحمد وعبد الله. فانطلق الرسول. وقال: أجيبا أمير المؤمنين. فأقبلا، كأنهما قمرا أفق، قد قاربا خطاهما، وضربا ببصرهما الأرض حتى وقفا على أبيهما، فسلما عليه بالخلافة، وأومأ إليهما، فدنيا منه، فأجلس محمدا عن يمينه، وعبد الله عن شماله. ثم أمرني بمطارحتهما، فكنت لا ألقى عليهما شيئا من فنون الأدب إلا أجابا فيه وأصابا. فقال: كيف ترى أدبهما؟ قلت: يا أمير المؤمنين، ما رأيت مثلهما في ذكائهما وجودة ذهنهما، فأطال الله بقاءهما، ورزق الأمة من رأفتهما ومعطفتهما. فضمهما إلى صدره، وسبقته عبرته حتى تحدرت دموعه ثم أذن لهما، حتى إذا نهضا وخرجا، قال: كيف بكم إذا ظهر تعاديهما وبدأ تباغضهما، ووقع بأسهما بينهما حتى تسفك الدماء، ويود كثير من الأحياء أنهم كانوا موتي؟ فقلت: يا أمير المؤمنين، هذا شيء قضى به المنجمون عند مولدهما، أو شيء أثرته العلماء في أمرهما؟ قال: بل شيء أثرته العلماء عن الأوصياء عن الأنبياء في أمرهما. قالوا: فكان المأمون يقول في خلافته: قد كان الرشيد سمع جميع ما جرى بيننا من موسى بن جعفر بن محمد، فلذلك قال ما قال (الأخبار الطوال، ص388-389). در این نقل ابوحنیفه دینوری (د. 282ق) گزارش حضور اصمعی نزد هارون عباسی -لعنه الله- را آورده و نقل می‌کند که هارون پس از اینکه تحسین اصمعی نسبت به دو پسرش -عبد الله مأمون و محمد امین - را دید، گفت که در آینده میان ایشان دشمنی و بغض و خون‌ریزی خواهد بود. وقتی اصمعی از ریشۀ این سخن هارون می‌پرسد، هارون چنین پاسخ می‌دهد: «این سخن، چیزی است که علماء از اوصیاء از انبیاء در خصوص امر این دو نقل کرده‌اند». دینوری در ادامه تصریح می‌کند که ریشهٔ آن پیشگویی هارون که بوده: «گفته‌اند: مأمون در دورۀ خلافتش گفت: "هارون الرشید تمام آنچه را که میان ما و امین رخ داد، از موسی بن جعفر بن محمد شنیده بود؛ از این روی، آن سخن را گفته بود"». @Al_Meerath
بزرگواری امام کاظم علیه السلام در برابر ناصبی حدثني أحمد بن سعيد، قال: حدثنا يحيى: أن رجلا من آل عمر بن الخطاب كان يشتم علي بن أبي طالب إذا رأى ‌موسى ‌ابن ‌جعفر، ويؤذيه إذا لقيه، فقال له بعض مواليه وشيعته: دعنا نقتله، فقال: لا، ثم مضى راكبا حتى قصده في مزرعة له فتواطأها بحماره، فصاح لا تدس زرعنا فلم يصغ إليه وأقبل حتى نزل عنده فجلس معه وجعل يضاحكه، وقال له: كم غرمت على زرعك هذا؟ قال: مائة درهم. قال: فكم ترجو أن تربح؟ قال: لا أدري. قال: إنما سألتك كم ترجو. قال مائة أخرى. قال: فأخرج ثلثمائة دينار فوهبها له فقام فقبل رأسه، فلما دخل المسجد بعد ذلك وثب العمري فسلم عليه وجعل يقول: الله أعلم حيث يجعل رسالته، فوثب أصحابه عليه وقالوا: ما هذا؟ فشاتمهم، وكان بعد ذلك كلما دخل موسى خرج يسلم عليه ويقوم له. فقال موسى لمن قال ذلك القول: أيما كان خيرا ما أردتم أو ما أردت (مقاتل الطالبیین، ص413-414؛ مشابه: الإرشاد، ج2، ص233؛ تاریخ بغداد، ج13، ص30). ابوالفرج اصفهانی (د. 356ق) نقل می‌کند به اسنادش که مردی از آل عمر بن خطاب چون موسی بن جعفر (ع) را می‌دید، به علی بن ابی طالب (ع) جسارت می‌کرد و ایشان را آزار می‌داد. برخی از موالی و شیعیان حضرت به ایشان عرض کردند: اجازه دهید که او را به قتل رسانیم! موسی بن جعفر (ع) فرمود: نه! سپس حضرت سوار بر مرکب رفت تا آنکه در پی دیدار با او در مزرعۀ او سوار بر الاغ وارد شد. آن عمری فریاد زد که زراعت مرا خراب نکن! حضرت به او توجه نکردند و رفتند تا آنکه از مرکب پیاده شدند و همراه او نشستند و با بگو‌وبخند کردند و بدو فرمودند: چه قدر برای این کشتت خرج کردی؟ گفت: صد درهم. فرمودند: چه قدر امید داری که سود کنی؟ گفت: نمی‌دانم. فرمودند: پرسیدم که چه قدر امید داری [نه اینکه چه قدر توقّع سود داری]. گفت: صد درهم دیگر. پس امام سیصد درهم درآوردند و به او دادند. او برخاست و سر امام را بوسید. وقتی پس از آن، امام وارد مسجد شدند، عمری بر روی ایشان افتاد و به ایشان سلام کرد و می‌گفت: خدا بهتر می‌داند که رسالتش را کجا قرار دهد. پس اصحاب امام به ایشان گفتند: چه شده [که این عمری به شما چنین احترام گذاشت]؟ امام آن‌ها را شماتت کردند. پس از آن هرگاه موسی بن جعفر (ع) وارد می‌شدند آن عمری بیرون می‌آمد و به امام سلام می‌کرد و در مقابل ایشان برمی‌خاست. پس موسی بن جعفر (ع) که به کسانی که پیشتر گفته بودند که اجازه دهید او را بکشیم، فرمود: کدام‌یک بهتر بود؟ آنچا شما خواسته بودید یا آنچه من خواستم؟ @Al_Meerath
گزارش مهم باقی‌مانده از قاضی عبدالجبار از شیخش ابوعبدالله بصری در خصوص تفضیل امیرالمؤمنین علیه السلام ابوالحسن علی بن حسین زیدی در کتاب المحیط بالإمامة می‌نویسد: قاضی القضات [عبد الجبّار معتزلی (د. 415ق)] در المحیط [بالتکلیف] گفت: بیشتر شیوخ متأخر ما یقین دارند به برتری امیرالمؤمنین (ع) و شیخ ما ابوعبدالله [بصری (د. 369ق)] در این خصوص بحث را به نهایتش رسانده است. راه [اثبات] این مسئله، روایات است. وی گفته که برای [اثبات] اینکه او برتر است باید رجوع کرد به حدیث طیر و حدیث منزلت؛ آن‌گونه که ما در المغني یاد کردیم... شیخ ابوعبدالله بصری -رحمه الله- گفت: «برتری‌دادن امیرالمؤمنین (ع) بر دیگر صحابه از جماعتی از صحابه و تابعین نقل شده و روایات در این خصوص مشهور و متواتر است. از جمله کسانی که برتری‌دادن امیرالمؤمنین (ع) از او نقل شده، حذیفة بن یمان است؛ از او دربارۀ امیرالمؤمنین علی (ع) پرسیده شد، گفت: "او برترین فرد این امت بعد از پیامبر این امّت است و جز منافق در برتری او شک نمی‌کند". همچنین روایت شده از جابر بن عبدالله که دربارۀ علی (ع) گفت: "او برترینِ مردم است". از ابوسعید خدری هم نقل شده که دربارۀ علی (ع) گفت: " او برترین آفریده است". (و مشهور این است که... سلمان، ابوذر، و غیر ایشان از صحابۀ بدری از مهاجرین و انصار، علی (ع) را برتری می‌دادند) بر دیگر صحابه. و شهرت این مطلب که اینان او را بر دیگر صحابه برتری می‌دادند، به اندازۀ شهرت این مطلب است که عمر و عثمان، ابوبکر را بر دیگر صحابه برتری می‌دادند». [ابوعبدالله بصری] گفت: «نام‌بردن از تمام افرادی از صحابه را که قائل به تفضیل امیرالمؤمنین علی (ع) بر دیگر صحابه بودند، رها کردیم». [بصری] گفت: «نقل شده از حکم [بن عتیبه] که گفت: متعّرض آن دو -یعنی ابوبکر و عمر- نمی‌شوم. لکن می‌گویم که او -یعنی علی (ع)- برتر از آن دو است». [بصری] گفت: «نقل شده از ابراهیم [بن یزید نخعی] که گفت: "هیچ‌یک از اصحاب محمد (ص) برتر از علی نیست و نزد ما محبوب‌تر از علی نیست". همچنین برتری‌دادن علی (ع) بر دیگر صحابه از مجاهد، عطاء، و سلمة بن کهیل نقل شده است. از ابواسحاق سبیعی نقل شده که گفت: "جز فاسق در علی شک نمی‌کند". نقل شده از سفیان ثوری که گفت: "برترین مردم بعد از پیامبر (ص)، علی بن ابی طالب است". نقل شده است از یحیی بن آدم که گفت: "هیچ‌یک از اهل کوفه را درک نکردم مگر اینکه علی را بر ابوبکر و عمر برتری می‌داد". نقل شده از ابوبکر بن عیّاش که گفت: "برترین مردم بعد از پیامبر (ص) که تردیدی در برتری او نیست، علی بن ابی طالب است". یادکردن تمام کسانی از دیگر صحابه و تابعین و افراد پس از ایشان که علی (ع) را بر دیگر صحابه برتری می‌دادند، به درازا می‌کشد. شیخ ما ابوالقاسم بلخی [د. 319ق] در کتاب المقالات گفت: "بشر بن معتمر [د. 210ق] و شیعه و بیشتر معتزلۀ بغداد و بسیاری از معتزلۀ بصره و غیر آن می‌گویند: برترین شخص این امّت بعد از پیامبرش، علی بن ابی طالب است"». این مطالب، آن چیزی بود که شیخ ابوعبدالله بصری نقل کرده است (السیّد المرتضی و آراؤه في مرآة التراث: کتاب المحیط بالإمامة نموذجاً، نوشتهٔ امین حسین‌پوری، ص259-263). @Al_Meerath
روزهٔ پیاپی دو ماه شعبان و رمضان 🔶 عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد و علي بن إبراهيم عن أبيه جميعا عن ابن أبي عمير عن سلمة صاحب السابري عن أبي الصباح الكناني قال سمعت‏ أبا عبد الله ع يقول‏ صوم شعبان و شهر رمضان متتابعين توبة من الله و الله (الکافي، ج4، ص91). نقل شده از امام صادق (ع) که فرمود: روزۀ پیاپی شعبان و ماه رمضان -به خدا سوگند- توبه‌ای از جانب خداست. 🔶‌ حدثنا محمد بن بشار، قال: حدثنا عبد الرحمن بن مهدي ، عن سفيان ، عن منصور ، عن سالم بن أبي الجعد، عن أبي سلمة ، عن أم سلمة ، قالت: «ما رأيت النبي صلى الله عليه وسلم يصوم ‌شهرين ‌متتابعين إلا ‌شعبان ورمضان». وفي الباب عن عائشة. حديث أم سلمة حديث حسن (سنن الترمذي، ت بشار، ج2، ص105؛ مشابه: ‌مسند أحمد، ط الرسالة، ج44، ص188؛ سنن السنائي، ج4، ص150، 200). نقل شده از ام سلمه که گفت: ندیدم که پیامبر خدا (ص) دو ماه پیاپی را روزه بگیرد، مگر دو ماه شعبان و رمضان. @Al_Meerath
📝بازخوانی اتهام احمد بن محمد سیاری به غلو با نگاه به میراث روایی او 🎙ارائه دهنده: امیرحسن خوروش 🎙ناقد: وحید عابد 🎙دبیر علمی: حسین مبرهنی ⏰زمان: چهارشنبه ۲۵ بهمن ١۴٠٢، ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۳۰ 📍مکان: قم، خیابان صفائیه، کوچه ٢١، کوچه ٣، پلاک ۵٠، پژوهشکدهٔ معارف اهل بیت علیهم السلام 🟢 لینک شرکت در جلسهٔ آنلاین @hadith_maaref مقالهٔ مرتبط: خوروش و موحدی، بازخوانی اتهام احمد بن محمد سیاری به غلو؛ با نگاه به میراث روایی او، مجلهٔ حدیث اهل بیت، در دست نشر. دو نوشتهٔ مرتبط دیگر: - خوروش، امکان‌سنجی استفادهٔ تفسیر عیاشی از کتاب القراءات سیاری، آینهٔ پژوهش، در دست نشر. - خوروش، احمد بن محمد سیّاری و احمد بن سیّار مروزی، سایت درایات. @Al_Meerath
🔸🔸امام سجاد (ع) و اطعام شبانه و مخفیانه بینوایان حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ، حَدَّثَنَا أَبُو مُوسَى الْأَنْصَارِيُّ، حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ بُكَيْرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، قَالَ: كَانَ نَاسٌ مِنَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ يَعِيشُونَ مَا يَدْرُونَ مِنْ أَيْنَ كَانَ مَعَاشُهُمْ، فَلَمَّا مَاتَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَدُوا مَا كَانُوا يُؤْتَوْنَ بِهِ بِاللَّيْلِ از مورخ مشهور، محمد بن اسحاق روایت است که «گروهی از مردم مدینه نمی دانستند خرج مایحتاج زندگی شان را چه کسی تأمین می کند تا زمانی که علی بن حسین علیهما السلام از دنیا رفت [آگاه شدند] آن کسی که شبانه برایشان آذوقه می آورد را از دست دادند»! 📚الزهد لأحمد بن حنبل، ص137 زهد علی بن حسین ع؛ الأغاني، ابو الفرج اصفهانى، ج‏15، ص217 و چند منبع دیگر از عبد الله بن احمد. اطعام شبانه امام را به طرق مختلف دیگری نیز نقل کرده‌اند. «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ، حَدَّثَنَا أَبُو مَعْمَرٍ، حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ شَيْبَةَ بْنِ نَعَامَةَ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام يُبَخَّلُ، فَلَّمَا مَاتَ وَجَدُوهُ يَعُولُ مِائَةَ أَهْلِ بَيْتٍ بِالْمَدِينَةِ، قَالَ جَرِيرٌ فِي الْحَدِيثِ أَوْ مِنْ قَبْلِهِ: إِنَّهُ حِينَ مَاتَ وَجَدُوا بِظَهْرِهِ آثَارًا مِمَّا كَانَ يَحْمِلُ الْجُرْبَ بِاللَّيْلِ لِلْمَسَاكِينِ» امام سجاد علیه السلام [بدین دلیل که بیشتر انفاقش علنی نبود] بخیل شمرده می‌شد پس چون درگذشت معلوم شد هزینه صد خانواده در مدینه را می‌دهد. و جریر گوید: چون درگذشت بر دوشش آثار حمل کیسه‌ها را یافتند که شبانه برای فقیران می‌برد. 📚الزهد لأحمد بن حنبل، ص137. الأغاني، ابو الفرج اصفهانى، ج‏15، ص217 حدّثني محمد قال حدّثنا يوسف بن موسى القطان قال: حدّثنا جرير بن المغيرة... البته طبعاً کسانی هم گاهی حضرت را می‌دیدند که طعام بر دوش می‌کشد. نمونه اسناد الزهد أحمد: • حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ، حَدَّثَنَا أَبِي، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، أَنَّهُ كَانَ يَحْمِلُ الْجِرَابَ فِيهِ الْخُبْزُ، وَيَقُولُ: إِنَّ صَدَقَةَ اللَّيْلِ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ عز وجل " [الأغانی: حدّثني الحسن بن علي قال: حدّثني محمد بن معرّس قال حدّثنا محمد بن ميمون قال حدّثنا سفيان عن ابن أبي حمزة الثّماليّ... جملۀ اخیر به طرق متعددی از معصومان ع نقل شده است.] • حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ، حَدَّثَنَا أَبِي، حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، حَدَّثَنَا أَبُو الْمِنْهَالِ الطَّائِيُّ، قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يُنَاوِلُ الْمِسْكِينَ بِيَدِهِ " • حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَشْكَابَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ، حَدَّثَنَا أَبُو الْمِنْهَالِ الطَّائِيُّ، أَنَّ عَلِيَّ بْنَ حُسَيْنٍ كَانَ إِذَا نَاوَلَ السَّائِلَ الصَّدَقَةَ قَبَّلَهُ، ثُمَّ نَاوَلَهُ. 🌷أرواحنا له الفدا و صلوات الله علیه و علی آبائه و أولاده الطاهرین @Al_Meerath
امام سجاد علیه السلام و تحریف‌زدایی از چهرۀ پیامبر خدا صلی الله علیه وآله 📕 بخاری به اسنادش نقل می‌کند از ابوقلابه جرمی که انس بن مالک گفت: عده‌ای نزد پیامبر (ص) آمدند و اسلام آوردند. سپس پیامبر (ص) به آن‌ها گفتند که بروند از شیر شتر صدقه استفاده کنند. آن‌ها پس از استفاده از شیر شتران صدقه، مرتد شدند و چوپان‌ها را کشتند. پیامبر (ص) هم به دنبال ایشان فرستادند و پس از مسلّط‌شدن بر آن‌ها دست‌ها و پاهای آن‌ها را قطع کردند و چشم‌های آن‌ها را از حدقه در آوردند و آن‌ها را رها کردند تا جان دهند! (صحیح البخاري، ط دار طوق للنجاة، ج8، ص162، ح6802). مسلم نیز این حدیث را به اسنادش از عبدالعزیز بن صهیب و حُمید الطویل از انس بن مالک نقل می‌کند (صحیح مسلم، ج5، ص101). ابن حبّان نیز این حدیث را به اسنادش از قتاده از انس بن مالک روایت می‌کند (صحیح ابن حبّان، ج4، ص230). 📗 در این میان، محمد بن ادریس شافعی (د. 204ق) می‌گوید که امام سجاد (ع) این حدیث انس بن مالک را انکار می‌کردند. شافعی نقل می‌کند از ابراهیم بن ابی‌یحیی از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) که امام سجاد (ع) فرمود: به خدا قسم، پیامبر خدا (ص) هرگز چشمی را از حدقه در نیاورد و اصحاب شترانِ شیرده [که مرتد شدند و چوپان‌ها را کشتند] بیش از قطع دستان و پاها کاری نکرد: «وكان علي بن حسين ينكر حديث أنس في أصحاب اللقاح أخبرنا ابن أبي يحيى عن جعفر عن أبيه عن علي بن حسين قال: والله ‌ما ‌سمل رسول الله ص عينا ولا زاد أهل اللقاح على قطع أيديهم وأرجلهم» (الأمّ، ج4، ص259). ابراهیم بن ابی‌یحیی (د. 184/ 191ق) که این حدیث را برای شافعی نقل کرده از اصحاب مدنیِ صادقین (ع) و نجاشی دربارۀ او می‌گوید: «روى عن أبي جعفر و أبي عبد الله عليهما السلام، و كان خصيصا و العامة لهذه العلة تضعفه . و حكى بعض أصحابنا عن بعض المخالفين أن كتب الواقدي سائرها إنما هي كتب إبراهيم بن محمد بن أبي يحيى، نقلها الواقدي و ادعاها. و ذكر بعض أصحابنا أن له كتابا مبوبا في الحلال و الحرام عن أبي عبد الله عليه السلام» (رجال النجاشي، ص14-15). بر اساس این حدیث، امام سجاد (ع)، حدیث انس بن مالک را که درصدد انتساب درآوردن چشم از حدقه به پیامبر (ص) است تکذیب می‌کنند. بر این اساس، با توجّه به اینکه عدّه‌ای از اصحاب انس، این حدیث را از او نقل می‌کنند و طرق این حدیث به انس صحیح انگاشته شده، ظاهراً در خصوص انتساب این حدیث به خودِ انس تأمّلی نیست. ظاهراً مسئولیت پردازش در این حدیث بر عهدۀ خود انس است یا اینکه او این حدیث را از یکی از کذّابانِ صحابه شنیده و با تدلیس و حذف نام آن صحابی، حدیث را مستقیماً از پیامبر (ص) نقل کرده است. (البته حدیث مروی از امام باقر ع که در ادامه می‌آید احتمال اول را تأیید می‌کند). جالب توجّه است که در نقلی آمده که انس این حدیث را برای حجّاج بن یوسف ثقفی نقل کرد پس حسن بصری (د. 110ق) به اینکه انس این کار خشونت‌آمیز را نزد سفّاکی موجّه کرده، واکنش نشان داد: «.. قال: وقال لي هشام بن عروة: سمل النبي ص أعينهم. وذكر أن أنساً، ذكر ذلك للحجاج فقال الحسن: عَمَدَ أنسٌ إلى شيطان فحدّثه أن النبي ص قطع وسمل، يعيب ذلك على أنس» (مصنّف عبد الرزاق، ج9، ص258). قابل توجه است که از امام باقر علیه السلام نقل شده که امراء با استناد به حدیثی دروغ که انس بن مالک بر پیامبر خدا (ص) بست، شکنجه را حلال شمردند (علل الشرائع، ج2، ص541). 📗 برای نمونۀ دیگری از دفاع امام سجاد (ع) از شخصیت پیامبر خدا (ص) می‌توان به این گزارش متقدّم توجّه کرد: ابن سعد (د. 230ق) نقل می‌کند به اسنادش از ابن شهاب زهری (د. 124ق) که نقل کرد از امام سجاد (ع) که فرمود: پیامبر خدا (ص) هیچ‌گاه نه زنی را زد نه خادمی را. و هیچ‌گاه جز در جهاد در راه خدا با دستش ضربه‌ای نزد. «أخبرنا يعقوب بن إبراهيم بن سعد الزهري عن أبيه عن صالح بن كيسان عن ابن شهاب. أخبرني علي بن الحسين أن رسول الله ص لم يضرب امرأة ولا خادما ولا ضرب بيده شيئا قط إلا أن يجاهد في سبيل الله» (الطبقات، ج1، ص276). @Al_Meerath
نقش امام سجاد علیه السلام در جلوگیری از ترویج احادیث ساختگی در نکوهش اهل بیت 📗 ... عبد الله بن بكير الغنوي، قال: حدثني ‌حكيم ‌بن ‌جبير قال: قلت لعلي بن الحسين: يا سيدي إن الشعبي حَدَّثَ عَن أبي جحيفة وهب الخير أن أباك صعد المنبر، فقال: خير هذه الأمة بعد نبيها أبو بكر وعمر. فقال: أين يذهب بك يا حكيم؟ حدثني سعيد بن المسيب عن سعد أن النبي صلى الله عليه وسلم قال له: ‌أنت ‌مني بمنزلة هارون من موسى (تاریخ بغداد، ج10، ص499). نقل شده که حکیم بن جبیر گفت: به علی بن الحسین (ع) عرض کردم: سرورم! شعبی نقل می‌کند از ابوجحیفه وهب الخیر که پدرت برفراز منبر رفت پس گفت: «برترین فرد این امّت پس از پیامبرش، ابوبکر و عمر است». علی بن الحسین (ع) فرمود: «به چه عقیده‌ای کشیده شدی ای حکیم؟! سعید بن مسیّب برایم از سعد [بن ابی‌وقاص] نقل کرد که پیامبر (ص) بدو فرمود: "تو نسبت به من در جایگاه هارون نسبت به موسی هستی"». در نقلی از عبدالله بن بکیر از حکیم بن جبیر آمده که علی بن الحسین (ع) در پاسخ به او پس از استشهاد به حدیث منزلت فرمود: «فأيّ رجل كان بمنزلة هارون من موسى من رسول الله؟!» (معجم شیوخ ابن الأعرابي، ج1، ص266). این پاسخ در نقلی از اسرائیل و از شریک از حکیم چنین آمده: «من هذا الذي هو من رسول الله ص بمنزلة هارون من موسى؟!» (الأربعون للمالیني، ص191؛ مناقب علي للکوفي، ج1، ص521) و در نقلی از ابومریم از حکیم چنین آمده: «هل كان في بني إسرائيل بعد موسى أفضل من هارون؟!/ در بنی‌اسرائیل پس از موسی، کسی برتر از هارون بود؟!» (تاریخ دمشق، ج30، ص359). در نقل مرسلی هم آمده که پاسخ علی بن الحسین (ع) به حکیم چنین بود: «هو أفضل منهما كما بين السماء والأرض‏/ او برتر از آن دو است به اندازۀ فاصلۀ میان آسمان و زمین» (الاختصاص، ص128). همچنین قابل توجّه است که در نقل دیگری گفته شده که علی بن الحسین (ع) زمانی برای حکیم بن جبیر توضیح داده‌اند که آن دو بر حق نبودند و نخستین کسانی بودند که حقّ اهل بیت (ع) را گرفتند پس خداوند آن دو را نیامرزد! (تقریب المعارف، ص244). لازم به ذکر است که سیدمحمد موسوی‌نسب در رسالۀ دکتری ارجمند و ستودنی خود به نام «نقد و تحلیل تاریخی روایات منسوب به امام علی (ع) دربارۀ خلفا» که در آن به تفصیل به اعتبارسنجی تاریخی اخبار منسوب به امیرالمؤمنین (ع) در ستایش و نکوهش خلفا پرداخته نشان داده که حدیث «خیر هذه الأمّة بعد نبیّها أبو بکر ثم عمر...» در بوم حدیثی کوفه در حدود دهۀ نود هجری پرداخته شده و حلقۀ مشترک واقعی این حدیث شعبی است که به نقل و انتشار چنین احادیثی علاقه‌مند بوده است. 📗 مورد دیگری از واکنش علی بن الحسین (ع) را نسبت به احادیثی که در نکوهش اهل بیت (ع) ترویج می‌شد می‌توان دربرابر عروة بن زبیر دید: ابوبکر بزّار نقل می‌کند به اسنادش از عمر بن عبد الله بن عروة از عروة بن زبیر از عائشه که پیامبر (ص) ضمن حدیثی دربارۀ دخترشان زینب می‌گفتند: «هي أفضل بناتي أصيبت فيَّ». در ادامه نقل شده که خبر این حدیث عروة بن زبیر به علی بن الحسین (ع) رسید. حضرت به سوی عروة رفتند و او را توبیخ کردند که چرا از حقّ حضرت فاطمه دختر پیامبر (ص) می‌کاهد: «فبلغ ذلك علي بن حسين فانطلق إلى عروة فقال: ما حديث بلغني عنك تحدثه تنقص فيه حق فاطمة؟!». عروة هم با این واکنش حضرت قبول می‌کند که از این پس، آن را نقل نکند (مسند البزار، ج18، ص132-134). حاکم نیشابوری گزارش را نقل کرده و آن را صحیح بر شرط بخاری و مسلم دانسته است (المستدرك، ج2، ص200-201؛ ج4، ص43). می‌دانیم که طبق احادیث صحیح عامّه، پیامبر خدا (ص)، حضرت فاطمه (س) را «سیّدة نساء أهل الجنّة» یا «سیّدة نساء المؤمنین» یا «سیّدة نساء هذه الأمّة» خوانده‌اند (نمونه: صحیح البخاري، ج4، ص203-204؛ ج8، ص64؛ صحیح مسلم، ج7، ص142-143؛ صحیح ابن حبّان، ج15، ص402؛ المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص151، 156). روشن است که عروة بن زبیر که گرایش‌های ضدّ هاشمی دارد با ترویج یا پردازش حدیث «هي أفضل بناتي» درصدد خدشه در افضلیت حضرت فاطمه (س) بوده که با واکنش علی بن الحسین (ع) اقدامش ناکام مانده است. @Al_Meerath
160203_2301.mp3
44.26M
بازخوانی اتهام احمد بن محمد سیاری به غلو؛ با نگاه به میراث روایی او 🎙ارائه‌دهنده: امیرحسن خوروش 🎙ناقد: وحید عابد 🎙دبیر علمی: حسین مبرهنی 📝 اسلایدهای ارائه @hadith_maaref @Al_Meerath
🎇 امام عصر (عج)؛ شهاب فروزان حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ جَمِيعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ جَمِيعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ السَّرَّادُ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ حَتَّى تَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. از امام صادق علیه السلام روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مهدی از فرزندان من است؛ اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است؛ در آفرینش و خُلق و خو، شبیه ترین مردم به من است؛ او را سرگردانی و غیبتی خواهد بود؛ تا آن زمان که مردم از دین خود گمراه شوند؛ در آن هنگام است که چون شهاب فروزان و شکافنده پیش آید و زمین را از عدل و داد پر کند؛ چنان که از ظلم و ستم پر شده است. 📚 كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص287 به سند صحیح و ص286 به سند دیگر. الإمامة و التبصرة من الحيرة، ص119؛ كفاية الأثر، ص67. نمونه روایات مرتبط از عامه: «أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ أَبِي هَارُونَ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ قُرَّةَ، عَنْ أَبِي الصِّدِّيقِ النَّاجِي، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، قَالَ: «ذَكَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بَلَاءً يُصِيبُ هَذِهِ الْأُمَّةَ، حَتَّى لَا يَجِدَ الرَّجُلُ مَلْجَأً يَلْجَأُ إِلَيْهِ مِنَ الظُّلْمِ، فَيَبْعَثُ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ عِتْرَتِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي، فَيَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطًا، ‌كَمَا ‌مُلِئَتْ ‌ظُلْمًا وَجَوْرًا، يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ السَّمَاءِ، وَسَاكِنُ الْأَرْضِ، لَا تَدَعُ السَّمَاءُ مِنْ قَطْرِهَا شَيْئًا إِلَّا صَبَّتْهُ مِدْرَارًا، وَلَا تَدَعُ الْأَرْضُ مِنْ مَائِهَا شَيْئًا إِلَّا أَخْرَجَتْهُ، حَتَّى تَتَمَنَّى الْأَحْيَاءُ الْأَمْوَاتَ، يَعِيشُ فِي ذَلِكَ سَبْعَ سِنِينَ أَوْ ثَمَانِ أَوْ تِسْعَ سِنِينَ» (الجامع - معمر بن راشد، 11/ 371؛ مصنف عبد الرزاق، 10/ 388 ط التأصيل الثانية؛ مسند أحمد، 17/ 416 ط الرسالة) «وَقَالَ الطَّبَرَانِيُّ حَدَّثَنَا مُحَّمَدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْهِلالِيُّ حَدَّثَنَا العباس ابن بَكَّارٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ زِرِ بْنِ حُبَيْشٍ عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ: "خطبنا النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم فذكر ما هو كائن" ثم قَالَ: "لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَبْعَثَ رَجُلا مِنْ ‌وَلَدِي ‌اسْمُهُ ‌اسْمِي"» (المنار المنيف في الصحيح والضعيف، ص148) @Al_Meerath
🌿 روز و شب در انتظار فرج باشید حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُ إِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللَّهِ فَلَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ حُجِبَ عَنْهُمْ فَلَمْ يَعْلَمُوا بِمَكَانِهِ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَا تَبْطُلُ حُجَجُ اللَّهِ وَ لَا بَيِّنَاتُهُ فَعِنْدَهَا فَلْيَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ إِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ غَضَباً عَلَى أَعْدَائِهِ إِذَا أَفْقَدَهُمْ حُجَّتَهُ فَلَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ لَا يَرْتَابُونَ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُونَ مَا أَفْقَدَهُمْ حُجَّتَهُ طَرْفَةَ عَيْنٍ. ... از مومن طاق، امام صادق علیه السلام به من فرمود: زمانی بندهٔ [مؤمن] از همیشه به خدا نزدیک‌تر و خدا از آنان راضی‌تر است که حجت خدا را گم کنند و برایشان ظاهر نشود و از آنان محجوب گردد و از مکانش آگاه نباشند، ولی در عین حال بدانند که حجّت‌های خداوند و دلائل آشکار او باطل نمی‌گردد. پس در آن هنگام باید روز و شب منتظر فرج باشند؛ و زمانی خداوند بیش از همیشه بر دشمنان خود خشم می‌گیرد که حجت خود را از آنان پنهان کند و برایشان ظاهر نشود؛ و خداوند می‌داند که دوستانش دچار شک نمی‌شوند و اگر می دانست که آنان دچار شک می‌شوند، یک لحظه نیز حجت خود از آنان پنهان نمی‌کرد. 📚 كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص339 به سند صحیح. و الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص333، الغيبة للنعماني، ص162؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص338، به سند دیگر و الغيبة للطوسي، ص457. @Al_Meerath
⚠️ غیبت طولانی و گمراهی افراد نادان حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ قَالَ‏ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‏ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ عَنْكُمْ مَهْدِيُّكُمْ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مِنْكُمْ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ ثُمَّ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. از صفوان جمال، امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند مهدیّ شما از شما غایب خواهد شد تا آن جا که جاهلانتان بگویند: خداوند دیگر کاری به آل محمد (ص) ندارد؛ سپس چُنان شهاب ثاقب (آتش فروزان و شکافنده) پیش می آید و زمین را از عدل و داد پر می‌کند؛ همان گونه که از جور و ستم پر شده است. 📚 کمال الدين و تمام النعمة، دار الکتب الاسلامیة، ج‏2، ص341-342؛ «ما لله فی فلان حاجة» تعبیری است که بر رها کردن خداوند و از لطف و عنایت دور نمودن، دلالت دارد. این تعبیر در همین معنا در اسناد دیگری نیز آمده. مانند: الغيبة للنعماني، ص141؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص51، و ص302-303 وراق از سعد از ابراهیم بن هاشم از اسحاق بن محمد صیرفی از هشام از فرات بن احنف از اصبغ بن نباتة @Al_Meerath
🌷امام‌شناسی؛ مصونیت در غیبت عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ. 🔸از زراره از امام صادق علیه السلام: امام خویش را بشناس. پس زمانی که امامت را شناختی بر تو (دین تو و عاقبت تو) آسیبی نمی‌رساند که امر ظهور جلو بیفتد یا عقب (در هر حال تو اهل نجات و سعادت هستی) 📚 الكافي ط - الإسلامية، ج‏1، ص371، ح1، و در همین باب، ح2 و 5 و 7 به چند سند دیگر از فضیل بن یسار و عمر بن ابان. و نیز از کلینی: الغيبة للنعماني، ص329. [الفضل] ﻋﻦ ﺍﺑﻦ ﻓﻀﺎﻝ عن ﺛﻌﻠﺒﺔ ﺑﻦ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﺳَﻤِﻌْﺖُ ﺃَﺑَﺎ ﻋَﺒْﺪِ ﺍﻟﻠﻪِ علیه السلام یقول اعْرِفْ إِمَامَكَ [فَإِنَّكَ‏] إِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَرَى هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ خَرَجَ الْقَائِمُ ع كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِه‏. 🔸 از امام صادق علیه السلام: ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺱ. ﺯﻳﺮﺍ هر گاه او را ﺷﻨﺎختی، ﺯﻳﺎﻧﻰ ﺑﺘﻮ ﻧﻤﻴﺮﺳﺎﻧﺪ که ﺩﻭﻟﺖ ﺣﻖ زود ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻳﺪ ﻳﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﺁﻥ ﺑﺘﺄﺧﻴﺮ ﺍﻓﺘﺪ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ سپس ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﺩﻭﻟﺖ ﺣﻖ ﺭﺍ ببیند ﺟﺎﻥ ﺩﻫﺪ، پس آن گاه که ﻗﺎﺋﻢ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﺪ ﺛﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺎﺋﻢ ﺩﺭ ﺧﻴﻤﻪ ﺍﺵ باشد. 📚 الغیبه شیخ طوسی ص ۴۶۰. ثعلبة بن میمون عموماً به صورت مستقیم از امام صادق (ع) روایت نمی‌کند و از طرفی از راویان زراره است، و از این جهت ممکن است در سند این خبر افتادگی رخ داده باشد. نقل این روایت از حمران برادر زراره: - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا بْنِ شَيْبَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَمْ تَأَخَّرَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ كَانَ كَمَنْ هُوَ فِي فُسْطَاطِ الْقَائِمِ ع. (الغيبة للنعماني، ص331) نمونه سند دیگر از فقهای اصحاب امام باقر و امام صادق (ع): عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةُ جَاهِلِيَّةٍ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ. (الكافي، ج‏1، ص371-372) نکته‌ای که از این حدیث شریف می‌توان دریافت، دستور دین به تکلیف اصلی است. و نه پی‌گیری امور عجیب و غریب برای سلوک، یا رؤیت امام عصر. دیگر روایات باب نیز در این معنا راهگشا است. @Al_Meerath